خداوند متعال چرا عده معدودی را معصوم و مصون (اعم از گناه و خطا) قرار داده و دیگران (افراد عادی) را از این موهبت بینصیب کرده است و آیا این لازمه عدل خداوند است؟ و با عدل خدا سازگار است؟
این مسأله بسیار وسیع و دامنهدار است و در همین دو مورد که اشاره کردهاید خلاصه نمیشود، اختلاف حظوظ و برخورداریها از نعمتها، اختلاف عمرها و اختلافات بسیار دیگر همه زیر این سوال میرود حتی در عالم حیوانات و نباتات و جمادات و ملائکه هم مطرح میشود و در عین حال که علل ظاهریه بسیاری از آنها معلوم و قابل استکشاف است در بسیاری هم تا حال نامعلوم مانده است و بسا که بعد از این هم نامعلوم بماند.
اگر انسان در عالم خلقت و نظاماتی که در آنها برقرار است از اتم تا کهکشانها و در انسان و حیوان و گیاه و همه و همه، فکر و اندیشه نماید و همه را با همهاختلافات که دارند که نباید اختلاف هم گفت ملاحظه نماید، میبیند همه بر اساس یک نظام متقن بر قرار هستند. بسیاری از این اوضاع برای کسانی که از ارتباطات و حکمتهائی که در کل عالم خلقت بکار رفته بیاطلاع باشند مورد سؤال و اشکال باشد. ولی با توجه به یک سلسله قواعد کلی، شخص آگاه در حد دانش و اطلاع خود نظام همه را استوار میبیند بنوعی که بهتر از آن برایش قابل تصور نیست. این نظم و کیفیت هم اگر در معرض دید و فهم او قرار نگرفته بود هرگز برایش قابل تصور نبود.
مسأله فراتر از این است که انسان بتواند با بحث در این عمرهای بشری عادی بخشهائی از آن را بطور جامع شناسائی نماید و اگر بعد از تدبر و تأمل در آنچه گفته شد و برای بشر به دست آمده است از روی کمال تواضع در درگاه خالق هستی (عزاسمه) سجده نماید و به این جمله زیبا و مشحون از معنی و معرفت مترنم شود سزاوار است :
*ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ[1]*.
نظامات هستی بر اساس تقدیر خداوند عزیز حکیم علیم است اندازهگیریهای اوست که همه عقلاء و ملائکه هم از اینگونه تقدیر و اندازهگیری عاجز و ناتوانند و همه به این معنی میرسند که تقدیر اگر چه بسیار بسیار پیچیده و غامض است اگر غیر از این بود زیر سؤال میرفت (ابروی تو اگر راست بدی کج بودی). این اشارهای بود بسیار مختصر به کل مطلب و سئوالات مشابه در عالم خلقت و در افعال الهی.
اما در خصوص این مورد اوّلاً چنانکه عرض شد اینکه کسی بخواهد یک جریان یا پیشآمدی را خلاف عدل بداند، در صورتی قابل توجیه است که تمام اوضاع و احوال کاینات و ظاهر و باطن و صورت و معنی و روح و جسم و خلاصه کل کتاب تکوین را زیر نظر تحقیق گذارده باشد و همه را دانسته و فهمیده باشد. در غیر این صورت حکم به خلاف عدل بودن یک وضع و یک جزء از کاینات غیر موجه است و بیشتر از یک احتمال ضعیف باقی نمیماند.
اجمالاً مسأله اصطفا و برگزیدگی در عالم خلقت بین افراد و بلکه انواع از قرآن مجید استفاده میشود و از همه مهمتر اینکه میفرماید:
*خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً[2]*
هر چه در روی زمین است برای بشر خلق شده است حقیقتی که تصرفات بشر در کاینات و تسخیری که برای او از مخلوقات زمینی و بلکه فضائی فراهم شده بر آن گواهی میدهد.
در اینجا که بشر به این موهبت اختصاص یافته و این همه مخلوقات دیگر و ذوات حیات از آن محروم شدهاند چه کسی میتواند بگوید: چرا؟ و چرا همه یک نواخت نیستند؟ همه اسب همه حیوان همه انسان همه به یک شکل واحد آفریده نشدهاند؟ آیا در این صورت عالم خلقت چه معنائی مییافت همه درختها یک میوه بدهند و همه جنس واحد باشند همه مورچه و قورباغه و ماهی باشند اینگونه سؤالات اگر در انسان رخنه کند، علامت مالیخولیائی و محرومیت از عقل و استقامت فکر است.
در بین افراد انسان هم خدا بر حسب حکمت خود اشخاصی را برگزیده چنانکه از فرشتگان افرادی را برگزیده است اینها پیغمبران و امامان معصوم هستند که آنها را به مقامات و درجات متعدد خصوصاً علوم لدنیه برگزیده است. آدم و نوح و ابراهیم و آل ابراهیم و آل عمران و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین- و مریم مادر عیسی و فاطمه زهراعلیهاالسلام و بسیاری دیگر را برگزیده است توفیقات و عنایات خاصهای شامل حال آنها میشود که هم ممکن است ابتداء عطا شده باشد و هم بواسطه صلاحیتهای اخلاقی و افعالی آنها بر اساس آنچه خدا به آن عالمتر است.
چنانکه در جواب آنانکه در اختصاص حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله به رسالت میپرسیدند چون به ظاهر آن حضرت را دارای مکنت ظاهر و اعتبارات دنیائی نمیدیدند میفرماید:
*اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ [3]*
خدا میداند که رسالت و پیغمبریش را در کجا قرار دهد و به چه کسی اعطا کند هم چنین خدا میداند که توفیقات و عنایات خود را به چه کسانی عطا فرماید:
*وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[4]*.
عصمت از گناه و خطا نیز از همین امور است که خدا میداند چه کسانی واجد آن میباشند و آن حال و آن بینش و آگاهی و خودداری از گناه را چه کسانی دارا هستند.
مع ذلک چنان نیست که معصوم ملزم و ناچار به ترک گناه باشد بلکه معصوم هم مثل سایر مکلفین به تکالیف مکلف است و باراده و اختیار کامل خود تکالیف را ادا میکند او هم مثل دیگران قوای نفسانی دارد همه غرائز در وجود او جمع است اما او بر همه مسلط است و همه را به جا و در مورد خود اعمال میکند.
بنابراین در اصل و تکلیف و اختیار همه با هم شریکند آنکه معصوم نیست هم مجبور بگناه نیست میتواند گناه را ترک کند چنانکه بسیاری از گناهان را ترک میکند او هم نسبت به بسیاری از گناهان و در بعض موارد حال عصمت و اجتناب از گناه دارد مثلاً بینش دینی او در حدی است که مال مردم را سرقت نمیکند قتل نفس محترمه نمینماید با محارم خود زنا نمیکند. معصوم این حال قدسی را نسبت به تمام تکالیف و وظایف و بلکه مستحبات و مکروهات دارا میباشد، دیگران هم که معصوم نیستند میتوانند حداقل به مراتبی از این عصمت برسند.
باید بدانیم کسی جز خداوند متعال عالم به عصمت اشخاص نیست از این جهت عصمت باید بدلیل عقلی یا نقلی محکم ثابت شود و آن دلیل فقط در مورد انبیا و ائمه طاهرین علیهمالسلام ثابت است. اما این دلیل مانع از اینکه دیگران هم به مقام عصمت برسند نیست تا اشکال شود که چرا عصمت به آنها اختصاص یافت زیرا جوابش این است که این گوی و این میدان شما هم بیائید معصوم باشید. آنچه ثابت است این است که کلّ نبی معصوم و کلّ امام معصوم و عکس آن که کلّ معصوم نبی و کلّ معصوم امام نیست و خلاصه اراده و اختیار ترک گناه و انجام خیر و صواب برای همه ثابت است و همه مکلف و مختارند و از سوی دیگر اصل تفاوت و تفاضل و اصطفا نیز ثابت است و سرّی از اسرار الهی است که حتی در بین انبیا نیز به حکم : *تلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ[5]* جاری است.
[1] سورهانعام، آیه 96
[2] سوره بقره، آیه 29
[3] سوره انعام، آیه 124
[4] سوره بقره، آیه 216
[5] سوره بقره، آیه 253
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت