وَوَرَثَةِ الْاَنْبِیآءِ، وَالدَّعْوَةِ الْحُسْنی
از جملهی صفاتی که برای اهل بیت نبوّت(ع) در این زیارت (جامعه) آمده، این دو صفت است که به فضل خدا ـ اِنشاءالله ـ توضیح داده میشود.
وَ الدَّعْوَةِ الْحُسْنَی؛
کلمهی دَعوَة معانی متعدّد دارد؛ از جمله به معنای خواندن و كسی را صدا زدن است. فلان كس را میخوانم؛ يعنی، صدايش میزنم. خدا را بخوانيد (اُدْعُوا اللهَ)؛ يعنی، خدا را صدا بزنيد. بگوييد (یا اَللهُ، یارَبّاهُ). فرموده است:
...اُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ...؛[1]
«...مرا بخوانيد؛ [صدايم بزنيد] جوابتان میدهم...».
معنای ديگر آن، ايجاد انگيزه در كسی كردن است. مثلاً كسی را تشويق به انجام دادن کاری يا خوردن غذايی میکنیم؛ يعنی، در او ميل و رغبت به انجام دادن آن كار را ايجاد میکنیم. در آيهی شريفه میخوانیم:
اُدْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَة وَالْمَوْعِظَة الْحَسَنَة...؛[2]
«[ای پیامبر] مردم را با حکمت و موعظهی نیکو به راه خدا دعوت کن».
نه اين كه آنها را صدا بزن؛ بلكه كاری كن كه ميل و رغبت به بندگی خدا در آنها ايجاد شود؛ و لذا در اين معنا با كلمهی (الَی) همراه میشود؛ در حالی كه معنای اوّل بدون همراه بود. «حُسنی» یعنی بهترین و زیباترین. حُسن به معنای خوبی و زیبایی است. حَسَن یعنی زیبا. اَحْسَن یعنی زیباتر. حُسنی به همان معناست؛ منتهی، به اصطلاح، مؤنّث اَحْسَن است. حال، اهل بیت نبوّت اَلدَّعْوَة الْحُسْنی یعنی زیباترین دعوتند.
اگر دعوت را به معنای اوّل بگيريم، يعنی زيباترين خواندنها و نيكوترين صدا زدنها كه به اصطلاح، از باب "زيدٌ عدلٌ" مصدر به معنای اسم فاعل آمده است، يعنی كسی بهتر از آنها نمیتواند خدا را بخواند. ما همه خدا را میخوانیم و (یا اَللهُ، یارَبّاهُ) میگوییم؛ امّا خیلی فرق هست ميان آن يا الله، يا ربّاه كه ما میگوییم و آن يا الله، يا ربّاه که علی(ع) میگويد. بين نمازی كه ما میخوانیم و نمازی كه آنها میخواندند، از زمين تا آسمان فاصله است. پس بهترين دعوتها دعوت آنهاست.
هر مخلوقی از آن نظر كه سراپا نياز است، خالقش را میخواند و دست حاجت به سوی او دراز میكند؛ امّا هر فقيری كه به فقر خويش آگاهتر باشد، خدا را بهتر میخواند و معلوم است كسی كه از همه كس به فقر خويش آگاهتر است، رسولاكرم(ص) است و همچنين كه از همه كس با نحوهی خواندن خدا آشناتر است، رسول اكرم(ص) است؛ و لذا بهترين خواندنها خواندن رسول اكرم(ص) و اهل بيت آن حضرت(ع) است و بهترين دعاها را آنها دارند .چه كسی مانند امام اميرالمؤمنين(ع) میتواند دعای کمیل انشاء کند؟ چه کسی مانند امام سیّدالشّهدا(ع) میتواند دعای عرفه ايجاد كند؟
دعای كميل و دعای عرفه از مصاديق دعوت حُسنا هستند؛ البتّه، برای كسانی كه اهلش باشند و بتوانند در دريای معارف اين بيانات نورانی غوطهور گردند؛ وگرنه من فقط الفاظی میخوانم و قطرهای هم از آن دريا نمیچشم. آن كه اهلش باشد و بفهمد، میفهمد كه به راستی، دعای عرفه دعوت حُسناست، دعای ابوحمزهی ثمالی در شبهای ماه مبارک رمضان دعوت حُسناست، صحیفهی سجّادیّهی امام سیّدالسّاجدین(ع) از اوّل تا آخر دعوت حُسناست. بهترين دعوتها، بهترين دعاها و بهترين خواندنها را آنها دارند. خودشان، هم دعوتند هم صاحب دعوتند. سراپای وجودشان دعوت و عرض بندگی به خداست. حتّی ابنجوزی، که از علمای معروف سنّی است، میگوید:
اِنَّ عَلیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ زَیْنَ الْعابِدِین(ع) لَهُ حَقُّ التَّعْلیمِ فِی الْاِملائِ و الْاِنْشاءِ... و عَرْضِ الحَوائِجِ اِلَی اللهِ...؛
«حقيقت آن كه، علیّبن حسين، امام زين العابدين(ع) بر امّت اسلامی [در باب دعا و کیفیّت سخن گفتن با خدا و نحوهی عرض حاجت به پیشگاه خدا] حقّ تعلیم دارد».
اگر امام علیّبنالحسین(ع) و تعليماتش نبود، ملّت مسلمان نمیدانستند با خدا چگونه صحبت كنند و چگونه عرض حاجت به پيشگاهش كنند، از خدا چه بخواهند و چگونه بخواهند. آن معلّم الهی بوده که به امّت تعليم كرده كه با خدا چطور حرف بزنيد و هر حاجتی را با چه بيانی از خدا بخواهيد؛ خواستيد استغفار كنيد، چطور بگوييد؛ خواستيد استسقا* کنید، چگونه بگوييد؛ در موقع ترس از دشمن و مبتلا شدن به انواع بلاها چگونه دعا كنيد؛ تمام اينها را آن حضرت تعليم كرده است.[3] اين حرف یک عالم سنّی است كه به امامت آنحضرت هم معتقد نيست، ولی اين مقدار فهميده كه آن بزرگوار حقّ تعلیم بر امّت اسلامی دارد و اين يكی از مصاديق الدَّعْوَة الْحُسْنَی است که حقّاً بهصورت یک سرمايهی عظيم آسمانی به دست ما داده شده است. ولی ياللاسف كه ما، آن چنان كه شايسته است، از آن بهرهبرداری نمیکنیم و بايد به اين نقيصه اعتراف كنيم كه ما آن عرضه را نداريم كه در اقيانوس موّاج و بيكران تعليمات آن معلّمان الهی غوطهور شويم و انواع جواهرات عالی انسانی برای تأمين حيات جاودانی به دست آوريم. تنها، غباری از آستان مقدّسشان به چهرهی ما نشسته و هر چه داريم، از بركات همين غبار است. اگر در دنيا عزّت و شرف داريم، به حرمت اين غبار است و اگر در برزخ و محشر نيز سعادت و نجاتی خواهيم داشت، باز به حرمت اين غبار است و غير از اين غبار هيچ مايهای نداريم. از خدا میخواهيم به حرمت خود اهل بيت اطهار(ع) اين غبار را در دنيا و آخرت از چهرهی ما نزداید. آمین ربّ العالمین.
عرض شد كه كلمهی دعوت معنای ديگری هم دارد و آن ايجاد ميل و رغبت در ديگران برای انجام دادن كاری است. دعوت حُسنای به اين معنا نيز اهل بيت نبوّت(ع) هستند كه با افكار و اخلاق و اعمالشان آدميان را به عبوديّت ترغيب میكنند و به بندگی خدا وامیدارند."داعی الی الله" به معنای واقعی، علی(ع) و آل علی(ع) هستند كه از تمام ابعاد و شؤون زندگیشان ندای دعوت به سوی خدا بلند است؛ اين هم معنای دوّم برای الدَّعْوَةالْحُسْنَی.
معنای سوّمی هم گفتهاند كه اهل بيت رسول(ع) بهترين و زيباترين مقصود از دعاهای حضرت ابراهيم خليل(ع) در قرآنند. قرآن كريم دعاهايی از حضرت ابراهيم(ع) نقل میكند، از جمله اين آيهی شريفه در سورهی بقره است:
وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ...؛[4]
[به ياد بياور] آن موقعی را كه ابراهيم و اسماعيل [اين پدر و پسر كه هر دو از پيغمبران بزرگ خدا هستند] داشتند ستونهای كعبه را بالا میبردند [و ساختمان كعبه را میساختند]... در آن موقع دعایی داشتند و میگفتند:
...رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ؛[5]
«...ای پروردگار ما، اين عمل را از ما قبول كن؛ تو شنوا و دانايی».
اينجا اندكی تأمّل بفرماييد. ابراهيم و اسماعيل(ع) هر دو پيغمبر معصومند و كارشان نيز ساختن كعبه و عبادتگاه جامعهی بشر تا روز قيامت است. نه از كسی پولی میخواهند نه رياستی را طالبند؛ جز امتثال امر خدا انگيزهای ندارند. طبيعی است كه كاری خالصتر از اين و در عين حال نافعتر از اين نمیشود؛ ولی با اين همه، نگرانند كه مبادا عملمان مقبول درگاه خدا نباشد، و لذا دعا میكنند:
...رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا...؛[6]
«...خدای ما، از ما بپذیر...».
اين هشداری است كه به ما میدهند كه مراقب باشيد. مغرور كار خود نباشيد. كسی خيال نكند فلان كاری كه انجام میدهم، صرفاً برای خداست و هيچ انگيزهای جز تحصيل رضای خدا ندارم و حتماً مورد قبول خداست. از كجا انسان میتواند اين چنين اطمينان داشته باشد؟ فرضاً كه صد در صد هم عمل خالص از ريا و ديگر عوارض باشد، باز ممكن است قبول نكند و حقّ دارد كه قبول نكند؛ زيرا بنده هر چه دارد از آن خداست، و لذا جا دارد كه بگويد: تو چه داری كه به من تحويل بدهی تا من قبول كنم؟ وجودت از من، حياتت از من، تمام اعضا و جوارحت و تمام وسايلی كه برای انجام دادن كار از آن استفاده كردهای از من و حتّی نیّت و توفيق اخلاص نیّتت نيز از من است و خلاصه، تو چيزی از خود نداری كه به من بدهی و از من طلبكار پذيرش باشی؛ پس، من میتوانم مال خودم را نپذيرم. البتّه، از كرم او بعيد است كه عمل خالص را از بندهاش نپذيرد ولی وظيفهی بنده اين است كه در حضور خدا، خودش را و عملش را هيچ بداند و نگران قبول نشدن اعمالش باشد و با حال تضرّع از خدا بخواهد كه بر او منّت بگذارد و از او بپذيرد. دنبالهی دعای حضرت ابراهیم(ع) اين است:
رَبَّنا وَاجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنا اُمَّةً مُسْلِمَة لَكَ...؛[7]
«خدايا، ما [پدر و پسر] را مسلم قرار بده [تا هر دو در مقابلت تسليم باشيم] و از نسل ما امّتی فرمانبردار خود [پديد آر]...».
قبلاً بيان شد، آن اسلامی كه بعد از همهی مراحل، حتّی پس از مرحلهی نبوّت، تحقّق میيابد، تسليم بودن در مقابل خداست و آن با اسلام قبل از ايمان فرق دارد. منافق هم اسلام قبل از ايمان را دارد؛ ولی اسلامی كه در مراحل آخر ايمان حاصل میشود، انبياء(ع) هم در صدد تحصيل آن هستند، چنانكه میبینیم اينجا حضرت ابراهيم(ع) دعا میکند:
رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا اُمَّة مُسْلِمَة لَکَ...؛
«پروردگارا، ما [پدر و پسر] را مسلم قرار بده [تا تسليم فرمان تو باشيم] و از ذرّیّه* و دودمان ما نیز امّتی که تسلیم فرمان تو باشند [بهوجود آر]...».
يعنی انبياء و پيامبرانی هم كه از ذرّیّهی من به وجود خواهند آمد و در رأس آنها وجود اقدس خاتمالانبياء(ص) و اهل بیت او(ع) هستند، مسلم باشند و به درجهی اعلای اسلام نایل گردند. خدا در سورهی انعام خطاب به رسول اکر(ص) میفرماید:
قُلْ إنَّ صَلاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيايَ وَمَماتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ * لا شَرِيكَ لَهُ وَبِذلِكَ اُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمينَ؛[8]
«[ای پيامبر،] بگو نماز و تمام عبادات من برای خداوند، پروردگار جهانيان، است. او را شريكی نيست و بر اين [كار] دستور يافتهام و من نخستين مسلمانم».
بديهی است كه اسلام آنحضرت عالیترين مرحلهی ايمان است.
باز حضرت ابراهيم(ع) در ادامهی دعايش میگويد:
...وَ أَرِنا مَناسِكَنا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ؛[9]
«پروردگارا، اینک [كه كعبه را بنا كردهايم] مناسک و طرز پرستش و عبادت خودت را به ما نشان ده [و ما را از آن آگاه ساز تا بتوانيم آنگونه كه شايستهی مقام ربوبيّت تو ست عبادتت كنيم] و بر ما ببخشای كه تويی توبهپذير مهربان».
1- معانی مختلف کلمه دعوت را ذکر کنید.
2- دعوت حُسنای (معانی مختلف) چه کسانی هستند؟ چرا؟
3- اگر کسی کاری را انجام دهد، آیا ممکن است خداوند متعال آن عمل (چنانچه صد در صد هم عمل خالص از ريا و ديگر عوارض باشد) را از بندهاش قبول نکند؟ چرا؟
[1]ـ سورهی غافر، آیهی 60.
[2]ـ سورهی نحل، آیهی 125.
* استسقا: طلب آب و باران کردن.
[3]ـ نقل از مقدّمهی صحیفهی سجّادیّه به قلم مرحوم آیتالله نجفی مرعشی(رضوانالله علیه).
[4]ـ سورهی بقره، آیهی 127.
[5]ـ همان.
[6]ـ همان.
[7]ـ سورهی بقره، آیهی 128.
* ذرّیّه: نسل، فرزندان.
[8]ـ سورهی انعام، آیات 162 و 163.
[9]ـ سورهی بقره، آیهی 128.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی