فصل دهم: توسل به اولیاءالله | ۲
علاوه بر اطلاق آیات توسّل که هرگونه توسّل را که مخالف اصول اعتقادى صحیح اسلامى نباشد، مجاز، بلکه مطلوب، مىشمرد. روایات زیادى هم که در حدّ تواتر یا قریب به تواتر است در زمینهی توسّل داریم.
بسیارى از این روایات مربوط به توسّل به شخص پیغمبر اکرم(ص) است که گاه قبل از تولّد و گاه بعد از تولّد و یا در حال حیات، و گاه بعد از رحلت آن حضرت مىباشد.
البتّه قسمت دیگرى هم مربوط به توسّل به غیر پیغمبر اکرم(ص) از رجال دین است.
اضافه مىکنم که بعضى به صورت درخواست و دعاست و بعضى به صورت تقاضاى شفاعت در پیشگاه خدا و بعضى خدا را به مقام پیغمبر اکرم(ص) خواندن. خلاصه تمام اقسام توسّل در این روایات دیده مىشود به گونهاى که راه را بر تمام بهانه جویان وهّابى مىبندد.
اکنون به چند نمونه از این روایات توجّه کنید:
1ـ توسّل آدم به پیغمبر اکرم(ص) قبل از آنکه پیغمبر متولّد شود. «حاکم» در «مستدرک» و جماعت دیگرى از محدّثان، این حدیث را نقل کردهاند که پیغمبر اکرم مىفرماید: هنگامى که آدم مرتکب آن خطاى خود شد، عرض کرد : «یَا رَبِّ! اَسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ لَمّا غَفَرْتَ لِى؛ خدایا من تو را به حقّ محمّد(ص) مىخوانم که مرا ببخشى». خداوند عالم فرمود: تو محمّد را از کجا شناختى در حالى که هنوز او را نیافریدهام؟!
آدم عرض کرد: پروردگارا! این به سبب آن است که وقتى مرا با قدرت خود آفریدى و از روح خود در من دمیدى، سرم را بلند کرده و دیدم این جمله بر پایههاى عرش نوشته شده است: «لا إله إلاّ الله محمّد رسول الله». از این عبارت فهمیدم که تو نام محمّد را به نام خود اضافه نمىکنى مگر به این دلیل که محبوبترین خلایق نزد توست.
خداوند خطاب کرد: آدم راست گفتى. «انه لَاَحَبُّ الخلق إلىَّ؛ او محبوبترین خلق نزد من است». «ادعونى بحقّه فقد غفرت لک؛ به حقّ محمّد مرا بخوان من تو را مىآمرزم».[1]
2ـ حدیث دیگر مربوط به توسّل ابوطالب به پیغمبر اکرم(ص) در حال کودکى است؛ خلاصهی حدیث چنین است که ابن عساکر در کتاب فتح البارى نقل مىکند: وقتى خشکسالى در مکّه واقع شد. قریش نزد ابوطالب رفته و گفتند: تمام بیابانها خشک شده، قحطى همه جا را در هم کوبیده، بیا برویم و از خدا طلب باران کنیم.
ابوطالب حرکت کرد در حالى که کودکى با او بود (منظور از کودک پیغمبر اکرم(ص) است که در حال طفولیّت بود). چهرهی این کودک مانند آفتاب درخشان بود. ابوطالب در حالى که پیغمبر اکرم(ص) را بغل کرده بود، پشت خود را به کعبه چسبانید و به همین کودک متوسّل شد؛ در حالى که در آسمان هیچ ابرى نبود، ناگهان ابرها از این طرف و آن طرف در آسمان ظاهر شدند و به هم پیوستند و چنان بارانى بارید که بر اثر آن بیابانهاى خشک سرسبز شد. ابوطالب در این زمینه شعرى در مدح پیغمبر اکرم(ص) فرموده:
و أبیض یستسقى الغمام بوجهه
ثمال الیتامى عصمة للأرامل
یعنى: «پیغمبر اکرم سفید رویى است که ابرها به خاطر او مىبارند. پناهگاه یتیمان و نگاهدارندهی بیوه زنان خواهد بود».[2]
3ـ توسّل مرد نابینا به پیامبر(ص)، که در زمان نبوّت خدمت پیغمبر اکرم(ص) رسید و شفا گرفت و چشم خود را بازیافت. روایت در صحیح ترمذى و همچنین سنن ابن ماجه، مسند احمد و کتابهاى دیگر نقل شده است.[3]
به این ترتیب حدیث از نظر سند مدارک مهمّى دارد. خلاصهی حدیث چنین است:
مرد نابینایى خدمت پیغمبر اکرم(ص) آمد و عرض کرد: اى رسول خدا! از خدا بخواه که مرا شفا دهد و چشمم را به من باز گرداند.
پیغمبر فرمود: اگر بخواهى من دعا مىکنم و اگر بخواهى صبر کن. این صبر براى تو بهتر است. (و شاید مصلحت تو در همین حالت باشد) ولى پیرمرد بر خواستهی خود اصرار کرد.
پیغمبر اکرم(ص) به او دستور داد وضوى کامل و خوب بگیرد و دو رکعت نماز بخواند و بعد از نماز این دعا را بخواند: «اللّهم إنّى اسئَلُکَ و أتوجّه إلیک بنبیک محمّد نبى الرحمة یا محمّد إنّى أتوجّه بک إلى ربّى فى حاجتى لتُقضى، اللهم شَفِّعه فىَّ؛ خداوندا من تو را مىخوانم و به سوى تو متوجّه مىشوم به وسیلهی پیغمبرت محمّد نبىّ رحمت، اى محمّد من متوجّه مىشوم به سوى پروردگارم در حاجتم که حاجتم برآورده شود، خداوندا او را شفیع من قرار بده».
مرد دنبال آن برنامه رفت تا وضو بگیرد، و نماز را بخواند و دعایى را که پیغمبر به او تعلیم داده بود، انجام دهد.
عثمان بن عمیر راوى این حدیث مىگوید: ما در همان مجلس نشسته بودیم و سخن مىگفتیم، مدّتى گذشت، دیدیم مرد نابینا وارد مجلس شد در حالى که هیچ آثارى از نابینایى در او نبود و چشمش روشن بود.
جالب این است که بسیارى از بزرگان اهل سنّت تصریح کردهاند که این حدیث صحیح است. ترمذى حدیث را صحیح مىداند. ابن ماجه گفته است صحیح است. رفاعى گفته شکى نیست که این حدیث صحیح و مشهور است.[4]
4ـ توسّل به پیغمبر اکرم(ص) بعد از حیات او، یکى از علماى معروف اهل سنّت به نام «دارمى» در کتاب معروفش به نام سنن دارمى در بابى که تحت عنوان باب ما حکم الله تعالى نبیه(ص) بعد موته (این باب دربارهی کرامتها و احترامهایى است که خداوند تعالى نسبت به پیغمبر بعد از موتش داشته است) آورده، چنین مىگوید:
قحطى شدیدى در مدینه پیش آمد. گروهى از مردم نزد عایشه رفته و چارهجویى خواستند، عایشه گفت: بروید کنار قبر پیغمبر. سوراخى در سقف بالاى قبر بکنید به طورى که آسمان از آنجا دیده شود و منتظر نتیجه باشید. رفتند و آن سقف را سوراخ کردند به طورى که آسمان دیده مىشد، باران فراوانى باریدن گرفت به قدرى که بعد از مدّتى بیابانها سرسبز شد و شتران چاق و فربه شدند.[5]
5ـ توسّل به عموى پیغمبر عبّاس، «بخارى» در صحیح خود نقل مىکند که عمر بن خطّاب هنگامى که در مدینه قحطى شد به وسیلهی عبّاس بن عبدالمطلب از خدا تقاضاى باران کرد و عبارتش در موقع دعا این بود: «اللّهم إنّا کنّا نتوسّل إلیک بنبیّنا وتسقینا و إنّا نتوسّل إلیک بعمّ نبیّنا فاسقنا؛ خداوندا ما به پیامبر خود متوسّل مىشدیم و تو باران براى ما مىفرستادى، الآن متوسّل به عموى پیغمبرمان مىشویم، باران براى ما بفرست». راوى
6ـ ابن حجر مکّى در صواعق از امام شافعى پیشواى معروف اهل سنّت نقل مىکند که شافعى به اهل بیت پیغمبر(ص) توسّل مىجست و این شعر معروف را از او نقل مىکند:
آل النبى ذریعتى
و هم الیه وسیلتى
ارجوا بهم اعطى غداً
بید الیمین صحیفتى
خاندان پیغمبر اکرم(ص) وسیلهی منند آنها در پیشگاه او سبب تقرّب من مىباشند، امیدوارم فرداى قیامت به سبب آنها نامهی اعمال من به دست راست من سپرده شود!
این حدیث را «رفاعى» نویسندهی کتاب التوصّل إلى حقیقة التوسّل در کتاب خود آورده است.[7]
همین نویسنده که در مورد توسّل بسیار سختگیر است، 26 حدیث از کتب و منابع مختلف اهل سنّت در آنجا نقل کرده، گرچه اصرار دارد برخى از این احادیث را مخدوش قلمداد کند، ولى احادیث در سرحدّ تواتر یا قریب به تواتر و در کتب معتبر و معروف اهل سنّت آمده، و چیزى نیست که قابل خردهگیرى بوده باشد. ما تنها بخشى از احادیث را در اینجا ذکر کردیم وگرنه احادیث در این زمینه بسیار زیاد است.
1- خلاصهی حدیث مربوط به توسّل ابوطالب به پیغمبر اکرم(ص) را ذکر کنید.
2- توسّل به پیغمبر اکرم(ص) بعد از حیات او را بیان کنید.
[1]. حاکم در مستدرک، جلد 2، صفحهی 615 و حافظ سیوطى در الخصائص النبویّه آن را نقل کرده و صحیح دانسته و بیهقى در دلایل النبوّه که معمولاً در آن روایات ضعیف را نقل نمىکند، آورده است و قسطلانى و زرقانى در مواهب اللدنیّه، حدیث را نقل کرده و صحیح شمرده و جماعتى دیگر، براى توضیح بیشتر به کتاب مفاهیم یجب أن تصحّح، صفحهی 121 به بعد مراجعه کنید.
[2]. فتح البارى، جلد 2، صفحهی 494 و همچنین سیرهی حلبى، جلد 1، صفحهی 116.
[3]. صحیح ترمذى، صفحهی 119، حدیث 3578 و در سنن ابن ماجه، جلد 1، صفحهی 441، حدیث 1385، مسند احمد، جلد 4، صفحهی 138.
[4]. براى توضیحات بیشتر مىتوانید به کتاب مجموعة الرسائل و المسائل، جلد 1، صفحهی 18، چاپ بیروت مراجعه فرمایید. عین عبارت ابن تیمه چنین است: «ان النسائى و الترمذى رویاً حدیثاً صحیحاً أنّ النبى(ص) علّم رجلاً ان یدعو فیسأل الله ثم یخاطب النبى فیوسّل به ثم یسأل الله قبول شفاعته».
[5]. سنن دارمى، جلد 1، صفحهی 43.
[6]. صحیح بخارى، جلد 2، صفحهی 16، باب صلاة الاستسقاء.
[7]. التوصّل إلى حقیقة التوسّل، صفحهی 329.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت