برای شناختِ دیدگاه اسلام دربارهی حقیقت نفسِ انسان از سه دسته آیات میتوان استفاده کرد:
دسته اول: آیات مربوط به مرگ. خداوند متعال در چندین آیه از مرگ با «توفى» تعبیر آورده است. از باب نمونه:
«خدایی که شما را شب هنگام میمیراند و هر چه در روز کردهاید میداند. آنگاه بامدادان شما را زنده برمیگرداند. تا هنگامی که مدت معین عمرتان به پایان رسد سپس بازگشتتان به سوی اوست. و شما را از آنچه کردهاید آگاه میسازد.
او نیرومندی برتر از بندگانش میباشد، نگهبانی را بر شما میگمارد تا هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد فرستادگان ما او را به طور کامل میگیرند. (قبض روحش میکنند) و در گرفتن او کوتاهی نخواهند کرد.»[1]
«گفتند: آیا وقتی در زمین ناپدید شدیم آفرینش تازهای خواهیم داشت؟ آری به دیدار پروردگارشان ایمان ندارند. بگو: فرشته مرگ که بر شما گمارده شده شما را میگیرد آنگاه به سوی پروردگارتان رجوع خواهید کرد.»[2]
«خدا نفوس انسانها را به هنگام مرگ مىگيرد. و همچنين نفوس كسانى را كه در حال خواب نمردهاند. پس كسانى را كه محكوم به مرگ هستند نگه مىدارد و كسانى را كه هنوز حكم مرگ برآنها رانده نشده تا زمان مقرر باز مىفرستد. در اين عمل براى كسانى كه مىانديشند نشانهها و عبرتهاست.»[3]
در آیات مذکور و نظایر اینها از مرگ به عنوان «توفىِ» نفوس تعبیر شده است که به وسیله خدای متعال و فرشته مرگ (ملک الموت) انجام میگیرد.
چنان که راغب اصفهانی نوشته «توفى» به معنای گرفتن حقیقت یک چیز به طور کامل میباشد. در آیات مذکور، مرگِ انسان را به اینگونه بیان میکند که هنگامی که مرگ انسان فرا رسید حقیقت و چکیده تکامل دنیوی او به وسیله خدای متعال و فرشته مرگ به طور کامل گرفته میشود و چیزی از آن ضایع نخواهد شد، آنچه گرفته میشود و باقی میماند جز نفس و روح انسانی چیز دیگری نخواهد بود. اگر انسان تنها جسم بدون روح بود چیزی باقی نمیماند تا مأخوذ خدا و فرشتگان باشد، چون جسد هر انسانی پس از مرگ فاسد و متلاشی خواهد شد. پس مخاطب (کم) در این آیات همان نفس مجرد انسانی است.
احادیث فراوانی نیز به همین مطلب دلالت دارند از باب نمونه:
حنان بن سدیر از پدرش نقل کرده که گفت: خدمت حضرت صادق(ع) بودم ذکری از شخص مؤمن و حقوق او به میان آمد. پس آن حضرت به من توجه کرد و فرمود: «یا ابوالفضل آیا از جایگاه مؤمن نزد خدا به تو خبر ندهم؟ عرض کردم: جانم به فدایت بفرمایید. فرمود: هنگامی که خدای متعال روح مؤمن را قبض کرد دو فرشتهی مأمور او به سوی آسمان میروند و عرض میکنند: پروردگارا بندهات بسیار خوب بود، در اطاعت از فرمانهای تو پیشی میگرفت و از معاصی اجتناب میکرد پس او را به سوی خودت قبض کردی، اکنون دربارهی او به ما چه فرمان میدهی؟
خدای متعال به آنها میگوید: به دنیا بروید و در نزد قبر او بمانید مرا عبادت کنید، ذکر بگویید و ثوابش را در نامه عمل بندهام بنویسید تا هنگامی که او را مبعوث گردانم.»[4]
دسته دوم: آیاتی که با صراحت تمام از رجوع انسانها پس از مرگ به سوی خدا خبر میدهد. این نوع آیات بسیار زیاد هستند از باب نمونه:
«او (خدا) زنده مىكند و مىميراند و به سوى او رجوع خواهيد كرد.»[5]
«هر نفسى چشنده مرگ است آنگاه به سوى من مراجعت خواهيد كرد.»[6]
«همه شما به سوى خدا باز مىگرديد. پس شما را به آنچه انجام دادهايد آگاه مىسازد.»[7]
از این قبیل آیات استفاده میشود که همه انسانها به سوی خدا باز خواهند گشت. معلوم است که باز گشتن در صورتی تصور دارد که همان شخصی که در دنیا میزیسته پس از مرگ باقی بماند و به سوی خدا باز گردد. اگر انسان تنها همین بدن مادی باشد که پس از مرگ متلاشی میشود.
و اگر چیز دیگری به نام روح وجود نداشته باشد رجوع به سوی خدا معنا ندارد. بدن که قابل رجوع نیست.
دسته سوم: آیاتی که دربارهی آفرینش آدم و دمیدن روح خدا در آن نازل شده است. برای نمونه:
«هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من بشرى را از گل مىآفرينم وقتى او را كامل بياراستم و از روح (منسوب به) خودم در آن دميدم همه برايش سجده كنيد.»[8]
«خدايى كه هر چه را آفريد به نيكوترين وجه بيافريد خلقت انسان را از گل آغاز كرد سپس نسل او را از عصاره آبى بىارزش پديد آورد آنگاه او را كامل بياراست و از روح خود در آن دميد. و برايتان گوش و چشم و قلب بيافريد سپاسگويى شما اندك است.»[9]
در آیات مذکور، دمیدن روح خدا در کالبد انسان از امتیازهای او به شمار رفته است، لذا از فرشتگان خواسته شده تا در برابرش سجده و فروتنی کنند. کلمه روح در موارد متعددی از قرآن استعمال شده که آیات مذکور از جمله آنها است. مردم از پیامبر دربارهی حقیقت روح سؤال کردند در جوابشان این آیه نازل شد:
«درباره روح از تو سؤال مىكنند در پاسخ آنها بگو: روح از امر پروردگارم مىباشد و علمى كه به شما داده شده اندك است.»[10]
در آیه دیگر امر خدا توضیح داده شده است: «چون خدا بخواهد چيزى را بيافريند به آن مىگويد: موجود شو، پس موجود مىشود.»
«منزه است خدايى كه ملكوت همه چيز در اختيار اوست. و همه شما به سوى خدا رجوع خواهيد كرد.»[11]
در این آیه از کیفیت ایجاد و فعل خدای متعال خبر داده شده که تدریجی و زمانی نیست بلکه به مجرد این که گفت: کن (یعنی موجود شو) فوراً وجود پیدا میکند و به عبارتی روشنتر ایجاد هر پدیدهای عین وجود اوست.
همهی پدیدههای جهان آفریده خدا هستند. نهایت این که دوگونه پدیده و دو نوع ایجاد داریم. مادی و مجرد. خدای متعال پدیدههای مادی را از طریق علل و اسباب به آنها وجود میدهد، از این نوع ایجاد در قرآن به عنوان «خلق» یاد شده و در زمان و به تدریج وجود پیدا میکنند. ولی در ایجادِ پدیدههای مجرد، تدریج و زمان وجود ندارد.
در این موارد از کلمه ابداع و انشاء استفاده شده است. این قبیل پدیدهها از عالم امر به شمار رفتهاند؛ یعنی با امر خدا (کن) به وجود میآیند، اما با دقتی بیشتر باید گفت: حتی در آفرینش مادیات نیز از جانب خدا تدریج نیست و با همان فرمان (کن) به وجود میآیند، اگر تدریجی هست در علل و اسباب و برای حصول استعدادهاست، نه در ایجاد و فعل خدای متعال.
چنان که جمله: «بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَىءٍ» بر آن دلالت دارد. ملکوت و باطن اشیاء تحت اختیار و قدرت پروردگار جهان میباشد و با ارادهی تکوینی او ایجاد و اداره میشود.
یکی از مصادیق مجردات، نفس و روح انسان است، اما این مجرد بر خلاف سایر مجردات دو جنبه دارد: جسمانی و مادی که مربوط به جسد اوست؛ به همین جهت در آفرینش او کلمه «خلق» به کار گرفته شده. و جنبه تجرد و ملکوتی که با جمله «نفخت فيه روحى» از آن یاد شده و جمله «ثم انشاناه خلقا آخر» به کار گرفته شده است. در این آیات دقت بفرمایید:
«ما انسان را از چكيده گل آفريديم، سپس او را به صورت نطفهاى در جاىگاهى استوار قرار داديم. آنگاه نطفه را به صورت لختهاى از خون درآورديم سپس آن لخته را به پاره گوشتى تبديل كرديم و از آن استخوانها آفريديم واستخوانها را به گوشت پوشانديم آنگاه او را با آفرينشى ديگر انشاء كرديم. آفرين بر قدرت كامل بهترين آفرينندگان.»[12]
در آیات مذکور درآغاز به مراحل مقدماتی و حرکتهای استعدادی و تکاملهای مادی خلقت انسان اشاره شده و در همه جا از کلمهی «خلق» استفاده کرده است. اما هنگامی که به بیان آفرینش ویژه خود انسان (روح و نفس ملکوتی) رسیده از جملهی «ثم انشاناه خلقا آخر» استفاده کرده تا امتیاز آن را بر سایر مراحل آشکار سازد. و درباره همین آفرینش ویژه است که گفته است: «فَتَبارَكَ اللهُ أَحْسَنُ الخالِقِينَ».
از آنچه گفته شد استفاده میشود که نفس انسان از دیدگاه اسلام موجودی است مجرد و برتر از ماده و مادیات که با مرگ نابود نمیشود بلکه از این جهان به سرای جاویدان آخرت منتقل میگردد تا پاداش و کیفرهای اعمال خوب و بد خود را ببیند.
۱- در آیاتی که از مرگ به عنوان «توفىِ» نفوس یاد شده است، مرگِ انسان چگونه بیان شده است؟
۲- چرا در آفرینش انسان کلمه «خلق» به کار گرفته شده است؟
[1]. انعام (6) آيات 60 ـ 61: «وَهُوَ الَّذِى يَتَوَفّاكُمْ بِاللَّيلِ وَيَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضى أَجَلٌ مُسَمّىً ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * وَهُوَ القاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ المَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَهُمْ لا يُفَرِّطُونَ».
[2]. سجده (32) آيات 10 ـ 11: «وَقالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِى الأَرْضِ أَ إِنّا لَفِى خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ * قُلْ يَتَوَفّاكُمْ مَلَكُ المَوْتِ الَّذِى وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ».
[3]. زمر (39) آيه 43: «اللهُ يَتَوَفّى الأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَالَّتِى لَمْ تَمُتْ فِى مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتِى قَضى عَلَيْهَا المَوْتَ وَيُرْسِلُ الأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمّىً إِنَّ فِى ذ لِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ».
[4]. بحارالأنوار، ج 6، ص 152، حنّان بن سدير، عن أبيه قال كنت: عند أبيعبدالله(ع) فذُكِرَ عنده المؤمنُ و ما يَجبُ من حقِّه، فالتفت إليَّ أبوعبدالله(ع) فقال لي: «يا أباالفضل! ألا أحدِّثك بحال المؤمن عندالله؟» فقلت: بلى ـ جعلت فداك ـ فقال: «إذا قبض الله روح المؤمن صعد ملكاه إلى السماء، فقالا: يا ربّ! عبدك و نعم العبد كان سريعاً إلى طاعتك، بطيئاً عن معصيتك، و قد قبضتَه إليك فماتأمرنا من بعدِه؟ فيقول الجليل الجبّار: اهبِطا إلى الدنيا و كونا عند قبر عبدي و مجِّداني و سبِّحاني و هلِّلاني و كبِّراني و اكتبا ذلك لعبدي حتى أُبعِثَه من قبره».
[5]. يونس (10) آيه 56: «هُوَ يُحْيِى وَيُمِيتُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ».
[6]. عنكبوت (29) آيه 57: «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ المَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ».
[7]. مائده (5) آيه 105: «إِلَى اللهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ».
[8]. ص (38) آيات 71 ـ 72: «إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّى خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ * فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِى فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ».
[9]. سجده (32) آيات 7 ـ 9: «الَّذِى أَحْسَنَ كُلَّ شَىءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الإِنْسانِ مِنْ طِينٍ * ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ * ثُمَّ سَوّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَكُم السَّمْعَ وَالأَبْصارَ وَالأَفْئِدَةَ قَلِيلاً ما تَشْكُرُونَ».
[10]. اسراء (17) آيه 85: «وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّى وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ العِلْمِ إِلّا قَلِيلاً».
[11]. يس (36) آيه 84: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ * فَسُبْحانَ الَّذِى بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَىءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ».
[12]. مؤمنون (23) آيات 12 ـ 14: «وَلَقَدْ خَلَقْنا الإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ * ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِى قَرارٍ مَكِينٍ * ثُمَّ خَلَقْنا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنا العَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنا المُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنا العِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللهُ أَحْسَنُ الخالِقِينَ».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی