فصل دوّم: فریادهایی از حرمین شریفین | ۲
او در این بخش از کلامش، مقام والای پیامبر اسلام(ص) را طبق آیات و روایات اسلامی روشن ساخته، سپس به بیان مفهوم تبرّک جستن به آثار رسول خدا(ص) و این که هیچ ارتباطی به مسألهی شرک ندارد، پرداخته، آنگاه موارد زیادی از روایات و اقوال علما را در جواز تبرّک به بوسیدن دست پیامبر، تبرّک به ظرفی که از آن آب مینوشید، تبرّک به خانهی آن حضرت، تبرّک به منبر و قبر شریف آن بزرگوار و تبرّک به آثار صالحین و انبیای پیشین بر شمرده و آن قدر مدارک از کتب معروف اهل سنّت میآورد که جایی برای تردید باقی نمیگذارد، و اسامی گروه زیادی از صحابه را میشمرد که به آثار رسول الله(ص) تبرّک میجستند.
او تعجّب میکند از این که با این همه روایات و مدارک روشن و معتبر چرا گروهی چشم و گوش بسته به انکار این موضوع میپردازند و آن را نوعی «نادانی» یا «عوام فریبی» میشمرند.[1]
در این بخش از کتاب، مباحث مختلفی مطرح شده است که به اعتقاد او مهمترین آن استحباب زیارت قبر رسول خدا(ص) و دعا کردن در کنار آن و نیز تبرّک به آثار آن حضرت میباشد و در این رابطه کلمات زیادی از علمای بزرگ پیشین نقل میکند.
و در پایان به نکتهی جالبی اشاره میکند که مورد مخالفت شدید متعصّبان وهّابی است و آن بزرگداشت میلاد پیامبر(ص) و روز هجرت آن حضرت و زمان بعثت و نزول قرآن و پیروزی مسلمین در غزوهی بدر (نخستین غزوات پیامبر) و شب نیمهی شعبان و مانند آنهاست.
میدانیم این متعصّبان تندرو معتقدند که همهی اینها بدعت است و به همین جهت به شدّت از انجام برنامهی جشن و بزرگداشت جلوگیری میکنند.
بن علوی در یک پاسخ منطقی به آنان میگوید: این گونه جلسات بزرگداشت، یک امر عرفی است و هیچ کس به عنوان یک دستور شرعی آن را انجام نمیدهد، بنابراین ربطی به مسألهی بدعت و عدم بدعت ندارد.
امّا به یقین آثار جنبی گرانبهایی دارد که نباید از آن غافل شد. در این جلسات پرشکوه میتوان پیام اسلام را در تمام زمینهها به مردم رساند.
در آخر میافزاید: این مجالس در واقع گنجهای پرقیمتی هستند که باید از آنها به بهترین وجهی نگهداری کرد و آن را غنیمت شمرد و آنها که با آن مخالفت میکنند و در محو آن میکوشند، افراد نادان و کوتهفکری هستند![2]
هدف ما از بیان فشردهای از کتاب پر ارزش مذکور این نیست که مؤلّف محترم آن بن علوی مالکی مکّی هیچ اشتباه و خطایی در این کتاب ندارد، بالاخره او هم گرچه عالم بزرگی بود ولی انسان است و محلّ سهو و نسیان.
هدف این است که اصول سخنان او که با دلیل، منطق، متانت و شجاعت همراه است، واقعیّت دارد و از طرف گروه عظیمی از علمای بزرگ جهان اسلام در کشورهای مختلف حتّی در خود عربستان مورد استقبال قرار گرفته است.
این نشان میدهد متعصّبان وهّابی به آخر خط خود رسیدهاند که از چنین کتابی ـ که سراسر آن نقد وهّابیّت تندرو است ـ چنان استقبالی در جهان اسلام میشود.
ولی بن علوی در برابر این خدمت بزرگ به جهان اسلام، حتّی به وهّابیّت میانه رو پاداش خود را گرفت و کتابهایی بر ضد او از سوی همان قشر تألیف یافت و در آن از همان شیوهی سخیف و کهنهی «تکفیر» استفاده کرده و حکم کفر او را صادر کردند. (کتابهایی به نام «حوار مع المالکی» و «الردّ علی المالکی فی ضلالاته و منکراته»).
امّا نه تنها استقبالی از این کتابها نشد بلکه از نظر جمعی از علمای دانشگاه الازهر مصر این کتابها خدمتی به صهیونیسم و ضربهای بر وحدت اسلامی شمرده شد و آقای بن علوی همچنان مورد احترام خاصّ مردم عربستان بود، حتّی در تشییع جنازهی او دهها هزار نفر شرکت کردند و زعمای سعودی برای تسلیت به خانوادهی او مکرّر به منزل وی رفتند.
اینها پاسخ محکمی بود به تندروان وهّابی در برابر حربهی کهنهی تکفیر و تفسیق!
جالب این که قاضی مکّه بر ضدّ او اعلام جرم کرد و او را به دادگاه فرا خواند و حتّی دادگاه او به ریاض کشانده شد، او چندین ساعت از نوشتههای خود دفاع کرد و سرانجام گفت: اینها اجتهاد من است و حدّاکثر شما مجتهد هستید و من هم مجتهد هستم و هیچ مجتهدی نمیتواند رأی خود را بر مجتهد دیگری تحمیل کند. وی سرانجام تبرئه شد!
در پایان این مقال ذکر دو نکته ضروری به نظر میرسد:
الف) قشر جدید وهّابی
آنچه در حال زوال و در سراشیبی سقوط است قشر متعصّب و متحجّر و خطرناک وهّابی است که همهی مسلمین را جز خود مشرک میدانند و جان و مال آنها را مباح میشمرند، تا چه رسد به غیر مسلمانان، ولی قشر معتدلی در حال ظهور و بروز است. این قشر که بیشتر از نسل تحصیل کرده و جوان تشکیل یافته و حتّی بعضی از اساتید و علمای بزرگ آنان با آنها هماهنگ هستند، دارای ویژگیهای زیر است:
1ـ مسلمانان را متّهم به شرک نمیکنند و از خون ریزی بیزارند، به عقاید دیگران احترام میگذارند و برچسب کفر و بدعت به دیگران نمیزنند.
2ـ از «گفتمان» و «حوار» منطقی و دوستانه بین مذاهب اسلامی استقبال میکنند و گوش شنوایی برای شنیدن سخنان دیگران دارند، و کتب دیگران را نیز مطالعه میکنند.
3ـ مظاهر جدید و مثبت زندگی امروز را که دلیلی بر حرمت آن در کتاب و سنّت نیست، بدعت نمیشمرند و با بزرگداشت بزرگان اسلام مخالفت ندارند، و میان رسوم عرفی و شرعی فرق میگذارند.
4ـ به زنان اجازه میدهند که با حفظ حجاب اسلامی و موازین عفّت به تحصیل علم و فعّالیّتهای مفید اجتماعی بپردازند.
5ـ و در یک کلمه ضمن تجدید نظر در افکار خشونتآمیز گذشته، حاضر به تعامل با سایر فرق اسلامی جهان هستند و خشم و نفرت آنها متوجّه کسانی است که قصد نابودی مسلمین را دارند، اینها رفته رفته جای سلفیهای متعصّب و فوقالعاده خشن را میگیرند. گسترش این گروه در برخوردهای علمی و فرهنگی در ایّام حج و عمره به طور کامل نمایان است و آثار آن در کتابهایی که اخیراً نوشته میشود، به خوبی به چشم میخورد.
به اعتقاد ما زوال آن دسته و ظهور این گروه، میتواند به ترسیم چهرهی مناسبی از اسلام در جهان کمک کند، و جاذبههای این آیین پاک را که به خاطر عقاید دُگم و خشونتآمیز سلفیهای پیشین به خطر افتاده است، تا حدّی جبران کند و ان شاءالله مقدّمات «یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللهِ اَفْواجاً» فراهم گردد و اسلام جایگاه واقعی خود را در جهان پیدا کند.
همهی مسلمین جهان از ظهور چنین قشری استقبال میکنند، و آن را عامل مهمّی برای تحکیم پایههای اخوّت اسلامی و اتّحاد صفوف مسلمین در برابر دشمنانی که برای تضعیف و تحقیر مسلمین سخت میکوشند، میدانند. آنچه دربارهی کتاب «مفاهیم یجب ان تصحّح» گذشت و تقریظهایی که گروه عظیمی از علمای اسلام در کشورهای مختلف اسلامی بر آن نگاشته بودند، گواه دیگری بر این واقعیّت است.
بر زمامداران سعودی لازم است با گشودن مرزهای بستهی خود به روی کتب اسلامی و نوشتههای دیگر کشورهای مسلمان، و با فراهم ساختن زمینههای گفتگو بین مذاهب اسلامی و رفت و آمد علمای این کشورها، به این امر کمک کنند که هم به نفع خود آنان است و هم به سود جهان اسلام!
ب) خطر غلاة
به یقین یکی از عوامل پیشرفت فکر وهّابیگری افراطی، در میان قشری از مسلمین جهان تندرویهای غلاة است، همان افراد نادان و بیسوادی که دربارهی بزرگان دین به غلو پرداختند و آنها را از درجهی عبودیّت بالا بردند و به الوهیّت رساندند و شریک خدا قرار دادند.
بی شک خطر آنها کمتر از خطر وهّابیّون متعصّب نبوده و نیست و اگر اینها نبودند، بهانهای در دست آنها نبود. تعبیراتی را که با روح توحید اسلامی سازگار نیست و در کتاب و سنّت هرگز نیامده، مانند خالق السماوات و الأرضین، و أرحم الراحمین، و امثال آنها که از اوصاف خاصّ پروردگار است، نباید در مورد اولیاءالله به کار برد که نه آنها راضی هستند و نه با تعلیمات اسلامی سازگار است.
اصرار بعضی از جاهلان بر این امور سبب شده که گروهی از اصحاب تفریط که آنها نیز در نادانی همچون گروه غلاة هستند، به مقابله برخیزند، و بگویند از پیغمبر اکرم(ص) بعد از وفاتش (نعوذبالله) هیچ کاری ساخته نیست، حتّی شفاعت و دعای برای مؤمنان، و حتّی رفتن به زیارت او بدعت و حرام است.
همچنین کسانی که با انواع خرافات از اصول توحید و سایر تعلیمات دینی دور شدهاند و به عنوان مثال نعل اسب را مایهی خوشبختی و جستن پلک چشم را نشانهی شور بختی و عدد 13 را نحس و شوم و صدای فلان پرنده را میمون و مبارک و فلان پرنده را شوم میدانند، وخالق آنها را به فراموشی میسپرند، سخت در اشتباهند.
و اینجاست که امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید:
«هَلَکَ فِیَّ رَجُلانِ: مُحِبٌّ غالٍ وَ مُبْغِضٌ قالٍ؛ دو کس دربارهی من هلاک شدند (و گمراه گشتند) دوست غلو کننده و دشمن بدخواه!»[3]
خوارج و ناصبیان سبب وجود غلاة شدند، و غلاة نیز به نوبهی خود بازار خوارج را گرم کردند.
به همین جهت وظیفهی علمای اسلام همیشه و به خصوص امروز، بسیار سنگین است، از یک سو باید به هدایت غلاة بر خیزند و از سوی دیگر به سفسطههای وهّابیان تندرو پاسخ گویند، و چه مشکل است حفظ تعادل تودههای کم سواد در این امور، حتّی گاه دیده میشود که بعضی از کسانی که به ظاهر در سلک عالمان هستند به یکی از این دو طرف میلغزند (أعاذَنَا اللهُ تَعالی عَنِ الاِفْراطِ وَ التَّفرِیطِ وَ هَدانا إلَی الصِّراطِ الْمُسْتَقِیمِ).
1- پاسخ منطقی بن علوی به متعصّبان وهّابی در مورد مخالفت شدید آنها نسبت به بزرگداشت میلاد پیامبر(ص) و زمان بعثت و شب نیمهی شعبان و مانند آنها چه بود؟
2- خطر غلاة را شرح دهید.
3- قشر جدید وهّابی چه ویژگیهایی دارند؟
[1]. تلخیص از کتاب مفاهیم یجب أن تصحّح، از صفحهی 194 تا 242.
[2]. خلاصهای از بخش سوّم کتاب مفاهیم یجب أن تصحّح، از صفحهی 243 تا 318.
[3]. نهج البلاغه، کلمات قصار، 117.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت