مالک جهنی میگويد: خدمت امام باقر(ع) نشسته بودم.پيش خود فكر میكردم راستی خداوند چه عظمت و كرامتی به امام عطا فرموده كه او را حجّت بر خلقش قرار داده است؛ امام(ع) از فكر من آگاه شد و به من فرمود:
«یا مالِک اَلاَمْرُ اَعْظَمُ مِمّا تَذْهَبُ اِلَیْه»؛[۱]
«ای مالک، مطلب بزرگتر از آن است که تو میاندیشی».
دیگری گفت: میان مکّه و مدينه میرفتم. در بيابان بیآب و گياه حجاز از دور شَبَحی دیدم که به سمت من میآيد، امّا گاهی ظاهر و گاهی غايب میشود تا اين كه نزديک شد و ديدم كودكی هفت يا هشت ساله است. تعجّب کردم، به من سلام کرد، جواب دادم و پرسیدم: (مِنْ اَیْنَ)؛ «از کجا میآیی»؟ گفت: (مِنَ الله)؛ «از جانب خدا». گفتم: (الی اَیْنَ)؛ «به کجای میروی»؟ گفت: (الَی الله)؛ «به سوی خدا [میروم]».
گفتم: آخر، راحله و مركبت كو؟ گفت: پاهای من. گفتم: زاد و توشهات چيست؟ گفت: تقوای من. گفتم: همسفرت كيست؟ گفت: مولای من. گفتم: تو كه هستی؟ گفت: من از قوم عربم. گفتم: روشنتر بگو. گفت: از قريشم. گفتم: روشنتر. گفت: از هاشمیّونم. گفتم: روشنتر. گفت: از علویّونم و چند بيت شعر خواند، از جمله اين دو بيت:
ما فازَ مَنْ فازَ اِلاّ بِنا / وَ ما خابَ مَنْ حُبُّنا زادُهُ
«هر كس رستگار شده، به بركت ما رستگار شده است و هر كس محبّت ما را در دل دارد، به هلاكت نخواهد افتاد».
وَ مَنْ کانَ غاصِباً حَقَّنا / فَیَوْمُ الْقِیامَةِ میعادُهُ
«هر کس حقّ ما را غصب کند، وعدهگاه او روز قیامت خواهد بود [و روی سعادت نخواهد دید]».
با تعجّب پرسيدم: اسم شما چيست؟ گفت: من محمّد بن علیّ بن الحسین بن علیّ بن ابیطالب هستم. این را گفت و از چشمم ناپديد شد. ديگر نفهميدم آيا به آسمان صعود كرد يا به زمين فرو رفت.
[۱]. بحارالانوار، ج 46، ص 270.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت