انسان، مخلوق تک بعدی نیست تا تنها به یک چیز و یک کار و یک جا و یک نقطه متوجه باشد؛ زیرا وجودش مرکّب از رقایق و غرایز و اجزای چندی است که هر یک او را به سویی میخوانند؛ مثلاً در انسان، هم غریزه میل به غذا هست، و هم میل به ریاست، و هم میل به راحتی و آسایش، و هم میل به نیکوکاری و عبادت، و هم تمایلات دیگر. همین اختلاف خواهشها و غرائز است که بشر را با اشکالات بسیار روبرو نموده و حوایج او را نامحدود ساخته است. و همینها هستند که او را وادار به کار و کوشش و تحصیل کمال و رفع حوایج میکند. اگر انسان اینها را نمیداشت انسان نمیبود. و اگر این غرایز مختلف نبود، این عزّت و امتیاز و آقایی در میان مخلوقات، نصیب او نمیشد.
حقیقت آدمی و گوهر ذات او را خداوند از رقایق مختلف آفریده و این اختلاف میل و خواهشهای ما، راجع به همان اختلاف مواد حقیقت انسانیت است. خداوند در قرآن مجید میفرماید:
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعاً بَصِیراً؛[1]
«ما انسان را از آب نطفه مختلط خلق کردیم و او را بینا و شنوا قرار دادیم».
و در عین حال روش هماهنگ ساختن این قوا و تنظیم و تعدیل و راه حفظ اعتدال و استفاده از آنها را هم به ما آموخته است که:
إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً؛[2]
«ما او را به سوی راه راست هدایت نمودیم، حال بخواهد شکرگزار باشد و یا خواهد کفران کند».
در باطن بشر تا به مرحلهی کاملی از رشد و نبوغ نرسیده باشد قوای ملکوتی و عقلانی با قوای شهوی و غضبیه پیوسته در جنگ و پیکارند. جنود عقل همیشه در برابر سپاه جهل و شیطنت، ایستادگی و صفآرایی میکنند و هر یک میخواهند متصرف در وجود او شوند و احساسات گوناگون او را همواره تحریک و تهییج مینمایند. انسان وقتی سعادتمند خواهد بود و از این اضطرابات درونی راحت میشود که بتواند این عواطف را مرتب و هماهنگ نموده و هر یک را در جا و محل خود صرف نماید.
ایمان به خدا بهترین وسیلهای است که میتواند جلو جنبشهای نفس انسان بایستد و او را از افراط و تفریط نجات دهد. ایمان به خدا انسان را شاد و خوشحال نموده و از سرگردانی و تحیّر رهایی داده، طمأنینه قلب به او میبخشد. چنانچه در قرآن مجید میفرماید:
أَلا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛[3]
هیچ وسیله دیگر نمیتواند در این نتیجه، جای ایمان قرار بگیرد. قدرت ایمان در خاموش کردن آتش شهوت و غضب و جلوگیری از مفاسد و جرایم و جنایات، بیش از تمام وسایلی است که بشر برای این منظور به آنها متوسّل شده است. اگر ایمان به خدا نباشد، بیشتر مردم به شرّ و فساد مایل شده و از رعایت آداب و حدود، سرباز میزنند.
روح ایمان در باطن هر مخلوقی هست و هر آفریده در ذات خود تسلیم خدا و متوجه به درگاه اوست. انسان هم فطرتاً دارای این توجه است و میفهمد که خودش، خودش را نیافریده و به این عالم نیاورده و به جز فقر و احتیاج ذاتی، دارای چیزی نیست، نه تنها خودش اینطور است، پدر و مادر و اجداد و خویشانش و همه افراد بشر از شاه و گدا و بالاخره تمام مخلوقات از کرات عظیم، خورشید و ستارگان، تا ذرات کوچک به همین حالاند. نه خودشان از خود، هستی و وجودی دارند و نه میتوانند به دیگری وجود و هستی بدهند. آفریننده و خالق و نگهدارنده همه خداست که وجود همه موجودات از اوست و همه را او آفریده و مالک و صاحب اختیار همه است، دانا و تواناست؛ زیرا به مخلوقات، دانایی و توانایی داده و جامع جمیع صفات کمالیه است و از هر عیب و نقص مبرّا است. پس آدمی بالفطره با مبدأ آفرینش و عالم غیب آشنا و مربوط است، ولی باید این آشنایی را کامل کرد و این التفات و شعور را تقویت نمود. باید به بشر فهماند که خدا همواره حاضر و ناظر اعمال و رفتار اوست و هیچ عمل خیر و شرّی از دایره علم و دانایی او پنهان نیست. و همان خداست که بهترین راه و روش زندگی را به انسان یاد داده و به هر کار نیکی هدایت فرموده است. و چون همه افراد از حیث ایمان در یک درجه و مرتبه نیستند و میزان تأثیر و تسلط بر نفوس یکسان نیست، باید هر کس مراقب و مواظب خود باشد و با ملاحظه، قدم بردارد و هوای نفس را کوچک و حقیر نشمارد.
با تمام این مطالب کمتر کسی است که بتواند طوری زندگی کند که لغزش و خطایی از او صادر نشود. غالب مردم به واسطه ضعف ایمان و اینکه نتوانستهاند کاملاً بر خویش تسلّط یابند از معصیت و خطا مصون نمیمانند؛ زیرا نقاط ضعف در انسان زیاد و نواقص او بسیار است، لذا باید به وسیله امر به معروف و نهی از منکر اینگونه افراد را ملتفت معایب اعمالشان ساخت تا متنبّه و پشیمان شوند و خط سیر خود را عوض کنند.
پارهای دیگر هم یا اصلاً بی ایماناند و فطرت پاک انسانیت را از دست دادهاند، و یا آنقدر ایمان آنها بیثمر است که به رعایت آداب و قوانین، مقید نیستند و ملاحظه و حسابی در کارها ندارند. این طایفه را هم توسط امر به معروف و نهی از منکر باید محدود نمود و وادارشان ساخت که از آداب و حدود و قواعد، تبعیت و احترام نمایند.
اگر از امر به معروف و نهی از منکر خودداری شود رفته رفته دامنه گناهان و معاصی توسعه پیدا کرده، رشته زندگی اجتماعی بشر از هم گسیخته خواهد شد و مفاسد و معایب بزرگ تولید میگردد.
همانطور که اگر یکی از اعضای پیکر فرد از انجام کار خود باز ماند، سایر اعضا نیز در انجام وظیفه در رنج و تعب میافتند، و اگر عضو مریض معالجه نشود، بسا همان یک عضو، تمام پیکر را از پای در میآورد، فردی هم که برای جامعه به منزله یک عضو است، اگر فاسد شد و وظیفه خود را انجام نداد برای تمام جامعه خطرناک خواهد بود و تمام افراد جامعه حق دارند به او اعتراض کنند و اصلاح او را بخواهند.
چنانچه در روایتی از پیغمبر اکرم(ص) منقول است که جامعه را مَثَل به طایفهای زد که سوار کشتی شوند و برای هر یک از آنها جا و مکانی معین کنند و یکی از آنها با تبری جای خود را سوراخ سازد و دیگران او را از این کار باز دارند و او در جواب گوید: من در جای خود تصرف میکنم و آن را سوراخ میسازم، به شما کاری نیست! اگر دیگران این عذر را از او بپذیرند و بگذارند تا کشتی را سوراخ کند، آب در آن وارد شود و همه غرق شوند، و اگر عذر او را نپذیرفتند و او را از این کار منع نمودند، هم خودشان و هم آن شخص نجات یابد.
«إنَّ قَوْماً رَکِبُوا سَفِینَةً فَاقْتَسَمُوا فَصَارَ لِکُلِّ رَجُلٍ مِنْهُمْ مَوْضِعٌ فَنَقَرَ رَجُلٌ مِنْهُمْ مَوْضِعَةُ بِفَأسٍ فَقَالُوا لَهُ: مَا تَصْنَعُ؟ قَالَ: هُوَ مَکَانِی أصْنَعُ فِیهِ مَا شِئْتُ! فَإنْ أخَذُوا عَلَی یَدِهِ نَجَا وَ نَجَوْا، وَ إنْ تَرَکُوا هَلَکَ وَهَلَکُوا».[4]
امر به معروف و نهی از منکر محیط را برای تربیت افراد صحیح و لایق، مساعد میکند و مادام که بشر به وجود افراد صالح محتاج است، به امر به معروف و نهی از منکر هم محتاج است. همچنین زمینههای فساد را از میان میبرد و کانونهای فحشا و منکرات را ریشهکن میسازد. پس انسان تا در این جهان طبیعت زندگی میکند هیچگاه از امر به معروف و نهی از منکر بینیاز نیست.
بشر با آنکه توانسته است اسراری را از عالم طبیعت کشف کند و این همه قوای عظیم را تسخیر اراده خود سازد و توانسته است این همه در ناحیه ظاهر و مادیات پیش برود و هر روز هم با استعداد خدادادی به کشف قوّه مجهوله دیگر موفق میشود، نمیتواند خود را از تعلیمات آسمانی و امر به معروف و نهی از منکر و دعاة اصلاح و رجال روحانی و مواعظ و نصایح، بینیاز شمارد و هر چه دانایی و توانایی او روزافزون شود، احتیاج او به این مطالب بیشتر خواهد شد.
1- چرا انسان، مخلوق تک بعدی نیست؟
2- نتیجهی ایمان داشتن را بیان کنید.
3- خودداری از امر به معروف و نهی از منکر چه اثراتی را درپی دارد؟
[1]. انسان، ۲.
[2]. انسان، ۳.
[3]. رعد، ۲۸. «آگاه باشید تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد».
[4]. ابن مبارک، مسند، ص ۴۲؛ احمد بن حنبل، مسند، ج ۴، ص ۲۷۰؛ بخاری، صحیح، ج ۳، ص ۱۶۴؛ ثعلبی، تفسیر، ج ۳، ص ۱۲۳؛ ورام بن ابیفراس، تنبیهالخواطر، ج ۲، ص ۲۹۴. «گروهی سوار کشتی شدند و کشتی را میان خود تقسیم کردند. برای هر کدام جایی رسید. یکی از آنها جای خود را با تبر سوراخ میکرد، به او گفتند: چه کار میکنی؟ گفت: اینجا سهم من است، هر چه بخواهم در آن انجام میدهم. اگر دست او را بگیرند و نگذارند این کار را بکند، هم خودشان و هم او نجات مییابد؛ و اگر او را به حال خود واگذارند، هم او و هم ایشان هلاک میشوند».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی