کد مطلب: ۶۰۶۶
تعداد بازدید: ۲۷۷
تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱۴۰۱ - ۱۸:۴۳
معاد در قرآن | ۵
مثلاً ما آتش خارجی را علت احراق و حریق پنبه را معلول آن می‌دانیم و می‌گوییم آتش علت است و احتراق پنبه معلول. ولی علیت صفت زایدی بر آتش نیست. چنین نیست که در خارج آتشی داشته باشیم و وصف علیتی، بلکه عقل انسان است که بامقایسه بین آتش و احتراق پنبه علیت و معلولیت را از آنها انتزاع و بر آنها حمل می‌کند. علیت در خارج واقعیت دارد ولی نحوه وجود آتش است نه صفتی زاید بر آن.

علم حصولی


با علم حضوری آشنا شدیم و آن عبارت بود از حضور خود معلوم نزد عالم. در این جا عالم خود معلوم را مستقیماً و بدون واسطه درک می‌کند.
اکنون با علم حصولی آشنا می‌شویم. دراین جا عالم به وسیله صورت و مفهومی که از شی‌ء خارجی نزدش حاصل شده به آن شی‌ء علم پیدا می‌کند. معلوم انسان دراین جا ابتدائاً و با لذات صورت ذهنی است و چون صورت ذهنی جنبه کاشفیت از پدیده خارجی دارد بدین وسیله پدیده‌ی خارجی را درک می‌کند. پس در علم حصولی بین عالم و معلوم واسطه‌ای به نام صورت یا مفهوم ذهنی وجود دارد.
صورت‌های ذهنی به دو نوع تقسیم می‌شوند: جزیی و کلی.
صورت‌های جزئی مفاهیمی هستند که تنها از فرد خاصی حکایت می‌کنند و صادق بر بیش از یک فرد نیستند مانند مفهوم ذهنی محمد، حسن، حسین، فاطمه، و مانند اینها. مفهوم محمد که درذهن داریم فقط از یک شخص حکایت می‌کند و تنها بر همان مصداق قابل حمل است.
صورت‌های جزیی ذهنی به دو نوع تقسیم می‌شوند:


الف) محسوسات:

علم انسان به محسوسات از راه یکی از حواس ظاهر مانند بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی، و لامسه به وجود می‌آید. هنگامی که انسان به وسیله‌ی یکی از این حواس پنج‌گانه با یک پدیده خارجی ارتباط برقرار ساخت و پس از فعل و انفعالاتی که بین این دو به وجود می‌آید به آن پدیده خارجی علم پیدا می‌کند. آگاهی مذکور مادامی ادامه دارد که ارتباط برقرار باشد. پس از قطع ارتباط آگاهی مستقیم نیز قطع می‌شود.

ب) محفوظات:

با ارتباطی که انسان به وسیله یکی از حواس با پدیده‌های خارجی برقرار می‌سازد اثری در نفس او گذاشته می‌شود که بعد از قطع ارتباط، هم‌چنان باقی می‌ماند. اثر مذکور اگر از محسوسات باشد در قوه‌ای به نام خیال یا حافظه نگه‌داری می‌شود. هرگاه اراده کرد می‌تواند بدان بایگانی مراجعه کند و صورت سابق را بیابد و از آن بهره بگیرد.
و اگر اثر مذکور از معانی جزئی باشد در قوه‌ای به نام «واهمه» بایگانی و نگه‌داری می‌شود. مانند محبت یا عدواتی که در بین دو شخص درک کرده یا ترس و دل‌بستگیِ ویژه‌ای که زمانی به شخص یا چیزی پیدا کرده است.
این قبیل معانی درقوه واهمه نگه‌داری می‌شوند و در مواقع لزوم می‌تواند دوباره آنها را به یاد آورد.
مفاهیم و صورت‌های کلی: مفهوم کلی عبارت است از صورت ذهنی که از وجه مشترک بین افراد بی‌شماری حکایت می‌کند و قابل صدق و حمل بر هر یک از افراد مختلف می‌باشد. مانند مفهوم انسان که بر هر فردی صادق و قابل حمل است. می‌توان گفت: محمد انسان است، علی انسان است، حمید انسان است، اشرف انسان است و ... تا بی‌نهایت و مانند مفهوم حیوان، جماد، نبات و جز اینها. این قبیل مفاهیم کلی که در خارج مصداق خارجی دارند معقولات اولیه نام دارند. نوعی دیگر کلی داریم که معقولات فلسفی نامیده می‌شوند. آنها مفاهیمی هستند که مصداق مستقل خارجی ندارند بلکه ذهن انسان با مقایسه بین دو پدیده خارجی این مفاهیم را از آنها انتزاع و حمل می‌کند. مفهوم کلی علت و معلول از این‌گونه هستند؛
مثلاً ما آتش خارجی را علت احراق و حریق پنبه را معلول آن می‌دانیم و می‌گوییم آتش علت است و احتراق پنبه معلول. ولی علیت صفت زایدی بر آتش نیست. چنین نیست که در خارج آتشی داشته باشیم و وصف علیتی، بلکه عقل انسان است که بامقایسه بین آتش و احتراق پنبه علیت و معلولیت را از آنها انتزاع و بر آنها حمل می‌کند. علیت در خارج واقعیت دارد ولی نحوه وجود آتش است نه صفتی زاید بر آن.
از این بیان روشن شد که دو نوع کلی معقول داریم: معقولات اولیه و معقولات فلسفی.
اکنون این سؤال مطرح می‌شود که کلیات به چه وسیله‌ای درک می‌شوند و درک‌کننده آنها چیست؟
آیا به وسیله حواس پنج‌گانه و مغز و اعصاب می‌توان آنها را درک کرد و شناخت یا نه؟
در پاسخ گفته می‌شود: چون طبایع کلی مانند انسان، حیوان، درخت، سنگ، به وصف کلیت در خارج وجود ندارند، با حواس پنج‌گانه قابل درک نیستند، آنچه در خارج موجود است افراد انسان است نه انسان کلی.
مصادیق انسان مانند: حسن، حسین و .... با حواس قابل درک هستند ولی انسان کلی با وصف کلیت در خارج وجود ندارد تا با حواس قابل درک باشد. مفهومی که از هر یک از افراد انسان در ذهن وجود پیدا می‌کند تنها از همان مصداق حکایت می‌کند و بر همان قابل حمل است. در عین حال مفهوم انسان کلی را نیز در ذهن داریم که از قدر مشترک بین همه افراد حکایت می‌کند و بر هر یک قابل حمل است. بنابراین باید گفت:
درک کننده‌ی انسان کلی جز نفس و عقل بدون وساطت حواس نیست. عقل است که قدر مشترک بین افراد مختلف طبایع را درک می‌کند و انسان کلی را می‌سازد و با توجه به این که حواس پنج‌گانه در این مفهوم‌گیری دخالت ندارند باید گفت: یک عمل تجردی و غیرمادی است. از این‌جا ثابت می‌شود که فاعل این کار یعنی نفس نیز باید حقیقتی مجرد و غیر مادی باشد چون از فاعل مادی انجام کار تجردی امکان ندارد. بنابراین باید گفت:
قیام مفاهیم کلی به نفس انسان قیام صدوری است نه حلولی و انفعالی.
اکنون سؤال مهم دیگری مطرح می‌شود که جای‌گاه حافظه و صورت‌ها و معانی ذخیره شده در آنها کجاست؟ آیا در مغز و اعصاب بایگانی می‌شوند؟
در پاسخ گفته می‌شود که مغز و اعصاب چون مادی هستند نمی‌توانند جای‌گاه امنی برای صور و مفاهیم علمی باشند، زیرا طبق گفته دانشمندان، همه اجزای بدن، از جمله مغز و اعصاب در اثر تغذیه دائماً در حال تغییر و تبدل و نو و کهنه شدن هستند اجزای بدن یک انسان در طول عمر چندین مرتبه به طور کلی تعویض می‌شوند. اگر محل حافظه، مغز و اعصاب باشد باید صورت‌ها و معانی ذخیره شده در آنها نیز به تبع محل خود بعد از مدتی به کلی محو و نابود شوند. در صورتی که واقع امر چنین نیست، زیرا یک انسان هفتاد ـ هشتاد ساله بخش عظیمی از خاطرات گذشته خود را به یاد دارد، می‌تواند دوباره آنها را به یاد آورد بشناسد و تشخیص دهد که همان خاطرات گذشته هستند. چنین امری با مادی بودن حافظه سازگاری ندارد. از این جا می‌توان چنین نتیجه گرفت که حافظه
 (خیال و واهمه) امری مجرد و غیر مادی است و در واقع عقل انسان است که در مرتبه خیال و وهم صورت‌ها و معانی جزئیه را درک و در قوای خود بایگانی می‌سازد. از همین جا نیز می‌توان به تجرد و غیر مادی بودن نفس انسان پی برد. قیام صورت‌ها و معانی امور محسوس به عقل انسان نیز قیام صدوری است نه حلولی و انفعالی.
تا این جا با سه دلیل از دلیل‌های تجرد نفس آشنا شدیم:
1. علم حضوری نفس نسبت به خودش؛
2. علم نفس به کلیات؛
3. علم نفس به صورت‌ها و معانی جزئی ذخیره شده در حافظه.
در کتاب‌های فلسفی دلیل‌های بیشتری بر تجرد نفس اقامه شده ولی ما به همین مقدار اکتفا می‌کنیم.[1]


خودآزمایی


1- علم حضوری و علم حصولی را شرح دهید. 
2- جای‌گاه حافظه و صورت‌ها و معانی ذخیره شده در آنها کجاست؟
3- سه دلیل از دلیل‌های تجرد نفس را نام ببرید.

 

پی نوشت 


[1]. ر. ك: اسفار، ج 8.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: