خشم و عصبانیت، یک بیماری اخلاقی است که بسیاری از زنان و مردان بدان مبتلایند. این گونه افراد در برابر ناملایمات تاب و توان خویش را از دست میدهند، حساس، زود رنج و تندخو میشوند، کنترل اعصاب را از دست میدهند. داد میزنند، ناسزا میگویند، کتک میزنند، اشیا و لوازم خانه را پرتاب میکنند، بر سر خود میزنند و حتی گاهی به قتل و جنایت دست میزنند.
امام صادق(ع) فرمود:
غضب، کلید همهی شرور است.[1]
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
خشم، شعلهای از آتش شیطان است.[2]
حضرت علی(ع) فرمود:
از غضب بپرهیز؛ زیرا اول آن دیوانگی و آخرش پشیمانی است.[3]
این بیماری اخلاقی بزرگترین آفت خانوادههاست. موجب کدورت و اختلاف و کشمکش میشود. آرامش را سلب میکند، و چهبسا خانوادها را متلاشی میسازد، و عواقب بسیار بدی را به همراه میآورد. گاهی زن تند مزاج است و گاهی مرد و گاهی هردو و خطرناکترین موارد قسم سوم است، ولی به هر حال قابل علاج هستند.
گاهی خانم در اثر ناملایمات زندگی مانند بدرفتاری و توهین خویشان یا همسایگان، اذیت و آزار بچهها، بر آورده نشدن توقعات، مشکلات و محرومیتهای اقتصادی، آن چنان برافروخته و عصبانی میشود که کنترل اعصابش را از دست میدهد و در صدد یافتن فردی است که دق دل خود را بر سر او خالی کند.
از این رو، وقتی شوهرش وارد منزل میشود، با تندی و عصبانیت شکایتها را شروع میکند و داد و فریاد راه میاندازد. شوهر عاقل و دانا کسی است که موقعیت غیرعادی همسرش را درک کند و بفهمد که همسرش یک بیمار عصبی و قابل ترحم است؛ لذا خون سردی خود را حفظ کند و هیچ عکس العمل تندی از خود نشان ندهد، حتی اگر مورد اهانت همسرش نیز واقع شود.
ممکن است خانم هم چنان به داد و فریادهای خود ادامه دهد و منتظر عکس العمل تند شوهرش باشد تا او هم سر و صدای بیشتری راه بیندازد، ولی مصلحت در این است که شوهر نیز صبر و سکوت خود را هم چنان حفظ کند. وقتی زن عکس العمل تندی از شوهر ندید، طولی نمیکشد که به حالت عادی باز میگردد و بر اعصاب خویش مسلط میشود و احیاناً از تندیها و بیادبیهای خود پشیمان میشود و عذرخواهی میکند. آن گاه در یک فرصت مناسب به عنوان دلجویی و با زبان خوش از عوامل ناراحتیهای خانم جویا میشود و در حل موضوع به او کمک میکند.
حضرت علی(ع) فرمود:
غضب را با سکوت معالجه کنید.[4]
اما اگر مرد هم عصبانی شود، امکان دارد کار به جاهای باریکتری نظیر ضرب و شتم، قتل و جنایت و طلاق منتهی شود. آیا صبر و سکوت بهتر نیست؟ در چنین حالی مرد نباید با خود بگوید که، اگر من سکوت کنم، تحقیر و توهین میشوم و همسرم جرأت بیشتری پیدا میکند و از سلطهی من خارج میشود. نه، هرگز چنین نیست، بلکه این عمل کاری است بسیار عاقلانه و از لوازم همسرداری است و حفظ سلامت خانواده نیز به آن مربوط است.
در پایان تذکر این مطلب را لازم میدانم که خشم و غضب نه تنها آفت خانواده است، بلکه به سلامت جسم و اعصاب زن و مرد نیز لطمه وارد میسازد و باید جداً از آن اجتناب کرد.
حضرت علی(ع) فرمود:
کیفر شخص عصبانی و کینه توز و حسود پیش از دیگران به خود او میرسد.[5]
دنیا برای هیچ کس یکسان نیست، چرخ روزگار همواره براساس میل آدمی نمیچرخد، زندگی هزاران نشیب و فراز دارد، ممکن است انسان به بیماری سختی مبتلا شود، ممکن است بی کار و خانهنشین گردد، ممکن است مال و ثروتش را ازدست داده تهیدست شود، و صدها از این نمونه حوادث که برای هر کسی ممکن است رخ دهد.
زن و شوهر بدین منظور دست بیعت به هم میدهند و پیمان زناشویی را امضا میکنند که در همه حال با هم و یار و غمخوار همدیگر باشند، باید پیمان زناشویی چنان استوار و رشتهی الفت و محبت به قدری نیرومند باشد که در هر حال بر سر عهد و پیمان خویش باقی بمانند، در خوشی و ناخوشیها با هم باشند، در بیماری و سلامتی، درحال وسعت و تنگدستی با هم باشند.
خانم محترم! اگر روزگار با شوهرت نساخت و تهیدست شد، مبادا غمی بر غمهایش بیفزایی و بنای ایراد و ناسازگاری را بگذاری. اگر به بیماری سختی مبتلا شد و مدتی در خانه یا بیمارستان بستری شد، رسم وفاداری و انسانیت چنان است که مانند سابق بلکه بیشتر، اظهار محبت کنی و با کمال صفا از وی پرستاری کنی، از رسیدگی به او و خرج کردن دریغ نورز، اگر شوهرت ثروتی ندارد، و تو دارای اموال هستی، برای بهبودی او خرج کن؛ چرا که اگر تو مریض میشدی او تا قدرت داشت از مال خودش برای معالجه تو مصرف میکرد تا بهبودی حاصل کنی، اکنون که او سرمایهای ندارد، آیین وفاداری و عاطفه اقتضا میکند که تو اموالت را در راه او صرف کنی، اگر در این موقعیت حساس به او کمک نکنی تو را یک زن بیوفا و خودخواه میانگارد. دراین صورت مهر و علاقه اش نسبت به تو کم میشود، حتی ممکن است به قدری دلسرد شود که تو را لایق همسری نداند و طلاق دادن تو را ترجیح دهد. به داستانی در این باره توجه فرمایید:
مردی ... که برای طلاق دادن همسرش به دادگستری رفته بود چنین اظهار داشت: بیمار بودم، دکتر گفته بود: باید تحت عمل جراحی قرار گیرم. از زنم خواستم پسانداز خود را به عنوان وام در اختیارم بگذارد، حاضر نشد و از خانهی من قهر کرد. ناچار در یک بیمارستان دولتی تحت عمل جراحی قرار گرفتم و اینک که بهبود یافتهام، محال است با او زندگی کنم. چون پول را بر من ترجیح داد و چنین زنی را نمیتوان یک همسر نامید.[6]
هر فرد با وجدانی تصدیق میکند که حق با مرد مذکور بوده است؛ زیرا زنی که اینقدر خودخواه است و راضی نمیشود در چنین موقعیت حساسی ـ که جان شوهرش درمعرض خطر است ـ او را با پسانداز خویش نجات بخشد واقعاً لایق مقام محترم همسری نیست.
خانم محترم! مواظب باش در چنین زمانهای حساس، انسانیت و عاطفه را ازدست ندهی، اگر شوهرت به بیماریی مبتلا شد که تا پایان عمر دامنگیر اوست یا به زندان محکوم شد، مبادا با زور قانون، طلاق بگیری و او و فرزندانت را تنها و بیسرپرست رها کنی، آیا وجدانت راضی میشود که شوهری را که در ایام خوشی باهم بودهاید، اکنون که درمانده گشته، تنها رها کنی و بروی؟ از کجا که خودت چندروز دیگر به همین بلا گرفتار نشوی؟ بر فرض این که طلاق گرفتی و شوهری هم پیدا کردی، از کجا که برایت بهتر بشود؟ دست از خودخواهی و هوسبازی بردار. عاطفه و وجدان داشته باش، برای رضای خدا و برای حفظ حیثیت و شرافت خودت، باشوهر و فرزندانت در هر حال بساز، بردباری و صبر داشته باش، فرزندانت را خوب تربیت کن و عملاً به آنها درس فداکاری و سازگاری بیاموز، و مطمئن باش که در دنیا و آخرت بهترین پاداش را خواهی داشت؛ زیرا این عمل تو بهترین مصداق شوهرداری است که در ردیف جهاد قرار داده شده است.
پیغمبر اسلام(ص) میفرماید:
جهاد زن در این است که خوب شوهرداری کند.[7]
وقتی میان زن و مرد پیمان زناشویی برقرار شد، زندگی انفرادی آنان به یک زندگانی مشترک اجتماعی تبدیل میشود. آن پیمان مقدس بدان معناست که زن و شوهر قول میدهند که تا پایان عمر با هم باشند. در ادارهی زندگی همکاری داشته باشند. برای رفاه و آسایش هم دیگر کوشش نمایند. یار و مونس و غمخوار هم باشند. در جوانی و پیری، در توانایی و ناتوانی، در سلامتی و بیماری، در سختیها و خوشیها، در دارایی و ناداری و خلاصه، در همه حال با هم باشند.
انسانیت و شرافت اقتضا میکند که زن و شوهر تا پایان عمر بدین پیمان مقدس وفادار باشند، و در مشکلات زندگی و حوادث روزگار عهد خویش را فراموش نکنند. دختری که در موقع جوانی و شادابی، خواهان فراوان دارد، اما دست رد به سینهی همه میزند و هستی خویش را تنها در اختیار شوهرش قرار میدهد، بدان امید است که تا پایان عمر در پناه او زندگی کند. رسم مردانگی نیست که شوهر در موقع پیری و زوال شادابی همسرش، او را تنها بگذارد و به فکر تجدید فراش یا ولگردی برود.
همسری که در موقع نداری و تنگدستی، با شوهر میسازد و در خانهاش زحمت میکشد و بخور و نخور میکند، امید دارد که زندگی آنان سرو سامانی پیدا کند و تا پایان عمر، در رفاه و آسایش باشند. بنابراین رسم وفا نباشد که مرد وقتی وضع اقتصادی خویش را مرتب دید و ثروتی ذخیره کرد به فکر همسر دوم برود و یا به دنبال خوشگذرانی باشد.
بعضی مردها واقعاً عاطفه و مردانگی ندارند. تا زمانی که همسرشان جوان، شاداب و سالم است از او استفاده میکنند، ولی بعدها او را رها کرده به دنبال خوشگذرانی میروند. یا به بهانههای بسیار پوچ او را طلاق میدهند. به نمونههای زیر توجه فرمایید:
مردی زنش را به بهانهی شومی طلاق میدهد که پس از عروسی با او، پدرم وفات یافت و داییام نیز ورشکست شد.[8]
مردی در بیان علت طلاق، به زنش میگوید: چه علتی بهتر از این که تو را دوست ندارم و این سخن او در حالی است که قبلاً به خاطر عشق با او وی را به همسری برگزید.[9]
زنی به نام ... علیه شوهرش شکایت کرد که مدتها با بود و نبود شوهرم ساختم و با نهایت تلاش به او خدمت کردم؛ اما حالا که بیمار شدهام مرا از خانه بیرون کرده و میگوید: همسر بیمار نمیخواهم.[10]
آقای محترم! تو حیوان نیستی ـ که جز خودخواهی و خوردن و شهوترانی چیزی سرش نمیشود ـ، تو انسان هستی. انسان باید وجدان، رحم، عاطفه و ازخودگذشتگی داشته باشد. دختر معصومی به خاطر تو دست از پدر و مادر و تمام خویشان برداشته و جوانی، شادابی و سرمایهی عفت خویش را در اختیار تو نهاده و بهتر از هر خدمتکاری در خانهات زحمت کشیده، با دارایی و ناداری تو ساخته و هرگونه رنج و محرومیتی را تحمل کرده، آیا سزاوار است او را رها کنی و دنبال عیاشی بروی؟ بدین عمل به او ستم میکنی و ستمکار در همین دنیا به سزای اعمالش میرسد. اگر تجدید فراش کنی، در مقابل چند لحظه لذتهای زودگذر، آسایش روحی و آسودگی خاطر دایمی را از دست میدهی، به صدها گرفتاری و فشارهای روحی مبتلا خواهی شد. آبروی خویش را از دست میدهی و در نزد مردم، مردی خودخواه و بیعاطفه معرفی خواهی شد.
فرزندانت از این کار رنجیده خاطر میشوند و هر روز به یک جور اسباب مزاحمت و ناراحتی برایت فراهم میکنند. اگر همسرت بیمار است معالجهاش کن تا سالم شود.
اگر مبتلا به بیماری لاعلاج است، مردانگی و فداکاری نشان بده و تا زنده است، همسر دیگر نگیر. وجدانت راضی نشود آن بیچاره را آزرده خاطر گردانی. اگر خودت جای او بودی و به بیماری سختی مبتلا میشدی، چه انتظاری از او داشتی؟ او هم همین انتظار را از تو دارد.
اگر موقع بیماری تو، همسرت ناسازگاری کند و تقاضای جدایی نماید، آیا کار خوبی میکند؟ یا این که نزد تو و دیگران، خودخواه و بیوفا معرفی میشود؟
اگر وفاداری و از خودگذشتگی خوب است، تو هم وفادار باش.
1- بزرگترین آفت خانوادهها کدام بیماری است و چه نتایجی دارد؟
2- زن و شوهر به چه منظور دست بیعت به هم میدهند؟
3- داروی غضب چیست؟
[1]. كافى، ج 2، ص 303.
[2]. بحارالأنوار، ج 73، ص 265.
[3]. غررالحكم.
[4]. غررالحكم.
[5]. غررالحكم.
[6]. روزنامهی اطلاعات، 25 آذر 1350.
[7]. بحارالأنوار، ج 103، ص 247.
[8]. روزنامهی اطلاعات، 25 دى 1350.
[9]. همان، 26 شهريور 1348.
[10]. همان، 18 اردىبهشت 1351.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی