مسئوليت علماى دين در زمينهی تعليم و تربيت از ديگران سنگينتر و گستردهتر است؛ بلكه ابتدا به سوى آنها توجه دارد، زيرا با ورود در اين شغل، مسئوليت ترويج و تبليغ دين و نشر فرهنگ و تعليم و تربيت اسلامى را به عنوان يك وظيفه پذيرفتهاند. آنها جانشين پيامبر و كارشناس علوم اسلامى هستند و وظيفه دارند كار پيامبر و اهل بيت را كه تعليم و تزكيهی نفوس است انجام دهند.
آنان از بيتالمال و از طريق دين ارتزاق مىكنند، پس بايد در نشر حقايق دين و پرورش نفوس انسانها تلاش و جديت نمايند. تعريف و تمجيدهايى كه در احاديث از علما شده، تا حدى كه در قيامت براى پيروانشان شفاعت مىكنند نيز در همين ارتباط است.
حضرت صادق(ع) فرمود:
هنگامى كه قيامت برپا شود، خداى متعال عالم و عابد را محشور مىكند. وقتى در پيشگاه او قرار گرفتند به عابد مىگويد: داخل بهشت شو و به عالم مىگويد: توقف نما و براى مردم شفاعت كن، چون در حسن تأديب و تربيت آنها جديت كردى.[1]
اگر پدر و مادر مسئول تربيت فرزندان خود هستند، علماى دين نيز ـ که كارشناسان تعليم و تربيت اسلامىاند ـ وظيفه دارند برنامهها و شيوههاى تعليم و تربيت اسلامى را در اختيار آنان قرار دهند. اگر دبيران، آموزگاران و استادان، مسئوليت تعليم و تربيت كودكان و جوانان را برعهده دارند، علماى دين نيز موظفاند نظريات اسلام را در مورد تعليم و تربيت از متون اسلامى استخراج و در اختيار علاقهمندان بگذارند. علماى دين علاوه بر اين كه بايد با زبان، قلم و عمل خود در تعليم و تربيت كودكان، جوانان و ديگران كوشش كنند، با صدا و سيما نيز بايد همكارى و تعاون داشته باشند.
مدرسان و طلاب حوزههاى علميه نمىتوانند نسبت به استنباط و تدريس برنامهها و شيوههاى تعليم و تربيت اسلامى غفلت و سهلانگارى نموده و آن چنان رفتار كنند كه گويا اسلام در باره تعليم و تربيت اصلاً نظرى ندارد.
يكى از وسايل بسيار مهم و مؤثر در تعليم و تربيت، كتاب، مجله و روزنامه است.
روزنامه و مجله تقريباً در اكثر خانهها راه يافته و مقدارى از اوقات فراغت افراد به خواندن مطالب مطبوعات مىگذرد. عدهاى از مردم هم اهل مطالعه هستند و كم و بيش كتاب مىخوانند. افراد باسواد بايد همواره با كتاب، مجله و روزنامه مأنوس باشند و بدين وسيله بر اطلاعات خود بيفزايند.
به هر حال خواندن كتاب، مجله و روزنامه مقدارى از اوقات قشر وسيعى از افراد را اشغال مىكند و بدون شك در روح آنها و طرز تفكرشان آثار خوب يا بدى خواهد داشت.
بنابراين، مطبوعات را بايد يكى از وسايل مهم تعليم و تربيت عمومى محسوب كرد. لذا نويسندگان و ناشران نيز در اين ارتباط نقش مهمى برعهده دارند. آنان هر فرهنگى را كه ترويج و اشاعه دهند، افراد جامعه نيز به همان صورت پرورش مىيابند. ارباب مطبوعات مىتوانند مروج فرهنگ دانشدوستى، وظيفهشناسى، خدمتگزارى، آزادى، نيكوكارى، عدالتخواهى، فداكارى، عفت، كار و كوشش، ثبات و استقامت، گذشت و ديگر فضايل انسانى باشند؛ چنان كه مىتوانند فرهنگ مادىگرى، سودپرستى، خودخواهى، مصرفگرايى، شهوترانى، بىبندوبارى، كوتهنظرى، تنپرورى، سستى و بىتعهدى و ديگر رذايل اخلاقى را ترويج كنند.
نويسندگان بايد به اين نكته توجه داشته باشند كه با نوشتهها، داستانسرايىها، تجزيه و تحليلها، تعريف و تمجيدها، نقد و انتقادها، تصاوير و نقاشىها و حتى با الفاظ و عبارات خود، در گروه عظيمى از اقشار مختلف جامعه تأثير مىگذارند، تأثيرى خوب يا بد. نويسنده در برابر نوشتههايش در پيشگاه عدل الهى مسئول خواهد بود. اگر درست انجام وظيفه كند پاداش نيك خواهد ديد و اگر در نوشتههايش بدآموزى باشد به سزايش خواهد رسيد.
بنابراين، نويسندگى كار سهل و سادهاى نيست، بلكه كارى است دشوار و پرمسئوليت. نويسنده هم بايد در مطالب دقت كند كه برخلاف حقيقت نباشد و هم مراقب باشد تا چيزى را ننويسد كه از لحاظ تربيتى بدآموزى داشته باشد.
در ميان مسئولان امر تعليم و تربيت، دولت اسلامى وظيفهی سنگينتر و فراگيرترى دارد. حكومت اسلامى بدين جهت كه يك نظام مكتبى است، بايد دفاع از اسلام، ترويج و اجراى كامل برنامههاى آن در ابعاد مختلف در رأس امورش قرار گيرد؛ مثلاً تعليم و تربيت افراد، برطبق مبانى تربيتى اسلامى كه از ضروريات اوليهی نظام به شمار مىرود. آحاد ملت چنين حقى را بر حكومت دارند و اسلام نيز چنين وظيفهاى برعهدهاش نهاده است.
دولت اسلامى وظيفه دارد براى تعليم و تربيت صحيح افراد جامعه و جلوگيرى از مفاسد و انحرافات اخلاقى، به طور جدى توجه داشته و سرمايهگذارى كند. از كارشناسان تعليم و تربيت اسلامى و اسلامشناسان واقعى دعوت كند و از آنها بخواهد تا براى تعليم و تربيت اسلامى برنامهها و طرحهاى جامع و هماهنگى را تهيه و تنظيم كنند. آن گاه برنامهها را در اختيار مراكز مختلف تربيتى؛ مانند: آموزش وپرورش، دانشگاه، پدران و مادران، صدا و سيما، گويندگان و نويسندگان، مديران روزنامهها و مجلات قرار داده و از آنان بخواهد كه به طور منسجم و هماهنگ آنها را به اجرا گذارند.
در اين ميان تعليم و تربيت كودكان، نوجوانان و جوانان از دشوارى و ضرورت بيشترى برخوردار است كه دولت اسلامى وظيفه دارد توجه خاصى نسبت به آن داشته باشد، زيرا اينان آيندهسازان كشوراند و كيفيت تربيت آنها در آيندهی كشور تأثير به سزايى خواهد داشت. بنابراين، هر چه نيرو و امكانات در اين راه صرف شود، ارزش دارد و اگر دولت اسلامى در اين باره كوتاهى كند، در پيشگاه عدل الهى مورد بازخواست قرار خواهد گرفت.
رسول خدا(ص) فرمود:
آگاه باشيد كه همهی شما نگهبان هستيد و نسبت به رعيت خود مسئوليت داريد. پس اميرى كه براى حفظ مردم گمارده شده نسبت به رعيت خود مسئوليت دارد.[2]
معقل مىگويد:
از رسول خدا شنيدم كه مىفرمود: هر كس كه ولايت امور مسلمين را برعهده بگيرد، ولى در اصلاح امور و ارشاد و نصيحت آنان جديت نكند با آنها داخل بهشت نخواهد شد.[3]
هنگامى كه رسول خدا(ص) معاذ را به ولايت يمن فرستاد فرمود:
اى معاذ! كتاب خدا را به آنها تعليم كن و با اخلاق نيك پرورش ده.[4]
اميرالمؤمنين(ع) به مردم فرمود:
من بر شما حق دارم و شما هم بر من حق داريد، امّا حق شما بر من اين است كه شما را نصيحت كنم، غنائم را در بين شما درست تقسيم نمايم، در تعليم شما اقدام كنم تا حدى كه جاهل نباشيد، و شما را تأديب كنم تا علوم را فرا گيريد.[5]
اميرالمؤمنين(ع) فرمود:
بر امام و رهبر مسلمين چيزى واجب نيست جز آنچه از جانب خدا بر آن مأموريت يافته: ابلاغ مواعظ، كوشش در نصيحت مردم، برپا داشتن سنتها، اقامهی حدود بر كسانى كه استحقاق آن را دارند و رسانيدن سهام به اهلش.[6]
بنابراين، حكومت اسلامى علاوه بر اين كه بايد نيازهاى اقتصادى مردم برطرف كند و در اجراى آنها به مقدار توان خود سرمايهگذارى نمايد، وظيفه دارد براى حفظ مكتب و ارزشهاى آن، تعليم و تربيت اسلامى مردم و جلوگيرى از مفاسد اجتماعى و انحرافات اخلاقى نيز به مقدار توان برنامهريزى و سرمايهگذارى كند.
چنان كه قبلاً نيز گفته شد، تربيت بدين صورت تحقق مىيابد كه فرد مورد تربيت، در مجموعهاى از اوضاع و شرايط قرار گيرد و برطبق امكاناتى كه برايش فراهم شده، استعدادهاى خود را پرورش داده و به فعليت مىرساند. بنابراين، تربيت يك امر فردى نيست كه بر طبق دلخواه يك مربى انجام گيرد، بلكه مجموع اوضاع، شرايط و امكانات ويژهی انسان مورد تربيت را بايد از عوامل مؤثر در تربيت محسوب داشت؛ عواملى مانند: پدر، مادر، ساير اعضاى خانواده، همبازىهاى كودك، محيط زندگى، اوضاع اقتصادى خانواده، دبستان، دبيرستان، دانشگاه، همكلاسىها، مسجد و ساير مراكز دينى، مراكز تفريح و بازى، صدا و سيما، روزنامهها و مجلات، كتابها، سينماها. علاوه بر آن افكار و رفتار شخصيتهاى سرشناس، انديشهها و فرهنگ حاكم بر جامعه نيز در كيفيت پرورش افراد تأثير دارند.
فرد مورد تربيت بر طبق مزاج ويژه و شرايط و امكانات خود تحت تأثير برخى از اين عوامل قرار مىگيرد و پرورش مىيابد. هيچ يك از عوامل مذكور، به تنهايى نمىتواند تربيت صحيح و مطلوب كودك را تضمين كند، بلكه توفيق يك برنامهی تربيتى، به نسبت هماهنگى موجود ميان عوامل مختلف خواهد بود. اگر در يك برنامهی تربيتى همهی عوامل مؤثر، هماهنگ بود و در جهت هدف مورد نظر بسيج شده باشند، امكان توفيق بسيار زياد خواهد بود. ولى اگر بعضى عوامل هدف معينى را تعقيب نمايند، ليكن عوامل ديگر برخلاف آن هدف، عمل كنند و اثرش را خنثى سازند، نمىتوان توفيق چندانى را پيشبينى كرد؛ مثلاً اگر والدين نسبت به كودك به گونهاى رفتار كنند و مدرسه به گونهاى ديگر، كودك در انتخاب راه سرگردان مىشود و نمىداند كدام يك را بپذيرد. در نتيجه عكسالعملهاى بد و احياناً خطرناكى در او به وجود خواهد آمد. به همين جهت در تعليم و تربيت و حل مشكلات رفتارى و اخلاقى كودك، همكارى نزديك اوليا و مربيان كاملاً ضرورت دارد. هم چنين اگر مربيان هدف خاصى را تعقيب كنند، ولى برنامههاى صدا و سيما، يا مجلات و روزنامهها، بر خلاف آن هدف حركت نمايند، اوليا نمىتوانند در نيل به اهداف خود كاملاً اميدوار باشند.
بنابراين، وظيفهی حكومت اسلامى اين است كه برنامههاى فرهنگى و تربيتى جامعه را منسجم و هماهنگ سازد و از نهادهاى مربوطه بخواهد كه همه در يك خط و به طور هماهنگ در اجراى آنها جديت كنند.
1- به چه دلیل مسئوليت علماى دين در زمينهی تعليم و تربيت از ديگران سنگينتر و گستردهتر است؟
2- نقش تربیتی نويسندگان و ناشران را شرح دهید.
3- نقش و وظيفهی حكومت اسلامى در تربیت را بیان کنید.
[1]. همان، ص 16: «إذا كان يوم القيامة بَعثَ الله عزّوجلّ العالم و العابد. فإذا وقفا بين يدي الله قيل للعابد: انطلِق إلى الجنّة، و قيل للعالم: قِف تشفع للناس بحسن تأديبك لهم».
[2]. صحيح مسلم، ج 3، ص 1459: «ألا كلّكم راعٍ و كلّكم مسؤول عن رعيّته. فالأمير الذي على الناس راعٍ و هو مسؤول عن رعيّته».
[3]. همان، ص 1490: «ما مِن أمير يَلي أمر المسلمين ثم لَايجهدُ لهم و لايَنصحُ إلّا لم يَدخل معهم الجنّةَ».
[4]. تحف العقول، ص 26: «و لمّا بَعثَ رسولُ الله(ص) معاذبن جبل إلى اليمن وصّاه فقال: يا معاذ! علّمهم كتابَالله، و أحسِن أدبهم على الأخلاق الصالحة».
[5]. نهجالبلاغه، خطبه 33: «أيّها الناس؛ إنّ لي عليكم حقّاً ولكم عليّ حقّ، فأمّا حقّكم: فالنصيحة لكم، و توفير فيئكم، و تعليمكم كيلا تَجهلوا، و تأديبكم كيما تَعلَموا».
[6]. همان، خطبه 101: «إنّه ليس على الإمام إلّا ما حمّل من أمر ربّه، إلابلاغ في الموعظة، و الاجتهاد فيالنصيحة، و الإحياء للسنّة و إقامة الحدود، و إصدار السهمان على أهلها».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت