کد مطلب: ۵۶۶۰
تعداد بازدید: ۷۷۸
تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۸:۰۲
نقطه‌های آغاز در اخلاق عملی | ۱۰۰
قناعت در بُعد مثبت و منفی دارای آثار متفاوتی است. به عبارت واضح‌تر، چنانچه در انسان روحیه‌ی قناعت حکمفرما باشد به دنبال آن آثار بسیار خوبی مشاهده می‌شود، اما در بُعد منفی ـ یعنی اگر به جای قناعت ضدّ آن یعنی روحیه‌ی حرص و طمع حاکم باشد ـ آثاری متضاد با آثار قناعت پدید می‌آید.

فصل بیست و یکم؛ قناعت | ۲


آثار قناعت از بُعد مثبت و منفی آن


قناعت در بُعد مثبت و منفی دارای آثار متفاوتی است. به عبارت واضح‌تر، چنانچه در انسان روحیه‌ی قناعت حکمفرما باشد به دنبال آن آثار بسیار خوبی مشاهده می‌شود، اما در بُعد منفی ـ یعنی اگر به جای قناعت ضدّ آن یعنی روحیه‌ی حرص و طمع حاکم باشد ـ آثاری متضاد با آثار قناعت پدید می‌آید.


آثار قناعت از بُعد مثبت آن


عزّت و سرفرازی:


شک نیست که از دیدگاه قرآن و اسلام عزّت و بزرگی از آن مؤمنان است.
قرآن می‌فرماید:
... وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ.[1]
... عزّت تنها از آن خدا و رسول او و مؤمنان است لکن منافقان نمی‌دانند.
این عزت و سرفرازی برای مؤمن به اندازه‌ای ارزشمند و مهم است که اجازه ندارد به هیچ وجه خود را نزد دیگران خوار و زبون کند.
امام صادق علیه السلام فرمود:
إنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالی فَوَّضَ إلَی الْمُؤمِنِ اُمُورَهُ کُلَّها وَلَمْ یُفَوِّضْ إلَیْهِ أنْ یُذِلَّ نَفْسَهُ ألَمْ تَرَقَوْلَ اللهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالی هیهُنا: وَ «للهِ الْعِزَّةُ وَ لِرسُولِهِ وَ لِلْمُؤمِنینَ» وَ الْمُؤمِنُ یَنْبَغی أنْ یَکُونَ عَزیزاً وَلا یَکُونَ ذَلیلاً.[2]
خداوند تمام امور مؤمن را به خودش واگذار کرده ولی به او اجازه نداده است که خود را ذلیل و خوار کند. مگر نمی‌بینی خداوند در این باره فرموده: «عزّت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است»؟ بنابراین سزاوار است مؤمن همیشه با عزّت باشد و زیر بار ذلت نرود.
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلم فرمود:
لا یَنْبَغی لِلْمُؤمِنِ أنْ یُذِلَّ نَفْسَهُ.[3]
شایسته نیست که مؤمن خود را ذلیل کند.
بی شک، یکی از چیزهایی که سبب عزّت و بزرگی انسان می‌شود و او را از ذلّت و خواری نجات می‌دهد قناعت است.
امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:
لا أعَزُّ مِنْ قانِعٍ.[4]
هیچ کس از شخص قانع عزیزتر نیست.
ألْقَناعَةُ عِزٌّ.[5]
قناعت وسیله‌ی عزّت است.
ألْقَناعَةُ عِزٌّوَغِنی.[6]
قناعت سبب عزّت و بی‌نیازی از مردم است.
ألْقَناعَةُ أبْقی عِزٍّ.[7]
قناعت پایدارترین عزّت است.
به هر حال، کسی که می‌خواهد عزّت نفس خود را حفظ کند باید قناعت‌پیشه باشد و از آبروی خود پیش مردم نکاهد.

عزیزالنفس من لزم القناعة
و لم یکشف لمخلوق قِناعَه[8]
بزرگوار کسی است که همواره قناعت کند و نزد مردم آبروی خود را نبرد.
تشنه‌ی جوی کریمان نشوی
 که قناعت همه دریا باشد
مرد را پای قناعت به زمین
سَرِ همّت به ثریا باشد[9]


گنج بی‌پایان:


رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه وآله وسلم فرمود:
ألْقَناعَةُ کَنْزٌ لا یَفْنی.[10]
قناعت گنجی است که فانی نمی‌شود.
و نیز فرمود:
ألْقَناعَةُ مالٌ لایَنْفَدُ.[11]
قناعت مالی است که تمام نمی‌شود.
حضرت علی علیه السلام در این باره می‌فرماید:
لا کَنْزَ أغْنی مِنَ الْقَناعَةِ.[12]
گنجی بی‌نیاز کننده‌تر از قناعت نیست.
مدان گنجی به از گنج قناعت
غنی مال است مزد این صناعت[13]


قناعت و بی نیازی:

 

در قسمت دیگری از روایات می‌خوانیم که اگر کسی به آنچه خدا به او داده است قناعت کند از بی نیازترین افراد است. (در حقیقت، آنچه مهم و ارزشمند است روح قناعت و بی نیازی است نه مال و ثروت. چه بسا ثروتمندانی که گدا صفت‌اند).
از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلم آمده است:
لَیْسَ الْغِنی عَنْ کَثْرَةِ الْعَرَضِ إنَّمَا الْغِنی غِنَی النَّفْسٍ.[14]
بی نیازی به فراوانی ثروت نیست، بی نیازی تنها در روحیه‌ی بی نیازی است.
امام صادق علیه السلام فرمود:
مَنْ قَنَعَ بِما رَزَقَهُ اللهُ فَهُوَ مِنْ أغْنَی النّاسِ.[15]
هر کس به آنچه خدا روزیش کرده قانع باشد از بی نیازترین مردم است.
و نیز فرمود:
أغْنَی الْغِنی ألْقَناعَةُ.[16]
برترین بی نیازیها قناعت است.
امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:
ألْقَناعَةُ رَأسُ الْغِنی.[17]
قناعت سرآمد بی‌نیازیها است.


آثار سوءِ قانع نبودن


ذلّت و خواری:


کسی که به آنچه خدا برای او مقّدر کرده است راضی نباشد خواه ناخواه چشم طمع به مال دیگران خواهد داشت که در نتیجه، دست نیاز به سوی آنان دراز خواهد کرد و این خود موجب ذلّت و خواری او خواهد شد.
امام صادق علیه السلام فرمود:
ما أقْبَحَ بِالْمُؤمِنِ أنْ تَکُونَ لَهُ رَغْبَةُ تُذِلُّهُ.[18]
چه زشت است برای مؤمن که میل و رغبتی در او باشد که او را خوار و ذلیل کند.
مرحوم مجلسی می‌فرماید:
والمراد الرّغبة الی النّاس بالسّؤال عنهم وهی الّتی تصیر سبباً للمذلّة وامّا الرّغبة الی الله فهی عین العزّة.[19]
مقصود از میل و رغبتی که نکوهش شده و سبب ذلّت و خواری انسان می‌گردد آن است که دست به سوی مردم دراز کند و از آنان چیزی بخواهد؛ اما سؤال کردن از خدا و توجّه و رغبت به پروردگار گذشته از اینکه ذلت آفرین نیست مایه‌ی سربلندی و عین عزّت است.
شد ز دید لبّ جمله من طمع
 خوار و عاشق شد که ذلّ من طمع
چون نبیند مغز قانع شد به پوست
 بند عزّ مَنْ قنع زندان اوست[20]


نگرانی دائم:


از نتایج آز و طمع نگرانی و تشویق خاطر است.
امام صادق علیه السلام درباره‌ی نزول آیه‌ی «وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ اِلی ما مَتَّعْنا بِهِ اَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیوةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ اَبْقی»[21] (هرگز چشم خود را به نعمتهای مادّی که به گروههایی از آنها داده‌ایم میفکن که اینها شکوفه‌های زندگی دنیا است و برای آن است که آنان را با آن بیازماییم و روزیِ پروردگارت پایدارتر است) می‌فرماید:
إسْتَوی رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَ سَلَّمَ جالِساً ثُمَّ قالَ مَنْ یَتَعَّزَّ بِعَزاءِ اللهِ تَقَطَّعَتْ نَفْسُهُ عَلَی الدُّنْیا حَسَراتٍ وَ مَنْ أتْبَعَ بَصَرَهُ ما فی أیْدِی النّاسِ طالَ هَمُّهُ وَ لَمْ یَشْفِ غَیْظُهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْ اَنَّ للهِ عَلَیْهِ نِعْمَةً إلاّ فی مَطْعَمٍ وَ مَشْرَبٍ قَصُرَ أجَلُهُ وَ دَنا عَذابُهُ.[22]
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلم وقتی این آیه را شنید راست نشست و فرمود: هر کس به خدا دل نبندد حسرت دنیا او را از پای در می‌آورد، و هر کس چشم از مال و ثروت مردم برندارد حزنش طولانی شود و خشمش فرو ننشیند، و هرکس نعمت خدا را تنها در خوردنیها و نوشیدنیها ببیند عمرش کم و عذابش [: درد و رنجش] نزدیک شود.
قرآن مجید در جای دیگر به همین مضمون می‌فرماید:
لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ اِلی ما مَتَّعْنا بِهِ اَزْواجاً مِنْهُمْ وَلا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنینَ.[23]
هرگز چشم خود را به نعمتهایی که به گروههایی از آنها [: کافران] دادیم میفکن و به خاطر آنچه آنها دارند غمگین مباش و بال و پر خود را بر مؤمنان فرو آر [و آنها را زیر پوشش مهر و محبت خود قرار ده].
بنابراین، انسان باید همیشه در زندگی اعتدال و میانه‌روی را از دست ندهد و قناعت را پیشه‌ی خود سازد، که در غیر این صورت، روی سعادت و خوشبختی را نخواهد دید.
امام سجّاد علیه السلام فرمود:
رَأَیْتُ الْخَیْرَ کُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِی قَطْعِ الطَّمَعِ عَمّا فی أیْدِی النّاسِ.[24]
تمامی خیر و سعادت را در این دیدم که انسان به آنچه در دست مردم است چشم طمع نداشته باشد [زیرا طمع خواه ناخواه انسان را خوار و ذلیل می‌سازد].
طمع در هرچه بستی پای بستی
 چو دست از جمله شستی رو که رستی
طمع بسیار کردن خواری آرد
نتیجه‌ی خواریش غمخواری آرد
مدار از کس طمع هردم به چیزی
 شود خوار از توقع هر عزیزی[25]
خلاصه دست دراز کردن به سوی این و آن از شرف و عظمت انسان می‌کاهد، یعنی او را بدهکار و مردم را بستانکار می‌کند؛ ولی بی اعتنا بودن به آنچه نزد مردم است (از ثروت و نعمت) سبب عزّت و سربلندی او می‌شود.
امام صادق علیه السلام فرمود:
شَرَفُ الْمُؤمِنِ قِیامُ الَّیْلِ وَ عِزُّهُ اسْتِغْناؤُهُ عَنِ النّاسِ.[26]
شرف و سربلندی مؤمن، در شب زنده‌داری، و عزّت او در بی نیازی از مردم است.


بهترین راه زندگی


اکنون که معلوم شد چشم طمع به مال و منال مردم داشتن موجب ذلّت، و قطع طمع باعث عزّت است، بهترین راه این است که به آنچه خدای متعال روزی و مقدّر فرموده است راضی باشیم و آن‌گونه که امام سجاد علیه‌السلام از خدا می‌خواهد ما نیز از خدا بخواهیم و عرضه بداریم:
... وَ اجْعَلْ ذلِكَ سَبَباً لِقَناعَتي بِما قَضَيْتَ.[27]
... پروردگارا! به من کمک کن تا بر قسمت خویش که با رضای تو مقرون است قناعت کنم.
و نیز بگوییم:
.... أللّهُمَّ إِنّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَیَجانِ الْحِرْصِ وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ وَ غَلَبَةِ الْحَسَدِ وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ وَ قِلَّةِ الْقَناعَةِ.[28]
... پروردگارا! به تو پناه می‌برم از هیجان حرص و صولت خشم و حمله‌ی حسد و ضعف صبر و کمیِ قناعت.
زندگی پاکیزه (حیات طیّبه)
از امیرمؤمنان علی علیه السلام پرسیدند منظور از «حیات طیّبه» در آیه‌ی شریفه‌ی «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیوةً طَیِّبَةً»[29] چیست؟ فرمود: حیات طیّبه «قناعت» است.[30]
این بود قسمتی از روایات که درباره‌ی ارزش و اهمیت قناعت از ائمه‌ی معصومین علیهم السلام نقل شده است.


خودآزمایی


1- آثار مثبت قناعت را نام ببرید.
2- چرا خداوند فرموده «عزّت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است»؟
3- مقصود از میل و رغبتی که نکوهش شده و سبب ذلّت و خواری انسان می‌گردد، چیست؟

 

پی نوشت ها

 

[1]. منافقون / ۸.
[2]. تفسیر برهان، ج 4 / ص 339؛ تفسیرالمیزان، ج 19 / ص 332.
[3]. الذریعة الی مکارم الشریعة، ص 170.
[4]. فهرست غرر، ص 330، شماره‌ی 10592.
[5]. همان، شماره‌ی ۶۶.
[6]. همان، شماره‌ی ۶۸۹.
[7]. همان، شماره‌ی ۶۱۸.
[8]. کشکول شیخ بهایی، ج 2 / ص 67.

[9]. کلیات دیوان مرحوم استاد شهریار، ج 5 / ص 331.
[10]. مشکوة الانوار، ص 132.
[11]. همان.

[12]. نهج‌البلاغه‌ی صبحی صالح، حکمت 371.
[13]. دیوان ناصر خسرو، ص 560.
[14]. محجّة البیضاء، ج 6 / ص 51.
[15]. اصول کافی، ج 2 / ص 139، حدیث 9.
[16]. مشکوة الانوار، ص ۱۳۰.
[17]. فهرست غرر، ص 326، شماره‌ی 1106.
[18]. اصول کافی، ج 2 / ص ۳۲۰، حدیث ۱.
[19]. مرآة‌العقول، ج ۱۰ / ص ۲۵۸.
[20]. مثنوی معنوی، دفتر پنجم، ص ۹۲۴.
[21]. طه/۱۳۱.

[22]. تفسیر صافی، چاپ اسلامیه، ج 2 / ص 83.
[23]. حجر/۸۸.
[24]. اصول کافی، ج 2 / ص ۱۴۸، حدیث ۳.
[25]. دیوان ناصر خسرو، ص ۵۴۸.
[26]. اصول کافی، ج 2 / ص ۱۴۸.
[27]. صحیفه‌ی سجادیه، دعای ۱۴.
[28]. همان، دعای ۸.
[29]. نحل /97: هر کس [از زن و مرد] که عمل صالح و شایسته‌ای انجام دهد اگر مؤمن باشد ما او را به زندگی پاک و طیّب زنده خواهیم کرد.
[30]. نهج‌البلاغه‌ی فیض الاسلام، حکمت 221.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله محمدرضا مهدوی کنی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: