کد مطلب: ۵۸۱۹
تعداد بازدید: ۴۵۶
تاریخ انتشار : ۰۶ مهر ۱۴۰۱ - ۱۷:۲۶
وهابیت بر سر دو راهی | ۱۴
بعضی از فرومایگان جاهل و متعصّب و تنگ نظر که خود را بی‌جهت به «سلف صالح» منتسب می‌کنند، با هر امر تازه‌ای به مبارزه برمی‌خیزند و هر اختراع مفیدی را به عنوان این که بدعت است و هر بدعتی ضلالت است، نفی می‌کنند بی آن که میان بدعت‌ها و نوآوری‌ها فرق بگذارند و بدعت نیک را از بد بشناسند.

فصل اوّل: عوامل سقوط | ۱۴


بدعت در کتاب و سنّت


ششمین واژه‌ای که این دسته از وهّابیان در فهم معنی آن گرفتار اشتباه عظیمی شده‌اند، واژه‌ی «بدعت» است.
قرآن مجید در مذمّت و نکوهش مسأله‌ی رهبانیّت در آیه‌ی 27 سوره حدید می‌فرماید:

وَ رَهْبَانِیَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیْهِمْ إِلاَّ ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایَتِهَا؛ و رهبانیّتی را که بدعت گذارده بودند، ما بر آنها مقرّر نداشته بودیم... ولی آنها حقّ آن را نیز رعایت نکردند...».
هرگاه «استثنا» را در آیه متّصل بدانیم ـ آن‌گونه که ظاهر آیه است ـ مفهوم آیه همان است که در بالا آمد یعنی مسیحیان نوعی رهبانیّت و ترک دنیا را ابداع کرده بودند که از سوی خداوند مقرّر نشده بود، در عین حال همان را هم رعایت نکردند که شرح آن خواهد آمد.
و اگر استثنا را منقطع بدانیم، مفهوم آیه این است که ما «رهبانیّت» را به آنها دستور نداده بودیم (بلکه بدعتی بود از ناحیه‌ی آنها)، ما به آنها ابتغاء مرضاة الله (جلب خشنودی خدا) را توصیه کرده بودیم که آن را رعایت نکردند.
به هر حال، این آیه از این بدعت مذمّت می‌کند، بدعتی که به گفته‌ی مورّخان، چند قرن بعد از حضرت مسیح(ع) بر اثر بعضی از حوادث تاریخی که منجر به شکست مسیحیان شد و گروهی متواری بیابان‌ها و کوه‌ها شدند و به زندگی در انزوا پناه بردند، به وجود آمد و به تدریج رهبانیّت به صورت یک برنامه‌ی دینی درآمد. نخست مردان تارک دنیا (راهبان) راهی «دیرها» شدند، سپس زنان تارک دنیا (راهبه‌ها) به آنها پیوستند و دیرنشینی آغاز شد.
و از جمله سنّت‌های غلط که همراه با رهبانیّت در میان راهبان و راهبه‌ها شکل گرفت، مسأله‌ی ترک ازدواج به طور مطلق بود که امری بر خلاف سنّت الهی و طبیعت بشری است و سرچشمه‌ی مفاسد بی‌شماری شد.
مورّخ مشهور غربی «ویل دورانت» در تاریخ معروف خود، بحث مشروحی درباره‌ی رهبانان دارد که قابل توجّه است. او در ضمن اعتراف می‌کند که پیوستن راهبه‌ها (زنان تارک دنیا) از قرن چهارم میلادی شروع شد و روز به روز کار رهبانیّت بالا گرفت و در قرن دهم میلادی به اوج خود رسید.[1]
گرچه راهبان و راهبه‌ها در طول تاریخ اقدام به خدمات اجتماعی مختلفی کردند، ولی مفاسد اجتماعی و اخلاقی ناشی از آن بیشتر بود و بهتر است از ذکر آنها که در کتب مورّخین مسیحی به آن اشاره شده، صرف نظر کنیم. آری، نتیجه‌ی بدعت‌ها غالباً همین گونه است.
به هر حال، اضافه بر آیه‌ی مزبور، روایات فروانی در نکوهش بدعت، در منابع اسلامی وارد شده است. از جمله حدیث نبوی معروف «کُلُّ بِدْعَةٍ ضِلاَلَةٌ» می‌باشد! که در کتب بسیاری از جمله «مسند احمد» و «مستدرک الصحیحین» و «سنن بیهقی» و «المعجم الاوسط طبرانی» و «سنن ابن ماجه» نقل شده است.[2]

وهّابیون تندرو با مشاهده‌ی این گونه احادیث، بی آن که در معنی «بدعت» دقّت کنند، نخست با هر پدیده‌ی جدیدی به مخالفت برخاستند، تا آنجا که دو چرخه را مرکب شیطان خواندند و با نصب خطوط تلفنی به مخالفت برخاستند، و چون دیدند دنیا به سرعت به سوی صنعتی شدن پیش می‌رود سرانجام در برابر پدیده‌های صنعتی غرب تسلیم شدند، نه فقط تسلیم شدند بلکه غرق در آن شدند، و امروز که به عربستان سعودی مسافرت می‌کنیم، می‌بینیم انواع اتومبیل‌های آخرین سیستم، وسائل مدرن تهویه، جالب‌ترین وسائل منزل و حتّی انواع سوپر مارکت‌ها و خوراک‌های غربی همه جا را پر کرده، و صغیر و کبیر و عالم و جاهل از آن استفاده می‌کنند.
در این هنگام، مخالفت با این «بدعت‌ها»! را رها کرده، تنها به مخالفت با بدعت‌هایی که از نظر آنان آب و رنگ مذهبی داشت به مخالفت برخاستند، مانند بنای بر قبور، مراسم بزرگداشت میلاد پیامبر و بزرگان دینی، مراسم عزاداری بر شهیدان و امثال این‌ها، هر کس به سراغ این امور برود، او را بدعت‌گذار و مستحقّ همه‌گونه ملامت و سرزنش می‌بینند.

امّا به راستی بدعت چیست و در چه موارد حرام است؟ به شرح زیر توجّه فرمایید. هر چند سابقاً اشاراتی نیز داشته‌ایم، ولی در اینجا ناگزیر از توضیحات بیشتری هستیم:
«بدعت» در لغت ـ همان‌گونه که قبلاً هم اشاره شد ـ به معنی هرگونه نوآوری خوب یا بد است و در اصطلاح فقها «ادخال ما لیس من الدین فی الدین» است.
آری، هرگاه چیزی را که جزء دین نیست در دین وارد کنیم، و آن را به عنوان دستور الهی بشمریم، بدعت گذارده‌ایم.
و این به دو گونه انجام می‌شود، واجبی را حرام و حرامی را واجب، ممنوعی را مباح و مباحی را ممنوع سازیم.
مثلاً بگوییم در نظام بانکداری امروز، رباخواری قابل اجتناب نیست، بنابراین پذیرفته است، یا بگوییم حجاب مربوط به زمانی بوده که بشر تمدّن امروز را نداشته ولی امروز کشف حجاب مانعی ندارد، و انواع و اقسام بهانه جویی‌هایی که حلال را با آن حرام و حرام را حلال می‌کنند، همه‌ی این موارد، مصداق بارز بدعت است.
و گاه می‌شود اموری را که در دستورات دینی و در کتاب و سنّت وارد نشده جزء دین بشمریم، مثلاً مراسم سوگواری برای اموات را در سوّم و هفتم و چهلم که یک امر عرفی است، جزء دستورات اسلام بدانیم و یا جشن و شادمانی در اعیاد اسلامی را واجب شرعی بشمریم و امثال این‌ها.
به عبارت روشن‌تر، نوآوری‌ها سه گونه است:
1ـ نوآوری در امور صد درصد عرفی که هیچ ارتباطی به مسائل شرع ندارد، مانند نوآوری‌های مربوط به صنایع و اختراعات و علوم طبیعی که در زمان حیات و عصر پیامبر اسلام و سایر پیشوایان معصوم نیز بوده است، زیرا قافله‌ی علوم و اختراعات هیچ‌گاه متوقّف نمی‌شود، این گونه بدعت‌ها جزء بدعت‌های مفید و سازنده است، زیرا همه‌ی عقلای جهان از هر پدیده مفیدی ـ بدون تعصّب ـ استقبال می‌کردند، از هر قوم و ملّتی که بوده باشد.
2ـ نوآوری‌های عرفی پیرامون موضوعات شرعی، بی آن‌که نسبت به شرع داده شود، مثل بنای مساجد با کیفیّت خاص، گلدسته‌ها، محراب‌ها، کاشی کاری‌ها، کتیبه‌ها، استفاده از بلندگو برای اذان و صدها از این قبیل.
به یقین هیچ یک از این‌ها در عصر پیامبر اسلام(ص) نبود، آیا هیچ کس می‌گوید این‌ها بدعت و حرام است، در حالی که تمام مساجد مسلمین حتّی در عربستان سعودی و مراکز وهّابیّت و مسجد پیامبر(ص) پر از این‌هاست.
همچنین تغییرات زیادی که در مسجدالحرام صورت گرفته است، که هیچ شباهتی با زمان پیغمبر اکرم(ص) ندارد، و از آن مهم‌تر ساختن طبقه‌ی دوّم برای محلّ سعی صفا و مروه، و تغییر عجیبی که اخیراً در جمرات ایجاد کردند و انتقال قربانگاه‌ها به خارج منی و امثال این‌ها.
این نوآوری‌ها اموری است عرفی، در کنار مسائل شرعی برای سهولت در کار یا رفع مشکلات و خطرها و هیچ کس آن را به عنوان یک دستور خاصّ شرعی نمی‌شناسد و بدعت نمی‌داند.
تشکیل جلسات مسابقه‌ی قرائت قرآن و انتخاب بهترین قاریان و حافظان و مفسّران قرآن مجید.
به یقین هیچ یک از این‌ها در عصر پیامبر(ص) نبوده، این‌ها نوآوری‌هایی است که برای پیشرفت مقاصد و اهداف دینی در نظر گرفته می‌شود، بی آن‌که بگوییم جزء دین است.
همچنین احترام به اموات از طریق تشکیل مجالس بزرگداشت در مقاطع زمانی خاص.
تشکیل همایش‌ها و کنگره‌های مذهبی و جلسات نکوداشت برای بزرگان دین.
جشن‌های تولّد برای پیشوایان دین.
مجالس سوگواری برای شهادت یا رحلت آنان.
و امور دیگری از این قبیل که سبب عظمت اسلام و مسلمین و کنار زدن پرده‌های غفلت و بی‌خبری و موجب معرفت و شناخت بیشتر آنان می‌گردد.
ما در محیط خود بارها تجربه کرده‌ایم که این‌گونه برنامه‌های عرفی که در حاشیه‌ی مسائل مذهبی انجام می‌گیرد، موجی از آگاهی و بیداری در همه، به خصوص نسل جوان، بر می‌انگیزد و سبب حرکت آنها به سوی معارف قرآنی و اسلامی و اهتمام به امور دینی می‌شود و به یقین تعطیل این برنامه‌ها خسارت عظیمی بر مسلمین وارد می‌کند.
به هر حال، این‌ها یک سلسله امور عرفی است که هیچ‌کس هنگام انجام این امور نمی‌گوید خداوند یا رسول خدا چنین دستوری را داده است و به تعبیر دیگر چیزی را که جزء دین نیست جزء آن نمی‌کند.
بنابراین، هرگز نمی‌توان نام بدعت بر آن گذارد و به عنوان «کُلُّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ» آن را نوعی گمراهی دانست.
3ـ نوع دیگری وجود دارد که همان بدعت حرام است که در آغاز به آن اشاره شد: حریم دین را شکستن و قانونی بر ضدّ قوانین دینی وضع کردن یا قانونی بر آن افزودن یا قانونی را کم کردن بی آن‌که دلیلی در شرع بر آن وجود داشته باشد.
ولی تندروان وهّابی به خاطر ضعف اطّلاعات آنها نسبت به فقه اسلامی و علم اصول میان این سه نوع نوآوری نتوانسته‌اند فرق بگذارند و گرفتار اشتباه سختی شده‌اند، و برادران مسلمان خود را با اندک چیزی متّهم به «بدعت» می‌کنند، همان‌گونه که به سادگی آنها را متّهم به «شرک» می‌نمایند.
این گفتار را با سخنی از عالم فقید یوسف بن علوی مالکی از مدّرسان معروف مسجدالحرام پایان می‌دهیم.
او در کتاب «مفاهیم یجب أن تصحّح» در بحث بدعت تحت عنوان «بدعت خوب و بد» سخنی دارد که خلاصه‌اش چنین است:
بعضی از فرومایگان جاهل و متعصّب و تنگ نظر که خود را بی‌جهت به «سلف صالح» منتسب می‌کنند، با هر امر تازه‌ای به مبارزه برمی‌خیزند و هر اختراع مفیدی را به عنوان این که بدعت است و هر بدعتی ضلالت است، نفی می‌کنند بی آن که میان بدعت‌ها و نوآوری‌ها فرق بگذارند و بدعت نیک را از بد بشناسند.
این فرق‌گذاری چیزی است که عقل سلیم و فکر روشن آن را تأکید می‌کنند و جمعی از بزرگان علم اصول همچون «نووی» و «سیوطی» و «ابن حجر» و «ابن حزم» بر آن صحّه نهاده‌اند.
هرگاه احادیث نبوی که یکدیگر را تفسیر می‌کنند، در کنار هم بگذاریم و یکجا مورد مطالعه قرار دهیم، همین مطلب را می‌رساند.
از جمله حدیث «کُلُّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ» است که ناظر به بدعت‌های بدی است که داخل در تحت هیچ اصلی از اصول شرع نمی‌باشد.
سپس می‌افزاید: بدعت به معنی لغوی (یعنی نوآوری) حرام نیست، آن‌چه حرام و ضلالت است، بدعت به معنی شرعی است و آن «چیزی را بر امر دین افزودن و به آن رنگ و صبغه‌ی شریعت دادن است» که به عنوان یک امر شرعی منسوب به صاحب شریعت مورد قبول و تبعیّت واقع شود.
امّا بدعت دنیوی، یعنی انواع نوآوری‌های مربوط به امور دنیا، هرگز ممنوع نیست.
بنابراین، تقسیم بدعت به دو قسم خوب و بد، ناظر به معنی لغوی آن است، امّا بدعت شرعی تنها یک نوع دارد که حرام است و اگر مخالفان این تقسیم، مفهوم «مَقْسم» را می‌دانستند، قطعاً با آن به مخالفت بر نمی‌خاستند و می‌دانستند که نزاع در الفاظ می‌کنند.
آری؛ در میان بدعت‌های دنیوی، اموری بسیار مفید یافت می‌شود که باید به استقبال آن رفت و اموری نیز وجود دارد که جز شرّ و فساد نیست.[3] (اشاره به بعضی بی بند و باری‌های اجتماعی است)


خودآزمایی


1- اگر استثنا را در آیه 27 سوره حدید منقطع بدانیم، مفهوم آیه چگونه می‌شود؟
2-  سه گونه نوآوری‌ها را نام ببرید.
3- معنای بدعت را شرح دهید و دو گونه انجام آن را بیان کنید.

 

پی نوشت ها

 

[1]. تاریخ ویل دورانت، جلد 13، صفحه‌ی 443.
[2]. مسند احمد، جلد 4، صفحه‌ی 126؛ مستدرک، جلد 1، صفحه‌ی 97؛ سنن بیهقی، جلد 10، صفحه‌ی 114؛ سنن ابن ماجه، جلد 1، صفحه‌ی 16 و معجم طبرانی، جلد 1، صفحه‌ی 28.
[3]. مفاهیم یجب أن تصحّح، صفحه‌ی 102 به بعد.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: