کد مطلب: ۵۷۰۱
تعداد بازدید: ۲۷۳
تاریخ انتشار : ۰۲ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۱:۰۹
در جستجوی علم دین | ۲۱
طولی نكشيد كه پيامبراكرم(ص) مقابل خيمه‌ی آن مرد كه از خيام قبيله‌ی بنی‌عامر بود رسيد و ايستاد و آنها را به دين و آيين توحيد دعوت كرد. قبيله‌ی بنی‌عامر، چنان كه اشاره كرديم، از قبايل بزرگ عرب بود و دليرمردان رزم‌آور و سلحشوران شمشيرزن بسيار داشت.

فصل هفتم: بیدارباشی درباره‌ی  انحراف تسنّن گرایی | ۲


كشورگشايی از شئون آسمانی رسول الله نيست


خداوند عليم حكيم كه شأن و شخصيّت والای رسول مكرّم خود را در كتاب كريمش بيان می‌كند، او را به عنوان «بشير» و «نذير»، «مبشّر» و «منذر» و «داعی الی الله» معرّفی می‌نماید:
یا أیُّهَا النَّبِیُّ إنَّا أرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً * وَ داعِیاً إلَی اللهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً؛[1]
و در هيچ جا سخن از كشورگشايی و مملكت‌گيری و فتح بلاد به عنوان شأن و كار پيامبراكرم(ص) به ميان نيامده است، بلكه هدف از بعثت آن حضرت، تزکیه‌ی نفوس و تطهير قلوب و تعليم حقايق و معارف حقّه‌ی الهیّه ارائه شده است؛ چنان كه می‌فرمايد:
هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْاُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَ إنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِينٍ؛[2]
او كسی است كه در ميان مردم درس نخوانده، رسولی از خودشان برانگيخت تا آياتش را بر آنها بخواند و آنها را [از هرگونه رذيلت و ناپاكی] پاكيزه گرداند و به آنها كتاب و حكمت بياموزد و حقيقت آن كه، آنان پيش از آن در گمراهی آشكاری بودند.
آری، او مانند دنياطلبان كودک‌صفت در فكر اين نيست كه بر تعداد جمعیّت‌های دنباله‌رو خود بیفزاید و از زیادی عِدّه و عُدّه‌ی افواج متظاهر به اسلام خوشحال گردد و از اين كه چند صد ميليون نفر پيرو دارد و صبح و شام از طريق فرستنده‌های قوی جهان به نام وی شعار می‌دهند و فریاد «اشهد انّ محمّداً رسول الله» بر می‌آورند، در دنيا به خود ببالد و بنازد؛ خير، او دل‌های باايمان می‌خواهد و جان‌های عاشق خالق سبحان. اینک از باب نمونه به این قصّه توجّه کنید:
پيامبراكرم(ص) پس از بعثت و شروع به دعوت، در مكّه شدیداً تحت فشار قساوت‌آميز مشركان قريش بود كه از هيچ نوع آزار جسمی‌ و روحی درباره‌ی آن حضرت دريغ نداشتند. تنها در ماه‌های ذیقعده و ذیحجّه و محرّم و رجب که ماه‌های حرام ناميده می‌شدند و عرب جاهلی با آن قساوتش حرمت اين ماه‌ها را نگه می‌داشت و اقدام به خونريزی نمی‌كرد و آزار نمی‌داد، تنها در اين ماه‌ها و خصوصاً در ایّام حجّ که امنیّت و آرامش بیشتری برقرار می‌شد، پیامبر اکرم(ص) از اين فرصت استفاده‌ی کامل می‌کرد و با ندای توحیدی خود دل‌ها را با نام خدا صفا می‌داد و لرزه بر اندام بت‌ها و بت‌پرست‌ها می‌افكند. قبايل مختلف عرب برای ادای مناسک حجّ می‌آمدند و در عرفات و منی خیمه می‌زدند. رسول مكرّم(ص) به‌منظور ابلاغ رسالت آسمانی‌اش، با وقار و متانت مخصوص به خودش، مقابل خيمه‌های يک يک آن قبايل می‌آمد و رسالت خود را به آنها عرضه می‌داشت و پيام الهی را ابلاغ می‌كرد و ردّ می‌شد. ابولهب عموی آن حضرت نيز كه مشركی متعصّب و دشمنی سرسخت با رسول خدا(ص) بود، در پی آن جناب می‌آمد و به زعم خود می‌خواست سخنان او را خنثی كند و از اثر بيندارد؛ می‌گفت: مردم، او پسر برادر من است و من او را از همه كس بهتر می‌شناسم. او ديوانه است! به گفتارش اعتنا نكنيد و معبودهای خود را از خود به خشم نیاورید... تا این که پیامبر اکرم(ص) به خیمه‌های قبیله‌ی بنی‌عامر که از قبایل بزرگ عرب بود نزديک شد. يكی از سران قبيله مقابل خيمه‌ی خود ايستاده بود و از دور ناظر كار آن جناب بود و می‌ديد كه مردی در نهايت وقار و متانت، با اندامی‌ موزون و سيمايی جذّاب و چشم‌هايی گيرا و حركتی وزين و سخنانی دلنشين، جلو خيمه‌ها می‌ايستد و صحبتی می‌كند و ردّ می‌شود. او در حالی كه شديداً مجذوب و مفتون رفتار آن حضرت شده بود به كسانی كه اطرافش بودند گفت:
وَ اللهِ لَوْ اَنِّی اَخَذْتُ هذَا الْفَتی مِنْ قُرَیْشٍ، لَاَکَلْتُ بِهِ الْعَرَب؛
به خدا سوگند، اگر من اين جوان قريشی را با خود داشتم، بر تمام عرب مسلطّ می‌گشتم و آنها را تحت سيطره‌ی خود در می‌آوردم.
طولی نكشيد كه پيامبراكرم(ص) مقابل خيمه‌ی آن مرد كه از خيام قبيله‌ی بنی‌عامر بود رسيد و ايستاد و آنها را به دين و آيين توحيد دعوت كرد. قبيله‌ی بنی‌عامر، چنان كه اشاره كرديم، از قبايل بزرگ عرب بود و دليرمردان رزم‌آور و سلحشوران شمشيرزن بسيار داشت. در آن روزهای غربت اسلام و تنهايی رسول خدا(ص) که همه‌ی یاران اندکش از شدّت فشار و شکنجه و آزار مشرکان از مکّه هجرت كرده بودند و اگر هم در مكّه بودند توانايی دفاع از آن حضرت را نداشتند، اگر اين قبيله‌ی بزرگ با آن جمعیّت انبوه و رزم‌آورانش به حمایت از رسول اکرم(ص) برمی‌خاست، طبيعی بود كه به طور مسلّم پیشرفتی سریع و فراگير نصيب اسلام می‌گشت و ديگر كسی يا قبيله‌ای را تاب مقاومت در مقابل او نمی‌ماند.
باری، رسول اكرم(ص) موادّ رسالت آسمانی‌اش را بری آنان توضیح داد. آنها ديدند آنچه او می‌گويد تماماً حقايقی است كه دل‌های تاریک را روشن می‌سازد و عقل‌های خفته را بيدار می‌كند و فطرت پنهان شده در پس پرده‌ی اوهام و خيالات باطل را به ظهور و بروز آورده آن را صفا و جلا می‌بخشد. دفعتاً تكانی خوردند و به خود آمدند و تا دمِ دروازه‌ی شهر سعادت و خوشبختی رسيدند؛ امّا از آنجا که حبّ دنيا و شيفتگی به جاه و مقام و منصب در عمق جانشان رسوخ داشت، در مقام اظهار آمادگی برای پذيرش دعوت آن حضرت شرطی به ميان آوردند كه مقبول خاطر آن جناب واقع نشد و بالمآل از همای سعادت كه با پای خود تا دمِ در خانه‌هاشان آمده بود و می‌خواست سایه‌ی رحمت بر سراسر زندگی آنها بیفکند روی برتافتند و برای همیشه از خوشبختی جاودانه محروم گشتند و آن شرط اين بود كه گفتند:
اَرَاَیْتَ اِنْ نَحْنُ تابَعْناکَ فَاَظْهَرَکَ اللهُ عَلی مَنْ خالَفَکَ، اَیَکُونُ لَنَا الْاَمْرُ مِنْ بَعْدِکَ؟
بگو ببينم اگر ما از تو پيروی كرديم و خدا تو را بر دشمنانت پيروز ساخت، آيا بعد از تو اين امر [يعنی رياست و حكومت و جانشينی] از آن ما خواهد شد؟
حال، اينجا اگر از سياستمداران كاركشته و دورانديش دنيا بپرسيم: از نظر شما جواب درست در مقابل اين پيشنهاد سرنوشت‌ساز چه می‌بايست باشد؟ طبيعی است كه همه می‌گويند: او می‌بايست در آن شرايط فوق‌العاده حسّاس و نياز شديد به نيروی عظيم انسانی به پيشنهاد آنها جواب مثبت می‌داد و آنها را فعلاً قانع و با خود همراه می‌ساخت تا كارش پيش می‌رفت و قدرتش بالا می‌گرفت و آنگاه اگر صلاح نمی‌دانست می‌گفت: اگرچه آن روز من به شما وعده‌ای داده‌ام، ولی امروز صلاح ملّت و مملكت اقتضا می‌كند كه چنين و چنان باشد و بايد هم باشد.
آری، اين نظر و صلاحديد سياستمداران جهان است، در گذشته و حال و آينده و در هر زمان و در هر مكان. ولی می‌بينيم رسول اعظم خدا(ص) که مكتبش مكتب صراحت لهجه است و هدفش احيای صدق و امانت، در جواب آنها با قاطعيّت تمام فقط يک جمله فرمود:
اَلْاَمْرُ اِلَی اللهِ: یَضَعُهُ حَیْثُ یَشاءُ؛[3]
اين كار منحصراً مربوط به خداست. [من كوچک‌ترين دخالتی در امر تعيين جانشين خود ندارم]. او هر جا كه بخواهد و صلاح بداند آن را قرار می‌دهد.
يعنی، من هرگز نمی‌توانم پايه و اساس كار خود را كه دعوت الی الله است، روی انبوه جمعیّت فریادگر یا سلحشوران رزم‌آور خالی از ایمان و اخلاص بگذارم. من مأمورم پيام خدا را به بندگانش برسانم و آنها را به صراط مستقيم سعادت ابدی دعوت کنم. حال، اگر پذيرفتند و دنبالم آمدند، در پيشگاه خدا شاكرم كه در نيل به هدف موفّقم فرموده است و اگر نپذیرفتند و پا روی سعادت خويش نهادند، باز من در نزد خدا معذورم كه در ادای وظیفه‌ی ابلاغ پیام به بندگان كوتاهی نكرده‌ام.


خودآزمایی


1- هدف از بعثت حضرت رسول(ص) چیست؟
2- پيامبراكرم(ص) پس از بعثت و شروع به دعوت، در زمان‌هایی که امنیت و آرامش بیشتری برقرار بود، چه کاری انجام می‌دادند؟
3- چرا افراد قبيله‌ی بنی‌عامر، در مقام اظهار آمادگی برای پذيرش دعوت حضرت رسول(ص) شرطی به ميان آوردند؟

 

پی نوشت ها

 

[1]ـ سوره‌ی احزاب، آیات 45 و 46.
[2]ـ سوره‌ی جمعه، آیه‌ی ٢.
[3]ـ نقل از سیره‌ی ابْن هشام، جلد 2، صفحه‌ی 66 و تاریخ طبری، جلد 3، صفحه‌ی 1206.


دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: