کد مطلب: ۵۸۵۴
تعداد بازدید: ۴۵۳
تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱۴۰۱ - ۱۲:۵۴
در جستجوی علم دین | ۲۵
راستی كه چه برنامه‌ی شيرين و دلچسبی! نه رنج تحصيل علم و درس و بحث می‌خواهد نه زحمت اقامه‌ی برهان و استدلال عقلی و نقلی می‌طلبد! تنها به گوشه‌ای خزیدن و سر در گریبان خود کشیدن و برای تصفیه‌ی قلب و زدودن زنگار از صفحه‌ی دل به ریاضات نفسیّه‌ی مجعوله‌ی مراشد و اقطاب پرداختن و سرانجام با بال پر عشق به سوی حضرت معشوق پر کشیدن و آنچه اندر وهم ناید آن شدن!

فصل هشتم: هشداری درباره ی  بیماری تصوّف گرایی   | ۳


به اين چند روايت توجّه فرمایید


مرحوم محدّث قمی ـ رَحمه‌الله تعالی ـ در کتاب سفینة البحار نقل کرده از کتاب نفیس «حدیقة الشّیعه» که از تألیفات مرحوم عالم ربّانی، محقّق اردبيلی ـ قدّس سره ـ است و آن بزرگوار به سند خود نقل كرده از محمّد بن حسین بن ابی الخطّاب که او می‌گوید: در مدینه‌ی طیّبه در مسجدالنّبی خدمت امام دهم، امام هادی(ع) بودم؛ جمعی از ياران آن حضرت ـ كه در ميانشان ابوهاشم جعفری بود و او مردی سخنور بود و در نزد امام(ع) منزلتی عظيم داشت ـ وارد شدند. چندی نگذشت كه گروهی از فرقه‌ی صوفیّه داخل مسجد شدند و در يک طرف ديگر مسجد حلقه‌وار نشستند و شروع به ذكر تهليل (لااله الاّ الله) کردند. در این موقع امام(ع) به ما فرمود:
لا تَلْتَفِتُوا اِلَی هؤُلاءِ الْخَدّاعینَ! فَاِنَّهُمْ حُلَفاءُ الشَّیاطینِ وَ مُخَرِّبُو قَواعِدِ الدّینِ؛
یَتَزَهَّدُونَ لِراحَةِ الْاَجْسامِ وَ یَتَهَجَّدُونَ لِتَصْیید الْاَنْعامِ. یَتَجَوَّعُونَ عُمُراً حَتّی یُدَیِّخُوا لِلاِیکافِ حُمُراً؛
لا یُهَلِّلُونَ اِلاّ لِغُرُورِ النّاسِ وَ لا یُقَلِّلُونَ الْغَذاءَ اِلاّ لِمَلْءِ الْعِساسِ وَ اخْتِلاسِ قَلْبِ الدِّفْناسِ؛
یَتَکَلَّمُونَ النّاسَ بِاِمْلائِهِمْ فِی الْحُبِّ وَ یَطْرَحُونَهُمْ بِاِدْلائِهِمْ فِی الْجُبِّ؛
اَوْرادُهُمُ الرَّقْصُ وَ التَّصْدِیَةُ وَ اَذْکارُهُمُ التَّرَنُّمُ وَ التَّغْنِیَةُ فَلا یَتَّبِعُهُمْ اِلاَّ السُّفَهاءُ وَ لا یَعْتَقِدُ بِهِمْ اِلاّ الْحَمْقاءُ؛
فَمَنْ ذَهَبَ اِلَی زِیارَةِ اَحَدٍ مِنْهُمْ حَیّاً اَوْ مَیِّتاً. فَکَاَنَّما ذَهَبَ اِلَی زِیارَةِ الشَّیْطانِ وَ عَبَدَةِ الْاَوْثانِ وَ مَنْ اَعانَ اَحَداً مِنْهُمْ، فَکَاَنَّما اَعانَ یَزیدَ وَ مُعاوِیَةَ وَ اَباسُفْیانَ؛
به اين گروه فريبكاران اعتنا نكنيد؛ اينان همكاران شياطين و ويران‌كنندگان پايه‌های دینند.
زهد و وارستگی از خود نشان می‌دهند تا به تن‌آسايی برسند. شب به نماز برمی‌خيزند تا چهارپايان [عوام كالانعام] را به دام خود بيفكنند.
يک عمر اظهار گرسنگی [و سير از غذا نشدن] می‌كنند تا خرانی را رام خود سازند و پالان بر دوششان بگذارند.
ذکر «لا اله الاّ الله» نمی‌گویند مگر برای فريب دادن مردمان. از غذا و خوراک کم نمی‌کنند مگر برای پر كردن ظرف‌های بزرگ و ربودن دل‌های ساده‌دلان.
با مردم به نرمی و مهرآمیز سخن می‌گویند و با همین دلو نرم‌گویی [و اظهار حبّ ریایی] آن بی‌خبران را به قعر چاه و جبّ [ضلال دائم] می‌افکنند.
اورادشان كف زدن است و رقصيدن. اذكارشان نغمه سرودن است و آواز خواندن و لذا پیروی از آنها نمی‌کنند مگر کم‌خردان و اعتقاد به آنها پیدا نمی‌کنند مگر ابلهان.
حال، هر كس به زيارت و ديدار يكی از مردگان و يا زندگان آنها برود، مانند اين است كه به زيارت شيطان و بت‌پرستان رفته است. هر کس به نحوی یکی از آنها را یاری کند [اعمّ از کمک مادّی یا ترويجی و تشويقی] مانند آن است كه يزيد و معاويه و ابوسفيان را یاری كرده است.
در اين هنگام كه امام(ع) به این شدّت از آنها اظهار تنفّر فرمود، یکی از یاران امام با تعجّب پرسيد: آيا اگرچه آن (فرد صوفی) به حقوق شما اقرار كند؟ راوی گوید: امام(ع) از روی خشم به او نگاه کرد و فرمود:
دَعْ ذاعَنْک! مَنِ اعْتَرَفَ بِحُقُوقِنا، لَمْ یَذْهَبْ فِی عُقوقِنا! اَمَا تَدْرِی اَنَّهُمْ اَخَسُّ طَوائِفِ الصُّوفِیَّة؟ وَ الصُّوفِیَّةُ کُلُّهُمْ مِنْ مُخالِفینا وَ طَریقَتُهُمْ مُغایِرَةٌ لِطَریقَتِنا وَ اِنْ هُمْ اِلاّ نَصاری وَ مَجُوسُ هذِهِ الْاُمَّةِ؛
اُولئِکَ الَّذِینَ یَجْهَدُونَ فِی اِطْفاءِ نُورِ اللهِ وَ اللهُ یُتِمّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرونَ؛[1]
واگذار اين سخن را؛ كسی كه معترف به حقوق ما باشد، به راهی كه موجب اذیّت و آزار ماست نمی‌رود. آيا نمی‌دانی [كسانی كه در عین ادّعای اعتراف به حقّ ما، به راه خلاف رضای ما می‌روند] پست‌ترین طوایف صوفیّه‌اند؟ و صوفیّه همگی از مخالفین ما هستند؛ طریقه‌ی آنها مغایر با طریقه‌ی ماست و نیستند آنها مگر نصارا و مجوس این امّت.
و همانند کسانی که با جدّ و جهد تمام برای خاموش ساختن نور خدا می‌كوشند و خداوند نور خود را به آخر می‌رساند اگر چه كافران نپسندند.
از پيامبراكرم(ص) منقول است:
لا یَقُومُ السّاعَةُ عَلی اُمَّتِی حَتّی یَقُومَ قَوْمٌ مِنْ اُمَّتِی اِسْمُهُمُ الصُّوفِیَّةُ لَیْسُوا مِنّی وَ اِنَّهُمْ یُحَلِّقُونَ لِلْذِّکْرِ وَ یَرْفَعُونَ اَصْواتَهُمْ یَظُنُّونَ اَنَّهُمْ عَلی طَریقَتِی بَلْ هُمْ اَضَلُّ مِنَ الْکُفّارِ وَ هُمْ اَهْلُ النّارِ...؛[2]
پيش از قيامت، گروهی از امّت من بپاخيزند كه اسمشان صوفیّه است؛ از من نيستند. آنها حلقه‌ی ذکر تشكيل می‌دهند و صداهای خود را بلند می‌كنند. آنها می‌پندارند كه بر طريقه‌ی من هستند [نه چنین است] بلکه آنها گمراهتر از کفّارند و آنها اهل آتشند...
یکی از یاران امام صادق(ع) به آن حضرت عرض كرد: در اين ایّام دسته‌ای پیدا شده‌اند که صوفیّه نامیده می‌شوند، درباره‌ی آنها چه می‌فرمایید امام(ع) فرمود:
اِنَّهُمْ اَعْداؤُنا. فَمَن مالَ اِلَیْهِمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَ یُحْشَرُ مَعَهُمْ وَ سَیَکُونُ اَقْوامٌ یَدَّعُونَ حُبَّنا وَ یَمیلُونَ اِلَیْهِمْ وَ یَتَشَبَّهُونَ بِهِمْ وَ یُلَقِّبُونَ اَنْفُسَهُمْ بِلَقَبِهِمْ وَ یُؤَوِّلُونَ اَقْوالَهُمْ؛
اَلا فَمَنْ مالَ اِلَیْهِمْ فَلَیْسَ مِنّا وَ اِنّا مِنْهُ بِراءٌ وَ مَنْ اَنْکَرَهُمْ وَ رَدَّ عَلَیْهِمْ کانَ کَمَنْ جاهَدَ الْکُفّارَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ الله(ص)؛[3]
بی‌ترديد، آنها دشمنان ما هستند و هر كس به آنها تمايل پيدا كند، از آنها محسوب می‌شود و با آنها محشور می‌گردد و در آينده‌ی نزديک كسانی خواهند آمد كه در عين اين كه ادّعای محبّت ما می‌کنند، به آنها تمايل می‌ورزند و خود را [در زیّ و قیافه و آداب و عادات] شبیه آنها می‌سازند و لقب‌های مخصوص به آنها را بر خود می‌گذارند و سخنان [ضلال‌انگيز] آنها را [به‌منظور فريب دادن ساده‌دلان] تأويل و توجيه می‌كنند.
حال، آگاه شويد! هر كس به آنها تمايل و گرايشی داشته باشد از ما نيست و ما از او بيزاريم و هر كس در مقام ردّ و انكار مسلک آنها برآيد [از حيث اجر و پاداش در نزد خدا] مانند كسی خواهد بود كه همراه رسول خدا(ص) با کفّار جنگيده است.


تذكّر لازم


روايات و احاديث مربوط به قَدح و ذمّ صوفیّه هر چند در کتب و مدارک متعبر متعدّد ـ از شیعه و سنّی ـ آمده است، ولی مرحوم محقّق اردبیلی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ که از شخصیّت‌های علمی نامدار در میان علما و فقهای شیعه و از نظر زهد و ورع و تقوا زبانزد خاصّ و عامّ است، در کتاب «حدیقة‌الشّیعه» با نقل احاديث بسيار روشن، تار و پود مسلک تصوّف را به هم ريخته و انحرافی بودن آن را اثبات کرده و حقّاً يكی از موانع پيشرفت تصوّف در میان امامیّه شده است و به همین علّت طرفدارن تصوّف که سیلی سخت از این کتاب خورده‌اند، از طرفی نمی‌توانند در عظمت شخصيّت علمی‌ و پارسايی مرحوم اردبيلی كه در ميان خواص و عوام شيعه ترديدناپذير است، خدشه‌ای وارد سازند و احادیثی را كه آن بزرگمرد علم و تقوا نقل كرده است زير سؤال ببرند و از اعتبار بيندازند و از طرفی هم به سبب اين احاديث قاطع و گويا خود را شكست خورده و آبرو از دست داده می‌بينند، ناگزير به دست و پا می‌افتند و برای یافتن راه فرار از این تنگنا گاه می‌گويند اين روايات در مذمّت صوفیّه‌ی اهل تسنّن وارد شده است و به ما كه شيعه و دوستدار اهل بيت رسول(ع) هستیم مربوط نیست و گاه ادّعا می‌کنند که کتاب «حدیقة‌الشّیعه» اصلاً مجعول و ساختگی است و هیچ ارتباطی به مرحوم محقّق اردبیلی ندارد و نسبتش به آن مرد بزرگ دروغ است و بی‌اساس. ولی ياللاسف كه اين دست و پا زدن‌ها بی‌فايده است و حركت مذبوحانه‌ای بیش نيست؛ زيرا در بسياری از آن روايات تصريح شده است كه اگر دوستداران ائمّه‌ی هدی(ع) به فرقه‌ی صوفیّه تمایلی پیدا کنند، آن بزرگواران از آنها بيزار خواهند بود، چنان كه در همين روايت منقول از امام هادی(ع) خوانديم كه پس از آن كه امام(ع) جمعیّت صوفیّه را مذمّت کردند، یکی از حضّار عرض کرد: آیا اگر چه آن صوفی معترف به حقّ شما باشد؟ و امام از روی خشم نگاهی به آن شخص کرد و فرمود: واگذار این گفتار را؛ کسی که معترف به حقّ ما باشد در مقام آزردن ما بر نمی‌آید. تا آنجا که فرمود:
وَ الصُّوفِیَّةُ کُلُّهُمْ مِنْ مُخالِفِینا وَ طَریقَتُهُمْ مُغایِرَةٌ لِطَریقَتِنا؛
صوفیه جمعیّتشان از مخالفین ما هستند و راه آنها از راه ما جداست.
و امّا صحّت و سقم نسبت کتاب «حدیقة الشّیعه» به مرحوم محقّق اردبیلی مطلبی است كه بايد دانشمندان متخصّص و ارباب تحقيق در زمينه‌ی كتاب‌شناسی درباره‌ی آن نظر بدهند و خوشبختانه در اين باب علمای برجسته‌ی شيعه كه صاحب تأليفات بسيارند و عمری سر و كارشان با كتب دانشمندان شيعه و تشخیص صحّت و سقم استناد كتابها به صاحبانشان بوده است، کرده‌اند كه كتاب بسيار نفيس «حديقة الشّیعه» از تأليفات گرانقدر مرحوم محقّق مقدّس، آخوند ملّا احمد اردبیلی(قدس سرّه) است. خواستاران اطّلاع از اسامی آن بزرگان به کتاب «سفینة البحار» مرحوم مدّث قمی(رض)،‌ جلد2، مادّه‌ی صوف، صفحه‌ی 58 رجوع فرمایند.


به اين وسوسه ابلیسی بايد توجّه كامل داشت


يكی از دام‌های بزرگ ارباب تصوّف برای صید افراد ناپخته و ساده‌دل طرح مسأله‌ی عشق از یک‌ سو و سخن گفتن از اسرار نهان از دیگر سو است. آری، آن طرّاحان نقشه‌ی اِضلال، از یک طرف، مسأله‌ی عشق را به میان می‌آورند و آن را حاکم و سلطان مُطاع در کشور جان و طایر بلند پرواز در اوج آسمان معارف و کشف و شهود معرّفی می‌کنند و عقل را یک پای چوبین بی تمکین در این وادی و علم را هم حجاب اکبر و پرده‌ای ضخیم افتاده مقابل چشم دل می‌انگارند و از طرف ديگر، معارف اصيل دين را به عنوان يک سلسله اسرار ناگفته و ناشنيده‌ی مكتوم از درک و فهم پويندگان راه عقل و علم و تنها کشف شده‌ی برای تیز پروازان آسمان عشق معرّفی می‌کنند که نه زبان یارای گفتن آن را دارد نه گوش طاقت شنيدنش را، بلكه جذبه‌ای از جذبات ربّانی باید نفسِ افتاده در وادی ریاضات عاشقانه را به سر منزل مقصود و وصال معشوق برساند. تازه آنانی هم كه رسيدند و ديدند بايد مُهر سکوت بر لب بزنند و دم نزنند، چرا که:
هر که را اسرار حق آموختند
 مُهر کردند و دهانش دوختند
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
 گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
راستی كه چه برنامه‌ی شيرين و دلچسبی! نه رنج تحصيل علم و درس و بحث می‌خواهد نه زحمت اقامه‌ی برهان و استدلال عقلی و نقلی می‌طلبد! تنها به گوشه‌ای خزیدن و سر در گریبان خود کشیدن و برای تصفیه‌ی قلب و زدودن زنگار از صفحه‌ی دل به ریاضات نفسیّه‌ی مجعوله‌ی مراشد و اقطاب پرداختن و سرانجام با بال پر عشق به سوی حضرت معشوق پر کشیدن و آنچه اندر وهم ناید آن شدن!
با عاقلان بگوی که ارباب ذوق را
 عشق است رهنمای، نه اندیشه رهبر است
و البتّه عرضه کردن اینگونه برنامه‌های ـ به اصطلاح ـ سیر و سلوک روحی كه با ذوق و احساس سر و كار دارد و انگشت روی دکمه‌ی بسیار حسّاس غریزه‌ی عشق و شور آدمی می‌گذارد ـ آن غریزه‌ای که در میان تمام غرایز انسان از حدّت و شدّت خاصّی برخوردار است و كانونی است كه جرقّه‌های آن در طول تاريخ بشر شعله‌ها افكنده و آتش به خرمن هستی انسان‌ها زده و داستان‌های سرشار از سوز و گدازها و شور و نواها و سعادت‌ها و شقاوت‌ها به‌وجود آورده ‌است - طبيعی است كه در روح و روان بسياری از ساده‌دلان به‌ويژه تيپ حسّاس جوان تأثير فوق‌العاده عجيبی می‌گذارد و - به گفته‌ی دانشمندی - همچون نغمات دلكش موسيقی به طبعشان خوشايند و دلپذير می‌آيد و به‌خصوص آن كه غالباً با اشعار و غزلیّات مشتمل بر الفاظ عشق و عاشق و معشوق و فراق و وصال يار توأم می‌گردد و آن شيفتگان حيرت‌زده‌ را با وعده‌‌ی ديدار يار و حصول مكاشفات و نيل به اسرار نهانی - كه تا نروی نبینی و تا نخوری ندانی ـ داغشان می‌سازد و با شور و هيجانی غريب به دنبال خود می‌كشاند و هر دم به گوش آن شوريدگان می‌خواند كه گروه ممتاز خداشناس عارف شما هستيد و ديگران مشتی جامد و بی‌روح و قشری بی‌مغزند كه توانايی بال و پر زدن با شما در فضای ملکوت اعلا ندارند؛ آنگونه كه گفته‌اند:
عشق اوّل چرا خونی بود
 تا گریزد هر که بیرونی بود
آزمودم عقل دوراندیش را
 بعد از این دیوانه سازم خویش را
مدّعی خواست كه آيد به تماشاگه راز
دست غيب آمد و بر سينه‌ی نامحرم زد
آری، وقتی بنا شد در محفلی كه نشستگان آن نوعاً مردان و زنان جوانی هستند كه آتش سوزان شهوت در وجودشان ملتهب است اشعار و غزلیّاتی خوانده شود كه سراسر مضمونش سخن از می‌ و معشوق و مستی و چشم و ابروی یار و لب و رخسار دلدار است و ناله‌ی فراق و آرزوی وصال، البتّه مسلّم است که این اشعار با اين مضامين ـ آن هم توأم با نغمه‌های خوش و آوازهای دلنشین و آهنگ‌های شورانگیز ـ آتش زير خاكستر هوس‌ها را شعله‌ور می‌سازد و حالت وجد و نشاطی شبيه به سكر و مستی در شنوندگان ايجاد می‌كند تا آنجا كه تدریجاً كار به رقص و پايكوبی و صيحه و شهقه و ما بعد آن می‌رسد! فَظُنَّ خیْراً وَ لا تَسأَلْ عَنِ الْخَبَرِ.
آنگاه حضرات اين حالت شهوانی را به حساب جذبه‌ی ربّانی و شوق الهی می‌گذارند و خلق الله را به ضلالت و گمراهی دائم می‌كشانند.
اَعاذَنَا اللهُ مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنّاسِ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ؛
به راهی كه ترس گم شدن داريد نرويد
سخن را در اين باب با نقل يک جمله‌ی نورانی از حضرت امام اميرالمؤمنين علی(ع) به پایان می‌بریم که ضمن وصيّتشان به فرزند گرامی‌شان حضرت امام مجتبی‌(ع) فرموده‌اند تا راهگشای پیروانشان باشد:
وَ أمْسِکْ عَنْ طَرِیقٍ إِذَا خِفْتَ ضَلالَتَهُ فَإِنَّ الْکَفَّ عِنْدَ حَیْرَةِ الضَّلالِ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْأَهْوالِ؛[4]
از [رفتن به] راهی كه از ضلالت و گمراهی آن بترسی خودداری کن؛ زیرا خودداری کردن [از اقدام به هر کار] در حال حیرت [و احتمال] گمراهی، بهتر از ورود به کارهای هول‌انگیز است.
و مجدّداً هشدار پر بار امام صادق(ع) را يادآور می‌شويم كه فرمود:
اِیّاکَ وَ اَنْ تَنْصِبَ رَجُلاً دُونَ الْحُجَّةِ فَتُصَدِّقَهُ فِی کُلِّ ما قالَ؛[5]
بپرهيز از اين كه فردی جز حجّت [معصوم] را پیشوا و مقتدای [مطلق] خويش برگزينی و او را در تمام آنچه [بدون استناد به معصوم، از رأی خود] می‌گويد تصديق كنی.
حال، ای برادران و خواهران جوان، سخت مواظب خود باشيد، درد و بلا يكی و دوتا و ده تا و صدتا نيست، گرفتاری‌ها فراوان و دام و كمند شيطان اغواگر گوناگون است. قیافه‌های مَکّار خَدّاع از هر سو برای به دام انداختن ما دست به کار گشته‌اند. صراط مستقیم حق:
اَدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَ اَحَدُّ مِنَ السَّیْفِ؛
از مو باريک‌تر و از شمشير تيزتر است.
ای بسا ابليس آدم رو كه هست
 پس به هر دستی نبايد داد دست
و لذا ما با توسّل به ذيل عنايت حضرت ولیّ زمان، امام حجّة بن الحسن عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشّریف دست تضرّع به درگاه خداوند قریب مجیب برمی‌داریم و عاجزانه از مقام اقدس حضرت باری ـ عزّوعلا ـ می‌خواهیم که عنایتی فرماید و توفيقی دهد تا گوهر گرانقدر ايمان را از اين گذرگاه پر آشوب دنيا به سلامت عبور دهيم و از دستبرد دزدان و راهزنان طرّار عیّار مصون و محفوظ نگه داریم و به سر منزل مقصود كه هنگام لقای حضرت ربّ است برسانیم. الهنا آمین یا ربّ العالمین
اَلْحَمُدُلِلِّهِ اَوَّلاً وَ آخِراً وَ سَلامٌ عَلی عِبادِهِ اَلَذِّینَ اصْطَفی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ مَصابیح الدُّجی؛
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته

پایان

 

خودآزمایی


1- امام صادق(ع) درباره صوفیّه چه می‌فرمایند؟
2- از نظر امام هادی(ع)، اهل تصوف چرا زهد و وارستگی از خود نشان می‌دهند؟
3- يكی از دام‌های بزرگ ارباب تصوّف برای صید افراد ناپخته و ساده‌دل، چیست؟

 

پی نوشت ها

 

[1]ـ سفینة‌البحار، جلد 2، مادّه‌ی صوف، صفحه‌ی 58.
[2]ـ سفینة‌البحار، جلد 2، مادّه‌ی صوف، صفحه‌ی 58.
[3]ـ همان، صفحه‌ی 223.
[4]ـ نهج‌البلاغه‌ی فیض، نامه‌ی 31، قسمت دوّم.
[5]ـ معانی الاخبار، صفحه‌ی 169 و بحارالانوار، جلد 2، صحفه‌ی 83، قسمت آخر حدیث 5 و المحجّة‌البیضاء، جلد 5، صفحه‌ی 130.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: