فصل بیست و یکم؛ قناعت | ۵
با اینکه انسان وظیفه دارد برای امرار معاش و به دست آوردن روزیِ حلال کار کند و زحمت بکشد اما از این نکته نیز نباید غفلت ورزد که با آن همه سعی و تلاش بیش از آنچه روزیاش باشد نصیبش نخواهد شد و آنچه خدای متعال برای انسان معین فرموده است هر کجا که باشد به او خواهد رسید.
امیر مؤمنان علیه السلام در این باره میفرماید:
یَا ابْنَ ادَمَ اَلرِّزْقُ رِزْقانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ، وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ فَإنْ لَمْ تَأتِهِ اَتاکَ...[1]
ای فرزند آدم! روزی دو گونه است: یکی آنکه تو در جستجوی آن هستی، و دیگر آنکه تو را میجوید که اگر به دنبال آن نروی به سراغ تو میآید....
و در وصایای خود به فرزندش امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود:
وَ اعْلَمُ یا بُنَیَّ أنَّ الرِّزْقَ رِزْقانِ رِزْقٌ تَطلُبُهُ وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ فَإنْ أَنْتَ لَمْ تَأتِهِ اَتاکَ....[2]
پسرم! بدان که روزی بر دو گونه است: یک نوع روزی است که به جستجوی آن بر میخیزی، و روزی دیگری است که به سراغ تو خواهد آمد هر چند تو سراغ او نروی....
رزق مقسوم برات است نباشی مغموم / در سر وعده وصول است برات مقسوم
ما و این رزق مقدّر پی هم میگردیم / تا کجا دست بیابیم به وقت معلوم[3]
به هر حال، آنچه مسلّم است خدای متعال روزیِ انسان را ضمانت کرده است، که امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:
... قَدْ تَکَفَّلَ لَکُمْ بِالرِّزْقِ.[4]
... [خداوند] روزیهایتان را ضمانت کرده است.
ذیل قانون خدا تبصره هم هست بخوان / ری کند رزق به شکر و به دعای مظلوم
آسمان از همه جنسی به خزاین دارد / که براتش نکند جز به موازین لزوم[5]
زیرا علل و عواملی وجود دارد که در کاهش و افزایش روزیِ انسان نقش بسزایی دارد و از آنجا که فعلاً در صدد مطرح کردن این بحث به طور تفصیل نیستیم به عنوان نمونه به چند مورد اشاره میکنیم:
۱. تقوا و پرهیز از گناه:
خداوند تعالی در قرآن کریم فرموده است:
وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُری امَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْاَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَاَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ.[6]
اگر اهالی شهرها و قریهها همگی با هم ایمان آورند و تقوا داشته باشند درهای رحمت و برکت را از آسمان و زمین به رویشان میگشاییم. امّا آنان حقایق را تکذیب کردند، ما نیز آنها را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.
و نیز فرموده است:
... وَ مَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ....[7]
... هر کس تقوا داشته باشد و حریم الهی را نگهداری کند خدا برای او راه گریزی قرار میدهد و از آنجا که گمان ندارد او را روزی میدهد...
آیهی اول در مورد تقوای گروهی و اجتماعی است، زیرا چنانچه بعضی پرهیزکار و بعضی گناهکار باشند نمیتوان گفت اهالی قریه اهل تقوا هستند. پس در صورتی که همگان پرهیزکار شوند مصداق برای کلام خدا پیدا میشود؛ آنگاه همه مشمول رحمت و برکت الهی میشوند. اما آیهی دوم تقوای فردی را بیان میکند که تقوای فردی نیز منشأ گشایش کار خواهد بود.
۲. استغفار:
عامل دوم استفغار است. امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:
.... وَ قَدْ جَعَلَ اللهُ الْاِسْتِغْفارَ سَبَباً لِدُروُرِ الرِّزْقِ وَ رَحْمَةِ الْخَلْقِ فَقالَ سُبْحانَهُ: «اسْتَغفِروا رَبَّکُمْ اِنَّهُ کانَ غَفّاراً یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً».[8]
... خداوند استغفار و توبه را وسیلهای برای فراوانی روزی و رحمت قرار داده است. خدای سبحان فرموده است: «از پروردگارتان طلب آمرزش کنید که او بسیار آمرزنده است، تا باران رحمتش را از آسمان پی در پی بر شما فرو فرستد».[9]
۱. ناسپاسی و کفران نعمت:
خداوند متعال فرموده است:
وَضَرَبَ اللهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ امِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِاَنْعُمِ اللهِ فَاَذاقَهَا اللهُ لِباسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ.[10]
خداوند قریهای را مَثَل میزند که دارای امنیت و آرامش بود و روزیِ آن فراوان از هر جا میرسید، پس آنها نسبت به نعمتهای خدا ناسپاسی کردند و خداوند در اثر کارهایی که انجام میدادند لباس گرسنگی و ترس را بر آنها پوشاند.
در این آیه به سه نکتهی مهم اشارت رفته است:
الف. امنیت واقعی باعث جذب سرمایههای خارجی میشود (يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ). بدیهی است که جذب سرمایهها عادتاً موجب وفور نعمت و رفاه عمومی خواهد شد.
ب. امنیت بر دو نوع است: امنیت توأم با اطمینان و آرامش، و امنیت بدون آرامش. نوع اول در سایهی ایمان و تقوا و حاکمیت قانون پدید میآید، و نوع دوم ممکن است در اثر استبداد فرد و حکومت پیدا شود. نوع اول را امنیت واقعی و نوع دوم را امنیت گورستانی مینامند، زیرا ممکن است در اثر ترس و وحشت از حاکم مستبد امنیت برقرار شود ولی این امنیت همانند امنیتی است که در گورستان حکمفرما است که هیچ کس قدرت نفس کشیدن ندارد. این نوع امنیت همیشه توأم با ترس و وحشت است، امام نوع اول امنیت مطمئنه است که مردم در پرتو آن از هر جهت در آرامشاند. چنین امنیتی است که میتواند جاذب سرمایهها و نعمتها باشد.
ج. نعمتهای الهی بر دو گونه است: فردی و اجتماعی. سپاسگزاری و ناسپاسی نسبت به هر کدام به موضوع خودش مربوط میشود. در نعمتهای فردی عامل شکر و کفر، یکیک افراد، و در نعمتهای اجتماعی عامل آن مجموعهی آحاد ملت است و نیز بازتاب سپاس و ناسپاسی نفیاً و اثباتاً دامنگیر همان عامل خواهد شد: در فرد به فرد و در جمع به جامعه برمیگردد.
قرآن کریم اجتماع را به منزلهی پیکری واحد میداند و همانطور که اعمال افراد بازتابهای فردی دارد اعمال اجتماع هم بازتابهای جمعی دارد. ایمان و تقوای اجتماعی موجب برکت برای عموم، و کفران و ناسپاسی جمعی موجب فقر اجتماعی و ناامنی عمومی میگردد.
در آیهی فوقالذکر، موضوع بحث امنیت اجتماعی است که به یک ملت تعلق دارد. آنها هستند که در آیهی شریفه عامل ناسپاسی شمرده شدهاند. در این آیه، خداوند کفران را به قریه نسبت میدهد نه به افراد. میفرماید:
«فَكَفَرَتْ بِاَنْعُمِ اللهِ» یعنی قریه کفران نعمت کرد. و این کنایه از مجموعهی اهالی قریه است و لذا عذاب الهی هم بر قریه وارد شد (فَاَذاقَهَا اللهُ...) و به قریه طعم گرسنگی و ناامنی را چشاند، یعنی آن آبادی هدف تیر بلا قرار گرفت و در نتیجه، مردم قریه گرفتار عذاب شدند. مشابه این مضمون در آیهی کریمهی «ذلِكَ بِاَنَّ اللهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً اَنْعَمَها عَلی قَوْمٍ حَتّی يُغَيِّرُوا مَا بِاَنْفُسِهِمْ...»[11] هم آمده است، زیرا موضوع بحث در این آیه نیز نعمتی است که به یک قوم و یک ملت تعلق دارد. میفرماید اگر یک ملتی تغییر موضع دارد نعمتی که خدا بر آنها ارزانی داشته به نقمت مبدل میگردد. آنچه در سرنوشت جامعه تأثیر دارد تغییر و تحوّل در متن و طبع جامعه است، زیرا تغییر و تحوّل فردی ـ یعنی در سطح بعضی از افراد و آحاد جدا از یکدیگر ـ نمیتواند در مسائل اجتماعی نقش سازندهای را ایفا کند.
۲. بیپروایی و گناه:
همانگونه که در بحث آثار گناه یادآور شدیم یکی از آثار سوءِ گناه کاهش روزی است.
امام باقر علیهالسلام فرمود:
اِنَّ الْعَبْدَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُزْوی عَنْهُ الرِّزْقُ.[12]
به راستی بندهای که مرتکب گناه شود روزی از او کنار زده میشود.
1- انواع روزی را نام ببرید.
2- دو مورد از عوامل زیاد شدن روزی را نام ببرید.
3- سه نکته مهم که در آیه 112 سوره نحل به آن اشاره شده است را بیان کنید.
[1]. نهج البلاغهی صبحی صالح، حکمت 379.
[2]. همان، نامهی ۳۱.
[3]. کلیات دیوان شهریار، ج ۵/ص ۳۳۱.
[4]. نهج البلاغهی صبحی صالح، خطبهی ۱۱۴.
[5]. کلیات دیوان شهریار، ج ۵/ص ۳۳۱.
[6]. اعراف/۹۶.
[7]. طلاق/۲و۳.
[8]. نهج البلاغهی فیض الاسلام، خطبهی 143.
[9]. نوح/۱۰و۱۱.
[10]. نحل/۱۱۲.
[11]. انفال/۵۳.
[12]. اصول کافی، ج ۲/ص ۲۷۰، حدیث ۸. ممکن است کسی بگوید چه بسا دیده میشود که افراد گناهکار و بی بند و بار در ناز و نعمت بسر میبرند و هیچگونه کمبودی در زندگی مادّی ندارند، پس چگونه است که گناه از عوامل کاهش روزی شمرده شده است؟ پاسخ این سؤال نیاز به توضیح و تفصیل دارد. در اینجا تنها به یک نکته از قرآن اشاره میکنیم. قرآن کریم دربارهی کفار به مسئلهی «املاء و استدراج» اشاره میکند و میفرماید: «... اِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا اِثْماً...» (آل عمران/۱۷۸) یعنی اگر به کفار مهلت میدهیم تنها به این علت است که بیشتر آلوده گردند و سزاوار عذاب سختتر شوند و این خود نوعی کیفر است نه پاداش نیک. و نیز میفرماید: «... سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ» (اعراف/۱۸۲) یعنی آنها را با این امکانات و ثروت پلهپله به پرتگاه سقوط میکشانیم، گرچه آنها گمان میکنند که این مال و منال و امهال مفید حال است و نمیدانند که در واقع وزر و وبال است (نعوذ بالله من سوء العاقبة).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت