امّا کرم؛ اگرچه «کرم» در لسان مردم به معنای جود و بخشش است و در مورد شخص بخشنده و دست و دلباز میگویند آدم کریمی است و شاعر هم میگوید:
کرمداران عالم را دِرَم نیست / درَمداران عالم را کرم نیست
او هم «کرم» را به معنای سخاوت گرفته و میگويد: سخاوتمندان عالم پول ندارند و پولداران عالم سخاوت ندارند، ولی آنچه از گفتار دانشمندان لغت عرب به دست میآيد اين است كه: سخاوت معنای كرم نيست، بلكه از لوازم يا از مظاهر كرم است و كرم مطلق ارزشمندی و پسنديدگی است. هر چه در نوع خود دارای عزّت و احترام باشد، كريم محسوب میشود؛ و لذا همهی موجودات و حتّی جمادات، كريم و غير كريم دارند. مثلاً به جواهرات گرانبها، مانند عقيق و فيروزه و ياقوت، احجار كريمه میگويند. در قرآن از گياهان زيبا تعبير به كريم شده:
...أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ؛[1]
به نامهی خوش مضمون و متين و رسا كتاب كريم میگويند. قرآن نامهی جناب سلیمان را، كه به ملكهی سبا نوشته است، «کتاب کریم» معرّفی کرده میفرماید:
قَالَتْ يا أَيُّهَا اَلْمَلَاُ إِنِّي اُلْقِيَ إِلَيَّ كِتابٌ كَرِيمٌ؛[2]
و همچنين از گفتار مؤدبّانهی فرزند با والدين، تعبير به قول كريم فرموده است:
...قُلْ لَهُما قَوْلاً کَرِیماً؛[3]
وجه كريم، مقام كريم، اجر كريم و رزق كريم و ... به كار رفته است.
پس معلوم میشود كه كرم صفت خاصّی در مقابل ساير صفات از قبيل شجاعت، سخاوت، فصاحت و بلاغت نيست؛ بلكه به هر موجودی كه در نوع خودش دارای زيبايی و پسنديدگی و شايستگی باشد و از ارزش و احترام و عزّت خاصّی برخوردار باشد، كريم گفته میشود. ذات اقدس پروردگار دربارهی خودش فرموده است:
يَا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ؛[4]
دربارهی رسول:
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ؛[5]
و دربارهی قرآن:
إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ؛[6]
البتّه، جود و سخا و بخشش از مظاهر كرمند؛ امّا نه هر عطا و بخششی؛ بلكه آن عطايی كه به انگيزهی گرفتن هيچگونه عوضی، اعمّ از ظاهری و باطنی يا مادّی و معنوی، نباشد كرم است و عطا در مقابل عوض، از هر قبيل كه باشد، كرم نيست.
اگر كسی پول به مستمندی بدهد و بگويد دعايم كن، عوض گرفته است و عطای او کرم نيست يا اگر برای ثواب اخروی بدهد، با زعطای بلا عوض نيست. چه عوضی بهتر و بالاتر از بهشت برين و رضوان خدا میتوان تصوّر کرد؟ و لذا عطای بلاعوض نيست و كرم به حساب نمیآيد.
بنابراين، كرم به معنای واقعیاش مختصّ و منحصر به ذات اقدس حضرت اكرمالاكرمين است و بس؛ يعنی، آن كسی كه همه چيز میدهد و هيچ عوض نمیخواهد، كريم مطلق همان است.
يَا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ * الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ * فِي أَيِّ صُورَة ما شاءَ رَكَّبَكَ؛[7]
غير او هر كه هست، عطايش در مقابل عوض است و كرم نيست.
بزرگی داد یک درهم گدا را / كه هنگام دعا ياد آر ما را
يكی خنديد و گفت اين درهم خُرد / نمیارزيد اين بيع* و شری* را
چه دادی جز يكی درهم كه خواهی / بهشت و نعمت ارض و سما را؟
یک درهم دادی و میخواهی در عوض، تمام (جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهارُ) از آنِ تو باشد.
روان پاک را آلوده مپسند / حجاب دل مكن روی و ريا را
تو نيكی كن به مسكين و تهيدست / كه نيكی خود سبب گردد دعا را
اخلاص در عمل، دعا را به دنبال خود میآورد و احتياج به گفتن ندارد.
اين ابيات از خاقانی است:
خاقانيا به سائل اگر يک دِرَم دهی / خواهی سزای آن، دو دِرَم از خدای خویش
بر دادهی تو نام کرم کی بود سزا / تا داده را بهشت شناسی سزای خویش؟
تا یک دهی به خلق و دو خواهی ز حق سزا / آن را ربا شمر که شمردی عطای خویش
یک درهم به خلق دادن و دو درهم از خدا خواستن رباست، امّا رِبای حلال است و خودش هم دعوت به اين ربا كرده و فرموده است:
مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافاً كَثِيرَة...؛[8]
دانی كرم كدام بُوَد؟ آنكه هر چه هست / بدهی به هر كه هست و نخواهی سزای خويش
و ما به خاندان عصمت میگوییم: اصول كرم. زيرا آنها مظاهر صفات خدا هستند؛ از جمله صفت كرم؛ چرا كه به هر كه هر چه میدهند، عوض نمیخواهند.
آری، خاندان رسالت(ع) مظهر صفت كرم حضرت اكرم الاكرمينند و در عالم خلق، اصول و ريشههای اصلی آن صفتند؛ يعنی، در عالم امكان هرچه زيبايی، هر چه پسنديدگی، هرچه شايستگی و هر جمال و جلال از هر موجودی صادر شود، از جمادات، از نباتات، از انسانها، از زمين، از آسمان، از هر جا هر چه برسد، ريشهاش خاندان عصمت(ع) هستند؛ زيرا مقام ولايت مطلقه به اذن خدا، منبع همهی جلالها و جمالهاست. خوان احسانشان برای تمام كائنات گسترده است.
جبرئيل امين و ديگر فرشتگان مقرّب نيز كنار سفرهی آنها نشستهاند، حتّی دشمنانشان نيز از خوان كرم آنها ارتزاق میكنند، نفس كه میكشند به ارادهی آنها میكشند و اين كمال كرم است.
رفتارشان در بخشندگی و جود و سخا نياز به گفتن ندارد. وقتی نوعروس جوان در شب عروسیاش، پيراهن خود را، كه گرانبهاترين چيزها در نظر اوست، از تنش بيرون آورده به زن بينوايی كه درِ خانهاش آمده بدهد و خودش پيراهن كرباسی كهنهاش را بپوشد و به خانهی داماد برود، اين در چه حدّ از ايثار است كه خدا در مقام مدح میفرماید:
...يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ...؛[9]
«آنچه را خودشان نياز به آن دارند، به ديگران میبخشند».
در سورهی هل اتی نمونهی دیگری از ايثارشان را نشان میدهد:
وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَلا شُكُوراً؛[10]
«غذای منحصر خود را كه مورد نيازشان بود [در سه شب] به مسكين و يتيم و اسير دادند [و زبان حالشان این بود] ما فقط برای رضای خدا به شما میدهيم و از شما نه توقّع پاداش داریم نه انتظار تشکّر و سپاس».
اين معنای كرم است كه در مقابل اعطای خود، توقّع عوض ندارند. پيشوای همين خاندان است كه در حال ركوع نماز، انگشتر خود را به سائل میدهد و خدا هم مدحش میكند.
إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاة وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ؛[11]
حالا در اين مورد گفتهاند: انگشتری كه اميرالمؤمنين(ع) در حال ركوع نماز داده است، خيلی گرانبها بوده و دربارهی قيمت آن خيلی حرفها زدهاند و بعضی اعتراض به گرانبها بودن آن كرده و گفتهاند آنچه سبب مدح خدا شده، گرانبها بودن آن نبوده، بلكه مسألهی اخلاص در عمل بوده كه مدح خدا را باعث شده است؛ همانگونه كه اطعام مسكين و يتيم و اسير سبب نزول سورهی هل اتی شده است؛ در صورتی كه آنچه انفاق كردهاند، چند قرص نان جوين بيشتر نبوده و ارزش چندانی نداشته است ولی چون دارای روح اخلاص بوده، مورد مدح و تکریم خدا قرار گرفتهاند.
در مورد انگشتری نيز سبب مدح خدا اخلاص در عمل بوده، نه گرانبها بودن انگشتر؛ ولی به نظر میرسد كه مقايسهی اين دو واقعه ـ به اصطلاح علمی ـ قياس معالفارق است. زيرا انفاق یک انگشتر بیارزش يا كم ارزش سبب مدح و تمجيد نمیشود؛ اگر چه با نيّت صددرصد خالص و (طلباً لمرضاة الله) باشد. آنچه مهمّ است، انفاق محبوب في سبيل الله است.
لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ...؛[12]
دادن انگشتری بی ارزشِ نامحبوب در راه خدا چيز مهمّی نيست. در سورهی هل اتی اگر بانگ مدح خدا از خاندان علیّ مرتضی در عالم پيچيده است، به خاطر آن است كه آن چند قرص نان جوين، غذای منحصر سه شبانهروزشان بوده و به جهت گرسنه بودن، محبوبشان بوده است، چنانكه میفرماید:
وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ علی حُبِّهِ...؛
(حُبِّهِ) یعنی (حبِّ الطَّعام)؛
بديهی است كه یک قرص نان جوين برای انسان گرسنهای كه سه شبانهروز گرسنگی كشيده است، مايهی حيات او و در حدّ ارزش جان اوست. آری، انفاق اين قرص نان جوين نشان محبوبتر بودن خدا در نظر اوست؛ وگرنه، انفاق یک انگشتری بیارزش نامحبوب كه نشان محبّت به خدا نمیشود.
از اينجا معلوم میشود آن انگشتری كه انفاق آن سبب مدح خدا گرديده است، از جهت گرانبها بودن (بر حسب طبع بشری) محبوب بخشندهی آن بوده است و اگر محبوب او نبوده كه انفاق آن ارزشی نداشته است. حاصل آنكه، هم انفاق انگشتری كم ارزش، بیارزش است هم انفاق انگشتری ارزشمند نامحبوب، بیارزش است؛ بلكه انفاق انگشتر ارزشمند محبوب اهمّيّت دارد.
لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحُبُّونَ...؛
امّا مسألهی در دست داشتن انگشتری گرانبها برای اميرالمؤمنين(ع)؛ ممكن است همان روز از غنايم جنگی به دست آمده باشد يا كسی به آنحضرت هديه كرده و آنحضرت نيز همان روز آن را انفاق كرده است و انگشتری، طلا هم نبوده است. انگشتر گرانبها كه منحصر به طلا نيست.
1- مفهوم کَرَم را بیان کنید.
2- جلوههای گوناگون کَرَم را ذکر کنید.
3- چرا به خاندان عصمت میگوییم «اصول كرم»؟
[1]ـ سورهی شعرا، آیهی 7.
[2]ـ سورهی نمل، آیهی 29.
[3]ـ سورهی اسراء، آیهی 23.
[4]ـ سورهی انفطار، آیهی 6.
[5]ـ سورهی حاقّه، آیهی 40.
[6]ـ سورهی واقعه، آیهی 77.
[7]ـ سورهی انفطار، آیات 6 تا 8.
[8]ـ سورهی بقره، آیهی 245.
[9]ـ سورهی حشر، آیهی 9.
[10]ـ سورهی انسان، آیات 8 و 9.
[11]ـ سورهی مائده، آیهی 55.
[12]ـ سورهی آل عمران، آیهی 92.
* تفحّص: جستجو.
* انحاء: راهها.
* طاغی: طغیانگر، سرکش.
*بیع: فروختن.
*شری: خریدن.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی