بخش اوّل: مشکلی به نام ازدواج | ۵
بسیارى از مسائلى که ما آنها را «ضرورتهاى ناگوار و اجتنابناپذیر» زندگى مىدانیم فرآوردههاى اعمال غیر منطقى خود ماست و غالباً اجتنابپذیر است!
* بسیارى از دامهایى که گمان مىکنیم دست تقدیر بر سر راه ما گذارده، همان زنجیرهایى است که دانههاى آن را با دست خود به هم بافتهایم.
* قسمت زیادى از مشکلات زندگى ما، اشکال تراشىها، بهانه جویىها، لجاجتها و احیاناً محصول عدم انعطافهایى است که ما در مواجهه با حوادث نشان مىدهیم، و نه مشکلات واقعى!
مىگویند «رستم» قهرمان افسانهاى ایران روزى تصمیم به تسخیر بعضى از مناطق این کشور که تا آن زمان هیچیک از یلان موفق به گشودن آن نشده بودند، گرفت.
او در مسیر خود به سوى قلب این منطقه، با «هفت مانع» بزرگ که هر یک از دیگرى وحشتناکتر بود برخورد کرد، گاهى با دیو سفید و زمانى با اژدهاى غولپیکر و گاهى با جادوگران خطرناک روبهرو شد و سرانجام با زورمندى و مهارت و قهرمانى مخصوص به خود، آنها را یکى پس از دیگرى پشت سر گذاشت و از این هفت مرحله (هفت خوان) گذشت و شاهد پیروزى را در آغوش گرفت، که فردوسى حماسهسراى ایران آن را در شاهنامه با ریزه کارىهاى جالبى آورده است.
این «افسانه» تجسم شاعرانهاى است از انبوه مشکلات زندگى انسانها، و تعدد و کثرت آنها، و طرحى براى نشان دادن راه پیروزى و غلبه بر این مشکلات.
مسئلهی ازدواج و عبور از عقبات آن در محیط امروز دست کمى از عبور «رستم» از «هفت خوان افسانهاى» مزبور ندارد با این تفاوت که همهی جوانان یا آن شجاعت و قدرت رستم را براى پشت سر نهادن این هفت خوان ندارند و یا اصولاً چنان تصمیمى نگرفتهاند!
همانطور که در گذشته هم اشاره کردیم، کمتر مسئلهی اجتماعى مانند این مسئله از صورت اصلى و طبیعى خود بیرون رفته و اینچنین پیرایههاى زیانبخش و مزاحمى به آن بسته شده است.
بیشتر نالهها، شکایتها، و داد و فریادهاى جوانان و پدران و مادران از سنگینى بار ازدواج، مربوط به همین پیرایههاست. وگرنه اصل و اساس این مسئله سادهتر و پاکیزه و مقدستر از آن است که اینهمه بدبختى و دردسر در پیش یا به دنبال خود داشته باشد.
ازدواج در شرایط کنونى براى بسیارى حکم استخراج «طلا» از پارهاى معادن دارد که آنقدر با مواد زاید و خارجى آمیخته شده که استخراج آن مقرون به صرفه نیست و به زحمتش نمىارزد!
این مواد خارجى زاید ازدواج، همان چشم و همچشمىها، ارزشهاى موهوم، رسوم و عادات غلط، هوسهاى زودگذر، کسب افتخار و شخصیت و آبروهاى خیالى است!
ازدواج در میان انبوه این مشکلات چهرهی اصلى خود را به کلى از دست داده و به صورت «غول بیابان هراسانگیزى» درآمده که بارکش آن شدن، کار همه کس نیست!
از همه بدتر اینکه کمتر کسى شهامت مبارزه با این پیرایهها و مواد زاید را دارد، تحصیل کردهها در این قسمت از بىسوادها بدتر، و امروزىها از قدیمىها در این مبارزه ضعیفتر و ناتوانترند.
بسیارى با این استدلال غلط خود را دلخوش مىکنند که: «آخر مگر انسان در طول عمر خود چند بار ازدواج مىکند که بخواهد آن را به سادگى برگزار نماید! بگذار به آخرین آرزوها و هوسها و تمایلات درونى خود جامهی عمل بپوشانیم!
غافل از اینکه این استدلال غلط هنگامى که به صورت همگانى و همه گیر درآمد، بزرگترین سد راه سعادت و خوشبختى جوانان و حتى استدلالکنندگان مىشود.
جوانان باید با قهرمانى خود، مانند رستم از خوانهاى هفتگانهی این راه دور و دراز بگذرند و این طلسمهاى جادویى را در هم بشکنند. اگر تعجب نکنید، این راه هم هفتخوانى دارد که عبارتند از:
1ـ توقعات نامحدود و رؤیایى، توقعات دختران از پسران و پسران از دختران و پدران و مادران از هر دو.
2ـ اشکال تراشىهاى بىمورد بسیارى از پدران و مادران و اقوام و فامیل و دوستان و آشنایان.
3ـ مهریههاى سنگین و کمرشکن.
4ـ تشریفات زاید مربوط به مراسم ازدواج، و هزارگونه «مقدمات» و «مخلفات» و چشم و همچشمىهاى کشنده.
5ـ ایرادگیرى در همطراز بودن و هم شأن بودن دو خانواده!
6ـ عشقهاى آتشین و غیر قابل کنترل و در عین حال حساب نشده.
7ـ وسواس خارج از حد، و عدم اعتماد و ایمان به عدم خیانت یکدیگر در آینده.
هنگامى که در این مشکلات هفتگانه مىاندیشیم مىبینیم بیشتر آنها مربوط به متن مسئلهی ازدواج نیست و هر چه هست مربوط به حواشى و زواید آن است.
به عنوان نمونه، مسئلهی «همطراز» بودن (و به اصطلاح «کفو» بودن) را در نظر مىگیریم؛ این موضوع که براى بسیارى مانع بزرگ ازدواج محسوب مىشود چیزى جز تحریف واقعیتها نیست.
جوانى که خود را مهندس نفت معرفى مىکرد و به اعتراف خودش حقوق کافى داشت و در حدود 30 سال از سنش گذشته بود، از اینکه تا کنون موفق به ازدواج نشده است شکایت مىکرد و نالهها داشت.
او مىگفت: آخر نمىتوانم از هر خانوادهاى همسر اختیار کنم، باید سراغ یک خانوادهی با شخصیت و محترم! و همطراز خودم بروم.
امّا هنگامى که سراغ آنها مىروم چنان ترسیمى از ازدواج و شرایط و مخارج آن براى من مىکنند که تنها یک «مغز الکترونیکى» مىتواند آن را محاسبه نماید!...
گفتم: ببینم منظور شما از «شخصیت و احترام و...» سواد و معلومات کافى است؟ من خانوادههاى زیادى را به شما نشان مىدهم که دختران تحصیل کردهی با لیاقتى دارند و آمادهی ازدواج با امثال شما هستند؛ یا اینکه منظور شما از شخصیت، داشتن صفات عالى انسانى و ارزشهاى اخلاقى و یا امتیازات جالب جسمى و بدنى است؟ باز چنین افرادى کم نیستند و در میان خانوادههاى کم ثروت و اما اصیل و نجیب چنین افرادى فراوانند.
ولى گمان نمىکنم منظور شما هیچ یک از اینها باشد؛ منظور شما از خانوادهی با شخصیت و محترم و... این است که عمو و عموزادهاش مدیر کل و رئیس کل باشند و پدر و مادر او پرپول و ثروتمند، خانه و اتومبیل و زندگى پر زرق و برق و مرتبى داشته باشند، اینطور نیست؟... دیدم منظورش همین است.
گفتم شما که در زندگى چنین اشتباه بزرگى را مرتکب شدهاید که شخصیت را در این امور مىدانید، نه در امتیازات واقعى انسانى، باید اینچنین در زجر و شکنجه باشید.
جالب توجه اینکه، در روایات اسلامى ما، با مسئلهی همطراز بودن به این مفهوم غلط که در آن زمانها در میان قبایل و اجتماعات طبقاتى به شدت رواج داشت، شدیداً مبارزه شده، و عموم زنان و مردان، دختران و پسران با ایمان را، همطراز معرفى نموده است.
در روایات اسلامى مىخوانیم: «المؤمن کفو المؤمن» هر فرد با ایمان از هر فامیل و هر خانواده، و هر نژاد و طبقهاى باشد، همشأن فرد با ایمان دیگر است.
بنابراین، اگر موهومات مربوط به زندگى طبقاتى و رده بندىهاى اجتماعى برداشته شود، و طرفین ازدواج یکدیگر را به خاطر آنچه ارزش انسانى و منطقى و عقلانى دارد بخواهند نه به خاطر پستهاى عموها و عموزادهها، و ثروت و ماشین و املاک خالهها و خاله زادهها، مطمئناً این مشکل حل خواهد شد. اتفاقاً بسیارى از مشکلات دیگر ازدواج نیز از همین نمونه است.
1- قسمت زیادى از مشکلات زندگى ما، چگونه و محصول چیست؟
2- بیشتر نالهها، شکایتها، و داد و فریادهاى جوانان و پدران و مادران از سنگینى بار ازدواج، مربوط به چیست؟
3- در روایات اسلامى ما، با مسئلهی همطراز بودن به کدام مفهوم شدیداً مبارزه شده است؟
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی مکارم شیرازی