کد مطلب: ۶۱۱۱
تعداد بازدید: ۳۳۶
تاریخ انتشار : ۳۰ دی ۱۴۰۱ - ۱۳:۴۲
شرح زیارت جامعه کبیره | ۲۸
سلام بر آن‌ها که حجّت و برهان و دلیل مبعوث از جانب خدا هستند و قاطع عذرند؛ یعنی، خدا خواسته است راه عذر را بر بندگان ببندد تا كسی نگويد: من خبر نداشتم كه دين و شريعتی در عالم هست و همچنين راهی برای به دست آوردن دين و شريعت نداشتم تا عمل كنم. آری، برای این‌که راه اين عذر بسته شود، خداوند حكيم لطف كرده و راهنمايان معصوم از جانب خود برانگيخته است تا دين و شريعت خدا را به مردم برسانند...

خطبه‌ی غرّای حضرت زهرا(س)


حضرت صدّیقه‌ی کبری(س) همين عمل ظالمانه‌ی آن‌ها را زمینه‌ی مساعدی دید برای نشان دادن چهره‌ی نفاق و كفر درونی آن‌ها و اثبات بطلان حكومتشان بر امّت اسلامی؛ و لذا به مسجد آمد و در مجمع عمومی مسلمين با حضور گردانندگان دستگاه حكومت باطل به انشای خطبه و سخنرانی پرداخت و اسرار شيطانی آن‌ها را برملا ساخت و به قول بزرگی، آن يگانه يادگار رسول خدا(ص) سقيفه‌ی بنی‌ساعده را نه با بيل و كلنگ بلكه با نطق و بيان و انشای آن خطبه‌ی غرّاء بر سر بانيان آن خراب كرد و به راستی، آن سخنرانی و آن خطابه‌ی شورانگيز حضرت صدّیقه‌ی کبری(س) از شمشير زدن‌های علیّ مرتضی(ع) در ميدان‌های جنگ برای كوبيدن كفر و نفاق و زنده نگه داشتن اسلام و قرآن كمتر نبود و جدّاً با همان خطبه پایه‌ی ولایت حقّه‌ی اميرالمؤمنين(ع) را محكم و پايه‌ی حكومت ظالمانه‌ی ابوبكر و عمر را تخريب كرد و آزردگی خاطر خود را از ناحيه‌ی آن دو نفر در ميان امّت اسلامی اعلام كرد و از اين طريق، ملعونیّت و شايسته نبودن آن دو را برای حكومت اسلامی اثبات فرمود. چون مردم مکرّراً از رسول اکرم(ص) شنيده بودند كه فرموده است:
فاطِمَةُ بَضْعَهٌ مِنِّی مَنْ آذاها فَقَدْ آذانِی وَ مَنْ آذانِی فَقَدْ آذَی الله؛
آزردن فاطمه آزردن من است و آزردن من آزردن خداست و قرآن هم فرموده است:
إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ...؛[1]
«آنان كه خدا و رسولش را بيازارند، در دنيا و آخرت مورد لعنت خدا هستند...».


عكس‌العمل چهره‌های كفر و نفاق در برابر حضرت زهرا(س)


به همين جهت، آن دو نفر پس از اين سخنرانی، سخت به وحشت افتادند و به زعم خود برای جلب رضايت خاطر حضرت صدّیقه(س) و رفع اضطراب از افكار عمومی امّت، تصميم گرفتند از آن‌حضرت كه در بستر بيماری افتاده بود عيادت كنند و به همين منظور، درِ خانه‌ی نور چشم رسول(ص) آمدند؛ امّا اجازه‌ی ملاقات داده نشد. ناچار دست به دامن اميرالمؤمنين(ع) شدند كه آقا، شما وساطت كنيد ما را بپذيرند. آن آقای مظلوم كنار بستر عزيزش آمد و فرمود:
فُلانٌ وَ فُلانٌ بِالْبابِ؛
«اين دو نفر بيرون در هستند و اذن ملاقات می‌خواهند».
فرمود: من از اين‌ها ناراضی‌ام ولی (اَلبَیْتُ بَیْتُکَ)؛ خانه، خانه‌ی شماست [و من هم مطیع فرمان شمايم]. هر چه دستور بدهيد انجام می‌دهم. آن‌ها وارد شدند؛ امّا زهرا(س) رو از آن‌ها برگردانيد. آن‌ها نشستند و بنای عذرخواهی از پيشامدها گذاشتند. فرمود: من فقط یک جمله از شما می‌پرسم و ديگر با شما حرف نمی‌زنم؛ به من بگوييد آيا از پدرم اين را شنيده‌ايد كه فرمود:
فاطِمَة بَضْعَهٌ مِنّی مَنْ آذاها فَقَدْ آذانِی وَ مَنْ آذانِی فَقَدْ آذَی اللهَ؛
فاطمه پاره‌ی تن من است؛ هر كه او را بيازارد، مرا آزرده و هر كه مرا بيازارد، خدا را آزرده است. گفتند: بله شنيده‌ايم. در اين موقع آن‌حضرت دست به آسمان برداشت و گفت: خدايا، تو شاهد باش و كسانی كه اينجا حاضرند شاهد باشند كه اين دو نفر مرا آزرده‌اند و من از اين‌ها راضی نيستم و شكايتشان را پيش پدرم می‌برم.
پروردگارا،
به حرمت فاطمه‌ی زهرا(س) توفيق بندگی بهتر به ما عطا فرما.
حسن عاقبت به همه‌ی ما عنايت فرما.
گناهان ما را بيامرز.
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی دلِک.
و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
وَحُجَجِ اللهِ عَلی اَهْلِ الدُّنْیا
وَالْاخِرَةِ وَالْاُولی وَمَعادِنِ حِکْمَةِ اللهِ،
«سلام بر حجّت‌های خدا بر مردم دنیا و آخرت و ابتدا و معدن‌های حکمت خدا».


معنای حجّت و حجّة‌الاسلام


حجّت يعنی دليل و برهان و قاطع عذر؛ چون آنچه راه عذر را می‌بندد و انسان نمی‌تواند در مقابل آن، برای تخلّف از قانون عذری بياورد، دليل و برهان و حجّت است. این ‌که به آقايان علما حجّة‌الاسلام می‌گوییم، از اين نظر است كه آن بزرگوارانی كه واقعاً علمای ربّانی هستند، در حقيقت، حجّت اسلامند؛ يعنی، از جهت علوم دينی كه دارند و بر اساس علمشان از رذايل اخلاقی مطهّر و به فضايل آراسته گشته و عملاً در مسير تقوا و زهد و ورع سرمشق مردم شده‌اند، دليل بر حقّانیّت دين اسلامند و اسلام می‌تواند به وجود آن‌ها در عالم احتجاج* و استدلال كند و بگويد: دليل این‌که من می‌توانم انسان‌های با فضيلت تحويل بدهم، امثال فلان عالم است. يعنی می‌شود در دنيا آن‌ها را معرّفی كرد و نشان داد كه اگر مكتب دين قادر به پرورش انسان‌های با فضيلت نبود، اين چنين افراد پاک از آن بيرون نمی‌آمدند.
وجود اين‌ها دليل است بر این‌که اسلام مكتب انسان پرور و آدم‌ساز است. اگر واقعاً در ميان عالمان دين افرادی اين چنين باشند (که اِن شاء الله هستند) كه هم از جهت علمی هم از حيث تقوا، ورع، عدالت و ديگر فضايل نفسانی خود را تهذيب كرده‌اند؛ همين‌ها حقّاً دلیل و حجّت و برهان برای حقّانیّت اسلام هستند. البتّه، ما به القاب و عناوينی كه در زمان ما از باب تعارف رايج شده است كاری نداریم. بيشتر الفاظ و كلمات در ميان ما معنای واقعی خودشان را از دست داده‌اند.


حجّة‌الاسلام به معنای واقعی کلمه


حجّة‌الاسلام به معنای واقعی كلمه، وجود اقدس امام اميرالمؤمنين علی(ع) و فرزندان معصوم آن‌حضرت(ع) هستند. خود قرآن نيز اميرالمؤمنين(ع) را شاهد و دليل بر نبوّت پيامبر اكرم(ص) معرّفی می‌كند:
وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللهِ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ؛[2]
مردم كافر می‌گويند تو رسول نيستی؛ بگو شاهد بر رسالت من دو چيز است: يكی ذات اقدس خدا كه به دست من معجزات را ظاهر می‌سازد؛ همين كتابی كه بر زبان من، كه یک فرد امّی هستم، جاری شده است، شهادت خداست بر رسالت من و ديگر:
...مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ؛
آن كسی كه تمام حقايق اين كتاب در وجود او تحقّق يافته است. يعنی علی(ع) كه پرورش يافته در مكتب من و تجسّم بخش محتويات كتاب من است، دوّمين شاهد بر رسالت من است كه اگر من رسول مبعوث از جانب خدا نبودم، اگر اين كتابی كه آورده‌ام كتاب آسمانی نبود، مانند علی(ع) از دامن من و اين كتاب به دنيا تحويل داده نمی‌شد كه تمام سجایای* انسانی در درجه‌ی اعلی در وجود او مشهود و عيان است. بنابراين، آيا او شاهد كافی نيست بر این‌که من نبیّ و رسول مبعوث از جانب خدا هستم؟


دو معجزه‌ی بارز نبیّ اسلام(ص)، قرآن و علی(ع)


پس من دو معجزه دارم: يكی قرآن و ديگری محصول مکتب قرآن، یعنی علی(ع) که مصداق (...مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ) است و با تمام وجودش تجسّم‌بخش به حقایق آسمانی قرآن است؛ و لذا علی(ع) به معنای واقعی کلمه حجّة‌الاسلام و حجّة‌النّبوّة و حجّةالرّسالة و حجّة‌القرآن است. در درجه‌‌ی اوّل، علی اميرالمؤمنين(ع) و ائمّه‌ی معصومین(ع) حجّة‌الاسلامند و در درجه‌ی بعد، ريزه‌خواران خوان نعمتشان و تربيت‌يافتگان مكتبشان از علمای ربانی حجّة‌الاسلامند. البتّه، ما از آن نظر که در بیانات خودشان، از خودشان تعبیر به حجّة‌الاسلام نکرده‌اند، مجاز نیستیم که عنوان حجّة‌الاسلام به آن بزرگواران اطلاق کنیم، بلکه همان‌گونه كه خودشان فرموده‌اند حجّة‌الله هستند و ما هم به تعليم خودشان می‌گوییم:
السَّلامُ عَلَی حُجَجِ اللهِ عَلَی خَلْقِهِ؛
سلام بر آن‌ها که حجّت و برهان و دلیل مبعوث از جانب خدا هستند و قاطع عذرند؛ یعنی، خدا خواسته است راه عذر را بر بندگان ببندد تا كسی نگويد: من خبر نداشتم كه دين و شريعتی در عالم هست و همچنين راهی برای به دست آوردن دين و شريعت نداشتم تا عمل كنم. آری، برای این‌که راه اين عذر بسته شود، خداوند حكيم لطف كرده و راهنمايان معصوم از جانب خود برانگيخته است تا دين و شريعت خدا را به مردم برسانند؛ لذا هيچ عذری در پیشگاه خدا برای تخلّف از دين نداريم. آيا می‌توانيم بگوييم: من نمی‌دانستم آن كسی كه مدّعی نبوّت یا امامت است، در ادّعا صادق است یا نه؟ عالم به احکام خدا هست یا نه؟ آیا اشتباه نمی‌كند؟ آيا مقهور شهوات نفسش واقع نمی‌شود؟ اين‌ها عذرهايی است كه ممكن است انسان برای خودش بتراشد ولی برای بستن راه اين عذرها خدا هاديان عالم به احكام و معصوم از خطا را همراه با آيات بیّنات* و خوارق عادات، كه شاهد صدق گفتارشان باشد، به عنوان مبلّغ دین معرّفی کرده است؛ یعنی:
هم علمشان مطابق با واقع است هم عقلشان حاكم بر شهواتشان است. نه كمترين سهو و خطا و اشتباه عارض ادراكاتشان می‌شود نه كوچک‌ترين مقهوريّت در مقابل شهوات نفسانی دامنگير عقلشان می‌گردد. به همين جهت است كه انبياء و امامان(ع) حجّت‌های خدا و قاطع عذر بندگان خدا هستند؛ يعنی، ما ديگر نمی‌توانیم هيچ گونه عذری برای تخلّف از دین بياوريم؛ زيرا هم عقل داريم و با آن مصالح و مفاسد را تشخيص می‌دهيم، هم دارای اراده و اختیار و آزادی در مقام عمل هستیم. از آن طرف، انسان‌های معصوم از خطا و عالم به حقایق احکام خدا را برای ابلاغ شريعت و هدايت به صراط مستقيم سعادت در ميان ما قرار داده‌اند. بنابراين، اگر بگويند چرا اطاعت نكردی، ما چه عذری می‌توانیم بیاوریم؟ امامان(ع) علاوه بر داشتن صفت عصمت (كه هرگز عقلشان مقهور شهوات نفسشان قرار نمی‌گيرد) دارای علم لدنّی نیز هستند؛ يعنی، علمشان از طريق اكتساب از بشر حاصل نمی‌شود كه احتمال اشتباه و خطا در آن برود، بلکه مستقیماً از جانب خالقشان به آن‌ها افاضه* می‌گردد و از لحظه‌ی تولّدشان، بلکه در رحم مادرانشان هم كه بوده‌اند، مشمول لطف خاصّ و افاضه‌ی حضرت حقّ بوده‌اند.
نمونه‌ای از این واقعیّت در قرآن در مورد حضرت مسیح، عیسی‌بن‌مریم(ع) آمده است که از ساعت اوّل ولادت لب به سخن گشوده و اظهار نبوّت و آگاهی از حقایق آسمانی کرده است:
قالَ إنِّی عَبْدُ اللهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا؛[3]
گفت: من بنده‌‌‌ی خدا هستم و خالقم به من كتاب داده و پيامبرم ساخته است. در حالی كه کودک نوزاد اصلاً قادر به تلفّظ نیست؛ تا چه رسد به این‌که ادراک حقایق آسمانی کرده اظهار نبوّت کند.
آری، اعتقاد حقّ ما شیعه‌ی امامیّه این است که امامان(ع) از مادر که متولّد می‌شوند، به اذن خدا احاطه‌ی علمی به حقايق عالم دارند و معصوم از هر گونه خطا و عصيانند و حجّت خدا درميان آدميان.


خودآزمایی


1- چرا و چگونه حضرت صدّیقه‌ی کبری(س) پايه‌ی حكومت ظالمانه‌ی ابوبكر و عمر را تخريب كرد؟
2- به چه دلیل ابوبکر و عمر تصميم گرفتند از ‌حضرت زهرا(س) كه در بستر بيماری افتاده بود عيادت كنند؟
3- چرا به برخی آقايان علما حجّة‌الاسلام می‌گویند؟

 

پی نوشت ها


[1]ـ سوره‌ی احزاب، آیه‌ی 57.
* احتجاج: حجّت و دلیل آوردن.
[2]ـ سوره‌ی رعد، آیه‌ی 43.
* سجایا: جمع سجیّه، خُلق‌ها، خوی‌ها.
* بیّنات:‌ جمع بیّنه به معنی دلیل روشن.
* افاضه: بهره‌دادن، فیض رسانیدن.
[3]ـ سوره‌ی مریم، آیه‌ی 30.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: