کد مطلب: ۵۸۱۷
تعداد بازدید: ۵۵۲
تاریخ انتشار : ۰۴ مهر ۱۴۰۱ - ۱۰:۴۷
شرور و بلایا؛ چرایی و وظیفه‌ی ما | ۶
ما انسان‌ها معمولاً کاری را که انجام می‌دهیم برای رسیدن به هدفی خاص است، ولی آن کار ممکن است منافع دیگری هم داشته باشد که اصلاً به آن‌ها توجه نداریم؛ یعنی کار را معمولاً برای یک هدف انجام می‌دهیم؛ و خیال می‌کنیم کار‌های خدا نیز همین گونه است؛ در صورتی که کار خدا این گونه نیست، و هر نوع اثری که هر پدیده‌ای در حال یا آینده برای فرد یا گروهی ممکن است داشته باشد همه‌ی این‌ها منظور است.

پرسش و پاسخ 5 تا 7


پرسش ۵:


بنابر آنچه گفته شد، هدف خدای متعال از احکام تشریعی این است که مردم راه درست را تشخیص دهند و به وظایفشان عمل کنند تا به مصالح واقعی دست یابند؛ اما همه‌ی افراد از این دستورها پیروی نمی‌کنند و همیشه در طول تاریخ چنین بوده که اکثر مردم از قوانین و احکام الهی سرپیچی و نافرمانی کرده و به آنها عمل نکرده‌اند و بر اثر عصیان به آفاتی مبتلا شده‌اند و حتی مشکلاتی برای دیگران هم به بار آورده‌اند. اکنون پرسش این است که افرادی که به وظیفه‌ی خودشان عمل کرده‌اند، ولی آثار اعمال دیگران دامن‌گیرشان شده، چه گناهی کرده‌اند که باید متضرر شوند و به این شرور مبتلا گردند؟ و آیا این شرور و مشکلات و نواقصی که بر اثر نافرمانی گروهی دامن‌گیر بقیه‌ی افراد جامعه می‌شود، قابل جبران‌پذیرند یا نه؟

پاسخ استاد: آثار سوئی که بر گناه و تمرد و طغیان مترتب می‌شود چند نوع است:
یکی آنکه ارتکاب گناه شخص را مستعد تکرار آن گناه می‌کند، و حتی زمینه را برای ارتکاب گناهان بزرگ‌تر فراهم می‌سازد؛ تا آنجا که ممکن است موجب عاقبت شر و ابتلا به شک و شبهه در دین و سپس منجر به کفر و الحاد گردد و شخص از سعادت ابدی به‌کلی محروم شود. این شرور، لازمه‌ی طبیعی رفتار خود شخص‌اند و ممکن است به عذاب ابدی بینجامند، و چنان‌که پیش‌تر اشاره شد لازمه‌ی انتخابگری انسان‌اند؛
دوم اینکه گناهی موجب ضرر مادی به دیگران شود، مانند غصب اموال و قتل نفوس. در این موارد، اولاً خدای متعال برای کسی که مورد ظلم قرار گرفته، حق دفاع و قصاص قائل شده است تا ضرر وارد شده جبران گردد، و اگر موفق نشد که حقش را بگیرد، خداوند از فضل و کرم خود آن را در دنیا یا آخرت جبران می‌کند؛ ثانیاً همین ظلم زمینه‌ی تکامل جدیدی را برای شخص مظلوم فراهم می‌کند که قبلاً فراهم نبود؛ یعنی موضوع جدیدی برای تکالیف تازه و امتحانات و انتخاب‌های دیگر پدید می‌آورد: آیا از حقش دفاع می‌کند یا نه؟ آیا به زبان خوش نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر می‌کند یا نه؟ آیا درصدد انتقام‌گیری از ظالم برمی‌آید یا نه؟ آیا آبرویش را می‌ریزد یا نه؟ و سایر تکالیف دیگری که زمینه‌ی رشد بعدی را برای شخص مظلوم فراهم می‌کند؛
فرض سوم این است که گناه یک شخص موجب ضررهای معنوی و محرومیت از ثواب‌های اخروی دیگران شود؛ یعنی رفتار کسی موجب ضعف اعتقادات دینی و فسادهای اخلاقی و رفتاری دیگران شود. روشن است که چنین گناهانی زمینه‌ی امتحان و انتخاب را برای افراد و گروه‌ها و قشرهایی از جامعه فراهم می‌کند، و یکی از ابعاد شروری است که بالتبع یا بالعرض در نظام احسن منظور می‌شود و مسائل گوناگونی را در پی خواهد داشت؛ از جمله آنکه زمینه‌ی آزمایش‌های فراوانی برای گمراه‌شدگان و دیگران فراهم می‌شود؛ ابواب وسیعی از رحمت الهی را به روی کسانی که به تکلیف خود عمل کنند می‌گشاید؛ و آثار گوناگونی برحسب مراتب اختیارشان به بار می‌آورد. البته باید توجه داشت که هیچ امر غیر اختیاری‌ای، موجب مؤاخذه و مجازات نخواهد شد.

پرسش ۶:


 نکته‌ی محوری‌ای که در بحث‌های گذشته مورد تأکید قرار گرفت این بود که حکمت عمومی انواع و اقسام شرور و بلاهایی که در این عالم تحقق می‌یابد، این است که زمینه‌ای برای انتخاب انسان و تکامل و تعالی اختیاری او فراهم کند. با توجه به این نکته، این پرسش مطرح می‌شود که آیا ممکن است بعضی از این شرور لااقل برای برخی افراد نوعی عذاب و مجازات باشند؟ و آیا ممکن است یک جریان برای بعضی نعمت، و برای بعضی دیگر عذاب، و برای دسته‌ی سومی صرفاً وسیله‌ی آزمایش باشد؟ مثلاً این بیماری که امروزه شایع و همه‌گیر شده، آیا ممکن است برای افرادی یا جوامعی وسیله‌ی تکامل و خیر و کسب فضائلی اخلاقی، مثل خدمت به دیگران و ایثار و انواع و اقسام فداکاری‌ها باشد، مانند کارهایی که پرستارها و پزشکان می‌کنند که جانشان را به خطر می‌اندازند و به مداوای بیماران می‌پردازند، و برای گروهی، نتیجه‌ی گناهانشان یا عذابی باشد که خدای متعال بر آنها نازل کرده تا مایه‌ی تنبّهشان باشد، یا موجب جبران و تکفیر سیئاتشان گردد،‌ یا یک نوع عذاب ناشی از خشم و قهر الهی باشد؟


پاسخ استاد:

پیش‌تر عرض کردیم که شروری که در این عالم رخ می‌دهد گاهی ابتدایی است و گاهی به دنبال رفتار دیگری است. آن رفتار نیز گاهی رفتار خود فرد است و گاه رفتار دیگران؛ و هر یک از آنها مصالحی خاص خود دارد.
ما انسان‌ها معمولاً کاری را که انجام می‌دهیم برای رسیدن به هدفی خاص است، ولی آن کار ممکن است منافع دیگری هم داشته باشد که اصلاً به آنها توجه نداریم؛ یعنی کار را معمولاً برای یک هدف انجام می‌دهیم؛ و خیال می‌کنیم کارهای خدا نیز همین گونه است؛ در صورتی که کار خدا این گونه نیست، و هر نوع اثری که هر پدیده‌ای در حال یا آینده برای فرد یا گروهی ممکن است داشته باشد همه‌ی اینها منظور است. هیچ چیز از علم خدا غایب نیست و خدای متعال هر خیری را می‌خواهد و اگر شرور بالتبعی هم بوده باشد، بالعرض و بالتبع متعلق اراده‌اش خواهد بود.
بنابراین ممکن است اولاً یک پدیده برای کسی یا گروهی فقط امتحان باشد، مثل شر ابتدایی که زمینه انتخاب را فراهم می‌کند: لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً.[1] لیکن در عین حال، همین کار برای کسانی می‌تواند وسیله‌ی تنبیه و گوشمالی باشد تا هشیار و بیدار شوند، و نیز ممکن است برای کسانی موجب تخفیف عذاب و تکفیر سیئات و تطهیر از آلودگی‌های گناهان باشد. حتی در روایات داریم که گاهی خدای متعال جان مؤمنی را سخت می‌گیرد تا موجب تطهیر و آمرزش او شود و پاک از دنیا برود.
پس کارهای خدا می‌تواند چند علت مختلف داشته باشد. جالب این است که بسیاری از آیات‌ به هدف‌های متعدد اشاره دارند؛ مثل اینکه می‌گوید: ما این کار را انجام می‌دهیم تا چنین شود و چنین شود و چنان شود، و گاهی معطوفٌ علیه را حذف می‌کند و می‌فرماید: «وَلَعَلّ...»،[2] یعنی لِعِلَلٍ و مِن جُمْلَتِها کذا.

پرسش 7:


سؤال قبلی ما در این باره بود که یک پدیده ممکن است برای افراد و گروه‌های مختلف خیر باشد یا شر، و موجب لذت باشد یا رنج. آخرین پرسش این است که آیا ممکن است یک پدیده‌ی خاص برای یک نفر، هم موجب لذت باشد هم موجب رنج، یا نه؟

پاسخ استاد:

این مسئله‌ی عمیق و درخور توجهی است و جا دارد که در باره‌ی جوانب آن بحث‌های گسترده‌ای انجام شود. باید به این حقیقت روان‌شناختی توجه کرد که انسان‌ها از لحاظ رشد انسانی مراتب مختلفی دارند. همه‌ی ما می‌دانیم که انسان در ابتدای پیدایش خود، چندان فرقی با حیوان ندارد و معمولاً از امر ملائم با بدن لذت می‌برد و از امر ناملائم ناراحت می‌شود، و چیزی را که موجب لذت محسوس زودگذر باشد «خیر» می‌داند، و امر دردناک و رنج‌‌آور را «شر» می‌شمارد. ولی وقتی رشد می‌کند، گویا لایه‌ی دیگری در روح او پدید می‌آید که فراتر از سطح پیشین است. بچه وقتی بزرگ می‌شود کم کم چیزی به نام احترام و آبرو را درک می‌کند و به آن دل می‌بندد. بچه‌هایی که به حدود سن بلوغ می‌رسند، می‌خواهند نزد دیگران محترم باشند و آبرویشان محفوظ باشد؛ اگر اشتباهی کردند کسی نفهمد؛ اگر نقصی دارند دیگران متوجه نشوند؛ و اگر بر اثر فقر خانواده کمبودهایی دارند و حتی گرسنگی می‌کشند نزد دیگران ابراز نیاز نکنند. چنین کسی اگر احساس گرسنگی کند طبعاً ناراحت می‌شود، همچنان که هر حیوانی از گرسنگی می‌رنجد؛ اما او احساسی فوق احساس گرسنگی دارد که می‌گوید: «من نباید بگذارم دیگران نیازم را بفهمند»، و با اینکه گرسنه است اظهار گرسنگی نمی‌کند و برای حفظ آبرویش وانمود می‌کند که سیر است و نیازی به غذا ندارد. از این گونه مثال‌ها فراوان است. این وضع نشانه‌ی آن است که روح او ظرفیت طولی بیشتری پیدا کرده و رشد یافته است. روان‌شناسان تا حدودی این مراحل رشد را، با اختلافاتی که در بیاناتشان هست، شناسایی و بیان کرده‌اند.
اما از نظر دینی، مطلب بسی فراتر از اینهاست، و گاهی ممکن است انسانی در یک لحظه نسبت به یک پدیده، چند نوع احساس مختلف داشته باشد. فرض بفرمایید مثلاً کسی طفل فقیر مریضی را می‌بیند که از گرسنگی یا بیماری در حال جان دادن است و نمی‌تواند کاری برای او انجام دهد. دلش می‌سوزد و ‌اشکش جاری می‌شود، و در همین حال توجه می‌‌یابد به اینکه این احساس دلسوزی و همدردی یک کمال انسانی است و از داشتن چنین کمالی خوشحال می‌شود و در یک سطحی از روحش لذت می‌برد.
همچنین مراتب دیگری از کمال برای روح انسان وجود دارد که روان‌شناسانِ متعارف شناخت کاملی از آنها ندارند، اما در معارف دینی به‌عنوان مراتب ایمان و عناوینی مانند آن معرفی شده است، به‌طوری که ممکن است در زمان واحد در مورد پدیده‌ی واحدی انواعی از احساس لذت و رضایت، و متقابلاً اضداد آنها، برای انسان حاصل شود. مثلاً ممکن است کسی به بیماری ذات‌الریه مبتلا شود، درد بکشد، تنگی نفس و سینه‌درد داشته باشد و از این آفت‌ها رنج ببرد، و در همین حال، توجه داشته باشد به اینکه وظیفه داشته که نزد دکتر برود و دارو مصرف کند و این کار را انجام داده است و پاداش اطاعت خدا را خواهد داشت، و بعد توجه کند به اینکه تحمل این درد و رنج‌ها موجب آمرزیدن گناهانش و موجب نیل به درجات بهشتی، و بالاخره موجب رضایت خدا می‌شود. چنین کسی در یک لحظه در عین رنج بردن از درد و بیماری، انواعی از لذت‌ها را بر حسب مراتب ایمان و معرفت و توجه به مقام ربوبی خواهد داشت.
حقیقت این است که گنجایش و ظرفیت انسان بسیار بیش از اینهاست و تصور مراتب آرامش و رضایت اولیای خدا نسبت به مقدرات الهی و لذت‌های فوق‌العاده‌ای که برای ایشان حاصل می‌شود برای افراد عادی میسر نیست، و طبعاً تصدیق به آنها و درک نمونه‌های عینی‌شان سخت‌تر و دشوارتر خواهد بود. از باب نمونه، امامان(ع) در روایاتی فرموده‌اند: اگر مصیبتی به شما برسد و به رنج و المی مبتلا شوید، ما ناراحت می‌شویم، و در بعضی نقل‌ها آمده است که حتی ما به واسطه‌ی بیماری شما بیمار می‌شویم، و نیز در شادی و سرور شما شاد می‌شویم، و طبعاً افزایش کمّی و کیفی غم و شادی اقتضا دارد که بر مقدار و مرتبه‌ی غم و شادی امام(ع) نیز افزوده شود. اکنون ملاحظه کنید که روح امام چه ظرفیت عظیمی برای تحمل انبوه غم‌ها و شادی‌ها و حتی جمع بین آنها دارد![3]
نکته‌ای در اینجا قابل توجه است و آن اینکه همین انسانی که هم از لحاظ طولی و هم از لحاظ عرضی ظرفیت‌های متفاوتی دارد، اگر تمام توجهش به یک مرتبه معطوف شود و در همان مرتبه تمرکز یابد، دیگر پدیده‌های سایر مراتب را درک نمی‌کند؛ مثل کسی که درد خیلی شدیدی دارد، و اصلاً نمی‌تواند به چیز دیگری توجه کند. البته انسان‌های کامل می‌توانند مراتبی از اینها را با هم جمع کنند، اما شرایط حیات مادی تحمل تمرکز در همه‌ی آنها را ندارد. حتی اگر به مصداق قُلوبُنا أوْعِیَةٌ لِمَشِیَّةِ الله[4] در یک مرتبه‌ی خاص تمرکز کامل پیدا کند، می‌تواند بگوید که از مراتب دیگر اطلاعی ندارم: و ما أَدْری ما یُفْعَلُ بی وَ لا بِكُمْ،[5] إِنْ نَحْنُ إِلّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ.[6] البته ما هر اندازه دلیل وحیانی داشته باشیم می‌توانیم وجود چنین مقاماتی را برای کسانی تصدیق کنیم، و آرزو داریم که خدای متعال به برکت عنایت اولیای کاملش روزنه‌ای از این حقایق به روی ما بگشاید، و اندکی از این مواهبِ ویژه به ما هم مرحمت کند. إن شاء الله تعالی.
پایان

 

پی نوشت ها


[1]. هود، ۷؛ ملک، ۲.
[2]. مانند: وَ کذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ وَلَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون؛ «و ما آیات را به تفصیل بیان کردیم و برای آنکه بازگردند» (اعراف، ۱۷۴).
[3]. تفاوت ظرفیت و وسعت روحی افراد را می‌توان به تفاوت وسعت دید دو نفر تشبیه کرد که یکی از آنها از دریچه‌ای تنگ به قطاری از شترهای در حال عبور می‌نگرد و طبعاً در هر لحظه تنها یکی از آنها را می‌بیند، و دیگری، بر فراز بامی قرار گرفته و همه‌ی آنها را با هم می‌بیند.
[4]. بحارالأنوار، ج ۲۵، ص ۳۳۷.
[5]. «و نمی‌دانم که درباره‌ی خودم و شما چه واقع خواهد شد» (احقاف، ۹).
[6]. «ما (پیامبران) صرفاً بشری مانند شما هستیم» (ابراهیم، ۱۱).

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله محمّدتقی مصباح یزدی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: