کد مطلب: ۵۹۷۵
تعداد بازدید: ۱۷۷
تاریخ انتشار : ۰۹ آذر ۱۴۰۱ - ۱۰:۱۱
شرح زیارت جامعه کبیره | ۲۲
به هر حال، هدايت ما به سوی امام است. امام، هم هادی هم هدف است. می‌خواهد ما را حركت بدهد و به خودش برساند كه وجه الله و باب الله است. پس بكوشيم تا خود را به امام برسانيم و جمال او را كه جمال خداست ببينيم. امّا توفيق اين ديدن نصيب هر كسی نمی‌شود. آن‌ها كه با خود امام(ع) معاصر بودند او را نديدند.

اَلسَّلامُ عَلی اَئِمَّةِ الْهَدی


صنعت التفات


در ابتدای زیارت جامعه، سلام به صورت خطاب داشتیم و گفتیم: (اَلسَّلامُ عَلَیْکُم یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّة) و در اين قسمت از زيارت، از صورت خطاب عدول به‌صورت غياب شده است و می‌گوییم: (اَاسَّلامُ عَلی اَئِمَّةِ الْهَدی) و این در اصطلاح اهل ادب «صنعت التفات» نامیده می‌شود که از صنایع بدیعیّه در فنّ سخنوری است.


اقسام هدايت


هُدی یعنی هدایت و آن دو قسم است: قسم اوّل به گونه‌ی ارائة‌الطّریق است؛ یعنی، نشان دادن راه به کسی بدون همراه شدن با او و قسم دوّم به گونه‌ی ایصال به مطلوب است؛ یعنی همراه شدن با او. کلمه‌ی «ائمّه» نیز جمع «امام» است؛ یعنی امامان.
قبلاً عرض شد که در دو کلمه‌ی امام و امّت، حرکت ملحوظ است. امّت یعنی گروهی که در حال حرکت به سوی مقصدی واحد هستند و مسیری واحد دارند و دنبال امام و رهبر و پیشوایی واحد در حرکتند.


هدف از خلقت، حركت به سوی خدا


این هم عرض شد که عالی‌ترین منصب برای اولیای خدا منصب «هدایت» است، یعنی راهنما و رهبر بودن، و غايت خلقت انسان نيز هدايت است؛ يعنی راه يافتن و به راه افتادن. او بايد بفهمد كه متحرّک است و مقصدی دارد و بايد رو به همان مقصد حركت كند و هدف از خلقتش همين است. ما را نيافريدند كه همين جا بمانيم و دور خود بچرخيم و مثل كرم ابريشم با لعاب اهوای نفسانی خودمان دور خود بتنيم و بتنيم و عاقبت، در ميان همان تنيده‌های خودمان محبوس بشويم و بميريم. این‌که ركود و در جا زدن می‌شود. ما را برای حركت آفريده‌اند و مقصد را هم نشان داده‌اند و گفته‌اند:
يَا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ؛[1]
انسان "كدحی" دارد؛ يعنی حركت مستمرّی توأم با رنج و تعب دارد و برای رسیدن به لقا و ديدار ربّش بايد حركت كند تا به آن مقصد برسد، و لذا ما روز و شب در بهترين عبادتمان كه نماز است از خدا هدايت می‌خواهيم و می‌گوییم:
إهْدِنا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ؛
همه می‌دانیم كه نماز ستون خيمه‌ی دين است و اگر نباشد دين نابود شده است و به همين علّت در شبانه‌روز، هر چند ساعت یک بار مكلّف هستيم آن را انجام دهيم و بهترين چیزی هم كه در آن بهترين عبادت از خدا می‌خواهيم، هدايت است و می‌گوییم (إهْدِنا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ)؛ ولی ياللاسف كه آدم یک عمر سخنی را بگويد و نفهمد چه می‌گويد و چیزی را بخواهد و نفهمد چه می‌خواهد. اين هم مصيبت بزرگی است كه دامنگير ما شده است. یک عمر در هر شبانه‌روز حدّاقلّ ده بار اين آيه را قرائت می‌کنیم، امّا اكثرمان نينديشيده و نفهميده‌ايم كه چه می‌گوییم و چه می‌خواهيم و از چه كسی می‌خواهيم و چگونه بايد بخواهيم؛ حال آن‌كه ما را به اين دنيا آورده‌اند تا هدايت بدست آوريم؛ يعنی راه رسيدن به لقای خدا را بيابيم و امام را هم معیّن و مشخّص كرده‌اند تا راه رسيدن به آن مقصد اعلا را نشان دهند و ما را به آن مقصد والا، كه مقام ولايت خود حضرت امام معصوم(ع) است، برسانند.


هدف از آفرينش انسان رسيدن به وجه الله است


آری، باید به این نکته توجّه کامل داشت که ما را برای رسیدن به لقای خدا آفریده‌اند؛ امّا نیل به لقای خدا جز از طریق نیل به لقای امام معصوم(ع) ممکن نیست و اصلاً لقای امام، از آن جهت كه وجه الله است، عين لقای خداست، قرب به امام همان قرب به خدا و وصول به امام همان وصول به خداست، چون امام جلوه‌ی حقّ در عالم خلق است. اگر خدا بخواهد در عالم خلق تجلّی کند و فرضاً به صورت انسانی درآيد، مسلمّاً به‌صورت علی(ع) در خواهد آمد. در يكی از زيارات مأثوره می‌خوانیم:
اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذِی مَنَّ عَلَیْنا بِحُکّامٍ یَقُومُونَ مَقامَهُ لَوْکانَ حاضِراً فِی الْمَکان؛[2]
«حمد از آن خدايی است كه بر ما منّت نهاده به‌وجود حاكمانی كه اگر او در مكان حضور می‌يافت، آن‌ها قائم مقامش می‌شدند».
اگر بنا بود خدا در جايی بنشيند، در همان جا می‌نشست كه علی(ع) نشسته است. در روايات آمده است كه لقای خدا در عالم آخرت و در بهشت برين نيز با لقای رسول خدا(ص) و امامان(ع) میسّر خواهد بود[3] و ديدار جمال آن انوار الهی در آخرت نيز مشروط به شناخت و معرفت آن‌ها در اين دنياست.
فرموده‌اند:
اَلْمَعْرِفَة فِی الدُّنیا بَذْرُ الْمُشاهَدَة فِی الآخِرَة؛[4]
«شناخت در دنيا بذر مشاهده در آخرت است».
اگر در اينجا توانستيم معرفتشان را در قلب خودمان بنشانيم، آنجا می‌توانيم جمالشان را ببينيم؛ وگرنه آنجا هم در تاريكی خواهيم بود و جمالشان را از پشت حجاب‌ها خواهيم ديد. چون در اين دنيا از پشت حجاب آن‌ها را می‌شناسيم، معرفتمان درباره‌ی آن‌ها جدّاً ناقص است. گاهی آدم با خودش فكر می‌كند و می‌گويد: آخر من از مقام امامت چه شناخته‌ام؟ پس از شصت هفتاد سال كه از سنّم گذشته است و به قول خودم تمام كارم همين بوده كه از خلال آيات و روايات، از جمال آسمانی انبياء و اوليای خدا آگاه شوم و به ديگران نيز آگاهی بدهم، چه بهره‌ای برده‌ام و چه شناختی به دست آورده‌ام تا به ديگران بدهم.
خشک ابری که بود ز آب تهی
 ناید از وی صفت آب دهی
و به چه حدّی از لقای امامان که لقای خداست خواهم رسید؟ اینجا چه بذری افشانده‌ام تا آنجا به محصول مشاهده نايل گردم؟


امام(ع) هم هادی و هم هدف است


به هر حال، هدايت ما به سوی امام است. امام، هم هادی هم هدف است. می‌خواهد ما را حركت بدهد و به خودش برساند كه وجه الله و باب الله است. پس بكوشيم تا خود را به امام برسانيم و جمال او را كه جمال خداست ببينيم. امّا توفيق اين ديدن نصيب هر كسی نمی‌شود. آن‌ها كه با خود امام(ع) معاصر بودند او را نديدند. آيا واقعاً عمر پيغمبر اكرم(ص) را ديده بود؟ آيا او و همفكرانش جمال علی(ع) را مشاهده کرده بودند؟ ابداً؛ جسمشان را ديده بودند، نه جمال امامت و ولايتشان را. آنان كه آن جمال را ديدند، امثال سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار بودند، امثال رُشید هَجَری و حُجربن ‌عدی و میثم تمّار بودند که در راه رسیدن به آن جمال از مال و جان و اولاد خود گذشتند.
حضرت امام باقر(ع) با يكی از اصحابشان (ابوبصير) جلو در مسجد ايستاده بودند و مردم به مسجد داخل و از آن خارج می‌شدند. امام به ابوبصير فرمودند: از اين مردم بپرس: ابی‌جعفرباقر را نديده‌اند؟ او كجاست؟ از هر كه پرسيد، گفتند: نمی‌دانیم. در اين اثنا، ابوهارون مكفوف كه نابينا بود رسيد. امام فرمود: از او بپرس. او گفت: همين جا ايستاده‌اند. ابوبصير گفت: از كجا دانستی؟ گفت: چگونه ندانم و حال آن‌كه آن‌حضرت خورشيدی فروزان است.[5] آری، او چشم سرش بسته بود امّا چشم دلش باز بود و حرارت خورشيد امامت را احساس می‌كرد؛ امّا ديگران كه از مشاهده‌ی جمال معنوی امام محروم بودند، امام(ع) تصرّفی در ديد ظاهرشان كرد كه جسم امام را هم نديدند.
حاصل آن‌كه، امام از آن نظر كه مظهر صفات كمال خداست، در مسير حركت ما به سوی خدا مقصد و مقتدای ماست و تقرّب به خدا جز از طريق تقرّب به امام برای ما ممكن نيست.


شناخت صفات خدا منوط به شناخت امامان معصوم(ع)


اگر ما بخواهيم صفات جمال و جلال خدا را بشناسيم، بايد علی و حسين(ع) را بشناسيم. اگر بخواهيم به لقای خدا كه هدف خلقت ماست نايل بشويم، بايد در اين عالم و آن عالم به لقای آن بزرگواران نايل بشويم. اساساً دين و احكام آسمانی قرآن مقدّمه‌ی معرفت و تقرّب به مقام ولايت و امامت است، زيرا احكام دين از یک نظر به دو قسم تقسيم می‌شود: یک قسم مربوط به تنظيم امور دنيوی، اعمّ از امور سياسی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی است و قسم دوّم مربوط به امور اخروی، اعمّ از امور اعتقادی و اخلاقی و عبادی است. امّا احکام دنيوی دين از آن نظر مطلوب خواهد بود كه زمينه‌ساز ادای وظايف و تكاليف اخروی باشد و انسان با آسايش جسمی و روحی به تحصيل اعتقادات و تهذيب اخلاق و اصلاح اعمال عبادی بپردازد؛ يعنی اگر مسائل سياسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی مقدّمه‌ای برای عبادت خدا و تأمين سعادت اخروی شد، جزو دین خواهد بود؛ وگرنه از وظایف دینی محسوب نخواهد شد؛ چرا كه كفّار نيز آن مسائل را دارند و بهتر از ما هم دارند، در حالی كه اعتقادی به خدا و آخرت ندارند.


خودآزمایی


1-  اقسام هدايت را نام ببرید.
2- عالی‌ترین منصب برای اولیای خدا چیست؟
3- چرا لقای امام، عين لقای خداست؟

 

پی نوشت ها



[1]ـ سوره‌ی انشقاق، آیه‌ی 6.
[2]ـ مفاتیح‌الجنان، در اذن دخول حرم‌های شریفه.
[3]ـ توحید صدوق، صفحه‌ی 117، حدیث 21؛ تفسیر برهان، جلد 4، صفحه‌ی 407.
[4]ـ علم‌الیین فیض(ره)، صفحه‌ی 230.
[5]ـ منتهی‌الامال، در معجزات حضرت امام باقر(ع).

*تطفّل: دنباله‌روی.


دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: