نکتهی دیگر این که، امّت تنها انسانها نیستند، بلکه تمام موجودات عالم، امّت هستند.
در آیهی شریفه میخوانیم:
وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْاَرْضِ وَلا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ إِلاَّ اُمَمٌ أَمْثالُكُمْ...؛[1]
«هيچ جنبندهای در زمين و هيچ پرندهای كه با دو بال خود پرواز میكند نيست، مگر اینکه امّتهايی همانند شما هستند».
پس معلوم میشود كه تمام حيوانات زمينی و پرندگان هوايی امّتی هستند و در عالم خودشان مقصدی دارند و رو به آن مقصد در حال سيرند؛ پس قهراً نيرويی حاكم بر آنها هست كه آنها را حركت میدهد و جلو میبرد و آن نيروی حركت دهنده همان مقام ولايت است كه تكويناً زمام هدايت هر موجودی را به دست گرفته در مسير طبيعی خودش پيش میبرد.
...ما مِنْ دَابَّةٍ إِلاّ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها...؛[2]
«هيچ جنبندهای نيست، مگر اینکه او بر وِی تسلّط دارد».
یک دانهی گندم كه در دل خاک رشد میكند و بالا میآيد، سبزهای و بعد خوشهای پر از دانههای گندم میشود. پيداست كه اين گياه در حال حركت است و راهی را طیّ میكند و حرکت منظّمی دارد. در عالم خود، مقصدش را میفهمد و مسير خود را تشخيص میدهد و برنامهی سير را هم میداند. چنانكه خدايش میفرماید:
...وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ...؛[3]
... کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ...؛[4]
«هرچه در عالم هست و كلمهی «شیء» بر آن اطلاق میشود، تسبيح و تحميد خدا میكند و عجيب اینکه عالِم به صلاة و تسبيحشان نيز هستند و در عالم خودشان میدانند به كجا میخواهند بروند و چگونه بايد بروند و از چه راهی بايد طیّ مسير كنند. از نظر ما، عالم یک دانهی گندم در دل خاک، تاریک است؛ امّا از ديدگاه خودش، روشن است و راه خود را تشخيص میدهد و در پرتو نور هدايت خالقش در حركت است.
... رَبُّنَا الَّذِی أعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی؛[5]
هر چيزی در عالم آفرينش، هدايت شده است و در مسير خود با روشنی حركت میكند و قهراً حركتدهندهای دارد كه آن موجودِ فاقد عقل و درک و شعور و بينايی را در دل آن تاريكی حركت میدهد.
نیروی قاهری هست كه نطفه را در رحم مادر حركت میدهد و صورتگری میکند. «مقام ولایت» است كه تمام اينها را تدبير میكند. اوست كه دانهی گندم را میرویاند و كبوتر را تعليم میدهد كه چطور روی تخم بخوابد و توليد نسل كند و از آن پاسداری کند. اوست كه به زنبور عسل آموزش میدهد كه چگونه اتّخاذ لانه كرده آنگاه از نباتات عسل بسازد و آن تشكيلات عجيب و حيرتانگيز را به وجود آورد. اينها همه امّتی هستند و مسير و مقصدی دارند و امامی دارند. براساس ادلّهی عقلی و نقلی، اهل بيت اطهار(ع) مظاهر ولایت مطلقهی حضرت ربّالعالمین و قادةالاممند.
حضرت امام حسن عسكری(ع) در زندان خليفهی عباسی بودند. آری، همانها که به اذن خدا مدیر و مدبّر عالم هستند و نَفَس همهی جانداران به دست آنهاست، بايد در مقابل تقدیر خدا خاضع بشوند و خود را در اختیار انسانهای رذل و کثیف و جاهل نادان بگذارند و اگر زندانیشان كردند، تحمّل کنند.
مردی به نام صالح بن وصيف زندانبانشان بود. جمعی نزد او آمدند و گفتند: چرا بر اين زندانی سخت نمیگيری؟ گفت: چه كنم؟ من دو نفر از رذلترين و شرورترين افراد را انتخاب كردم و بر او گماشتم تا بر او سخت بگيرند ولی چند روز بيشتر نگذشت كه اينها اهل نماز و عبادت شدند. آنها حرف او را باور نكردند. دستور داد آن دو نفر را آوردند. ديدند آثار عبادت در رفتار و گفتارشان پيداست. گفتند: ما شما را مأمور كرديم آن زندانی را آزار دهيد. گفتند: ما چه میتوانيم بكنيم دربارهی كسی كه دائماً در حال ذكر و تسبيح خداست. وقتی به ما نگاه میكند بدن ما میلرزد، آن چنان كه اختيار از دست میدهيم و از خود بيخود میشويم.
این گوشهای از تسلّطشان بر ارواح آدميان است كه به هنگام اقتضا، آن را بروز میدهند و با یک نگاه كوتاه، از رذلترين افراد انسانی الهی میسازند.
ما هم از عمق جان عرض میکنیم: ای سیّد و آقا و مولای ما، یا صاحبالزّمان، آیا میشود نگاهی از آن نگاههای پر لطف و عنايت به قلبهای ما بيفكنيد؟ ما هم به آن نگاهها شدیداً نيازمنديم؛ آن نگاهی كه رذلترين افراد را به خدا نزدیک میكند. آيا میشود عنايتی هم به ما بشود؟ ما كه یک عمر است سر به آستان نهادهايم و عرض اخلاص و ادب میکنیم. ما ناقص و جاهل و نادانيم، امّا شما اصولالكرم و قادةالامميد. شما حركتدهندگان تمام موجودات عالم به سوی كمالشان هستيد. از شما توقّع یک گوشهی چشم عنايت داريم.
اَغِثْنا وَ اَدْرِکْنا یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمان؛
آخرالامر، امام را از صالحبنوصيف گرفته تحويل زندان مردی خبيث به نام نحرير دادند. او به امام سخت میگرفت؛ روزی همسرش گفت: تو نمیدانی چه كسی در زندان تو هست؟ او را نمیشناسی؟ اين قدر به او اذیّت و آزار نرسان. او از شدّت خباثت گفت: حالا که تو چنين گفتی، من او را ميان بِرْکَة السِّباع، یعنی جایگاه درّندگان، میاندازم تا شیرها و پلنگها او را بخورند. پس از كسب اجازه از خليفه، امام را آوردند و داخل بركةالسّباع کردند؛ به این منظور كه درّندگان آنحضرت را بدرند و از بين ببرند. پس از یک شبانهروز، از نقطهای که مشرف به جايگاه درّندگان بود، تماشا كردند و ديدند امام مشغول نماز است و درّندگان گرداگرد آنحضرت حلقه زده و پوزه بر خاک نهادهاند. خليفه از ماجرا با خبر شد. دستور داد تا بين مردم شايع نشده، امام را با احترام از بركه بيرون بياورند و بنابر نقلی، خود آن مرد خبيث را در ميان بركه انداختند و حيوانات او را دريدند و به سزايش رساندند.
جملهی بعدی زیارت (جامعه) این است:
اَوْلِیاءَ النِّعَمِ؛
«شما صاحبان تمام نعمتها هستيد».
نعمت به چيزی گفته میشود كه آدمی را در رسيدن به هدف و سعادت مطلوبش كمک كند و در مسير زندگی، موجب آسايش و آرامشش گردد و موانع و مشكلات را از پيش پايش بردارد.
و در مقابل، به آنچه مانع نيل به هدف و سبب اشكال و دشواری راه و موجب محرومیّت از کمال گردد، بلا و نقمت* گفته میشود.
آب و هوا و نور و چشم و گوش و دست و پا و زبان را نعمت میدانیم، از آن جهت كه هر كدام از اينها در حدّ خود، ما را در رسيدن به هدفهای زندگی و مقاصد مطلوب كمک میكنند؛ به طوری كه در اثر نبود يا كمبود يكی از اينها، مشكلاتی برای ما پيش میآيد و احیاناً منجرّ به مرگ و نابودی ما میگردد.
حالا ما وقتی مجموعهی موجودات عالم را در نظر بگيريم، میبینیم كه هر موجودی در حدّ خود، به پيشرفت نظام عمومی عالم كمک میكند و اثر میبخشد و از اين جهت، تمام موجودات نعمت حساب میشوند؛ و لذا خالق عالم میفرماید:
... وَ إنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللهِ لا تُحْصُوها...؛[6]
كرمش نامتناهی، نعمش بیپايان.
... وَ أسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَة وَ باطِنَة...؛[7]
هر موجود و مخلوقی، هر چقدر هم در نظر ما كوچک و بیارزش باشد، در سلسلهی نظام خلقت به منزلهی پيچ و مهرههای بزرگ و كوچک یک ماشين است كه اگر يكی از مهرهها از رديف خارج شود، كار ماشين مختلّ میشود. از اين نظر، تمام موجودات نعمتند. ولی از اين طرف میبینیم خداوند حكيم با اینکه همهی موجودات را نعمت دانسته و فرموده است:
... وَ إنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللهِ لا تُحْصُوها...؛[8]
معالوصف، بسياری از همينها را به پستی و بیارزشی توصيف كرده و لهو و لعب و بازیچهی بیاساس معرّفی كرده است و میفرماید:
... إنَّمَا الْحَیاة الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ...؛[9]
... مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ ...؛[10]
پس معلوم میشود كه قرآن كريم هدفی را برای انسان در نظر گرفته است و همه چيز عالم را از نظر كمک يا مانع بودن با آن هدف میسنجد. آنچه را نافع در رسيدن به آن هدف است، نعمت میداند و آنچه را مانع رسيدن به آن هدف است، نقمت و بلا میشمارد و هدف انسان در مسير حياتش از نظر قرآن همان است كه میفرماید:
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإنْسَ إلاّ لِیَعْبُدُونِ؛[11]
هدف، رسيدن انسان است به سعادت قرب به خدا و مسكن گرفتن در جوار رحمت پروردگار و مخلّد گشتن در غرفههای جنّتالمأوی از طریق بندگی و عبودیّت خدا.
1- از آیهی 38 سورهی انعام، کدام نکته نتیجه میشود؟
2- «مقام ولایت» چه کارکردی دارد؟
3- هدف انسان در مسير حياتش از نظر قرآن چیست؟
[1]ـ سورهی انعام، آیهی 38.
[2]ـ سورهی هود، آیهی 56.
[3]ـ سورهی اسراء، آیهی 44.
[4]ـ سورهی نور، آیهی 41.
[5]ـ سورهی طه، آیهی 50.
* نَقْمَت: عقاب، پاداش به عقوبت.
[6]ـ سورهی ابراهیم، آیهی 34.
[7]ـ سورهی لقمان، آیهی ۲۰.
[8]ـ سورهی ابراهیم، آیهی 34.
[9]ـ سورهی محمّد، آیهی 36.
[10]ـ سورهی نساء، آیهی 77.
[11]ـ سورهی ذاریات، آیهی 56.
* مبغوض: دشمن داشته.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی