کارهایی را که بشر برای رسیدن به نتایجی انجام میدهد یا از کارهایی است که شخصیت فاعل و انجام دهنده در رسیدن به نتیجه، دخالتی ندارد و هر کس آن کار را انجام دهد به آن نتیجه نایل میشود، و یا از کارهایی است که شخصیت فاعل و انجامدهنده، در حصول نتیجه یا کمال آن مؤثّر و دخیل است؛ مانند امر به معروف و نهی از منکر که شخصیت اشخاص و تعینات آنها در حصول کمال موفقیت و تمامیت فایده و نتیجه آن بسیار مؤثّر است.
اگر مالک یک ده، کشاورزان ده، یا صاحب یک کارخانه، کارگران کارخانه و یا یک عالم روحانی و یک شخص متنفذ در محیط نفوذ خود، یا یک رئیس اداره، کارمندان اداره و یک افسر، نفراتی را که تحت سرپرستی او هستند و یا یک نفر رئیس دولت، بلکه بالاتر، یک نفر پادشاه تمام افراد کشوری را که بر آنها پادشاهی میکند امر به معروف و نهی از منکر نموده دعوت به خیر و اصلاح و درستی نماید با امر به معروفی که یک فرد عادی مینماید از حیث اثر تفاوت بسیار دارد به هر قدر که یک کارگر کارخانه با رئیس آن و یک رعیّت ده با مالک ده، یک نفر سرباز با یک سپهبد و یک فرد عادی با یک عالم عالیمقام روحانی متنفّذ و یک پادشاه مقتدر، به حسب ظاهر فرق دارند، به همان اندازه تأثیر کلام و نفوذ کلمه آنان در دلها فرق میکند.
مردم اگرچه دارای عقل و ذکاوتاند و میتوانند خوبی و بدی هر چیزی را تشخیص دهند، اما بیشتر مقهور امور حسّی و تسلیم مظاهر مادی و افتخارات و اعتبارات ظاهری این و آن هستند و بیشتر به بزرگان و سران جامعه نگاه میکنند. اخلاق و عادات و کارهای یک ملت زیادتر موافق اخلاق و عادات و روش بزرگان و زمامداران و رؤسای قوم است در هر جامعه فساد از بالا شروع و به طبقات پایین میرسد: «ماهی از سر گنده گردد نی ز دُم».
وقتی فساد و اختلال و تجاوز از قوانین و نابکاری و فحشا در میان بزرگان ملت و زمامداران رایج شد، دیگران هم به راه آنها میروند و از روش آنها سرمشق میگیرند.
چونکه ربّالبیت دف گیرد به کف / بیت و مافی البیت رقاصی کنند
بدبختترین مردم آن کسانی هستند که فسّاق و فجّار و نابکاران و ستمکاران بر آنها فرمانروا باشند. از پیغمبر اکرم(ص) مروی است که فرمود:
«إذَا سَادَ الْقَوْمَ فَاسِقُهُمْ وَکَانَ زَعِیمُ الْقَوْمِ أذَلَّهُمْ وَاُکْرِمَ الرَّجُلُ الفَاسِقُ فَلْیُنْتَظَرِ الْبَلاءُ»؛[1]
«هرگاه فاسق قوم، بزرگی و آقایی یافت و فرومایهترین ایشان، زمامدار و سرپرست شود و نابکاران، مورد اکرام و احترام شدند پس باید آن جامعه منتظر بلا شود».
از این جهات باید بزرگان قوم و مصادر کارها و صاحبان قدرت و نفوذ و به طور کلی هر کس که دیگری از کار او تقلید و از سخن او پیروی مینماید، اولاً در تعدیل روش خود اهتمام نموده، سرمشق ایمان و امانت و درستکاری و حیا، عفت و عدالت و نوعپروری برای دیگران گردند.
و ثانیاً: در امر به معروف مسامحه ننموده و از تمام وسایلی که دارند برای اصلاح امور و ترویج اعمال صالحه و ریشهکن کردن معاصی و فساد استفاده نموده، زیردستان خود را راهنمایی کنند. ولی در عین حال زیردستان هم نباید مسامحه زبردستان و ارباب مکنت و قدرت را عذر خود شمرده در امر به معروف و نهی از منکر به انتظار آنها بنشینند؛ زیرا غالب این طبقه به نوعی سرگرم امور مادی و دنیا هستند که از انجام تکالیف غفلت دارند.
در آیات قرآنی و اخبار و احادیث شریفه یکی از بزرگترین عوامل اصلاح همه شئون اجتماعی و رواج اخلاق و اعمال حسنه، صلاحیت بزرگان و زعما شمرده شده است که فعلاً از ذکر همه آن اخبار و احادیث به واسطه کمی فرصت و ضیق مجال، معذوریم و فقط به نقل مفاد روایتی که در بحارالانوار از کتاب تحفالعقول روایت نموده است از حضرت امیرالمؤمنین و از حضرت سیّدالشهداء(ع) که به طوری که از مضامین روایت استفاده میشود مخاطب امام(ع) بزرگان و رجال اسلامی بودهاند ـ اکتفا میکنیم:
«ای مردم! عبرت بگیرید به چیزی که خداوند اولیای خود را به آن وعظ نموده و آن سرزنش و توبیخ اوست نسبت به احبار یهود و نصاری که فرمود:
لَوْلا یَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَالأَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الإِثْمَ؛[2]
«چرا نهی نمیکنند ایشان را، یعنی اهل کتاب را احبار و دانشمندان آنها از سخن گناه و ناروا».
و فرمود:
لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَی لِسَانِ دَاوُودَ وَعِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ ذَلِکَ بِمَا عَصَوا وَ کَانُواْ یَعْتَدُونَ؛[3]
«آن کسانی که کافر شدند از بنیاسرائیل بر زبان داوود و عیسی بن مریم لعن شدند برای آنکه مرتکب عصیان و تجاوز گردیدند و از کار زشت یکدیگر را باز نداشتند و هر آینه بد بود کارهایی که مرتکب میشدند».
خدا آنها را به عیب نسبت نداد مگر برای آنکه از ظلمه و ستمکاران کارهای زشت و فساد و منکرات را میدیدند و آنها را برای رغبتی که به دنیایشان داشتند و منافعی که از آنها میبردند و رعب و بیم نهی از منکر نمیکردند و حال آنکه خداوند میفرماید:
فَلا تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ؛[4]
«از مردم نترسید و از من بترسید».
و هم فرموده خداست که:
وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ؛[5]
«مؤمنین و مؤمنات یاوران و اولیای یکدیگرند، امر به معروف و نهی از منکر میکنند».
خدا از آن جهت امر به معروف و نهی از منکر را نخست نام برد که اگر این فریضه ادا و برپا داشته شود، همهی واجبات کوچک و بزرگ آسان و دشوار برپا میشوند؛ زیرا امر به معروف و نهی از منکر، دعوت به اسلام و ردّ مظالم و مخالفت با ستمکاران است با آن فیء و غنیمتها عادلانه تقسیم میگردد و صدقات و مالیاتهای اسلامی از موارد معینه گرفته میشود و در موارد لازمه صرف و خرج میگردد و از حیف و میل بیتالمال مسلمین جلوگیری میشود.
شما ای گروهی که در دانش مشهور و به نیکوکاری مذکور و به خیرخواهی مردم معروفید! خدا در دل مردم، مهابت و احترام شما را قرار داده است که اشراف و بزرگان از شما بیمناک و حساب میبرند و ضعفا از شما تکریم مینمایند و کسانی که شما را بر آنها امتیازی نیست و نه حقی بر آنها دارید شما را بر خود مقدم میدارند و شما را واسطه قضای حوایج خود قرار میدهند. شمایید که در راهها به هیئت و روش پادشاهان و عزّت بزرگان راه میروید. (شمایید که مردم تعظیم و احترامشان میکنند و شما را جلو میاندازند). آیا این همه مناصب و شئون و احترامات و تکریماتی را که به دست آوردهاید جز برای این است که شما را طرفداران و برپادارنده حقوقی که از طرف خدا معین شده گمان میکنند، با آنکه شما در خیلی از حقوق خدا و وظایفی که در حفظ مقررات و حفظ نوامیس و قواعد الهیه دارید کوتاهی میکنید.
شما به حقّ پیشوایان و امامان خود استخفاف مینمایید و حقّ ضعفا را پایمال و ضایع میکنید، ولی اگر به گمان خود حقی داشته باشید آن را مطالبه میکنید، شما نه مالی بذل مینمایید و نه مردمی هستید که در راه خدا فداکاری و جانبازی و گذشت داشته باشید. نه در راه خدا و حمایت از حق با کسی خصومت و دشمنی میکنید و با وجود این تمنّای بهشت خدا و همجواری با پیغمبران خدا و نجات از عذاب دارید؟!
من از آن میترسم که برخلاف این آرزو به نقمتی از نقمات و عذابی از عذابها گرفتار شوید. برای آنکه شما از موقعیت خود سوءاستفاده میکنید شما به نام دین و به نام خدا (و به نام انتظام امور جامعه و اصلاح احوال خلق) بر مردم آقایی و سروری و برتری و فضیلت یافتهاید، در حالی که میبینید عهدهای خدا (را که عبارت از واجبات و محرّمات و تکالیف شرعی باشد) نقض شده است، تکان نمیخورید و مضطرب نمیشوید، در حالی که نسبت به عهدهای پدرانتان اگر نقض شود و حرمت آن را نگاه ندارند متغیّر شده بر خود میلرزید.
دستورات و عهدهای پیغمبر حقیر و پست گردیده است. شما میبینید که بیچارگان و عَجَزه و ناتوانان در میان شما بیسرپرست مانده و بر آنها رحمی نمیشود. نه در شغل و منصب و منزلتی که دارید وظیفه خود را انجام میدهید، و نه در کارهای زشت، کسی را ملامت و سرزنش میکنید. با ظلمه و ستمکاران با مدارا و مسامحه زندگی مینمایید.
تمام این مفاسد برای آن است که شما از نهی از منکر غفلت کردهاید. شما از همه مردم از جهت مصیبت بزرگترید، برای آنکه از شما مقامیکه حق علما و دانشمندان است انتزاع شده است با آنکه باید جریان کارها و اجرای احکام به دست علما باشد که امنای خدایند، بر حلال و حرام او این حق و منزلت سلب نشده، مگر برای تفرقه و اختلاف و عدم اتفاق شما بر حقّ.
شمایید که اگر بر رنج و اذیت، صبر و شکیبایی میداشتید و متحمل مئونه در راه خدا میشدید کارها را به دست میگرفتید و مرجع و مصدر امور میگشتید، ولی ستمکاران را در کارها تسلط دادید و مناصب را به آنها تسلیم و واگذار کردید تا آنکه آنها مطابق شهوات و نظریات پست خود رفتار نمایند. آنها را تسلط دادید برای فرار و گریزی که از مرگ دارید و برای علاقهای که به این زندگی زایل و فانی دارید. پس ضعفا را به دست ظلم آنها سپردید تا انواع مصیبات و فشارها ما بر آنها وارد شود و آنها را با هر چوب که بخواهند برانند و مانند جبّاران و زمامداران خدانشناس بیمانع و دافعی در روی زمین به میل خویش رفتار نموده در هر شهر و ناحیه دست ظلم آنها دراز باشد و بندگان خدا را استخدام و استعباد کنند.
همانا در شگفتم و چگونه نگریم و تعجّب نکنم و حال آنکه روی زمین را ستمکاران و خائنین و ولات و فرمانروایان و فرمانداران نامهربان گرفتهاند، خدا حاکم و قاضی است در آنچه که در میان ما آشکار شده و در آن منازعه داریم.
خدایا! تو میدانی که آنچه میگوییم و میکنیم نه برای رغبت و طمع به سلطنت و پادشاهی است و نه برای داد گرفتن از دشمنان، بلکه میخواهیم بلاد و شهرستانها اصلاح و معمور گردد و معالم دین تو اظهار شود و مظلومین و ستمدیدگان در ضمان امان زندگی کنند و سنن و احکام و فرایض تو عملی گردد.
شما ای مردم! اگر ما را یاری نکنید و انصاف ندهید، ستمکارها بر شما مسلط میگردند و در خاموش کردن نور پیغمبر اقدام مینمایند.
«وَحَسْبُنَا اللهُ وَعَلَیْهِ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْهِ أَنَبْنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ»؛[6]
1- کارهایی را که بشر برای رسیدن به نتایجی انجام میدهد چند دستهاند؟ توضیح دهید.
2- چرا خدا در آیهی 71 سوره توبه، امر به معروف و نهی از منکر را نخست نام برد؟
[1]. ابنشعبه حرانی، تحفالعقول، ص۳۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۳۹.
[2]. مائده، ۶۳.
[3]. مائده، ۷۸.
[4]. مائده، ۴۴.
[5]. توبه، ۷۱.
[6]. مجلسی، بحارالانوار، ج۹۷، ص ۷۹ـ۸۱، ح۳۷ (باب وجوبالأمر بالمعروف والنهی عن المنکر).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی