بخش دوّم: طرح شبهات و پاسخ به آنها | ۱۸
از جمله مطالبی که شدیداً مورد تاخت و تاز فرقهی «وهّابیّه»، قرار گرفته است و آنرا به زعم خود، یکی از شواهد کفر و شرک «شیعه»!! دانستهاند، موضوع «خواندن غیر خدا» است که بصورت: یا محمّد(ص)، یا علی(ع)، یا صاحب الزّمان(ع)، و امثال آن، در زیارات و استغاثههایشان نسبت به اهل بیت عصمت علیهم السّلام، اظهار میدارند.
و حاصل آنچه که در این باب، از استدلالات فرقهی نامبرده، بدست میآید، این است که آنان، مطلق «دعا» و «دعوت» و «خواندن مخلوق» را بطریق استعانت و استمداد و کمک خواهی در انجام امور دنیوی و اخروی، داخل در عنوان پرستش و «عبادت» دانسته و خواننده را محکوم به «شرک در عبادت» میشناسند.
و برای اثبات این مدّعا، به این آیهی شریفه، تمسّک میجویند:
وَقالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ اِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ؛[1]
«پروردگار شما گفت: مرا بخوانید؛ اجابت میکنم دعای شما را؛ کسانیکه از پرستش من، کبر میورزند، داخل دوزخ میگردند در حالیکه خوارشدگانند».
میگویند: در آیهی شریفه، چنانکه میبینم، ابتدا، امر به «دعا» و خواندن خدا گردیده و آنگاه، استنکاف از دعا، بعنوان استکبار از عبادت خدا، مورد ذّم و تهدید، قرار گرفته است. و این، دلیل روشنی است بر اینکه «دعا»، مصداق «عبادت» است.
و هکذا، به این حدیث که از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم، رسیده است، استدلال میکنند:
اَلدُّعاء مُخُّ الْعِبادَةِ؛[2]
«دعا، مغز و روح پرستش است».
و روی این اساس، آیاتی را که نهی از دعای غیر خدا کرده است، دلیل بر مدّعای خود، دانسته و خواندن مخلوق را بگونهی استغاثه و استمداد، علمی مشرکانه و ضدّ قرآن، معرّفی میکنند.
و آیات ناهیه، از این قبیل است:
وَمَنْ يَدْعُ مَعَ اللهِ اِلهاً آخَرَ لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ فَاِنَّما حِسابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ اِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ؛[3]
«هر کس، با «الله»، خدای دیگری را بخواند که دلیلی بر آن، ندارد، همانا، حسابش نزد پروردگارش خواهد بود؛ چه آنکه کافران، رستگار نمیگردند».
وَاَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ اَحَداً؛[4]
«حقیقت آنکه مسجدها، از آنِ «الله» است؛ پس احدی را با «الله» مخوانید».
وَالَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَطيعُونَ نَصْرَكُمْ وَلا اَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ؛[5]
«و کسانی جز او را که میخوانید، توانائی یاری دادن بشما را ندارند؛ و از یاری دادن به خودشان نیز ناتوانند».
وَلا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللهِ ما لا يَنْفَعُكَ وَلا يَضُرُّكَ فَاِنْ فَعَلْتَ فَاِنَّكَ اِذاً مِنَ الظّالِمينَ؛[6]
«جز خدا، چیزی را مخوان که نه سودی بتو میرساند و نه زیانی، و اگر چنین کنی، در اینصورت، تو، از ستمگرانی».
ذلِكُمُ اللهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَالَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْميرٍ اِنْ تَدْعُوهُمْ لا يَسْمَعُوا دُعاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَكُمْ؛[7]
«این «الله» (که خالق ماه و خورشید و ناظم روز و شب است) پروردگار شما است؛ تدبیر و حکومت (در جهان وجود) از آن او است. و کسانی جز او را که میخوانید، مالک پوست نازکی که بر هستهی استخوانی خرما است (و حقیرترین اشیاء است) نمیباشند. اگر آنان را بخوانید، دعوت شما را نمیشنوند؛ و اگر هم بشنوند، دعوتتان را اجابت نمیکنند».
در جواب میگوئیم:
این مطلب، مسلّم است که لفظ «دعوت» با مشتقّات گوناگونش در مواضع عدیدهای از قرآن کریم به معنای «عبادت»، بکار رفته است، مانند: آیهی ۱۱۷ سورهی مؤمنون، آیهی ۱۸ سورهی جنّ، آیهی ۶۸ سورهی فرقان، و آیهی ۵۶ سورهی انعام.
امّا نه چنان است که کلمهی «دعا» و «دعوت»، در اصل «لغت»، به معنای «عبادت» باشد؛ و یا آنکه در همه جا که قرآن، این کلمه را بکار برده است، به معنای «عبادت» بکار برده باشد.
بلکه معنای لغوی و عرفی «دعا» و «دعوت»، عبارت است از خواندن و ندا کردن دیگری، که به منظورهای گوناگونی، ممکن است تحقّق بپذیرد.
مثلاً: فرد خوابیدهای را میخواند تا بیدار شود، شخص دوری را ندا میکند تا نزدیک گردد، گمراهی را دعوت میکند که براه آید، دیگری را صدا میزند تا از حضور و غیابش آگاه شود، دوستی را میخواند که کاری انجام داده و حاجتی برآورد. معبود، از عبد میخواهد که قیام به عبادتش بنماید، و بالاخره، عبد، از معبود میخواهد که تذلّل و عبودیّت وی را بپذیرد.
پس، نه هر خواندنی، کمک خواستن است؛ و نه هر کمک خواستنی هم، پرستش و عبادت؛ تا گفته شود که مطلقاً، خواندن غیر خدا، شرک است و کفر است و از نظر قرآن، حرام است.
بلکه باید دید، دعوت «غیر» به چه منظوری، به عمل آمده است؛ و متعلّق «دعوت»، چه مطلبی بوده و تحت چه عنوانی، مورد خواست و طلب، واقع شده است.
و لذا میبینیم، این کلمه، در مواضع متعدّدی از قرآن کریم، به معنای غیر عبادت در مورد غیر خدا، بکار رفته و در هر موردی نیز، از غیر خدا، دعوت به کاری مخصوص شده است.
مثلاً در این آیات، تأمّل فرمائید:
يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ اِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ؛[8]
«ای کسانیکه ایمان آوردهاید، دعوت خدا و رسول(ص) را اجابت کنید، هنگامیکه شما را میخواند به چیزی که مایهی حیات شما است».
اینجا، دعوت، از جانب رسول خدا(ص)، به اهل ایمان، تعلّق گرفته است؛ آنها را میخواند، تا فرامین خدا را اطاعت کنند.
لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً؛[9]
«رسول (خدا) را، در بین خودتان، بدانگونه که یکدیگر را میخوانید، مخوانید».
در این آیه، ضمن اینکه خواندن مردم، یکدیگر را و همچنین، خواندن آنان، نبیّ مکرّم را، تصویب گردیده است، دربارهی خواندن آنها رسول اکرم را، دستور رعایت احترام و ادب، داده شده است.
قالَتْ اِنَّ اَبي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ اَجْرَ ما سَقَيْتَ لَنا؛[10]
«(دختر شعیب(ع) به موسی(ع)) گفت: پدرم تو را میخواند، تا مُزد اینکه (گوسفندان) ما را، آب دادی، بدهد».
فَمَنْ حاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جائَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْنائَنا وَ اَبْنائَكُمْ وَ نِسائَنا وَ نِسائَكُمْ...؛[11]
«اگر کسی، با تو (ای رسول مکرّم)، محاجّه کند دربارهی او (عیسی علیه السّلام) پس از علمی که برایت حاصل شده است، بگو، بیائید (برای مباهله) بخوانیم پسران ما و پسران شما را، و زنان ما و زنان شما را».
بنابراین، نهی و ذمّ قرآن کریم از «دعوت غیر خدا»، در موردی است که بقصد پرستش و عبادت، و یا بر اساس اعتقاد به اصالت و استقلال در اراده و تدبیر و فعّالیّت غیر خدا، حاصل شود.
چنانکه با تأمّل در آیات ناهیه و دقّت «من دون الله» و «مع الله»، این مطلب، بخوبی، استفاده میشود.
وگرنه، خواندن «غیر خدا» و استعانت از مخلوق در حلّ مشکلات و قضاء حاجات، با اعتقاد به اینکه خدا او را آفریده و نیروی عمل و سببیّت در ایجاد اثر به او داده است، نه تنها شرک و کفر و خلاف قرآن نیست، بلکه چنانکه مستدلاً در گذشته، بیان کردیم، عین «توحید» است؛ و اساس زندگی اجتماعی انسان نیز، بر تعاون و همکاری و کمک خواهی از افراد و کمک رسانی به یکدیگر نهاده شده است.
این هم قرآن کریم است که دستور «تعاون» و همکاری متقابل، به پیروان خود، داده و میفرماید:
وَتَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوی؛[12]
«در راه نیکی و پرهیزگاری، یکدیگر را یاری دهید».
و در آیهی دیگر، هم موضوع کمکخواهی در امر دین را، امضاء فرموده و هم موضوع کمکرسانی در آنرا، از مسلمانان، خواسته است؛ چنانکه میفرماید:
وَاِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ؛[13]
«و اگر از شما، در (حفظ) دین (خود)، یاری طلبند، بر شما است که (آنها را) یاری دهید».
تا آنجا که ذات اقدس حقّ ـ تعالی شأنه العزیز ـ با آن قوّت قاهره و قدرت مطلقهاش، از بندگان ضعیف و ناتوان خویش، «استنصار» فرموده است که:
يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا اَنْصارَ اللهِ؛[14]
«ای کسانیکه ایمان آوردهاید، یاران خدا باشید».
يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِنْ تَنْصُرُوا اللهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ اَقْدامَكُمْ؛[15]
«ای کسانیکه ایمان آوردهاید، اگر خدا را، یاری دهید، خدا شما را یاری میدهد و گامهای شما را استوار میسازد».
از زبان مردان حقّ و رجال ایمان که بنیانگذاران مکتب توحیدند، در مقام استمداد از دیگران، میفرماید:
كَما قالَ عيسَى بْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوارِيِّينَ مَنْ اَنْصارِي اِلَى اللهِ؛[16]
«همچنانکه عیسی(ع) پسر مریم(ع)، به حواریّین (اصحاب خاص عیسی(ع)) گفت: کیانند یاران من، بسوی خدا (یعنی در راهی که منتها الیه آن، نیل به لقاء و رضوان خدا است)».
حضرت یوسف صدّیق علیه السّلام، به مرد مقرّب در نزد سلطان مصر فرمود:
اُذْکُرْنی عِنْدَ رَبِّکَ؛[17]
«در نزد صاحب و سرپرست خویش، از من یاد کن (سخن از بیگناهی من، به میان آور)».
دو پیغمبر بزرگوار خدا، موسی و خضر علیهما السّلام، از مردم قریه، استطعام کرده و غذا خواستند؛ چنانکه در قرآن آمده است:
حَتّی اِذا اَتَيا اَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَما اَهْلَها؛[18]
«تا اینکه میان اهل قریهای آمده و از آنان طعام، طلبیدند».
ذوالقرنین، به قومی که مورد ستم و تجاوز از سوی دشمن بودند، فرمود:
فَاَعِينُوني بِقُوَّةٍ اَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً؛[19]
«به نیروئی کمکم کنید، تا بین شما و آنان (دشمنانتان) سدّ محکمی قرار دهم».
جناب سلیمان علیه السّلام، از حضّار مجلس خود، خواست که تخت ملکهی سبا را بحضورش بیاورند:
«قالَ يا اَيُّهَا الْمَلأُ اَيُّكُمْ يَأْتِيني بِعَرْشِها»[20]: «گفت ای گروه اشرف، کدام یک از شما، تخت او (ملکهی سبا) را، نزد من میآورید؟».
حال، آیا، اینها که قرآن شریف، ارائه کرده است، از مصادیق «دعوت غیر خدا» و «استعانت از مخلوق» نیست؟! آیا، همهی اینها بزعم آقایان «وهّابیّها»، شرک است و ضدّ توحید است؟!
و آیا، پیامبران خدا، همگی مشرکاند و منحرف از صراط مستقیم توحیداند؟! و تنها «ابن تیمیّه» و «محمّدبن عبدالوهّاب» و دنبالهروهای آنها، موحّد کامل و تابع راستین قرآن کریماند؟!
تا آنجا که یکی از سرانشان، بنام «صنعانی»، میگوید:
«هر کس، مخلوقی را بخواند و از وی طلب یاری و اِمداد نماید، دچار شرک در عبادت، گردیده و مشرک میشود، حال، آن مخلوق، پیغمبر باشد یا ولیّ، زنده باشد یا مرده، فرشته باشد یا جنّ، درختی باشد یا قبری».
آنگاه میگوید:
«آن مشرک، خودش باید کشته شود و اموالش بغارت برود و اهل و عیالش اسیر گردند؛ هر چند او بظاهر، اقرار به وحدانیّت «الله» کرده و رسم عبودیّت و بندگی را بجا آورد».[21]
و همچنین، «محمّدبن عبدالوهّاب»، سردستهی این فرقه میگوید:
«خواندن غیر خدا و استغاثهی بغیر خدا، سبب ارتداد و خروج از دین و دخول در زمرهی مشرکین و بتپرستان میشود؛ و موجب از بین رفتن حرمت مال و جان خوانندهی غیر خدا میگردد».[22]
1- چرا وهابیت، خواندن مخلوق را بگونهی استغاثه و استمداد، علمی مشرکانه و ضدّ قرآن، معرّفی میکنند؟ دو نمونه را بیان کنید.
2- معنای لغوی و عرفی دعا و دعوت را بیان کنید.
3- نهی و ذمّ قرآن کریم از «دعوت غیر خدا»، در کدام مورد است؟
[1]ـ سورهی غافر، آیهی ۶۰.
[2]ـ بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۳۰۰.
[3]ـ سورهی مؤمنون، آیهی ۱۱۷.
[4]ـ سورهی جنّ، آیهی ۱۸.
[5]ـ سورهی اعراف، آیهی ۱۹۷.
[6]ـ سورهی یونس، آیهی ۱۰۶.
[7]ـ سورهی فاطر، آیهی ۱۳ و ۱۴.
[8]ـ سورهی انفال، آیهی ۲۴.
[9]ـ سورهی نور، آیهی ۶۳.
[10]ـ سورهی قصص، آیهی ۲۵.
[11]ـ سورهی آل عمران، آیهی ۶۱.
[12]ـ سورهی مائده، آیهی ۲.
[13]ـ سورهی انفال، آیهی ۷۲.
[14]ـ سورهی صفّ، آیهی ۱۴.
[15]ـ سورهی محمّد(ص)، آیهی ۷.
[16]ـ سورهی صفّ، آیهی ۱۴.
[17]ـ سورهی یوسف(ع)، آیهی ۴۲.
[18]ـ سورهی کهف، آیهی ۷۷.
[19]ـ سورهی کهف، آیهی ۹۵.
[20]ـ سورهی نمل، آیهی ۳۸.
[21]ـ کشف الارتیاب، ص ۲۷۱، نقل از صنعانی.
[22]ـ کشف الارتیاب، ص ۲۶۹.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت