فصل اوّل: عوامل سقوط | ۹
از تضادهای عجیب این گروه این است که همان کسانی که یک روز دوچرخهها را «مرکب شیطان» میشمردند و بدعت میدانستند امروز سوار اتومبیلهای آخرین سیستم آمریکایی و ژاپنی میشوند و هیچ کس ایرادی بر آنها نمیگیرد.
و آنها که یک روز خط تلفن بسیار سادهی «قصر شاه سعودی» را به «پادگان لشکرش» بدعت دانستند و سیمها را پاره پاره کردند، امروز همهی آنها حتّی افراد دست فروش کنار خیابان را میبینیم که «جَوّال» (تلفن همراه) به دست دارند!
آیا این گردش 180 درجهای دلیل بر قرار گرفتن این گونه افکار در سراشیبی سقوط نیست؟ و جالب این که حکومت آنها بی اعتنا به این افکار واپسگرا در مسیر صنعتی کردن کشور به پیش میتازد، و غرق صنایع وابسته است.
آگاهان میدانند امام مذهب وهّابی ـ به اعتراف خودش ـ بر سر سفرهی «ابن تیمیّه» نشسته بود. ابن تیمیّه نیز دربارهی شرک، توحید، شفاعت و مانند آن همین افکار را داشت ولی چه شد که او نتوانست در دمشق (مرکز ظهور و فعّالیّتش) این سفره را برای عموم بگستراند و این خطر از شامات دفع شد، امّا شاگردش «محمّد بن عبدالوهاب» موفّق شد، راستی چرا؟
نخست مناسب است اشارهی کوتاهی به تاریخ زندگی ابن تیمیّه داشته باشیم.
«احمد بن عبدالحلیم بن تیمیّه حنبلی» متولّد سال 661 و متوفای سال 728 هجری قمری است. در شهر «حران» (شهری است در شام) متولّد شد و به سبب جور تاتار، در کودکی همراه با خانوادهاش «حران» را به سمت «دمشق» ترک کرد.
او که حنبلی مسلک بود درصدد ترویج مذهب حنابله برآمد و مانند حنابله علم کلام را مردود دانست و متکلّمان را اهل بدعت شمرد! در مسأله صفات خدا مانند حنابله الفاظ صفات پروردگار را که در نصوص آمده بدون هرگونه تفسیر پذیرفت و به طور کلّی هرگونه «عقل گرایی» را محکوم کرد. او علاوه بر حمایت از روش و عقاید اهل حدیث، عقاید جدیدی را نیز اضافه کرد که قبل از او سابقه نداشت.
برای مثال او سفر کردن به قصد زیارت قبر پیامبر(ص) و تبرّک جستن به قبر او و توسّل به اهل بیت پیامبر(ع) را شرک دانست! و فضایل اهل بیت(ع) را که در صحاح اهل سنّت و حتّی در مسند امامش «احمد بن حنبل» وجود داشت، انکار کرد و تلاش میکرد تا مانند بنی امیّه، شأن و مقام امام علی(ع) و فرزندانش را پایین آورد.
امّا دعوت ابن تیمیّه از سوی علمای اهل سنّت مورد پذیرش قرار نگرفت و جز برخی از شاگردانش همچون «ابن القیم»، دیگر بزرگان اهل سنّت با او مخالفت کردند و کتابهای متعدّدی در ردّ او و بدعتهایش نگاشتند. از جمله «ذهبی» از علمای هم عصر او نامهای به او نوشت و او را مورد نکوهش قرار داد، و تسلیم در برابر احادیث صحیح را از او خواستار شد.
«ذهبی» خطاب به او مینویسد: «حال که در دههی هفتاد از عمر خود هستی، و رحلت از این عالم نزدیک است آیا وقت آن نرسیده است که توبه و انابه کنی؟»
در مصر نیز قاضی القضات فرقههای چهارگانهی اهل سنّت آرای ابن تیمیّه را غلط و بدعت اعلام کرد.
ولی در قرن دوازدهم، محمّد بن عبدالوهاب ظهور کرد و از افکار ابن تیمیّه حمایت نمود و از میان عقاید او بیش از همه بر همان عقاید جدیدش تأکید کرد.
علاوه بر عقاید فوق، ابن تیمیّه دارای عقاید خاصّ دیگری نیز بود. او در سال 698 آشکارا در بحثهای داغ اعتقادی داخل میشد و با مخالفین خودش به مناظره میپرداخت، از جمله عقاید و رفتار او میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
1ـ حدود شرعیّه را خودش اقامه میکرد.
2ـ موی سر کودکان را از ته میتراشید!
3ـ با کسانی که مخالف عقیدهی او بودند آمادهی پیکار بود.
4ـ از ارائه دادن نذور، مردم را نهی میکرد.
5ـ به امکان رؤیت حسّی خداوند اعتقاد داشت!!
6ـ در مورد خوارج عقیده داشت که :
«الخَوارِجُ مَعَ مُرُوقِهِمْ مِنَ الدِّینِ فَهُمْ أصْدَقُ النّاسِ؛ با این که خوارج از دین خارج شدند راستگوترین مردم بودند!».
از کارهای مثبت او این بود که در سال 702 بر ضدّ مغول اقدامات خوبی از خود ارائه داد.
علاّمهی امینی بعد از آنکه کلام ابن تیمیّه را در ردّ «حدیث آغاز دعوت پیامبر(ص)» (وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الأَقْرَبِینَ...) نقل میکند که او سند حدیث مزبور را صحیح نمیداند، میگوید: «از او این سخن عجیب نیست زیرا او فرد متعصّبی است که بر انکار ضروریّات و تکفیر مسلمین و به خصوص انکار آن چه مربوط به فضایل اهل بیت(ع) است اصرار دارد»[1] و در جای دیگر میافزاید: «لذلک عاد غرضاً لنبال الجرح من فطاحل علماء اهل السنّة منذ ظهرت مخاریقه و إلی هذا الیوم و حسبک قول الشوکانی فی البدر الطالع ج 2 ص 260: صرّح محمّد البخاری الحنفی المتوفّی 841 بتبدیعه ثمّ تکفیره ثمّ صار یصرح فی مجلسه: انّ من أطلق القول علی ابن تیمیة: انّه شیخ الاسلام، فهو بهذا الاطلاق کافر؛ به همین دلیل او همواره هدف تیرهای انتقاد از سوی علمای بزرگ اهل سنّت واقع شد، از جمله «شوکانی» از محمّد بخاری حنفی نقل میکند که او را تکفیر کرده و گفته است: هر کس ابن تیمیّه را شیخ الاسلام بخواند، کافر است!».[2]
از مدافعان سرسخت ابن تیمیّه میتوان از «ابن کثیر» مؤلّف کتاب «البدایة و النهایة» (متوفّای 744) را نام برد که در سراسر کتاب خود به هر مناسبتی از ابن تیمیّه دفاع کرده و او را ستوده است.
از علمای معاصر ابن تیمیّه که از او دفاع کرده و به سبب این کار مورد نفرت جامعهی خود قرار گرفت، محدّث مشهور «ابوالحجّاج مزی» صاحب کتاب «تهذیب الکمال» است که در سال 742 درگذشته است.
دیگر از شاگردان ابن تیمیّه، «احمد بن محمّد مری لبلی» حنبلی است که به گفتهی ابن حجر نخست مخالف ابن تیمیّه بود ولی پس از ملاقات با او از دوستان و شاگردان او گردید و مصنّفات او را نوشت و در طرفداری از او پافشاری کرد و در ردّ مسألهی سفر برای زیارت از او دفاع کرد، سرانجام «اخنایی» قاضی مالکی او را احضار کرد و آنقدر زد تا بدنش خونین شد و سپس دستور داد او را وارونه سوار قاطر کردند و در شهر گرداندند، تا تحقیر شود.
بزرگترین شاگرد و مدافع سرسخت ابن تیمیّه بی شک «ابن القیم الجوزیة» است که در همهی اقوال و عقاید تابع و حامی بی چون و چرای او بود و نشر و بسط عقاید ابن تیمیّه را در زمان حیات و پس از مرگ او بر عهده داشت و بارها با وی به زندان رفت و به همین سبب او را تازیانه زدند و سوار بر شتر در شهر گرداندند و با ابن تیمیّه در قلعهی دمشق زندانی کردند.[3]
***
اکنون به اصل موضوع باز میگردیم که چرا «ابن تیمیّه» موفّق به گستردن سفرهی سلفیها در شام نشد، ولی محمّد بن عبدالوهّاب، آن را در سرزمین نجد گسترد، و سپس دامنهی آن را به تمام جزیرهی عربستان کشید و این اعتقادات را به نام خود به عنوان «آیین وهّابیّت» در تاریخ ثبت کرد؟
دلیل عمدهی آن دو چیز بود:
نخست این که دمشق و شام یکی از مراکز علوم اسلامی در آن زمان بود، و علمای برجسته و حوزههای علمیّهی فراوانی داشت؛ آنها به صورت وسیع در برابر اشتباهات ابن تیمیّه به مقاومت برخاستند، و با این که طرفداران قابل ملاحظهای پیدا کرده بود، نفوذ او را با دلایل منطقی درهم شکستند، در حالی که سرزمین نجد از این نظر در آن زمان بسیار فقیر بود، و شبهات سر سلسلهی این گروه با مقاومت چندانی رو به رو نشد و در میان عوام گسترش یافت. در طول تاریخ هر منطقهای زیر پوشش علما و دانشمندان آگاه بوده است، از این آفات مصون مانده است.
دیگر این که در آن زمان در میان قبایل «نجد» بر سر حکومت منازعات شدیدی بود، محمّد بن عبدالوهّاب طبق تواریخ موجود از این موقعیّت استفاده کرد و با آل سعود پیمان بست که آنها از افکارش حمایت کنند، او هم پیروان خود را برای کشورگشایی در اختیار آنان قرار دهد، در حالی که در دمشق و شامات نه چنین شرایطی وجود داشت، و نه ابن تیمیّه به فکر چنین طرحی افتاد.
1- امام مذهب وهّابی تحت تعلیم و تاثیر چه کسی بود؟
2- از کارهای مثبت ابن تیمیه را بیان کنید.
3- چرا «ابن تیمیّه» موفّق به گستردن سفرهی سلفیها در شام نشد؟
[1]. الغدیر، جلد 2، صفحهی 280.
[2]. همان مدرک، جلد 1، صفحهی 247، (پاورقی).
[3]. گردآوری از کتابهای سیر اعلام النبلاء، جلد 1، صفحهی 37؛ الصحیح من السیرة، جلد 1، ص 245؛ الغدیر، جلد 2، صفحهی 280؛ الذریعة، جلد 2، صفحهی 283 آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی بخش 14، آیین وهّابیّت و فصل نامهی مکتب اسلام، شمارهی 10.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت