خداوند در قرآن مىفرمايد:
مؤمنان همه برادرند، پس بين برادرانتان صلح برقرار سازيد و از خدا بترسيد، باشد كه مورد مرحمت و لطف قرار گيريد.[1]
و مىفرمايد:
مردان و زنان مؤمن همه ولىّ و يار يكديگرند، امر به معروف و نهى از منكر مىكنند.[2]
پيامبر اسلام(ص) فرمود:
مؤمنين را مىبينى كه در دلسوزى، دوستى و محبت بين خودشان همانند بدن يك موجود زنده هستند كه اگر عضوى به درد آمد، ساير اعضا نيز با بىخوابى و تب با آن همدردى مىكنند.[3]
راوى مىگويد:
به حضرت صادق(ع) عرض كردم: حق مؤمن بر مؤمن چيست؟ فرمود: مىترسم بدانى و عمل نكنى و حق آنها را تضييع نمايى و حفظ نكنى. عرض كردم: لاحول ولاقوة الّا بالله. فرمود: مؤمن هفت حق بر برادر مؤمن خود دارد كه اداى آنها واجب است و اگر حقى از اين حقوق را تضييع كرد از ولايت خدا خارج شده، اطاعت خدا را ترك نموده و از ولايت نصيبى ندارد، كوچكترين آنها اين است كه: آنچه را براى خودت دوست دارى براى برادر مؤمنت نيز دوست بدارى و آنچه را براى خود مكروه دارى براى او نيز مكروه بدارى.
دوم: با نفس و مال و زبان و دست و پايت او را كمك كنى.
سوم: وسيلهی رضايت او را فراهم سازى، از خشمناك كردن او اجتناب كنى و به دستورهايش عمل نمايى.
چهارم: چشم او، راهنماى او و آيينهاش باشى.
پنجم: نكند كه او گرسنه باشد و تو سير، يا تشنه باشد و تو سيراب، يا برهنه باشد و تو پوشيده.
ششم: اگر تو خادمى دارى و او ندارد، خادم خود را برايش بفرستى تا لباسهايش را بشويد، غذايش را طبخ كند و فرشش را بيندازد.
هفتم: سوگند او را تصديق نمايى، اگر مريض شد عيادتش كنى، جنازهاش را تشييع كنى، اگر حاجتى داشت در برآوردن آن مبادرت ورزى و او را وادار نكنى تا از تو سؤال كند.
اگر به اين حقوق عمل كردى، ولايت خودت را با ولايت او و ولايت او را با ولايت خدا متصل ساختهاى.[4]
قرآن مىفرمايد:
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خودتان و خانوادهتان را از آتش نگه داريد، آتشى كه مردم و سنگها آتشافروز آن هستند.[5]
رسول خدا(ص) فرمود:
بهترين شما كسى است كه نسبت به خانوادهاش نيك رفتارتر باشد و من نسبت به خانوادهام نيك رفتارتر هستم.[6]
پيامبر اسلام(ص) فرمود:
به حاضرين و غايبين امت و كسانى كه در صلب پدر و رحم مادر هستند تا قيامت، توصيه مىكنم كه صلهی رحم كند (با خويشانشان ارتباط برقرار سازند و خوشرفتارى كنند)، گرچه فاصلهی بين آنها به مدت يك سال راه باشد، زيرا صلهی رحم جزء دين است.[7]
حضرت باقر(ع) فرمود:
صلهی رحم اعمال انسان را پرورش مىدهد، جلو بلاها را مىگيرد، اموال را زياد مىكند، عمر را طولانى مىسازد، روزى را وسيع مىگرداند و در بين خويشان محبت به وجود مىآورد، پس بايد از خدا بترسند و صله رحم به جا آورند.[8]
اميرالمؤمنين(ع) به هنگام وفات فرمود:
از خدا بترسيد، از خدا بترسيد دربارهی همسايگانتان، زيرا پيامبر شما در اين باره توصيه كرده است. دربارهی همسايگان آن قدر سفارش كرد كه گمان كرديم آنها را وارث قرار مىدهد.[9]
حضرت صادق(ع) فرمود:
ملعون است، ملعون است كسى كه همسايهاش را اذيت كند.[10]
پيامبر اكرم(ص) فرمود:
هر كس كه به همسايهاش خيانت كند، گرچه به يك وجب زمين باشد، خدا آن زمين را تا طبقهی هفتم همانند طوقى در گردن او مىافكند تا اين كه خدا را در قيامت ملاقات نمايد، مگر اين كه توبه كند (و فرمود:) هر كس همسايهاش را اذيت كند خدا بوى بهشت را بر او حرام خواهد كرد، و جايگاهش در جهنم خواهد بود، و بد جايگاهى است. هر كس كه حق همسايهاش را تضييع كند از ما نيست. آن قدر جبرئيل مرا دربارهی همسايه سفارش كرد كه گمان كردم او را شريك در ارث قرار خواهد داد.[11]
خداوند در قرآن مىفرمايد:
و پروردگار تو حكم نموده كه جز او هيچ كس را نپرستيد و دربارهی پدر و مادر احسان كنيد. چنان چه يكى از آنها يا هر دو، نزد تو پير و سالخورده شدند. [كمتر ين آزار را به آنها نرسانيد؛ حتى] اف به آنها مگوييد، و آنان را از خود دور نگردانيد، و با احترام با آنها سخن بگوييد، و هميشه در برابر آنها تواضع و فروتنى كنيد و بگو: پروردگارا پدر و مادرم را رحمت كن، چنان كه مرا در حال كودكى پرورش دادند.[12]
حضرت سجاد(ع) فرمود:
و امّا حق فرزندت اين است: بدانى كه او از تو و در خوبى و بدى در همين دنيا منسوب به توست. تو نيز در برابر آنچه بر آن ولايت يافتهاى، مانند: حسن ادب، دلالت بر پروردگار و كمك به او در اطاعت، مسئوليت دارى. پس در كار او مانند كسى عمل كن كه مىداند كه در احسان به او پاداش خواهد داشت و در بدى به او معاقب خواهد بود.[13]
علاوه بر آن دهها مسئوليتهاى اجتماعى ديگرى، مانند: مسئوليت حكومت در برابر مردم و مردم در برابر حكومت، استاد در برابر شاگرد و شاگرد در برابر استاد، ثروتمندان در برابر مستمندان و مستمندان در برابر ثروتمندان، علما در برابر مردم و مردم در برابر علما، كارفرمايان در برابر كارگران و بالعكس، فرماندهان در برابر زيردستان و بالعكس، بزرگسالان در برابر كودكان و جوانان و بالعكس، دوستان نسبت به يكديگر، همكيشان نسبت به همديگر، مسلمين در برابر اهل ذمه، انسان در برابر ايتام و بيوه زنان و مسئوليت در برابر معلولين و سالخوردگان.
به هرحال از آيات و احاديث به خوبى استفاده مىشود كه اسلام به جنبههاى اجتماعى انسان كاملاً عنايت داشته و سعى كرده تا او را در اين طريق هدايت نمايد. به همين جهت مسئوليتها و وظايف اجتماعى انسان بخش مهمى از آموزههاى اسلام را تشكيل مىدهد كه در تعليم و تربيت او بايد كاملاً مورد عنايت قرار گيرد.
از منابع دينى استفاده مىشود كه موجودات جهان طبيعت، مسخّر انسان هستند. خداى متعال جهان طبيعت را آن چنان آفريده و به انسان قدرتى داده كه با نيروى علم و تلاش و عمل مىتواند از اسرار و شگفتىهاى جهان طبيعت پرده برداشته و براى آباد كردن جهان و بهتر زيستن خود از آنها استفاده نمايد.
قرآن مىفرمايد:
خداست كه دريا را براى شما مسخّر كرد تا كشتى به امر خدا راحت در آب حركت كند و نيز از فضل خدا طلب روزى كنيد. شايد نعمتهاى او را سپاس گوييد و آنچه را كه در آسمانها و زمين بود همه را مسخّر شما گردانيد. در اين كار نيز براى مردمى كه تفكر دارند آيات و نشانههايى وجود دارد.[14]
نيز مىفرمايد:
آيا شما مشاهده نمىكنيد كه خدا انواع موجوداتى را كه در آسمان و زمين است مسخّر شما گردانيد و نعمتهاى آشكار و نهان خود را بر شما ارزانى داشت؟[15]
و مىفرمايد:
خداست كه آسمانها و زمين را آفريد و باران را از آسمان نازل كرد و به وسيلهی آن انواع ثمرات و ميوهها و حبوبات را براى روزى شما برآورد. و كشتىها را به امر خويش مسخّر شما گردانيد تا در دريا حركت نمايند. نهرها را نيز در اختيار شما قرار داد و خورشيد و ماه را كه پيوسته در حركتاند براى شما مسخّر گردانيد و شب و روز را نيز براى شما مسخّر ساخت.[16]
و مىفرمايد:
و خدايى است كه دريا را مسخّر كرد تا از گوشت تازهی ماهىهاى آن تغذيه كنيد و از زيورهاى آن استخراج نموده، بپوشيد. كشتىها را مىبينى كه آبها را مىشكافند و حركت مىكنند، براى اين كه از فضل خدا طلب روزى كنيد، باشد كه شكر خدا را به جاى آوريد.[17]
و مىفرمايد:
او خدايى است كه همهی موجودات زمين را به منظور انتفاع شما آفريد.[18]
حضرت صادق(ع) به مفضل فرمود:
اى مفضل! در اين معادن و آنچه از آنها استخراج مىشود تفكر كن. در جواهر مختلف كه از معادن استخراج مىشود مانند: گچ، آهك، جبسين (نوعى گچ)، زرنيخ، مرتك، قونيا، جيوه، مس، قلع، نقره، طلا، زبرجد، ياقوت، زمرد و انواع سنگها و همچنين در مورد آنچه از زمين استخراج مىشود مانند: قير، موميا، كبريت، نفت و چيزهاى ديگر، خوب بينديش. آيا بر هيچ عاقلى پوشيده است كه همهی اينها ذخايرى هستند كه براى انسان در دل زمين نهاده شدهاند تا آنها را استخراج كند و در حوايج خود استفاده نمايد؟[19]
اميرالمؤمنين(ع) فرمود:
نسبت به بندگان خدا و بلاد او تقوا را رعايت كنيد، زيرا شما مسئول هستيد؛ حتى در مورد قطعات زمين و حيوانات.[20]
از اين آيات و احاديث و مانند آن استفاده مىشود كه خداى سبحان، زمين و آسمان و آنچه در آنهاست؛ مانند: كوهها، نهرها، انواع معادن و فلزات، انواع درختان و گياهان و انواع حيوانات برّى، بحرى، اهلى و وحشى را براى انسان و به منظور استفادهی او آفريده است. جهان طبيعت را با نظامى دقيق آفريده و هزاران اسرار و رموز در باطن آنها نهفته است. به انسان قدرت، عقل و روح كنجكاوى داده تا از اسرار و شگفتىهاى طبيعت پرده بردارد و چهرهی جهان را دگرگون سازد. زمين را آباد كند و از نعمتهاى الهى بهرهمند شود. انسان موجودى برگزيده و خليفهی خداست و جهان طبيعت نيز مسخّر اوست.
چنين مسئوليت بزرگى بر عهدهی انسان نهاده شده است. لذا بايد قدر نعمتهاى الهى را بداند و آنها را در جاى خود صرف كند. طبايع و معادن گرانبها را از نعمتهاى الهى بداند كه براى استفاده همهی انسانها آفريده شده و از اسراف و اتلاف آنها جداً اجتناب كند. آب و هوا، گياهان و درختان و درياها را محيط زيست همهی انسانها و حيوانات بداند و از افساد و آلوده كردن آنها جداً خوددارى كند.
از گياهان و درختان خوب نگهدارى نمايد و در پرورش و تكميل آنها كوشا باشد.
حيوانات برّى و بحرى را موجودات زنده و زيباى الهى بداند كه مانند انسانها حق حيات دارند. در پرورش و تكثير حيوانات سودمند جديت كند و به مقدار نياز از آنها استفاده نمايد، چون براى انسان آفريده شدهاند. امّا از اذيت و آزار و اسراف و اتلاف آنها خوددارى ورزد.
به هر حال، سازندگى و آباد كردن زمين به عهدهی انسان نهاده شده و در تعليم و تربيت او بايد اين نكتهی مهم نيز كاملاً مورد عنايت و توجه قرار گيرد.
1- حق مؤمن بر مؤمن چيست؟
2- چرا مسئوليتها و وظايف اجتماعى انسان بخش مهمى از آموزههاى اسلام را تشكيل مىدهد؟
3- از آيات و احاديث مربوط به مسئولیت انسان درباره طبیعت، چه نتیجهای میگیریم؟
[1]. حجرات (49) آيه 10: «إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ».
[2]. توبه (9) آيه 71: «وَالمُؤْمِنُونَ وَالمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ المُنْكَرِ».
[3]. نهج الفصاحه، ص 228: «تَرى المؤمنينَ في تراحمِهم و توادِّهم و تعاطِفهم كَمثَلِ الجسدِ إذا اشتكى عضواً تداعى له سائرُ جَسدِهِ بالسهر و الحُمى».
[4]. بحارالأنوار، ج 74، ص 234: عن المعلَّى بن خُنَيسٍ قال: قلت لأبى عبدالله(ع): ما حقُّ المؤمن على المؤمن؟ قال: اٍنّي عليك شفيقٌ، إنّي أخافُ أن تَعلمَ و لاتَعمَلَ، و تُضَيَّع ولاتحفَظَ، قال فقلت: لاحولَ ولاقّوةَ إلّا بالله. قال: للمؤمن على المؤمن سبعةُ حقوقٍ واجبةٍ ليس منها حقَّ إلّا و هو واجب على أخيه، إن ضَيَّع منها حقّاً خرج من ولايةِ الله و ترك طاعته و لم يكن لهَ فيها نصيبٌ.
أيسر حقّ منها ان تُحِبّ له ما تحبّ لنفسك و أن تَكره له ما تَكره لنفسك. و الثاني: أن تعينه بنفسك و مالك و لسانك و يديك و رجليك. و الثالث: أن تَتبعَ رضاه و تَجتَنِبَ سخَطَه و تُطيع أمَره. و الرابع: ان تكون عينَه و دليلَه و مرآتَه. و الخامس، لاتَشَبع و يَجوعُ و تُروى وَ يظَمأ، و تُكسى و يُعرى. و السادس: أن يكون لك خادم و ليس له خادمٌ أو لك امرأة تقوم عليك و ليس له امرأة تقوم عليه أن تَبعث خادمك تَغسِلُ ثيابَه و تَصنَعُ طعامَه و تُهيّئى فراشَه. و السابع: أن تبرّ قَسَمه، و تُجيب دعوتَه، و تَعودَ مرضتَه و تَشهَد جنازَتَه، و إن كانت له حاجةٌ تُبادِر إلى قضائِها، ولا تُكَلِّفَه أن يَسَألَكها، فإذا فعلتَ ذلك وَصَلْتَ ولايَتك بولايِته و ولايَته بولايةِ الله عزّوجلٍ.
[5]. تحريم (66) آيه 6: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُها النّاسُ وَالحِجارَةُ».
[6]. وسائلالشيعه، ج 14، ص 122: «خيرُكم خيرُكم لأهله و أنا خيركم لأهلي».
[7]. بحارالأنوار، ج 74، ص 114: «أوصي الشاهدَ من أمّتي و الغائبَ منهم و مَن في أصلاب الرجال و أرحام النساء إلى يوم القيامة أن يَصِلَ الرحم و إن كانت منه على ميسرةِ سنةٍ، فإنّ ذلك من الدين».
[8]. همان، ص 118: صلةُ الرحِم تُزَكّي الأعمالَ و تَدفعُ البلوى و تُنمي الأموالَ و تُنسئ له في عمره، و تُوَسِّعُ له في رزقه، و تُحَبِّبُ في أهل بيتِه، فليّتق اللهَ و لَيصِل رحمَه».
[9]. همان، ج 17، ص 153: «الله! الله! في جيرانِكم فإنّه وصيّة نبيِّكم مازال يوصي بهم حتىَ ظَننّا انّه سيُورِثُهم».
[10]. همان، ج 74، ص 153: «ملعون ملعون من آذا جارَه».
[11]. همان، ص 150: «من خان جارَه شِبراً من الأرض جَعَلها الله طوقاً في عُنُقِه من تُخوم الأرضيِن السابعةِ حتى يلقَى اللهُ يوم القيامةِ مطوّقاً إلّا أن يتوبَ و يَرجَعَ و قال: من آذى جارَه حرّم اللهُ عليه ريحَ الجنّةِ و مأواه جهنَّم و بِئسَ المصير و من ضَيَّع حقَّ جارِه فليسَ منّا، و مازال جبرئيلُ يوصيني بالجارِ حتى طننتُ أنّه سيُورِثه».
[12]. اسراء (17) آيه 23: «وَقَضى رَبُّكَ أَ لّاتَعْبُدُوا إِلّا إِيّاهُ وَبِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَلاتَنْهَرْهُما وَقُلْ لَهُما قَوْلاً كَرِيماً * وَاخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِى صَغِيراً».
[13]. بحارالأنوار، ج 74، ص 6: «و أمّا حقّ ولدك: فأن تعلم أنّه منك و مضاف إليك في عاجل الدنيا بخيره و شرّه و أنك مسؤول عمّا ولّيتَه من حسن الأدب والدلاته على ربّه عزّوجّل و المعونة على طاعته، فَاعمَل في أمره عمل من يَعلم أنّه مُثابٌ على الأحسان إليه، معاقب على الأساءَةِ إليه».
[14]. جاثيه (45) آيات 12 ـ 13: «اللهُ الَّذِى سَخَّرَ لَكُمُ البَحْرَ لِتَجْرِىَ الفَلْكُ فِيهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ* وَسَخَّرَ لَكُمْ ما فِى السَّمواتِ وَما فِى الأَرْضِ جَمِيعاً مِنْهُ إِنَّ فِى ذ لِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ».
[15]. لقمان (31) آيه 20: «أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِىالسَّمواتِ وَما فِى الأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَباطِنَةً».
[16]. ابراهيم (14) آيه 32: «اللهُ الَّذِى خَلَقَ السَّمواتِ وَالأَرضَ وَأَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الَّثمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الفُلْكَ لِتَجْرِىَ فِى البَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الأَنْهارَ * وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالقَمَرَ دائِبَيْنِ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهارَ».
[17]. نحل (16) آيه 13: «وَهُوَ الَّذِى سَخَّرَ البَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيّاً وَتَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها وَتَرىَ الفُلكَ مَواخِرَ فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ».
[18]. بقره (2) آيه 29: «هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَكُمْ ما فِى الأَرضِ جَمِيعاً».
[19]. بحارالأنوار، ج 60، ص 186: «فكّر يا مفضّل في هذه المعادنِ و ما يَخرُج منها من الجواهرِ المختلفة مثل الجصّ و الكَلَسِ و الجبسين، و الزرانيخ، و المرتك، و القونيا، و الزيبق، و النحاس، و الرصاص، و الفضَّة، و الذهب، و الزبرجد، و الياقوت، و الزمرّد، و ضروب الحجارة، و كذلك ما يخرج منها من القار، و الموميا، و الكبريت، و النفط، و غير ذلك ممّا يستعمله الناس في مآربهم، فهل يخفى على ذي عقل أنّ هذه كلّها ذخائر ذخرت للإنسان في هذه الأرض ليَستخرَجَها فيَستعملَها عند الحاجة إليها».
[20]. نهج البلاغه، خطبهی 167: «اتقوا اللهَ في عباده و بلاده، فإنّكم مسؤولون حتى عن البقاعِ و البهائمِ».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت