کد مطلب: ۶۰۷۱
تعداد بازدید: ۳۲۹
تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱۴۰۱ - ۱۰:۲۹
همسرداری | ۳۵
روان انسان در این دریای متلاطم زندگی به آرامش نیاز دارد، چه آرامشی بهتر از این سراغ دارید که گروهی از دوستان و خویشان با وفا در انجمنی گرد آیند، مشکلات زندگی را به طور موقت فراموش نمایند، با سخنان شیرین و دل‌پذیر محفل انسشان را باصفا سازند، هم تفریح و تجدید نیرو کنند و هم پیوند دوستی را مستحکم سازند.

کمک مرد در کارهای خانه


درست است که کارِ خانه‌داری عملاً بر عهده‌ی زن‌هاست و در این باره حرفی هم ندارند، ولی باید توجه داشت که اداره‌ی یک منزل، کار آسانی نیست.
یک بانوی خانه‌دار اگر تمام شبانه روز را در منزل کار کند، باز هم مقداری از کارها لنگ می‌ماند. مخصوصاً در مواقع غیر عادی مانند مهمان‌داری، که کارها روی هم متراکم می‌گردند و کدبانوی خانه را خسته و وامانده می‌سازند. بانوی خانه در انجام کارهای خانه حرفی ندارد، ولی از شوهرش این انتظار را دارد که گاه‌گاهی او را کمک‌کند.
وقتی شوهر وارد خانه می‌شود و می‌بیند که کارها از چپ و راست، همسرش را احاطه کرده، سزاوار نیست برود در گوشه‌ای استراحت کند و تازه انتظارش هم این باشد که فوراً چای و ناهار او را حاضر کند، بلکه مقتضای محبت و صفای خانوادگی این است که در چنین هنگامی، به یاری همسرش بشتابد و هر کاری را که از عهده‌اش برمی آید، انجام دهد. به ویژه اگر همسر انسان در خارج یا داخل خانه شاغل باشد. کمال بی‌انصافی است که همسر، هم در خارج کار کند، هم وقتی به منزل می‌آید به امور خانه‌داری و طبخ غذا بپردازد، ولی شوهرش، نه تنها دست به سیاه و سفید نزند، بلکه در چنین شرایطی انتظار بی‌جا نیز داشته باشد.
مردانگی مرد به این نیست که وقتی وارد خانه شد، تنها امر و نهی کند. خانه ستاد فرماندهی نیست، بلکه کانون صفا و محبت و محل همکاری و تشریک مساعی است. پیش خود نگو: اگر در منزل کار کنم از ابّهت و جلالم کاسته می‌شود و موقعیتم متزلزل می‌گردد. ابداً چنین نیست، بلکه در نظر همسرت مردی با صفا و در نظر دیگران دل‌سوز و مهربان معرفی می‌شوی.
پیغمبر اسلام(ص) با آن عظمت و جلال در منزل کار می‌کرد.[1]
عایشه همسر پیغمبر می‌گوید:
وقتی خلوت می‌شد رسول خدا لباسش را می‌دوخت و کفشش را وصله می‌کرد و مانند سایر مردها در منزل کار می‌کرد.[2]
هم‌چنین علی‌بن ابی‌طالب و سایر امامان(ع) نیز در امور خانه‌داری به همسرانشان کمک می‌کردند.


زود آمدن شوهر به منزل


مرد تا زمانی که همسری اختیار نکرده آزاد است. می‌تواند دیر یا زود به خانه بیاید، اطلاع بدهد کجا می‌روم یا ندهد، اما هنگامی که ازدواج کرد، خواه‌ناخواه باید برنامه‌اش را تغییر دهد و زودتر به منزل بیاید.
باید توجه داشته باشد که همسرش از صبح تا غروب در منزل زحمت کشیده، خانه را مرتب نموده، غذا پخته، لباس شسته، منزل را تمیز کرده و اکنون چشم به راه است که شوهرش به منزل بیاید، با هم بنشینند صحبت کنند و از انس و محبت لذت ببرند.
بچه‌هایش نیز همین انتظار را دارند. دور از انسانیت و انصاف است که مرد شب دنبال خوش گذرانی و شب نشینی برود و همسر بیچاره و کودکانش را در انتظار بگذارد؟!
مگر همسرداری تنها به این است که برای زن غذا و لباس آماده ‌کنی؟! زن شریک زندگی است نه کلفت بی‌مزد و مواجب. به خانه شوهر نیامده که شبانه‌روز زحمت بکشد و لقمه‌ی نانی بخورد، بلکه بدان امید آمده که انیس و هم‌نشین دایمی داشته باشد.
بعضی مردها واقعاً انصاف و عاطفه و شعور ندارند. زن پاکدامن و عفیف و فرزندان معصوم خویش را در خانه می‌گذارند و شب تا سحر دنبال عیاشی و ولگردی می‌روند.
پول‌هایی را که باید در خانه خرج کنند، در خارج منزل بیهوده تلف می‌کنند. این بیچاره‌ها چون هنوز لذت انس و محبت را درک نکرده‌اند، عیاشی‌های کثیف را خوش‌گذرانی می‌شمارند. هیچ فکر نمی‌کنند که با این گونه رفتار، آبرو و حیثیت خویش را از دست می‌دهند. و در نزد مردم، افرادی هوس باز و سبک مغز معرفی می‌شوند. خود را بدبخت و زن و فرزند بیچاره را بدبخت می‌کنند. کاری می‌کنند که همسرشان از روی ناچاری تقاضای طلاق و جدایی کند و کاخ زناشویی را متلاشی‌سازد.
به داستان‌های زیر توجه فرمایید:
مردی که زنش را طلاق داده بود در دادگاه گفت: در ابتدای ازدواج به خاطر جوانی و معاشرت با دوستان بد، هر شب همسرم ... را در خانه تنها می‌گذاشتم و برای تفریح و خوش گذرانی ازخانه بیرون می‌رفتم و نزدیک صبح به خانه می‌آمدم. همسر جوانم که از رفتار من ناراحت بود، عاقبت به ستوه آمد و طلاق گرفت. ده فرزند داشتیم، قرار شد ماهی دو مرتبه آن‌ها را ببینم. مدتی بدین نحو گذشت، ولی اکنون مدتی است از من مخفی شده‌اند. برای دیدن فرزندانم خیلی ناراحت هستم.[3]
زنی می‌گوید: از تنهایی دیگر حوصله‌ام سر رفته، دارم دق می‌کنم. شوهرم اصلاً به فکر من و تنهایی کشنده‌ی من نیست، هر شب تا بعد از نیمه‌ی شب در پی تفریح و شادی خویش است.[4]
آقای محترم! تو که دارای زن و فرزند هستی، دیگر حق نداری مانند سابق بی‌قید و بند باشی. به فکر آینده‌ی خود و خانواده‌ات باش. دست از ولگردی و عیاشی بردار. دوستان ناباب را رها کن. از کار روزانه که فارغ شدی زود به خانه بیا. با زن و فرزندانت بنشین. کانون خانواده را گرم و با صفا کن و از لذت انس و محبت برخوردار شو. ولگردی و شب‌نشینی بر فرض این که سالم و بدون مفسده هم باشد، باز به حال تو سودی ندارد و زندگی‌ات را متلاشی می‌سازد.


مهمان‌داری


از اموری که برای هر خانواده‌ای کم و بیش اتفاق می‌افتد مهمان‌داری است، به ‌طوری که می‌توان آن را از لوازم حتمی زندگی دانست، مهمان‌نوازی رسم خوبی است، دل‌ها را با هم مأنوس می‌کند، باعث مودّت و محبّت می‌شود، کینه‌ها و کدورت‌ها را برطرف می‌سازد، هم‌نشینی و رفت و آمد با دوستان و خویشان، از بهترین تفریحات سالم به شمار می‌رود.
پیغمبر اسلام(ص) می‌فرماید:
رزق مهمان از آسمان نازل می‌شود. وقتی آن را خورد، گناهان میزبان آمرزیده می‌شود.[5]
امام رضا(ع) می‌فرماید:
سخاوتمند از غذای مردم می‌خورد تا از غذایش بخورند، اما بخیل از غذای مردم نمی‌خورد مبادا از غذایش بخورند.[6]
رسول خدا(ص) می‌فرماید:
هم‌نشینی با دوستان ایجاد محبّت می‌کند.[7]
امام محمدتقی(ع) می‌فرماید:
نشستن با دوستان دل را زنده و عقل را بارور می‌کند گرچه اندک باشد.[8]
روان انسان در این دریای متلاطم زندگی به آرامش نیاز دارد، چه آرامشی بهتر از این سراغ دارید که گروهی از دوستان و خویشان با وفا در انجمنی گرد آیند، مشکلات زندگی را به طور موقت فراموش نمایند، با سخنان شیرین و دل‌پذیر محفل انسشان را باصفا سازند، هم تفریح و تجدید نیرو کنند و هم پیوند دوستی را مستحکم سازند.
آری، مهمان‌داری رسم بسیار خوبی است و کم‌تر کسی پیدا می‌شود که نیکویی آن را انکار کند، لیکن دو مشکل بزرگ ایجاد شده که بیش‌تر خانواده‌ها تا بتوانند از زیربار آن شانه خالی می‌کنند و تا ضرورت اقتضا نکند، بدان تن در نمی‌دهند.
مشکل اول، تجملات زندگی و چشم و هم‌چشمی‌های بی‌جا، زندگی را دشوار ساخته است، تهیه اسباب و لوازم منزل ـ که برای رفع احتیاج و تحصیل راحتی بوده ـ ازصورت حقیقی خارج شده و به صورت تجمل گرایی و خودنمایی در آمده است، و همین موضوع باعث کم شدن مهمانی‌ها و رفت و آمدهای دوستانه شده است. شاید بیش‌تر مردم بی‌میل نباشند که با دوستان و خویشانشان رفت و آمد کنند، امّا چون نتوانسته‌اند بر طبق دل‌خواه اسباب و تجملات زندگی را فراهم سازند و زندگی خویشتن را ناقص می‌پندارند از رفت و آمد با دوستان امتناع دارند. این فکر غلط است که دست و پای مردم را بسته و دنیا و آخرتشان را تباه خواهد ساخت.
خانم محترم! مگر دوستان برای تماشای اسباب لوکس به منزل شما می‌آیند، اگر چنین منظوری دارند بهتر است به فروشگاه‌ها و موزه‌ها بروند، مگر نمایشگاه اشیای لوکس باز کرده‌اید و برای خودنمایی آن‌ها را به منزل دعوت می‌نمایید؟ رفت و آمد برای انس، محبت و تفریح است، نه برای فخر، مباهات و خودنمایی، مهمان‌ها برای پر کردن شکم و تماشا به منزل شما نمی‌آیند، بلکه مهمانی را یک نوع احترام می‌شمارند، آنان هم از این رقابت‌ها و تجمل پرستی‌ها به تنگ آمده‌اند و سادگی را دوست دارند، امّا این ‌قدر جرأت ندارند که این رسم غلط را پایمال سازند و خودشان را از این قید و بند اختیاری آزاد نمایند. اگر شما با سادگی از آنان پذیرایی کنید، نه تنها بدشان نمی‌آید، بلکه خشنود هم خواهند شد، و بعدها از همین روش ساده‌ی شما پیروی نیز خواهند نمود و بدون تکلف و سختی از شما پذیرایی خواهند کرد، در این صورت می‌توانید با کمال سادگی رفت و آمد کنید و از نعمت انس و مودّت بهره‌مند گردید. پس، این مشکل را به‌آسانی می‌توان حل کرد، ولی قدری جرأت و شجاعت لازم دارد.
مشکل دوم، کارهای سنگین و دشوار مهمان‌داری است؛ خانم ناچار است در طی چند ساعت وسایل پذیرایی چندین نفر را فراهم سازد، و به همین دلیل غالباً برخی غذاها مطابق دل‌خواه از کار در نمی‌آید، در آن صورت مرد از یک سو ناراحت می‌شود که پول خرج کردم، ولی با این حال آبرویم رفت، زن از سویی دیگر ناراحت است که زحمت کشیدم، اما در عین حال پیش مهمان‌ها آبرویم رفت و زن بی‌سلیقه‌ای معرفی شدم، بدتر از همه پاسخ نق‌نق‌های شوهرم را چه ‌بگویم؟ بدین جهت کم‌تر مجلسی پیدا می‌شود که بدون اضطراب و دلهره پایان پذیرد، همین امر باعث شده که خانواده‌ها غالباً از مهمانی دادن گریزانند و از تصور آن به خود می‌لرزند، البته ما هم اذعان داریم که مهمان داری کار آسانی نیست، لیکن عمده‌ی اشکال در این جاست که خانم مهمان‌دار، راه و رسم مهمان‌داری را خوب نمی‌داند و می‌خواهد در مدت دو سه ساعت، کارهای بسیار زیاد و دشواری را انجام دهد، در صورتی که اگر کاردان و با تدبیر باشد می‌تواند به خوبی و آسانی بهترین مجلس را برگزار کند. اکنون دو نمونه‌ی مهمان‌داری را برای‌تان مجسم می‌سازیم، هر کدام را پسندیدید می‌توانید انتخاب نمایید:


نمونه اول:

 

مرد وارد منزل می‌شود و به همسرش می‌گوید: شب جمعه مهمان داریم، ده نفر از دوستان را برای صرف شام دعوت کرده‌ام. خانم که از مهمان‌داری‌های گذشته خاطرات تلخی دارد، از شنیدن نام مهمان قلبش به تپش می‌افتد و به این عمل اعتراض می‌کند، سرانجام مرد با دلیل و برهان و التماس و درخواست، او را قانع می‌سازد که انجام این مهمانی، ضرورت دارد و در هر صورت باید وسیله‌ی آن را فراهم ‌سازی.
از آن روز تا پنج‌شنبه را با نگرانی و اضطراب به سر می‌برند، در این روز باید وسایل پذیرایی فراهم شود، خانم یا آقا برای خرید لوازم مورد نیاز از منزل خارج می‌شود، در بین راه فکر می‌کند چه چیزهایی را باید خریداری نماید، خلاصه این که کالاهای مورد نیاز را می‌خرد و نزدیک ظهر به منزل باز می‌گردد، کار خانم، بعدازظهر شروع می‌شود، ناهار را خورده و نخورده از جا برمی‌خیزد و مشغول کار می‌شود، کارها هم که یکی و دوتا نیست، خود را در برابر انبوهی از کارهای دشوار می‌بیند؛ مثلاً، باید سبزی‌ها را پاک کند، سیب‌زمینی و پیاز را خرد کند، برنج را آماده کند، گوشت‌ها را خرد و لپه‌ها را پاک کند و خلاصه این که می‌خواهد دوسه رقم خورش بپزد و همه‌ی این کارها را هم می‌خواهد به تنهایی و یا با یک کمک انجام دهد، از این رو، باشتاب و اضطراب مشغول به کار می‌شود، می‌خواهد سبزی را خرد کند، ولی نمی‌داند کارد کجاست، قدری این طرف و آن طرف می‌گردد تا پیدایش کند، می‌خواهد خورش بپزد، اما فراموش می‌کند در آن پیاز بریزد، برنج را روی اجاق گذاشته، ولی یادش نبود که نمک در آن بریزد، به هر یک از وسایل آشپزی که نیازمند می‌شود، باید مدتی بگردد تا پیدایش کند بر سر خدمتکار داد می‌کشد، به دخترش نفرین می‌کند، با پسرش دعوا می‌کند، در وسط کار نفت چراغِ طبخ یا گاز تمام می‌شود، ای خدا دیگر چه کنم؟
در همین حال زنگ خانه به صدا در می‌آید، مهمان‌ها یکی پس از دیگری وارد می‌شوند، مرد بیچاره که از اضطراب و ناراحتی‌های همسرش خبر دارد از آنان استقبال می‌کند، پس از سلام و تعارف به سراغ چای می‌رود، ولی می‌بیند که هنوز سماور را روشن نکرده‌اند، به سر پسر یا دخترش داد می‌کشد که چرا سماور را روشن نکرده‌اید؟ سرانجام پس از ساعتی، چای آماده می‌شود، به سوی قندان می‌رود، ولی می‌بیند قندِ خرد شده موجود نیست، تازه مشغول خرد کردن قند می‌شوند و سرانجام پس از چند مرتبه رفت و آمد، چند استکان چای نزد مهمان‌ها می‌گذارد، چشمش به مهمان‌هاست، ولی دلش در آشپزخانه است؛ زیرا می‌داند در آشپزخانه غوغاست، درمقابل سخنان شیرین دوستان، لبخند سردی تحویل می‌دهد، اما دلش در اضطراب و از عاقبت این مهمانی بیمناک است، بدتر از همه این که اگر در میان مهمانان، خانم هم باشد، یا مدعوین ازخویشان باشند، که در این صورت مرتباً از مرد می‌پرسند: پس خانم کجا تشریف دارد؟
مرد جواب می‌دهد: مشغول کار است الآن خدمت می‌رسد. از این‌ رو، خانم گاهی ناچار می‌شود در بحبوحه‌ی کار، سری به مهمان‌ها بزند و با لب‌های خشکیده و قلب لرزان، سلام و تعارف کند، ولی نمی‌تواند بیش از چند دقیقه نزد آن‌ها بماند، فوراً عذرخواهی می‌کند و برمی‌گردد، بالأخره غذا تهیه می‌شود، ولی غذایی که در چنین شرایط و اوضاعی تهیه شود تکلیفش معلوم است، پس از این که از آشپزخانه نجات پیدا کرد، تازه می‌خواهد سبزی پاک کند، ماست و ترشی را در ظرف‌ها بریزد، دوغ و سالاد درست کند، ظرف‌های غذاخوری را تمیز و آماده کند، بدبختی این جاست که وسایل و ظرف‌ها هم جای مخصوصی ندارند، هر یک از آن‌ها را در جایی باید پیداکند، سرانجام شام حاضر می‌شود، مهمان‌ها غذا می‌خورند و خداحافظی می‌کنند.
و اما نتیجه:
اولاً، غذاها یکی شور شده یکی بی‌نمک، یکی سوخته یکی نپخته، از شدت اضطراب فراموش کرده‌اند که برخی غذاها را سر سفره بگذارند.
ثانیاً، خانم زمانی که از کار خلاص می‌شود رنجور و عصبی است؛ زیرا از شروع مهمانی تا پایان آن، لحظه‌ای نتوانسته استراحت کند، حتی فرصت نداشته ساعتی نزد مهمان‌ها بنشیند و صحبت کند، و یا حداقل با آنان به طور کامل، سلام و احوال‌پرسی کند.
ثالثاً، شوهر هم جز ناراحتی و اضطراب چیزی عایدش نشده؛ زیرا پول زیادی خرج ‌کرده، ولی غذای مطبوعی تهیه نشده است، از این رو، از تشکیل چنین مهمانی‌یی پشیمان است، و ممکن است از شدت ناراحتی دعوا کند و خانم خسته را مورد سرزنش قرار دهد. و چنان چه بتوانند خود را کنترل کنند که دعوا نکنند، تصمیم می‌گیرند که دیگر هوس چنین مهمان‌داری‌یی را نکنند.
رابعاً، مهمان‌ها هم چون هر لحظه حالت اضطراب و پریشانی میزبان‌ها را می‌دیدند، به یقین، این مهمانی به آنان خوش نگذشته است. از خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها لذت نبرده‌اند، و حتماً با خود می‌گفته‌اند: کاش اصلاً به چنین مجلسی نمی‌آمدیم تا این همه اسباب مزاحمت فراهم سازیم.
یقین دارم هیچ یک از خوانندگان محترم، چنین مهمانی پر دردسری را نمی‌پسندد و ترکش را بر انجامش ترجیح می‌دهند.
آیا می‌دانید علت این همه ناراحتی و دردسر چیست؟ علتش تنها همان نامنظم بودن زندگی و عدم آشنایی خانم به فن مهمان‌داری است، وگرنه مهمان‌داری این قدرها هم مشکل نیست.
اکنون به نمونه‌ی دوم توجه فرمایید:


نمونه دوم:

 

مرد وارد منزل می‌شود و به همسرش می‌گوید: ده نفر از دوستان را برای صرف شام شب شنبه دعوت نموده‌ام، خانم پاسخ می‌دهد: بسیار خوب، برای شام چی تهیه کنیم؟ با هم مشورت می‌کنند و تصمیم می‌گیرند، آن گاه یک یک آن را روی کاغذ یادداشت می‌نمایند. باز هم بار دیگر با دقت آن را می‌خوانند که مبادا چیزی فراموش شده باشد. با یک بررسی نهایی آن چه را که در خانه موجود دارند رویش خط می‌کشند، و چیزهایی را که باید بخرند در لیست جداگانه‌ای یادداشت می‌نمایند و در فرصتی مناسب آن‌ها را می‌خرند و در منزل می‌گذارند، روز پنج‌شنبه که هنوز یک‌روز به فرا رسیدن شب مهمانی است، برخی کارها را جلو می‌اندازند، مثلاً خانم و آقا با کمک فرزندان همکاری می‌کنند تا سبزی‌ها تمیز و آماده شود، سیب‌زمینی و پیاز را می‌شویند، لپه‌ها را پاک می‌کنند، قندها را خرد می‌کنند، نمکدان‌ها را پر از نمک کرده و در جای خودش می‌گذارند، ظرف‌های مورد نیاز را تمیز و آماده می‌کنند، و خلاصه کارهایی را که می‌توان جلو انداخت به طور تفریحی انجام می‌دهند.
صبح روز جمعه پس از صرف صبحانه خانم بعضی کارها را انجام می‌دهد؛ مثلاً گوشت‌ها را خرد می‌کند، سبزی و سیب‌زمینی را سرخ می‌کند معلوم است که همه‌ی این کارها را با صبر و حوصله انجام می‌دهد و بر او چندان دشوار نخواهد بود. بعد از صرف ناهار و استراحت مشغول بقیه‌ی کارها می‌شود؛ اما کار زیادی ندارد، زیرا بیش‌تر کارها را قبلاً انجام داده است. اسباب و لوازم زندگی هم مرتب است، در طی یکی دو ساعت، بدون داد و فریاد و عجله و شتاب بقیّه‌ی کارها را نیز انجام می‌دهد، به‌ طوری که در اوایل شب دیگر کاری ندارد، آن گاه خودش را تمیز می‌کند و لباس‌هایش را عوض می‌کند. سماور را روشن می‌کند و منتظر آمدن مهمان‌ها می‌شود، اگر مهمان‌ها از خویشان و محارم باشند به استقبالشان می‌رود، بدون اضطراب و نگرانی از آن‌ها پذیرایی می‌کند، در ضمن گاهی هم سری به آشپزخانه می‌زند، موقع شام با خیالی آسوده سفره را پهن ‌می‌کند.
مهمان‌ها نیز با کمال آسایش و خوشی شام را صرف می‌کنند و خداحافظی می‌کنند.


اما نتیجه:


اولاً، مهمان‌ها علاوه بر خوردن غذاهای لذیذ و مطبوع از نعمت انس و مودّت نیز برخوردار شده‌اند و با کمال آسایش گفته و شنیده‌اند، هرگز خاطره‌ی خوش آن شب و چهره بشّاش میزبان را فراموش نخواهند کرد، پذیرایی گرم او و سلیقه و کاردانی کدبانوی خانه را ستایش خواهند کرد.
ثانیاً، مرد ساعاتی از شب را با کمال آسودگی در کنار مهمان‌ها نشسته و بهترین تفریحات سالم را داشته است. از این که توانسته به نحو دل‌خواه از دوستانش پذیرایی کند شاد و خوش‌حال است، و از وجود چنین بانوی کاردانی که با ذوق و سلیقه‌ی خویش مجلس را به ‌خوبی برگزار نموده بر خود می‌بالد، بیش از پیش به خانه و چنین بانوی شایسته‌ای علاقه‌مند خواهد شد.
ثالثاً، خانم چون لوازم پذیرایی را با صبر و حوصله و به طور عادی تهیه نموده خسته و وامانده نمی‌شود، عصبانی و ناراحت نیست، پیش شوهر و مهمان‌ها همیشه سربلند و خشنود است که توانسته بدون اضطراب و نگرانی به بهترین وجه از مهمان‌ها پذیرایی کند، بدین وسیله لیاقت و کاردانی خویش را به اثبات رسانده، دل شوهرش را به دست آورده است.
حال شما خواننده‌ی محترم! با ملاحظه‌ی هر دو روش، هر کدام را که می‌پسندید، انتخاب کنید.


خودآزمایی


۱- در کدام شرایط، ضرورت انجام کارهای خانه توسط مرد، بیشتر احساس می‌شود؟
۲- دو مشکل بزرگ مهمان‌داری را بیان کنید.
۳- علت ناراحتی‌ها و دردسرهای مهمان‌داری چیست؟

 

پی نوشت ها


[1]. همان، ج 16، ص 227.
[2]. همان، ص 230.
[3]. روزنامه‌ی اطلاعات، 11 تير 1349.
[4]. روزنامه‌ی اطلاعات، 11 تير 1349.
[5]. وسائل الشيعه، ج 16، ص 557.
[6]. همان، ص 520.
[7]. بحارالأنوار، ج 74، ص 355.
[8]. همان، ص 353.


دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: