بخش اوّل: پیامبری (نبوت عامه) | ۲
خدا پیامبران را برگزید تا احکام و برنامههای حیاتبخش دین را به طور کامل و بدون کم و زیاد در اختیار مردم قرار دهند، صراط مستقیم تکامل و قرب الیالله را ـ که یک راه بیش نیست ـ به انسانها نشان دهند، آنان را در پیمودن راه سعادت و کمال یاری نمایند، ولایت و رهبریِ امت را بر عهده بگیرند و در اجرای قوانین الهی و پرورش فضایل انسانی بکوشند.
مسئولیت پیامبران در این خصوص در سه مرحله خلاصه میشود:
1. قوانین و برنامههای دین را از راه وحی دریافت میکنند؛
2. برنامهها و پیامهای الهی را به مردم ابلاغ مینمایند؛
3. خودشان به احکام و دستورهای دین عمل کرده و مردم را نیز ـ در سخن و عمل ـ به دین الهی دعوت مینمایند.
منظور خدای متعال از ارسال پیامبران، زمانی تأمین میشود که در این سه مرحله معصوم باشند؛ یعنی در «دريافت» پیامهای الهی و «ابلاغ» آنها به مردم، از خطا، اشتباه و فراموشی محفوظ و در امان باشند. حال اگر معصوم نباشند چگونه میتوانند برنامههای حیاتبخش دین را بدون تحریف و کم و زیاد در اختیار مردم قرار دهند؟ در این صورت آیا منظور خدای حکیم، از ارسال پیامبران به طور کامل تحقق مییابد؟ آیا مردم میتوانند اطمینان حاصل کنند که گفتههای پیامبران همان پیامهای الهی و برنامههای دین میباشد؟ نه. هرگز چنین نیست؛ بلکه پیامبران الهی باید از خطا و اشتباه و نسیان معصوم باشند تا بتوانند برنامههای دین را بدون کم و زیاد در اختیار مردم قرار دهند و خواست خدای متعال را تأمین کنند.
پیامبران در مرحله «عمل به احكام دين» نیز باید معصوم باشند، یعنی وظایف و واجبات را انجام دهند، محرمات و گناهان و کارهای زشت را ترک کنند، زیرا آنها نمونه کامل دین هستند و با عمل خود مردم را به کارهای نیک دعوت نموده و از کارهای بد باز میدارند. اگر پیامبران معصوم نباشند، چگونه میتوانند رهبری مردم را بر عهده گیرند و آنها را به نیکی دعوت نمایند؟
مردم هیچ گاه به کسی که خود بیراهه میرود و گفتارش بر خلاف کردارش میباشد اعتماد نمیکنند و گفتههایش را نمیپذیرند، چون میگویند: اگر راست میگفت و به گفتارش عقیده داشت، خود نیز عمل میکرد. در این صورت غالباً ترجیح میدهند که از اعمالش (که بر فرض مذکور با رسالت او همگام نبود) پیروی نمایند، نه گفتارش. لذا خدای متعال هرگز چنین فردی را به پیامبری مبعوث نمیکند.
بنابراین عقل انسان به ضرورت معصوم بودن پیامبران گواهی میدهد و نیازی به ذکر مفصل آیات و روایات نیست، اما در آینده به بعضی از برهانهای نقلی نیز اشاره خواهیم کرد.
در گذشته به این نتیجه رسیدیم که پیامبران از ارتکاب گناه، خطا و نسیان معصوم هستند. اکنون این سؤال مطرح میشود که: فلسفهی عصمت چیست؟
چرا بعضی از انسانها معصوماند و بعضی نه؟ از آن جا که همهی انسانها در انسان بودن مشترک و جایزالخطا میباشند، چرا تنها بعضی از انسانها از اشتباه مصونند؟ چه عاملی به بعضی انسانها آن چنان قدرت و مصونیتی میدهد تا بر تمایلات نفسانی خویش چیره شوند و ارادهی گناه نکنند؟ عامل اصلی و منشأ این مصونیتها چیست؟
به عقیدهی ما «عصمت» صفت نفسانی و ملکهی نیرومند باطنی است که معصوم را از ارتکاب گناه، خلاف، اشتباه و مانند آن باز میدارد. عامل و منشأ وجود چنین صفتی همان «ايمان كامل» میباشد که از مرحلهی مفهوم و هیئت ذهنی فراتر رفته و به صورت یقین و مشاهده حضوری درآمده است. انسانی که در خداشناسی و عقیدهی به معاد، به مرتبهی اعلا رسیده و با چشم باطن، عظمت و جلال پروردگار جهان را مشاهده میکند و آثار اعمال و اخلاق نیک و تبعات رفتار و اخلاق بد را عیناً مشاهده مینماید، از گناه و عصیان بیزار است و با بصیرت و از روی اختیار و اراده، مطیع فرمانهای الهی خواهد بود و خواسته و تمایلات نفسانی خود را کنترل میکند و هرگز از مرز بندگی و تسلیم در برابر دستورهای الهی تجاوز نخواهد کرد.
از سوی دیگر، وجود چنین بصیرتی پشتوانهی نیرومندی است که از وقوع خطا و نسیان در تلقی وحی و ابلاغ آن به مردم، جلوگیری میکند. پیامهای الهی را حضوراً مشاهده و آنها را از خزاین علوم غیبی دریافت مینماید. از همین رو از خطا و اشتباه معصوم است.
از آن جا که وجود چنین انسان کامل و معصومی برای پیامبری ضرورت دارد، خداوند سبحان نظام آفرینش را به گونهای تنظیم نموده که در مواقع لازم دارای چنین فردی باشد.
گفتنی است که گرچه پیامبر، معصوم است و هیچگاه گناه نمیکند، اما لازمهاش این نیست که اختیار و قدرت معصیت از او سلب شده باشد، بلکه پیامبر نیز مانند سایر مردم، در ارتکاب گناه، هم اختیار دارد و هم قدرت، منتها در اثر ایمان قوی و بصیرت کاملی که با موهبت الهی در وجودش نهاده شده، با اختیار و اراده، کارهای زشت را ترک میکند و مرتکب معصیت نمیشود.
در این جا به چند نمونه از برهانهای نقلی که بر لزوم معصوم بودن پیامبران دلالت میکند اشاره مینماییم:
خدای متعال در قرآن میفرماید:
دانای نهان است و کسی را بر غیب خود مطلع نمیکند، مگر پیامبری که از او خشنود باشد و برای او از پیش رو و پشت سرش نگهبانانی میگمارد تا بداند که پیامبران پیامهای خدا را رسانیدهاند؛ و خدا بر آن چه رسولان دارند احاطه دارد و هر چیزی را به عدد شماره کرده است.[1]
علامه طباطبایی در تفسیر همین آیه نوشته است:
ظاهر آیه نشان میدهد که خدا پیامبرانش را به وحی اختصاص داده و با یک نیروی پنهانی از آنان مراقبت میکند. این که خدا بر پیامبران احاطه دارد، برای نگهداری وحی از نابودی و تغییر و تبدّلی است که شیطان یا دیگران انجام میدهند. این کار به سبب پیوستن رسالت به مرحله ظهور است. مشابه آیه مذکور آیهای است که از زبان فرشتگان میفرماید:
(هیچ چیزی را فرو نمیبریم مگر به فرمان خدای تو. (نگهداری) آنچه پیش روی ما و پشت سر ما و میانه آن است از آن اوست و خدای تو فراموشکار نخواهد بود.)
آیات دلالت میکنند که وحی از آغاز نزول تا هنگامی که به گوش مردم میرسد حراست میگردد و از هرگونه تغییری حفاظت میشود.[2]
نیز در همین زمینه آورده است: به طور مطلق، آیهی (آنان هدایت یافتگانند، پس به هدایتشان اقتدا کن) بر عصمت پیامبران دلالت دارد، پس همه آنها هدایت شدهاند و خدا فرموده (کسی که خدا گمراهش کند، هدایتگری ندارد و هر که او هدایتش میکند گمراه کنندهای ندارد) و باز فرموده (هر که را خدا هدایت کند او هدایتگر است) پس خدا هدایت شدگان خویش را از هر گمراه و هر نوع گمراهیای که بخواهد در آنان نفوذ کند مصون داشته است، یعنی از هرگونه معصیتی در امانند، چون معصیت هم نوعی گمراهی است.[3]
1- مسئولیت پیامبران در خصوص نشان دادن صراط مستقیم تکامل و قرب الیالله، در کدام مراحل خلاصه میشود؟
2- فلسفهی عصمت را شرح دهید.
[1]. جن (72) آیات 28 ـ 26: «عالِمُ الغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً * إِلّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُك مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً * لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَأَحْصى كُلَّ شَىءٍ عَدَداً».
[2]. المیزان، ج 2، ص 139.
[3]. باز هم علامه مینویسد: «و یدلّ علی عصمتهم مطلقاً قوله تعالی: «أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ» فجمیعهم علیهم السّلام کتب علیهم الهدایة و قد قال «وَمَنْ يُضْلِلِ اللهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ» «وَمَنْ يَهْدِ اللهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ» و قد قال: «مَنْ يَهْدِ اللهُ فَهُوَ المُهْتَدِى» فنفى عن المهتدين بهدايته كلّ مضلّ يؤثر فيهم بضلال فلا يوجد فيهم ضلال و كلّ معصية ضلال» المیزان، ج 2، ص 140، آیاتی که در سخن مرحوم علامه آمده بود به ترتیب: انعام (6) آیهی 90؛ زمر (39) آیات 23 و 37؛ اعراف (7) آیهی 178.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت