شرح بزرگترین خطبه نهج البلاغه در نکوهش متکبّران و فخرفروشان | ۲۵
البته باید توجه داشت كه اصل قرآنىِ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»[1] فقط در چارچوبهی ایمان است و هیچ گونه رابطهی برادرى با غیر مؤمنان به رسمیت شناخته نشده است؛ ولى طرح یك پرسش و پاسخ آن نیز لازم است: آیا معناى سخن فوق، قطع هرگونه رابطهی دوستانه با غیر مسلمانهاست؟
پاسخ این سؤال با اندكى تأمل در آموزههاى مهرآفرین دین مبین اسلام روشن خواهد شد. در قرآن كریم و احادیث معصومان(ع) كه مفسّران راستین آن كتاب عزیزند، نمونههاى فراوانى از اظهار محبّت و تلاش دلسوزانه براى جذب دینناباوران به چشم مىخورد. خداى تعالى خط مشى ما را در این خصوص اینگونه به تصویر كشیده است:
لا یَنْهاكُمُ اللهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوكُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِیارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ * إِنَّما یَنْهاكُمُ اللهُ عَنِ الَّذِینَ قاتَلُوكُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِیارِكُمْ وَظاهَرُوا عَلى إِخْراجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ.[2]
بر این اساس، پروردگار متعال از «پذیرش ولایت» كفارى نهى فرموده است كه به دشمنى با اسلام پرداختهاند، نه «احسان» به آن دسته از غیر مسلمانانى كه چنین نكردهاند؛ بلكه به عكس، رفتار محبتآمیز ـ با حفظ عزت و اقتدار اسلام ـ در چنین موارد، از مصادیق تأسّى[3] و اقتدا به صاحب اسلام(ص) است. نمونهاى از خلق ستوده[4] حضرت را مىتوان در عكسالعملى سازنده در مقابل بىادب عرب بادیهنشینى دید كه براى گرفتن اندكى پول، رداى ایشان را گرفته و گردن مبارك حضرت را آزرد و با لبخند زیباى پیامبر رحمت(ص) به مقصود خویش رسید.[5]
شریعت مطهّر اسلام با اختصاص بخشى از زكات به اینگونه افراد، تحت عنوان «الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ»، راه را براى روشن شدن دلهاى آمادهی آنها به نور ایمان گشوده است و عملاً آمادگى خود را براى پذیرش آنها اعلام كرده است:
إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَالْمَساكِینِ وَالْعامِلِینَ عَلَیْها وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقابِ وَالْغارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اللهِ وَابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِنَ اللهِ وَاللهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ.[6]
بنابراین، تسلیم شدن به قدرتهاى شیطانى و اظهار دوستى عاجزانه و خفّتبار نسبت به آنان، از نظر اسلام كاملاً مردود و غیر قابل قبول است؛ ولى از آنجا كه آغاز و انجام این دین الاهى محبت و دوستى است،[7] هرگونه رفتار صمیمى و دوستانه با پیروان مكاتب ـ در چارچوبهاى كه بیان شد ـ مورد توصیهی پیشوایان معصوم دین است. امام صادق(ع) «گشادهرویى نسبت به همهی مردم» را در كنار صدقه در تنگدستى و انصاف، زمینهی بهشتى شدن معرفى فرمودند:
ثَلاثٌ مَنْ أَتَى اللهَ بِواحِدَةٍ مِنْهُنَّ أوجَبَ اللهُ لَهُ الْجَنَّةَ: الْاِنْفاقُ مِنْ إقْتارٍ، وَالْبِشْرُ لِجَمیعِ العالَمِ، وَالْإنْصافُ مِنْ نَفْسِهِ؛[8] سه (ویژگى) است كه اگر كسى (حتّى) از یكى از آنها (برخوردار باشد)، و به پیشگاه الاهى ارائه نماید، خداوند بهشت را بر او حتمى مىفرماید: انفاق (و بخشش) كردن در حال تنگدستى، و گشادهرویى با همه (اهل) عالَم و از خود انصاف به خرج دادن.
فَانْظُرُوا إِلَى مَا صَارُوا إِلَیْهِ فِی آخِرِ أُمُورِهِمْ حِینَ وَقَعَتِ الْفُرْقَةُ وَتَشَتَّتَتِ الْأُلْفَةُ وَاخْتَلَفَتِ الْكَلِمَةُ وَالْأَفْئِدَةُ وَتَشَعَّبُوا مُخْتَلِفِینَ وَتَفَرَّقُوا مُتَحَارِبِینَ، وَقَدْ خَلَعَ اللهُ عَنْهُمْ لِبَاسَ كَرَامَتِهِ وَسَلَبَهُمْ غَضَارَةَ نِعْمَتِهِ وَبَقِیَ قَصَصُ أَخْبَارِهِمْ فِیكُمْ عِبَراً لِلْمُعْتَبِرِینَ؛ پس نیك بنگرید هنگامى كه تفرقه و جدایى بین آنها ایجاد شد و صمیمیتشان زایل گشت، و یكدلى و همصداییشان به اختلاف و نزاع تبدیل شد و به گروههاى مختلف تقسیم شدند و (كمكم) به جنگ با یكدیگر پرداختند، خداوند تعالى هم لباس كرامت و بزرگوارى، و خرّمى نعمتشان را سلب نمود. و تنها سرگذشتى از آنها براى پندجویان براى عبرت باقى ماند.
آرى، به همان دلیل كه هماهنگى و ارتباط قلبى براى ایشان عزت و شوكت به ارمغان آورد، آن هنگام كه این عامل سعادتآفرین را رها كردند و دچار كشمكشهاى ابلهانهی قومى و نژادى شدند، نعمت خداوند هم از آنها سلب گردید و به حضیض ذلت گرفتار آمدند. بهانهگیرىها و عصبیتها و رفتار نابخردانهی معروف آنها مولود همین امر بود.
اولین اختلاف آنان، در مورد نسبشان به حضرت یعقوب ـ على نبینا و آله و علیه السلام ـ بود. لقب ایشان، «اسرائیل» بود، و دوازده پسر داشتند. هر یك از قبایل دوازدهگانه بنىاسرائیل، به یكى از این اسباط منتهى مىشدند. این ناهمگونى را در تعدّد نهرهاى جارى از سنگِ مورد اشاره قرآن كریم مىتوان دید. هنگامى كه حضرت موسى ـ على نبینا و آله و علیه السلام ـ به اعجاز حقتعالى عصاى مبارك را به سنگ زدند، دوازده چشمه جارى شد.[9]
خداىتعالى گفتوگوى این پیامبر بزرگش با آنان و یادآورى گذشتهی افتخارآمیزشان و بىتوجهى آنها به این نصیحت مشفقانه و نشاطآور را اینگونه نقل فرموده است:
وَإِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَیْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِیكُمْ أَنْبِیاءَ وَجَعَلَكُمْ مُلُوكاً وَآتاكُمْ ما لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ * یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی كَتَبَ اللهُ لَكُمْ وَلا تَرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ...قالُوا یا مُوسى إِنّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فِیها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقاتِلا إِنّا هاهُنا قاعِدُونَ؛[10] و یاد آور آن هنگام كه (حضرت) موسى ـ على نبینا و آله و علیه السلام ـ به قوم خود فرمودند: اى قوم من! به یاد آورید نعمت خداوند را بر شما آن هنگام كه در میان شما پیامبرانى قرار داد و شما را پادشاهان نمود و چیزى را كه به هیچ كس نداده بود ارزانىتان داشت. اى قوم من! به سرزمین مقدسى كه خداوند برایتان مقرّر فرموده، وارد شوید و به پشت سرتان عقبگرد ننمایید و در نتیجه دچار زیان (و ضررى بس مهلك) گردید. ... (آنان در پاسخ) گفتند: اى موسى! تا وقتى كه آنان (قوم ستمگر) در آن نقطه باشند، هرگز وارد آن نخواهیم شد. پس تو و خدایت بروید (با آنان) بجنگید، ما در همین جا مىنشینیم (تا تكلیف معلوم شود).
1- آیا معناى سخن «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»، قطع هرگونه رابطهی دوستانه با غیر مسلمانهاست؟ توضیح دهید.
2- کدام ویژگیهاست كه اگر كسى (حتّى) از یكى از آنها برخوردار باشد، خداوند بهشت را بر او حتمى مىفرماید؟
3- عواقب اختلاف و تشتّت را بیان کنید.
[1]. حجرات (49)، 10.
[2]. ممتحنه (60)، 8 و 9.
[3]. «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ...». احزاب (33)، 21.
[4]. «وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ». قلم (68)، 4.
[5]. بحارالانوار، ج 16، ص 230. البته ص 194 ـ 294، مشتمل بر 162 حدیثى است كه مرحوم مجلسى تحت عنوان «باب مكارم اخلاقه و سیره و سننه(ص)» در كنار دیگر بابهایى كه مشابه همین باب هستند، منعقد كردهاند.
[6]. توبه (9)، 60.
[7]. آلعمران (3)، 31.
[8]. اصول كافى، ج 2، ص 103، باب حُسْنِ البِشْر، حدیث 2 و بحارالانوار، ج 74، ص 169، حدیث 37. مرحوم علامه مجلسى این حدیث را در باب دهم كتاب العشرة تحت عنوان باب «حسن المعاشرة» (ص 154 ـ 172، مشتمل بر 41 حدیث) نقل كردهاند.
[9]. «وَإِذِ اسْتَسْقى مُوسى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ...». بقره (2)، 60.
[10]. مائده (5)، 20، 21 و 24.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت