فصل دوّم: فریادهایی از حرمین شریفین | ۶
بیانیهی هیئت علمای بزرگ سعودی
در محکوم ساختن خشونتهای وهابیان
بیانیهی هیئت علمای بزرگ سعودی
نخست متن عربی این بیانیه که در مورد محکوم ساختن خشونتهای وهابیان است، تقدیم میگردد:
الحمد لله، و الصلاة و السلام علی رسول الله، و علی آله و صحبه و من اهتدی بهداه، أمّا بعد:
فقد درس مجلس هیئة کبار العلماء فی دورته التاسعة و الأربعین المنعقدة بالطائف ابتداء من تاریخ ۲/4/۱۴۱۹ ﻫ، ما یجری فی کثیر من البلاد الاسلامیة و غیرها من التکفیر و التفجیر، و ما ینشأ عنه من سفک الدماء، و تخریب المنشات و نظراً الی خطورة هذا الامر، و ما یترتّب علیه من إزهاق أرواح بریئة، و إتلاف أموال معصومة، و إخافة للناس، و زعزعة لأمنهم و استقرارهم، فقد رأی المجلس إصدار بیان یوضِّح فیه حکم ذلک نصحاً لله و لعباده، و ابراء للذمة، و إزالة للبس فی المفاهیم لدی مَن اشتبه علیه الأمر فی ذلک، فنقول و بالله التوفیق:
اولاً: التکفیر حکم شرعی، مردّه الی الله و رسوله، فکما أنّ التحلیل و التحریم و الإیجاب، إلی الله و رسوله، فکذلک التکفیر، و لیس کلّ ما وصف بالکفر من قول أو فعل، یکون کفراً أکبر، مخرجاً عن الملّة.
و لما کان مَرَدّ حکم التکفیر إلی الله و رسوله لم یَجُز أن نُکَفِّر إلاّ من دلّ الکتاب و السنَّة علی کفره دلالة واضحة، فلا یکفی فی ذلک مجرّد الشبهة و الظن، لما یترتّب علی ذلک من الأحکام الخطیرة، و إذا کانت الحدود تُدْرأ بالشبهات، مع أن ما یترتّب علیها أقلّ ممّا یترتّب علی التکفیر، فالتکفیر أولی أن یدرأ بالشبهات؛ و لذلک حذر النبی(ص) من الحکم بالتکفیر علی شخص لیس بکافر، فقال: «أیّما امرئ قال لاخیه: یا کافر، فقد باء بها أحدهما، ان کان کما قال و إلاّ رجعت علیه». و قد یَرِد فی الکتاب و السنّة ما یُفهم منه أن هذا القول أو العمل أو الاعتقاد کفر، و لا یکفر من اتصف به، لوجود مانع یمنع من کفره، و هذا الحکم کغیره من الاحکام التی لا تتمّ إلاّ بوجود أسبابها و شروطها، و انتفاء موانعها کما فی الإرث، سببه القرابة ـ مثلاً ـ و قد لا یرث بها لوجود مانع کاختلاف الدین، و هکذا الکفر یُکره علیه المؤمن فلا یکفر به. و قد ینطق المسلم بکلمة الکفر لغلبة فرح أو غضب أو نحوهما فلا یکفر بها لعدم القصد، کما فی قصّة الذی قال: «اللهم أنت عبدی و أنا ربک» أخطأ من شدّة الفرح.
و التسرُّع فی التکفیر یترتّب علیه أمور خطیرة من استحلال الدم و المال، و منع التوارث، و فسخ النکاح، و غیرها مما یترتّب علی الردة، فکیف یسوغ للمؤمن أن یقدم علیه لأدنی شبهة.
و جملة القول: أنّ التسرع فی التکفیر له خطره العظیم؛ لقول الله عزّ و جلّ: (قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإثْمَ وَالْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِکُوا بِاللهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً وَأَنْ تَقُولُوا عَلَی اللهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ).[1]
ثانیاً: ما نجم عن هذا الاعتقاد الخاطئ من استباحة الدماء و انتهاک الأعراض، و سلب الأموال الخاصّة و العامّة، و تفجیر المساکن و المرکبات، و تخریب المنشآت، فهذه الأعمال و أمثالها محرّمة شرعاً بإجماع المسلمین؛ لما فی ذلک من هتک لحرمة الأنفس المعصومة، و هتک لحرمة الأموال، و هتک لحرمات الأمن و الاستقرار، و حیاة الناس الآمنین المطمئنین فی مساکنهم و معایشهم، و غدوهم و رواحهم، و هتک للمصالح العامّة التی لا غنی للناس فی حیاتهم عنها.
و قد حفظ الإسلام للمسلمین أموالهم و أعراضهم و أبدانهم و حرم انتهاکها، و شدّد فی ذلک و کان من آخر ما بلغ به النبی(ص) أمّته فقال فی خطبة حجّة الوداع: «إنّ دماءکم و أموالکم و أعراضکم علیکم حرام کحرمة یومکم هذا فی شهرکم هذا، فی بلدکم هذا». ثم قال(ص): «ألا هل بلغت؟ اللهم فاشهد». متّفق علیه.
و قال(ص): «کل المسلم علی المسلم حرام دمه و ماله و عرضه».
و قال علیه الصلاة و السلام: «اتّقوا الظلم فإنّ الظلم ظلمات یوم القیامة».
و قد توعّد الله سبحانه من قتل نفساً معصومة بأشدّ الوعید، فقال سبحانه فی حقّ المؤمن: (وَمَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُّتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِیهَا وَغَضِبَ اللهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَةُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِیماً).[2]
و قال سبحانه فی حقّ الکافر الذی له ذمّة، فی حکم قتل الخطأ: (إِلاَّ أَنْ یَصَّدَّقُوا فَإِنْ کَانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّکُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ)[3] فاذا کان الکافر الذی له أمان إذا قتل خطأ، فیه الدیة و الکفارة، فکیف إذا قتل عمداً، فان الجریمة تکون أعظم، و الإثم یکون أکبر. و قد صحّ عن رسول الله(ص) إنّه قال: «من قتل معاهداً لم یرح رائحة الجنّة».
ثالثاً: إنّ المجلس اذ یبین حکم تکفیر الناس بغیر برهان من کتاب الله و سنّة رسوله(ص) و خطورة اطلاق ذلک، لما یترتّب علیه من شرور و آثام، فإنّه یعلن للعالم أنّ الإسلام بریء من هذا المعتقد الخاطئ، و أن ما یجری فی بعض البلدان من سفک الدماء البریئة، و تفجیر للمساکن و المرکبات و المرافق العامّة و الخاصّة، و تخریب للمنشآت هو عمل إجرامی، و الإسلام بریء منه، و هکذا کلّ مسلم یؤمن بالله و الیوم الآخر بریء منه، و إنّما هو تصرّف من صاحب فکر منحرف، و عقیدة ضالّة، فهو یحمل إثمه و جرمه، فلا یحتسب عمله علی الإسلام، و لا علی المسلمین المهتدین بهدی الإسلام، المعتصمین بالکتاب و السنّة، المستمسکین بحبل الله المتین، و إنّما هو محض إفساد و إجرام تأباه الشریعة و الفطرة؛ و لهذا جاءت نصوص الشریعة قاطعة بتحریمه، محذّرة من مصاحبه أهله...
رئیس المجلس
عبدالعزیز بن عبدالله بن باز
صالح بن محمد اللحیدان / عبدالله بن عبدالرحمن البسام
عبدالله بن سلیمان بن تقنیع / عبدالعزیز بن عبدالله بن محمد آل الشیخ
محمد بن صالح العثیمین / ناصر بن حمد الراشد
د.عبدالله بن محمد بن ابراهیم آل الشیخ / محمد بن عبدالله السبیل
محمد بن سلیمان البدر / عبدالرحمن بن حمزة المزروقی
راشد بن صالح بن خنین / د. عبدالله بن عبدالمحسن الترکی
عبدالله بن عبدالرحمن الغدیان / د. عبدالوهاب بن ابراهیم أبوسلیمان
محمد بن ابراهیم بن جبیر / محمد بن زیاد آل سلیمان
د. صالح بن فوزان الفوزان / د. صالح بن عبدالرحمن الأطرم
حسن بن جعفر العتمی / د. بکر بن عبدالله ابوزید
الحمد لله، و الصلاة و السلام علی رسول الله، و علی آله و صحبه و من اهتدی بهداه، اما بعد:
هیئت «کبار العلماء» در جلسهی چهل و نهم که در طائف از تاریخ 2/4/1419 هجری قمری تشکیل شد، حوادثی را که در کشورهای اسلامی و غیر آن، از تکفیر و انفجارها و امور ناشی از آن، از خونریزیها و نابود کردن مؤسّسات مختلف اتفاق افتاده، مورد بررسی قرار داد، و نظر به اهمیّت این موضوع و پیآمدهای آن، اعمّ از کشتن بیگناهان و اتلاف اموال، و ایجاد رعب و وحشت در مردم، و ایجاد ناامنی و تزلزل و بیثباتی در جامعه، مجلس تصمیم گرفت حکم این موضوع را طیّ بیانیهای به عنوان خیرخواهی الهی بندگان خدا و ادای تکلیف، و رفع هرگونه اشتباه از کسانی که گرفتار اشتباه در مفاهیم اسلامی شدهاند، روشن سازد. به همین دلیل نکات زیر را یادآور میشود و از خداوند توفیق میطلبد:
1ـ تکفیر (کسی را کافر دانستن) یک حکم شرعی است که باید معیارش از سوی خدا و رسول او تعیین گردد، همان گونه که حلال و حرام و واجب باید از سوی خدا باشد، همچنین تکفیر، و گفتار و رفتاری که (در کتاب و سنّت) گاه کفر بر آن اطلاق شده به معنی «کفر اکبر» که سبب خروج از دین اسلام میشود، نیست.
بنابراین ـ چون باید حکم به کفر از سوی خدا و رسولش باشد ـ جایز نیست کسی را تکفیر کنیم مگر این که دلیل روشنی از کتاب و سنّت بر کفر او گواهی دهد، و گمان و احتمال هرگز کافی نیست، زیرا احکام سنگینی بر این حکم بار میشود. هنگامی که ما، در مورد حدود معتقدیم طبق قاعدهی «الحدود تدرء بالشبهات» باید بدون قطع و یقین اقدام نکنیم، مسلّماً مسألهی «تکفیر» به خاطر آثار مهمّی که دارد از حدود مهمتر است و لذا پیغمبر اکرم(ص) همگان را از تکفیر کسی که واقعاً کافر نیست، بر حذر داشت و فرمود: هر کس به برادر مسلمانش بگوید: ای کافر! اگر راست بگوید، طرف مقابل گرفتار عذاب الهی میشود و اگر دروغ بگوید به خودش باز میگردد.
گاه در کتاب و سنّت تعبیری دیده میشود که فلان سخن یا عمل یا اعتقاد موجب کفر است، در حالی که موانعی وجود دارد که جلو این حکم را میگیرد، و این مانند احکام دیگری است که بدون اجتماع اسباب و شرایط و نفی موانع حاصل نمیگردد، مثلاً ارث یکی از احکام الهی است که به سبب خویشاوندی صورت میگیرد ولی گاه موانعی وجود دارد که جلو این حکم را میگیرد، مانند اختلاف در دین. همچنین گاه کسی را اجبار بر ادای کلمات کفرآمیز میکنند در حالی که سبب کفر او نمیشود (چون مجبور شده است) و نیز گاهی انسان سخن کفرآمیزی بر اثر شدّت خوشحالی یا غضب و مانند آن میگوید (در حالی که از حالت طبیعی خارج شده) و این موجب کفر او نمیشود چون قصدی ندارد، شبیه داستان معروفی که کسی از شدّت خوشحالی میگفت «خداوندا تو بندهی منی و من پروردگار توأم!».
آثار مهم و خطرناکی بر شتاب در تکفیر مترتّب میشود از جمله مباح شمردن خون و مال آن شخص، و جلوگیری از ارث او و جدایی از همسرش و غیر اینها که از آثار ارتداد است، بنابراین چگونه جایز است مسلمان به کمترین شبههای چنین نسبتی به کسی بدهد (و این همه مسئولیّت را بپذیرد؟).
حاصل این که: شتاب در تکفیر خطرات عظیمی دارد زیرا خداوند متعال میفرماید:
(قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالإِثْمَ وَالْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِکُوا بِاللهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً وَأَنْ تَقُولُوا عَلَی اللهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ).[4]
(طبق این آیه هرگونه کار زشت و ظلم و شرک و نسبت ناروا و سخن بیدلیل نسبت به خداوند حرام شمرده است).
2ـ آنچه از این عقیدهی باطل (نسبت شرک به مسلمین) حاصل شده، یعنی خونها را مباح شمردن و عِرْض و آبروی مردم را بردن و اموال آنها را غارت کردن و منفجر ساختن خانهها و وسایل نقلیّه و مراکز اداری و تجاری، این اعمال و مانند آن به اجماع همهی مسلمین حرام و گناه است، زیرا سبب هتک حرمت نفوس و اموال است و امنیّت و آرامش زندگی مردمی را که در خانهها و مراکز کار صبح و شام رفت و آمد دارند از بین میبرد، و مصالح عمومی جامعه را که بدون آن نمیتوانند زندگی کنند بر باد میدهد.
این در حالی است که اسلام اموال و اعراض و نفوس مسلمین را محترم شمرده و به هیچ کس اجازهی تجاوز به حریم آنها نمیدهد، و از آخرین اموری که پیغمبر اکرم(ص) در خطبهی حجّة الوداع به همهی مسلمانان ابلاغ کرد این بود که فرمود: خونها و اموال و اعراض شما بر یکدیگر محترم است مانند احترام امروز (روز عید قربان) و احترام این ماه (حرام) و احترام این سرزمین مقدّس (مکّه)؛ سپس (برای تأکید) فرمود: خداوندا گواه باش (من آنچه را باید بگویم) گفتم! این حدیث مورد اتّفاق همهی محدّثان است.
و نیز فرمود: تمام هستی مسلمان بر مسلمان حرام است، خونش، مالش و ناموس و عرضش و نیز فرمود: از ظلم بپرهیزید که ظلم در قیامت ظلمات است.
و نیز خداوند سبحان کسی را که خون بیگناهی را بریزد به اشدّ مجازات تهدید کرده و فرمود: «هر کس فرد با ایمانی را عمداً به قتل برساند، مجازاتش دوزخ است و برای همیشه در آن خواهد ماند و خداوند او را مورد غضب و لعن خود قرار خواهد داد و مجازات عظیمی برای او قرار داده است».[5]
و نیز دربارهی قتل سهوی کافری که در امان مسلمین زندگی میکند، فرموده «باید دیه و کفاره بدهید».[6]
با این حال قتل عمد او چه حکمی خواهد داشت. به یقین جرم او عظیمتر و گناه آن سنگینتر خواهد بود.
در حدیث صحیح از پیغمبر اکرم(ص) آمده است کسی که غیر مسلمانی را که با مسلمین پیمان دارد به قتل برساند، هرگز بوی بهشت را نخواهد شنید!
3ـ این مجلس با توجّه به حکمی که در بالا نسبت به تکفیر مردم بدون دلیل از کتاب و سنّت صادر کرده و اهمّیت آن را به سبب آثار شوم و گناهانی که بر آن مترتّب میشود، بیان داشته به تمام مردم جهان اعلام میکند که اسلام از این گونه عقیدههای باطل بیزار است و آنچه در بعضی از کشورها از ریختن خون بیگناهان و منفجر ساختن مساکن و مرکبها و مراکز عمومی و خصوصی و تخریب کارگاهها و مانند آن صورت میگیرد، عملی جنایت کارانه میداند که اسلام از آن بیزار است. همچنین هر مسلمانی که به خدا و روز جزا ایمان دارد از این اعمال بیزار میباشد، و این کارها تنها کار کسانی است که دارای افکار منحرف و گمراهند و گناه و جرم آن به گردن آنهاست و هرگز نباید به حساب اسلام و مسلمانانی که به هدایت اسلام هدایت شدهاند و متمسّک به کتاب و سنّت و پیرو قرآن مجیدند، گذارد. این کارها فساد و جنایت بزرگی است که شریعت اسلام و فطرت پاک انسانی آنها را نمیپذیرد.
لذا روایات اسلامی به طور قاطعانه آن را تحریم کرده، و از همنشینی با این گونه افراد بازداشته است...»
سپس این بیانیّه با آیات و روایاتی که نشان میدهد اسلام دین محبّت و دوستی و تعاون در نیکی و تقوی و گفتگوی منطقی و حکیمانه و پرهیز از هرگونه خشونت و پرخاشگری است، پایان داده شده است.[7]
این بیانیّه که به امضای برترین مقام مذهبی وهّابیّت عربستان در عصر خودش یعنی «عبدالعزیز بن عبدالله بن باز» و 20 نفر از علمای طراز اول آنان رسیده و کمی قبل از فوت آن عالم معروف مذهبی وهابی تهیّه شده، حاوی نکات مهمی است که به بعضی از آن ذیلاً اشاره میشود:
1ـ گرچه سزاوار بود این بیانیه پیش از آن همه خونریزی و هتک نفوس و اموال و اعراض منتشر میشد، و بیشباهت به نوشداروی بعد از مرگ سهراب نیست، ولی با توجّه به این که ضرر را از هر جا جلوگیری کنند سود و منفعت است، جای تقدیر و تشکّر فراوان دارد که در برابر گروه تندروان که مدّعی پیروی از دستورات شارع هستند، اتمام حجّت بسیار قوی و گویا شده است و روشن ساختهاند آنها که پیرو این بیانیه نیستند، پیروان هوی و هوسهای خویشتن میباشند نه دستورات اسلامی و در یک کلمه اسلام از این کارها بیزار است.
2ـ این بیانیّه عملاً راه را برای نقد افکار و عقاید شیخ محمّد بن عبدالوهّاب گشوده که حتّی وهّابیان میتوانند با حفظ احترام او، افکارش را نقد کنند و به جمع بندی معتدلتری در آیین وهّابیّت برسند که بتوانند با سایر مسلمین جهان تعامل خوبی داشته باشند.
3ـ این بیانیّه که با تعبیراتی حساب شده همراه است به تندروان وهّابی اعلام میکند که دوران تکفیر مسلمین گذشته است، و نباید و نمیتوان هر کس را که موافق افکار آنها نیست، متّهم به کفر کرد و جان و مال و عرض او را بر باد داد، و این کار ممکن است سبب کفر عامل آن گردد.
4ـ این بیانیّه خدمت خوبی به جهان اسلام میکند و چهرهی کریه خشونتباری را که این گروه، از اسلام، در برابر جهانیان ترسیم کردهاند تا حدّ زیادی اصلاح میکند و نشان میدهد مسلمانان واقعی از این کارها بیزارند، گرچه برچیدن آثار منفی آن اعمال خشونتبار که سالیان دراز انجام شده به این آسانی ممکن نیست، به خصوص این که بهانهی خوبی به دست ارباب کلیسا و صهیونیستها داده، که آن را چهرهی واقعی اسلام معرّفی کنند و جهانیان را از آن بترسانند، پناه بر خدا از زیانهای جاهلان، امیدواریم خداوند همه را به راه راست هدایت فرماید و از دام شیطان برهاند.
ما به همهی علمای وهّابی که راه اعتدال را میپویند، خاضعانه و دوستانه توصیه میکنیم؛ فرصت خوبی را که در این شرایط تاریخی برای بازنگری در اصول وهّابیّت فراهم شده است، از دست ندهند و شکاف عظیمی را که میان آنها و سایر مسلمین جهان پیدا شده است و دشمن از آن بهرهگیری میکند، با هوشیاری پر کنند.
ما امور زیر را دوستانه به آنان پیشنهاد میکنیم:
1ـ متّهم ساختن مسلمین را به شرک و کفر به خاطر مسائلی که حدّاکثر، مسائل اجتهادی محسوب میشود، محکوم کنند، و دستور شریف قرآنی (وَلاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَی إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً) را به همهی پیروان خود توصیه نمایند.
2ـ هرگونه خشونت مذهبی که سبب ترورهای وحشتناک در عراق و پاکستان و افغانستان و حتّی عربستان و سایر نقاط شده است، به شدّت محکوم کنند.
همان خشونتهایی که علاوه بر ویرانیهای عظیم، خون مسلمانان بیگناه را اعمّ از زن و مرد و کودک و پیر و جوان و سنّی و شیعه، بر خاک میریزد و آیین پر افتخار اسلام را که به یقین دین آیندهی تمام جهان است، بدنام میکند، و بهترین ابزار تبلیغاتی را بر ضدّ اسلام و مسلمین در اختیار دشمنان اسلام قرار میدهد، و تمام زحماتی را که اندیشمندان اسلامی و مبلّغان و نویسندگان آگاه اسلامی در راه نشر اسلام کشیدهاند بر باد میدهد، آری همهی اینها را محکوم کرده و مصداق هلاک «حرث» و «نسل» که در قرآن آمده است، بشمارند.
3ـ راه گفتگوی منطقی و دوستانه را بر اساس احترام متقابل، و دور از هر گونه اهانت و تهمت به شرک و جهل، میان خود و سایر دانشمندان اسلام بگشایند و در مسائل مورد اختلاف به بحث بنشینند و به مصداق (یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ) آنچه را صحیح تشخیص دادند، پذیرا شوند.
4ـ مرزهای فکری و جغرافیایی خود را به روی کتب علمی و منطقی سایر مذاهب اسلامی بگشایند، و احساس خطری برخود در این کار نداشته باشند، و با حوزههای علمیّهی کشورهای اسلامی مبادله طلاّب و دانشجو کنند.
5ـ دیوارهای بیاعتمادی و سوء ظن و بدبینی را میان خود و سایر مسلمین از میان بردارند و به حوزههای علمیّهی یکدیگر رفت و آمد کنند و برای شرکت در همایشها برای مسائل مختلف اسلامی در هر جای دنیای اسلام اعلام آمادگی کنند.
6ـ دوستان خود را از مطلق نگری، یعنی اجتهادهای خود را در اصول و فروع، حقیقت اسلام دانستن و غیر آن را کفر و ضلالت و بدعت شمردن، بر حذر دارند، و به پیام آیهی شریفهی (وَمَا أُوتِیتُمْ مِّنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً) گوش فرا دهند.
هر گاه این اصول ششگانه به کار بسته شود، امید میرود که وحدت میان صفوف مسلمین تقویت شود و اعتصام بحبل الله کامل شده و (لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ) حاصل گردد.
به امید آن روز، وَاللهُ الْمُسْتَعانُ
پایان
1- چرا جایز نیست کسی را تکفیر کنیم؟ چه زمانی کسی را تکفیر میکنیم؟
2- آثار مهم و خطرناکی که بر شتاب در تکفیر مترتّب میشود را بیان کنید.
3- این بیانیّه که به امضای برترین مقام مذهبی وهّابیّت عربستان در عصر خودش یعنی «عبدالعزیز بن عبدالله بن باز» و 20 نفر از علمای طراز اول آنان رسیده حاوی کدام نکات مهم است؟
[1]. أعراف، آیهی 33.
[2]. نساء، آیهی 93.
[3]. نساء، آیهی 92.
[4]. اعراف، آیهی 33.
[5]. نساء، آیهی 93.
[6]. برگرفته از آیهی 92 سورهی نساء.
[7]. این بیانیّه در بسیاری از جراید و مطبوعات عربستان سعودی انتشار یافت و ما آن را از کتاب معجم طبقات المتکلمین، جلد 4، صفحهی 100 نقل کردیم.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت