کد مطلب: ۵۷۷۷
تعداد بازدید: ۲۴۸
تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۲:۵۲
وهابیت بر سر دو راهی | ۱۳
امّا قسم دوّم، توحیدِ انسانِ کامل است، یعنی آنجا که کسی را واسطه و شفیع به درگاه خدا قرار می‌دهد و مسبّب الاسباب را خدا می‌داند و همه چیز را در قبضه‌ی قدرت و اراده‌ی او می‌بیند، ولی با توسّل به اولیاء الله از آنها می‌خواهد که نزد خدا برای او تقاضای حاجتی کنند، که این عین توحید و ایمان به مشیّت مطلقه‌ی الهیّه است.

فصل اوّل: عوامل سقوط | ۱۳

 

مفهوم «دعا در قرآن»


از جمله واژه‌هایی که وهّابیون تندرو در آن سخت در اشتباهند و بر اساس این اشتباه حکم کفر بسیاری از مسلمانان را صادر کرده‌اند، مفهوم «دعا» در قرآن است. آنها معتقدند: هر کس پیامبر(ص) یا یکی از صالحان و اولیاء الله را بخواند، مشرک و کافر است و جان و مال او مباح است.
صنعانی از طرفداران افکار محمّد بن عبدالوهّاب در کتاب «تنزیه الاعتقاد» عبارتی دارد که ترجمه‌اش عیناً چنین است: «خداوند «دعا» را عبادت نامیده و فرموده: ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ؛[1] مرا بخوانید تا (دعای) شما را بپذیرم. کسانی که از عبادت من تکبّر ورزند با خواری وارد جهنّم می‌شوند». بنابراین کسی که پیامبر یا صالحی (از صالحان) را برای انجام چیزی بخواند یا بگوید برای من نزد خدا، جهت برآمدن حاجتم شفاعت کن یا به وسیله‌ی تو نزد خدا برای برآمدن حاجتم شفاعت می‌طلبم، یا مانند آن یا بگوید دین مرا ادا کن، یا بیمار مرا شفا ده، یا مانند آن، پیامبر یا آن فرد صالح را دعا کرده (فراخوانده) و دعا عبادت، بلکه مغز عبادت است. چنین کسی غیر خدا را عبادت کرده و مشرک شده است، زیرا «توحید» کامل نمی‌شود جز به این‌که انسان خدا را یگانه در الوهیّت و خالق و رازق بودن بداند و دیگری را خالق و رازق نداند و عبادت غیر او نکند؛ حتّی بعضی از عبادات را برای غیر بجا نیاورد».[2]
این عبارات همان چیزی است که در بسیاری از کتاب‌های آنان تکرار می‌شود.
استناد آنها در حکم به کفر کسانی که غیر خدا را می‌خوانند، آیه‌ی فوق است که در کلام صنعانی آمده بود و آیات دیگری مانند آیات زیر است:
«وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ للهِ فَلاَ تَدْعُوا مَعَ اللهِ أَحَداً؛[3] مساجد از آن خدا است، دیگری را با خدا نخواهید».
«لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لاَ یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْءٍ؛[4] خواندن حق از آن او است و کسانی که غیر خدا را می‌خوانند دعای آنها هرگز به اجابت نمی‌رسد».
«إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ؛[5] کسانی را که غیر از خدا می‌خوانید، بندگانی مثل خود شما هستند».
از این آیات همان چیزی را نتیجه می‌گیرند که در کلام «صنعانی» آمده بود. یعنی هیچ کس حق ندارد حتّی «یا رسول الله اشفع لی عندالله» بگوید چرا که کافر و مهدورالدم خواهد شد.
بنابراین یکی از عوامل مهمّ خشونت این گروه که هزاران هزار نفر را به سبب آن، از دم تیغ گذرانده و اموالشان را برده‌اند، اشتباه در فهم معنی دعا در قرآن مجید بوده است.
اکنون به قرآن مجید باز می‌گردیم و معنی واژه‌ی «دعا» را از قرآن می‌طلبیم تا روشن شود «دعا» کردن و خواندن غیر خدا، گاه کفر است و گاه ایمان؛ امّا این افراد بر اثر کم اطّلاعی یا پیشداوری‌های نادرست، گرفتار چنان اشتباه خطرناکی شده‌اند.
(اتّفاقاً ما تجربه کرده‌ایم، افراد نادری که در حوزه‌های علمیّه‌ی ما، گاهی تمایلات وهّابی‌گری پیدا می‌کنند، آنها نیز افراد کم اطّلاعی هستند که در دروس حوزوی مشکل داشته‌اند).
به هر حال واژه‌ی دعا در قرآن به معانی مختلفی آمده است:
1ـ دعا به معنی عبادت، مانند آیه‌ی 18 سوره‌ی جن (...فَلاَ تَدْعُوا مَعَ اللهِ أَحَداً) تعبیر به «مع الله» (همراه با خدا) نشان می‌دهد، منظور این است که کسی را همتا و شریک خدا نپندارید و عبادت نکنید.
گواه این مطلب، آیه‌ی 20 همین سوره (با فاصله‌ی یک آیه) است که می‌گوید: «قُلْ إِنَّمَا أَدْعُوا رَبِّی وَلاَ أُشْرِکُ بِهِ أَحَداً؛ بگو تنها پروردگارم را می‌پرستم و کسی را شریک او قرار نمی‌دهم».
هر مسلمانی می‌داند «دعا» به این معنی، مخصوص خدا است و کسی همتای او نیست و جای شکّ و تردید ندارد.
2ـ دعا به معنی فراخواندن به سوی چیزی، مانند آنچه در مورد نوح پیامبر(ع) آمده است که می‌گوید: «قَالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیْلاً وَنَهَاراً * فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعَائِی إِلاَّ فِرَاراً؛[6] پروردگارا قوم خود را شب و روز فراخواندم ولی دعای من جز بر فرار آنها نیفزود».
بدیهی است این دعا و فراخوانی قوم، همان دعوت آنها به سوی ایمان است و این نوع دعا عین ایمان می‌باشد و انجام آن بر پیغمبران خدا واجب بوده است.
و آنچه در مورد پیامبر اسلام(ص) آمده است که خداوند می‌فرماید: «ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ؛[7] مردم را به راه خدا با حکمت و اندرز نیکو بخوان»، نیز از همین قسم است.
3ـ دعا به معنی تقاضای حاجت که گاه از طریق عادی و معمولی است، مانند «وَلاَ یَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا؛[8] هنگامی که از «شهود» دعوت برای ادای شهادت شود، نباید امتناع کنند».
این فراخوانی و دعا در امور عادی است و به یقین اگر کسی آن را انجام دهد، کافر نمی‌شود بلکه وظیفه را انجام داده است.
و گاه از طرق غیر عادی و معجزات است که این بر دو قسم است:
گاه با اعتقاد استقلال غیر خدا در تأثیر است و گاه از شخص بزرگی می‌خواهیم که از خدا برای ما چیزی بخواهد.
قسم اوّل نوعی شرک است، زیرا مستقلّ در تأثیر، تنها ذات پاک خداست، حتّی اسباب و مسبّبات عادی نیز هر چه دارند از خدا دارند و به اذن او اثر می‌گذارند.
قرآن مجید در این زمینه می‌گوید:

قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِّنْ دُونِهِ فَلاَ یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنکُمْ وَلاَ تَحْوِیلاً؛[9] «بگو کسانی را غیر از خدا که می‌پندارید (قادر بر حلّ مشکلات شما هستند) بخوانید، آنها نمی‌توانند مشکلی از شما را برطرف سازند و نه در آن تغییری ایجاد کنند».
هیچ فرد مؤمن آگاه و مسلمان با ایمانی چنین عقیده‌ای را درباره‌ی هیچ یک از انبیا و اولیاءالله ندارد.
امّا قسم دوّم، توحیدِ انسانِ کامل است، یعنی آنجا که کسی را واسطه و شفیع به درگاه خدا قرار می‌دهد و مسبّب الاسباب را خدا می‌داند و همه چیز را در قبضه‌ی قدرت و اراده‌ی او می‌بیند، ولی با توسّل به اولیاء الله از آنها می‌خواهد که نزد خدا برای او تقاضای حاجتی کنند، که این عین توحید و ایمان به مشیّت مطلقه‌ی الهیّه است.
قرآن مجید می‌گوید:

بنی اسرائیل نزد موسی آمدند و از او تقاضا کردند که از خداوند غذاهای متنوّعی (غیر از منّ و سلوی) برای آنها بخواهد «وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَی لَنْ نَصْبِرَ عَلَی طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأرْضُ مِنْ بَقْلِهَا...؛[10] ای موسی! ما نمی‌توانیم به یک نوع غذا قناعت و صبر کنیم، از پروردگارت بخواه که از آنچه زمین می‌رویاند از سبزیجات و... برای ما فراهم سازد».
موسی هرگز به آنها ایراد نکرد که چرا مرا با خطاب یا موسی! فرا خواندید و چرا مستقیماً خودتان از خدا نخواستید و این شرک و کفر است، بلکه تقاضای آنها را از خدا خواست و اجابت شد و خطاب «وَ لَکَمْ مَا سَأَلْتُمْ؛ آنچه خواستید برای شما فراهم شد» از سوی خدا نازل گردید، فقط به آنها گفت شما غذای بهتر را رها کردید و به سراغ غذای کم اهمّیّت‌تری رفتید.


نتیجه:


از آنچه در این بحث آمد، روشن می‌شود که این گروه از وهّابی‌ها، به جای این که به قرآن مراجعه کنند و تنوّع موارد استعمال «دعا» را ببینند و آنها را در کنار هم بچینند و از مجموع آنها به عمق تعلیمات قرآن در مسأله‌ی دعا پی ببرند، تنها به مطالعه‌ی چند آیه بسنده کرده، و بریده‌اند و دوخته‌اند و به دنبال آن حکم شرک و کفر اکثریّت مسلمین جهان را صادر فرموده‌اند، و از آن اسفبارتر این که در عمل نیز آن را اجرا کرده، و جمع کثیری از مسلمین مخلص را از دم تیغ گذرانده و اموالشان را به یغما برده‌اند که در بحث‌های پیشین به آن اشاره شد.


خودآزمایی


1- یکی از عوامل مهمّ خشونت وهابیان چیست؟
2- واژه‌ی دعا در قرآن به کدام معانی آمده است؟
3- فراخوانی و دعا از طرق غیر عادی و معجزات بر چند قسم است؟ بیان کنید و هر یک را توضیح دهید.


پی نوشت ها


[1]. غافر، آیه‌ی 60.
[2]. تنزیه الاعتقاد.
[3]. جن، آیه‌ی 18.
[4]. رعد، آیه‌ی 14.
[5]. اعراف، آیه‌ی 194.
[6]. نوح، آیه‌ی 5 و 6.
[7]. نحل، آیه‌ی 125.
[8]. بقره، آیه‌ی 282.
[9]. اسراء، آیه‌ی 56.
[10]. بقره، آیه‌ی 61.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: