کد مطلب: ۶۰۹۴
تعداد بازدید: ۲۴۸
تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱۴۰۱ - ۱۳:۲۹
زندگی در پرتو اخلاق | ۶
انسان تنها از جنبه‌ی مادی و احتیاجات اولیه این زندگی نباید مورد مطالعه قرار گیرد، بلکه باید جنبه‌های معنوی و روحانی که بیشتر افتخارات انسان در آن خلاصه می‌شود و زندگی مادی نیز وسیله‌ای برای نیل به آن است کاملاً مورد توجه قرار گیرد.

فصل دوّم: اصول چهارگانه اخلاق از نظر قدما | ۲


مقیاس برای سنجش اخلاق نیک و بد


مفاهیم اخلاقی، همه روشن و آشکار نیستند، البته بعضی مانند شجاعت، سخاوت و فداکاری، چنان روشن می‌باشند که هیچ کس در فضیلت بودن آنها تردید نمی‌کند و نقطه‌ی مقابل آنها (ترس، بخل و خودخواهی) بطور وضوح جزء رذائل است.
ولی بعضی دیگر ممکن است از نظر فضیلت یا رذیلت بودن مورد بحث و تردید واقع گردد، بنابراین بدون در دست داشتن یک مقیاس سنجش واضح، نمی‌توان مباحث اخلاقی را تعقیب کرد.
مثلاً امروز بعضی از دانشمندان مادی همچون «برتراند راسل» معتقدند: «اگر از انجام عملی ـ هر عمل که باشد ـ زیانی متوجه دیگران نشود دلیلی نداریم که ارتکاب آن را محکوم کنیم و نمی‌توان عملی را تنها به زعم اینکه فلان مذهب قدیمی «تابو» (منظور منهیاتی است که بدون دلیل در مذاهب یا سنت‌های قدیمی وجود داشته) زشت شناخته است محکوم ساخت؛ فقط باید سود و زیان کار را حساب آورد».[1]
نامبرده به دنبال این عقیده بسیاری از اخلاق و اعمال شنیع را از نظر اینکه زیانی به دیگری نمی‌رساند تجویز می‌کند (مانند اعمال منافی عفت با جنس مخالف و موافق! در صورتی که به رضایت طرفین باشد).
عده‌ای دیگر از مادی‌ها مانند کمونیست‌ها معتقدند بسیاری از اصول اخلاقی کهن، مولود اقتصاد سرمایه‌داری بوده و با از میان رفتن آن اصول، از بین می‌رود و لذا آنها اخلاق را منحصر به اموری می‌دانند که به ایجاد یا ادامه‌ی انقلاب کارگری (پرولتاریا) کمک کند!
زمزمه‌های دیگر از ناحیه‌ی بعضی افراد که پیرو مکتب خاصی نیستند درباره‌ی بعضی از مسایل اخلاقی (مانند حیا و عفت) نشان می‌دهد که در بحث‌های اخلاقی خود بطور قطع نیازمند به یک مقیاس روشن می‌باشیم.
بنابراین باید دید مقیاس سنجش در این موارد چیست و چگونه می‌توان تشخیص داد فلان عمل جنبه‌ی اخلاقی و فضیلت دارد، یا ضد اخلاق و رذیلت است؟
اگر بخواهیم از نظر دینی و مذهبی در این زمینه بحث کنیم تکلیف ما کاملاً روشن است، زیرا پس از آنکه حقانیت اسلام را به دلایل قطعی شناختیم برای ارزیابی اصول فضائل و رذائل اخلاقی باید به مدارک قطعی که در قرآن و سنت وجود دارد مراجعه نماییم.
و اما از نظر عقلی باید یک اصل را در نظر بگیریم و آن اینکه: «هرگونه عامل اخلاقی که به تکامل وجودی انسان کمک کند، فضیلت و هر عاملی که او را به انحطاط می‌کشاند رذیلت می‌باشد».
ولی باید توجه داشت که انسان تنها از جنبه‌ی مادی و احتیاجات اولیه این زندگی نباید مورد مطالعه قرار گیرد، بلکه باید جنبه‌های معنوی و روحانی که بیشتر افتخارات انسان در آن خلاصه می‌شود و زندگی مادی نیز وسیله‌ای برای نیل به آن است کاملاً مورد توجه قرار گیرد.
بنابراین ممکن است یک عمل زشت و ناپسند تولید زحمتی برای دیگران نکند، اما از نظر انسانی و جنبه‌های معنوی موجب انحطاط و سقوط شخص مرتکب شونده باشد. مسلماً چنین عملی جزء رذائل خواهد بود.
کسانی که تنها به جنبه‌های مادی می‌نگرند در حقیقت نیمی از وجود انسان (نیمِ کمتر و کوچکتر) را شناخته‌اند در حالی که اصول اخلاقی باید بر اساس شناسایی تمام وجود انسان (اعم از جسم و روح) مورد بررسی قرار گیرد.
و از آن بدتر اخلاق کمونیستی است که نه تنها جنبه‌های معنوی انسان را نادیده گرفته بلکه در جنبه‌های مادی نیز تنها به یک قسمت (قسمت اقتصاد) چشم دوخته و انسان را از این نظر مورد مطالعه قرار داده است.
بدیهی است اینگونه مکتب‌های اخلاقی چون توأم با واقع بینی و انسان شناسی صحیح نیست، نمی‌تواند آثار صحیحی بوجود آورد و مسلماً آنها در راه شناسایی فضایل و رذائل اخلاقی گرفتار اشتباهات بزرگی خواهند شد.
بنابراین، اساس صحیح عقلانی و منطقی در بررسی اصول اخلاقی همان است که گفته شد، باید همواره تکامل وجود انسان را در تمام جنبه‌ها مورد توجه قرار دهیم و آنچه را به آن کمک می‌کند از دیگر امور بشناسیم و فضائل و رذائل را بر طبق آن مورد بررسی قرار دهیم.


اثر انزوا و گوشه‌گیری در اخلاق


آیا تهذیب نفس و بدست آوردن فضائل اخلاقی در اجتماع، بهتر ممکن است یا در گوشه‌گیری و انزوا؟ این سؤالی است که بسیاری از خود می‌کنند.
عده‌ای معتقدند انسان هرچه منزوی‌تر باشد از نظر اخلاقی سالمتر خواهد بود، زیرا بسیاری از انحرافات و رذائل اخلاقی و یا اکثر آنها هنگام برخورد با دیگران بروز می‌کند. حسد، تکبر، دروغ، غیبت، بهتان، ریا و کینه‌توزی و امثال اینها همه بر اثر آمیزش با دیگران دامنگیر انسان می‌شود؛ کسی که با مردم سر و کار ندارد نه غیبت می‌کند و نه غیبت می‌شنود؛ نه به کسی حسد می‌ورزد و نه محسود دیگران می‌گردد؛ نه مبتلا به ریاکاری می‌شود و نه دروغ و نه کینه‌توزی و سوءظن پیدا می‌کند.
طرفداران انزوا و گوشه‌گیری که در میان آنها بعضی از علمای اخلاق و جمعی از زهّاد و عبّاد معروف دیده می‌شوند علاوه بر دلیل فوق دلائل دیگری هم بر فضیلت این عمل و تأثیر آن در بهبود اخلاق دارند.
آنها می‌گویند: انسان هنگام گوشه‌گیری بهتر می‌تواند عبادت خدا کند و با حضور قلب به درگاهش مناجات و راز و نیاز نماید؛ بهتر می‌تواند در اسرار آفرینش و در رشته‌های مختلف علوم تفکر و اندیشه کند و حقایق را از غیر آن تشخیص دهد؛ حبّ و بغض‌ها و تشاجرها و جدال و مرائها که مانع از درک حقایق و واقعیات است در حال انزوا کمتر وجود دارد و لذا بسیاری از متفکران بزرگ در گوشه‌گیری و انزوا بسر می‌بردند.
علاوه بر این هنگام معاشرت و آمیزش با مردم، انسان غالباً با صحنه‌هایی روبه‌رو می‌گردد که برای او وظایف سنگینی ایجاد می‌نماید و بسیار می‌شود که انسان در انجام آن وظایف کوتاهی کرده و در نتیجه منحرف می‌گردد، مثلاً موقع معاشرت و زندگی در اجتماع غالباً با منکرات و خلافکاری‌ها و ترک معروف‌هایی روبه‌رو می‌شویم که وظیفه‌ی امر به معروف و نهی از منکر ایجاب می‌کند به مبارزه برخیزیم، در حالی که اطمینان نداریم همیشه وظیفه‌ی خود را در این قسمت انجام دهیم پس چه بهتر که انزوا را اختیار کرده و از زیر بار این مسؤولیت‌ها رهایی یابیم!
از همه‌ی اینها گذشته در آیات و روایاتی مدح عزلت و گوشه‌گیری دیده می‌شود، به عنوان نمونه به چند آیه و روایت زیر توجه می‌کنیم.
1ـ فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ وَهَبْنا لَهُ اِسْحقَ وَیَعْقُوبَ وَ کُلّاً جَعَلْنا نَبِیّاً؛[2]
هنگامی که از آنان و آنچه غیر خدا می‌پرستیدند کناره‌گیری کرد، ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و هریک را پیامبری (بزرگ) قرار دادیم.
این آیه دلالت دارد که موهبت فرزندانی که پیامبر باشند به ابراهیم هنگام عزلت و کناره‌گیری بوده است.
2ـ وَ اِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَما یَعْبُدُونَ اِلَّا اللهَ فَأْوُوا الَی الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ؛[3]
و (به آنها گفتیم:) هنگامی که از آنان و آنچه جز خدا می‌پرستند کناره‌گیری کردید، به غار پناه برید، که پروردگارتان (سایه‌ی) رحمتش را بر شما می‌گستراند.
این آیه نیز دلالت دارد که اصحاب کهف پس از انزوا و گوشه‌گیری از اجتماع، مشمول لطف الهی شدند.
3ـ قِیلَ لِرَسُولِ الله(ص): اَیُّ النّاسِ اَفْضَلُ؟ قالَ: مُؤْمِنٌ مُجاهِدٌ بِنَفْسِهِ وَفِی سَبِیلِ اللهِ تَعالی. قِیلَ: ثُمَّ مَنْ؟ قالَ: رَجُلٌ مُعْتَزِلٌ فِی شِعْبٍ مِنَ الشِّعابِ یَعْبُدُ رَبَّهُ وَیَدَعُ النّاسَ فِی شَرِّهِ.[4]
به رسول خدا(ص) عرض کردند: چه کسی از همه‌ی مردم بالاتر است؟
فرمود: فرد باایمانی که با مال و جان خود در راه خدا جهاد می‌کند.
پرسیدند: پس از او چه کسی افضل است؟ فرمود: کسی که در درّه کوهی از مردم کناره‌گیری کرده خدا را پرستش می‌کند و مردم از شرّ او درامانند!
این روایت نیز مقام انزوا و عزلت را بعد از مقام جهاد قرار داده و ستوده است.
4ـ در مصباح الشریعه از امام صادق‌(ع) نیز نقل شده که فرمود:
صاحِبُ الْعُزْلَةِ مُتَحَصِّنُ بِحِصْنِ اللهِ وَمُحْتَرِسٌ بِحَراسَتِهِ فَیا طُوبی لِمَنْ تَفَرَّدَ بِهِ سِرّاً وَعَلانِیَةً.[5]
گوشه‌گیران در قلعه‌ی الهی و تحت حفاظت پروردگار می‌باشند، خوشا به حال آنها که در آشکار و نهان با خدایند.


خودآزمایی


1- مقیاس برای سنجش اخلاق نیک و بد از نظر دینی را توضیح دهید.
2- اساس صحیح عقلانی و منطقی در بررسی اصول اخلاقی چیست؟
3- چه کسی از همه‌ی مردم بالاتر است؟

 

پی نوشت ها


[1]. نقل از کتاب« جهانی که من می‌شناسم» صفحه‌ی 68.
[2]. سوره‌ی مریم(۱۹) آیه‌ی ۴۹.
[3]. سوره‌ی کهف(۱۸) آیه‌ی ۱۶.
[4]. فیض کاشانی، محجة البیضاء 4/ 9. راوی حدیث ابوسعید خدری است و در حواشی احیاء‌العلوم آمده:« این حدیث متفق علیه است».
[5]. مجلسی، بحارالانوار 70/110.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: