مسلمانان عقیده دارند که بعد از این که میت در قبر دفن شد فرشتگانی که از جانب خدا مأموریت سؤال را بر عهده دارند بر او نازل میشوند. از ایمان و عقاید او سؤال میکنند اگر مؤمن و نیکوکار بود دری از بهشت به رویش گشوده میشود و تا قیامت از نعمتهای بهشتی استفاده میکند و اگر کافر و ستمکار بود، دری از دوزخ به رویش گشوده میشود و تا قیامت از عذابهای دوزخی معذب خواهد بود. در اصل این موضوع تردیدی نیست، چون احادیث فراوانی در این باره وارد شده که از باب نمونه به برخی از آنها اشاره میشود:
امام صادق(ع) فرمود: «هر کس سه چیز را انکار کند از شیعیان ما نیست:
معراج پیامبر، سؤال در قبر، و شفاعت.»[1] حضرت موسی بن جعفر(ع) از پدرش حضرت صادق(ع) نقل کرده که فرمود: «هنگامی که مؤمن بمیرد هفتاد هزار فرشته در تشییع جنازهاش حاضر میشوند، وقتی داخل قبر شد منکر و نکیر بر او وارد میشوند، او را برای سؤال مینشانند، به او میگویند:
خدای تو کیست؟ دینت چیست؟ و پیامبرت کیست؟ مؤمن پاسخ میدهد:
پروردگارم الله و پیامبرم محمد و اسلام دینم میباشد. در این هنگام قبرش به مقداری که چشم کار میکند توسعه مییابد و از غذاهای بهشتی برایش میآورند و با روح و ریحان پذیرایی میشود. در همین باره است که در قرآن آمده: «پس اگر از مقربين باشد از روح و ريحان بهرهمند مىگردد.» یعنی در قبر، و جنت نعیم، یعنی در آخرت. آنگاه فرمود: هنگامی که شخص کافر از دنیا رفت هفتاد هزار از مأموران دوزخ او را تا قبر تشییع میکنند. در این حال مرده به زبانی که همه میشنوند، جز جن و انس، به تشییعکنندگان التماس میکند و میگوید: کاش میتوانستم به دنیا باز گردم و از مؤمنین باشم و میگوید: مرا به دنیا برگردانید شاید در آنچه وا گذاشتهام عمل صالحی انجام دهم. فرشتگان مأمور دوزخ به او میگویند: چنین چیزی امکان ندارد. این سخنی است که تو میگویی و یکی از فرشتگان میگوید: اگر به دنیا هم باز گردد همانند گذشتهاش عمل خواهد کرد. وقتی جنازهاش داخل قبر شد و مردم پراکنده شدند نکیر و منکر با بدترین صورت بر او نازل میشوند و برای پاسخ دادن او را بر پا میدارند. به او میگویند: پروردگارت کیست؟ دینت چیست؟ و پیامبرت کیست؟ کافر چون ایمان باطنی ندارد در پاسخ به این سؤالها زبانش به لکنت میافتد و از جواب دادن عاجز میشود. پس آن دو فرشته تازیانهای از عذاب بر او میزنند که همه اشیا از آن به وحشت میافتند. آنگاه به او میگویند:
پروردگارت کیست؟ دینت چیست؟ و پیامبرت کیست؟ در جواب میگوید: نمیدانم پس به او میگویند: نه میدانی نه هدایت شدهای نه رستگاری. پس دری از دوزخ برایش باز میشود و از آبهای داغ جهنم برایش فرود میآید. در همین باره در قرآن آمده است:
«وَأَمّا إِنْ كانَ مِنَ المُكَذِّبِينَ الضّالِّينَ * فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ»[2] یعنی در قبر [با آب جوشان پذیرایی میشود] «وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ»[3] یعنی در آخرت [به جهنم میافتد].[4]
حضرت علی(ع) فرمود: «هنگامى كه ميت داخل گودال قبر شد دو فرشته به نامهاى منكر و نكير بر او وارد مىشوند نخستين سؤال آنها از ميت دربارهی خدا، پيامبر و خليفه است، اگر جواب داد نجات پيدا مىكند و اگر عاجز ماند او را تعذيب مىكنند.»[5]
دهها حدیث دیگر به همین مضمون هست، که آوردن آنها باعث تطویل کلام است.
فشار قبر از حوادث سختی است که در برخی احادیث آمده و پیامبر اسلام از آن خبر داده است. از باب نمونه:
امیرالمؤمنین(ع) در نامهاش به محمد بن ابیبکر نوشت: «ای بندگان خدا حوادث بعد از مرگ سختتر از خود مرگ است. از تنگی و فشار و ظلمت و غربت در قبر برحذر باشید. قبر در هر روز ندا میکند: من خانهی غربت، خانه خاک، خانه وحشت، خانه حیواناتِ آزار دهنده هستم. قبر یا باغی است از باغستانهای بهشت یا گودالی است از گودالهای دوزخ. هنگامی که بنده مؤمن دفن میشود زمین میگوید: خوش آمدی، من قبلاً دوست داشتم روی من راه بروی. اکنون که در اختیار من هستی خواهی دید که رفتار من با تو چگونه خواهد بود. آنگاه قبرش به مقدار دید چشم توسعه مییابد. اما شخص کافر وقتی دفن شد زمین میگوید: خوش نیامدی. قبلاً که روی من راه میرفتی تو را دوست نداشتم اکنون که در اختیار من قرار گرفتی رفتارم را با تو خواهی دید. آنگاه فشاری بر او وارد میسازد که استخوانهایش در هم کوبیده میشود. زندگی سختی که خدا به کافران در قبر وعده داده عبارت است از این که نود و نه مار بزرگ را بر او مسلط میکند که گوشتش را میگزند و استخوانهایش را در هم میکوبند. این وضع تا قیامت بر او ادامه دارد. اگر یکی از آن مارهای عظیم در زمین بدمد گیاهی بر آن نخواهد رویید. ای بندگان خدا نفوس ضعیف و جسدهای ناز پرورده خود را از این سختیها حفظ کنید. جسد و نفوس خودتان را از ابتلای به گرفتاریهایی که تاب تحمل آنها را ندارید نگهدارید، به کارهایی که خدا دوست دارد عمل کنید و از انجام کارهایی که از آنها نهی کرده اجتناب نمایید.»[6]
پیامبر در علت فشار قبر سعد بن معاذ فرمود: «با همسرش تند خو و بد اخلاق بود.»[7]
رسول خدا فرمود: «فشار قبر در اثر تضييع نعمتها به وجود مىآيد.»[8]
با توجه به این قبیل احادیث است که تعدادی از علما اصل مسئلهی سؤال قبر و عذاب یا نعمتهای در قبر را یکی از اصول مسلم و قطعی اسلام میدانند:
مولی محسن فیض کاشانی مینویسد:
سؤال در قبر و عذاب و ثواب در آن یکی از مسائل ضروری اسلام میباشد، چون در این باره احادیث فراوانی از طریق شیعه و اهل سنت وجود دارد که هر گونه شک و شبههای را زائل میسازد.[9]
شیخ طوسی در تجرید الاعتقاد مینویسد:
عذاب قبر واقع خواهد شد، چون هم امکان وقوع دارد و هم احادیث متواتری در این باره از اهل بیت صادر شده است.[10]
شبرّ در این مورد نوشته است:
عذابِ برزخ و ثواب آن مسئلهای است که مسلمانان بر آن اجماع دارند.[11]
بنابراین در اصل سؤال و عذاب قبر نباید تردید کرد ولی کیفیت سؤال و عذاب نیاز به بحث و بررسی دارد.
آیا انسان مرده سؤال فرشتگان را با همین گوش دنیوی میشنود و با همین زبان پاسخ میدهد یا به گونهای دیگر است.
بدنی که قلب، مغز، اعصاب، گوش، چشم، زبان و دیگر اعضایش از کار افتاده و سرد شده است چگونه میتواند سؤال فرشتگان را با گوش بشنود و با زبان پاسخ دهد؟.
به علاوه، مگر فرشتگان که از مجردات هستند با همین زبان دنیوی از میت سؤال میکنند تا او با گوش دنیوی بشنود و با همین زبان پاسخ دهد.
سخن گفتن فرشتگان به گونهای دیگر است که باگوشهای دنیوی قابل شنیدن نیست. جبرئیل با پیامبر سخن میگفت ولی اطرافیان آن حضرت نمیشنیدند.
پیامبر سخنان جبرئیل را با گوش باطن میشنید و با زبان باطن با او سخن میگفت سؤال فرشتگان از میت نیز باید همین گونه باشد. فرشتگان با نفس و روح مجرد میت سخن میگویند. او نیز با گوش جان سؤال فرشتگان را میشنود و با زبان باطن پاسخ میدهد. به همین جهت اگر ضبط صوتی در قبر گذاشته شود صدایی را ضبط نخواهد کرد.
ثواب و عقابهای قبر نیز باید همین گونه باشند. این قبر خاکی که توسعه پیدا نمیکند و دری از بهشت به سویش باز نمیشود تا نعمتهای بهشتی بدانجا بیایند. بدن از کار افتاده میت هم که نیاز به غذا ندارد.
بنابراین قبر باید مربوط به روح و جایگاه او باشد. عذابهای قبر نیز باید همین گونه باشند. در این گودالی که میت در آن دفن شده نه عقرب وجود دارد نه افعیهای عظیمالجثه نه سایر حیوانات موذی، اگر هم باشند و بدن میت را بگزند جسد از کار افتاده چه احساسی دارد؟ بنابراین حیوانات موذی قبر باید به گونهای باشند که روح میت را آزار دهند و همین مقدار در عذاب قبر کافی است. عذابهای روحی و نفسانی قطعاً از عذابهای جسمانی شدیدتر هستند.
در عذابهای جسمانی نیز آن که واقعاً معذب میشود نفس است. در این قبر زمینی اثری از فشار و آتش دوزخی مشاهده نمیشود بنابراین قبر مذکور در اخبار باید جایگاه دیگری باشد.
آن قبر جایگاه روح است نه جسم بدین جهت میتوان گفت مراد از قبر اولین جایگاه روح است پس از مرگ یعنی آغاز ورود در عالم برزخ.
ولی چون این انتقال همزمان است با دخول میت در قبرِ زمینی از آن به قبر تعبیر شده است. بنابراین کسی که در دریا غرق شده یا بدنش قطعه قطعه و له شده یا سوخته و خاکستر شده او نیز سؤال قبر دارد و از لذتهای بهشتی و عذابهای دوزخی برخوردار خواهد شد.
در برخی احادیث نیز قبر به همین معنا تفسیر شده است از باب نمونه:
رسول خدا(ص) فرمود: «قبر، اول منزل آخرت است. اگر انسان از آنجا نجات پيدا كرد بعد از آن برايش آسانتر خواهد بود و اگر از آن نجات نيافت بعد از آن كمتر نخواهد بود.»[12]
امام سجاد(ع) بعد از تلاوت آیهی «وَمِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» فرمود: «برزخ قبر است همانا كه براى آنان در آنجا زندگى سختى است به خدا سوگند قبر يا باغى است از باغستانهاى بهشت يا گودالى است از گودالهاى دوزخ.»[13]
علامه مجلسی مینویسد: «مراد از قبر در اكثر احاديث، عالم برزخ است كه روح انسان بدان جا انتقال مىيابد.»[14]
علامه طباطبائی در حاشیه بحارالأنوار نوشته است:
شاید مقصود این باشد که انسان بعد از مرگ به کلی باطل و نابود نمیشود بلکه به حیاتی دیگر غیر از حیات حسی سابق که آن را از دست داده میرسد. چنان که پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«وإنّما تَنتَقلون من دار إلى دار». اما روایاتی که ظاهر آنها این است که روح در قبر تا زانوی میت داخل بدن او میشود تمثیلی است برای سؤال در قبر چنان که جملههایی که در همین احادیث از قول فرشتگان آمده که به مؤمن میگویند: همانند عروس بخواب، تمثیلی است برای توقف مؤمن در قبر به انتظار قیامت.[15]
امام خمینی قدس سره در این باره مینویسد:
اما این مطلب بدان معنا نیست که همین قبر، دار سؤال و آرامگاه مؤمن باشد، آن قبری که سؤال و جواب و یا الم و غم و یا سرور و شادی دارد نشأه طبیعت نیست بلکه در نشأه برزخ و عالم مثال است. انس و توجه به دار طبیعت تا مادامی که نفس در برزخ و عالم قبر است وجود دارد، و سعه و ضیق این عالم تابع سعه و ضیق صدر و نفس انسان است. لکن قبری که یک متر و نیم طول و نیم متر عرض دارد همان قبری نیست که گفتهاند: بین المشرق و المغرب است، یا مثلاً در این قبرها هر چه بگردیم اژدهایی نمییابیم.[16]
۱- شیعیان چه چیزهایی را انکار نمیکنند؟
۲- مراد از قبر چیست؟
[1]. بحارالأنوار، ج 6، ص 223: قال الصادق(ع): «من أنكر ثلاثة أشياء، فليس من شيعتنا: المعراجَ، والمسألةَ في القبر، و الشفاعةَ».
[2]. واقعه (56) آيه 93.
[3]. همان، آيه 9.
[4]. بحارالأنوار، ج 6، ص 222: موسى بن جعفر، عن أبيه(ع) قال: «إذا مات المؤمن شيّعه سبعون ألف ملك إلى قبره، فإذا أُدخل قبره أتاه منكر و نكير فيقُعِدانه و يقولان له: من ربُّك؟ و ما دينُك؟ و من نبيُّك؟ فيقول: ربّي اللهُ، و محمد نبييّ، و الإسلامُ ديني. فيفسحان له في قبره مدّ بصره، و يأتيانه بالطعام من الجنّة، و يدخلان عليه الروح و الريحان. و ذلك قوله عزّوجلّ «فَأَمّا إِنْ كانَ مِنَ المُقَرَّبِينَ * فَرَوْحٌ وَرَيْحانٌ» يعني في قبره، «وَجَنَّةُ نَعِيمٍ» يعني في الآخرة.
ثمّ قال(ع): إذا مات الكافر شيّعه سبعون ألفاً من الزبانية إلى قبره، و إنّه ليناشِدُ حامليه بصوت يسمعه كلُّ شيءٍ إلّا الثقلان و يقول: لو أنّ لي كرّة فأكون من المؤمنين، و يقول: ارجعوني لعليّ أعمل صالحاً فيما تركت، فتجيبه الزبانية: كلّا إنّها كلمة أنت قائلها. و يناديهم ملك: لو رُدَّ لعادَ لما نهي عنه. فإذا أدخل قبره و فارقه الناس أتاه منكر و نكير في أهول صورة فيُقيمانِه، ثمّ يقولان له: من ربّك؟ و ما دينُك؟ و من نبيّك؟ فيتلجلج لسانُه و لا يقدر على الجواب. فيضربانِه ضربةً من عذاب الله يذعرلها كلّ شيء، ثمّ يقولان له: من ربّك؟ ما دينُك؟ و من نبيّك؟ فيقول: لا أدري، فيقولان له: لادَريتَ و لا هُديتَ و لا أُفلحتَ، ثمّ يفتحان له باباً إلى النار، و ينزلان إليه من الحميم من جهنّم، و ذلك قول الله عزّوجلّ «وَأَمّا إِنْ كانَ مِنَ المُكَذِّبِينَ الضّالِّينَ * فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ» يعني في القبر، «وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ» يعني في الآخرة».
[5]. همان، ص 233: زر بن حبيش قال سمعتُ عليّاً(ع) يقول: «إنّ العبد إذا أُدخل حفرتَه أتاه ملكان إسمُهما مُنكَر و نكير، فأوّل من يسألانه عن ربِّه، ثمّ عن نبيِّه، ثمّ عن وليِّه، فإن أجاب نجا، و إن عجز عذّباه إلخ».
[6]. همان، ص 218: فيما كتب أميرالمؤمنين(ع) لمحمّد بن أبيبكر: «يا عبادالله! ما بعد الموت لمن لايغفر له أشدّ من الموت القبر، فاحذروا ضيقَه، و ضنكَه، و ظُلمتَه، و غربتَه، إنّ القبر يقول كلّ يوم: أنابيتُ الغربِة، أنا بيت التراب، أنابيت الوحشةِ، أنابيتُ الدود و الهوامّ، و القبر روضة من رياض الجنّة أو حفرة من حفر النيران، إنّ العبد المؤمن إذا دُفِن قالت له الأرض: مرحباً و أهلاً، قد كنتَ ممَّن أحبُّ أن تمشيَ على ظهري، فإذا وليتك فستعلم كيف صنيعي بك، فيتّسع له مدّ البصر. و أنّ الكافر إذا دُفِن قالت له الأرض: لا مرحباً بك و لا أهلاً، لقد كنتَ من أبغض من يمشي على ظهري، فإذا ولّيتك فستعلم كيف صنيعي بك، فتضمّه حتى تلتقي أضلاعه، و أنّ المعيشة الضنك التي حذّر الله منها عدوّه عذابَ القبر، إنّه يسلّط على الكافر في قبره تسعة و تسعين تنّيناً، فينهشنَ لحمَه، و يُكسِرنَ عظمَه، يتردّدن عليه كذلك إلى يوم يبعث، لو أنّ تنّيتاً منها نفخ في الأرض لم تنبت زرعاً. يا عبادالله! إنّ أنفسكم الضعيفة وأجسادكم الناعمة الرقيقة التي يكفيها اليسير تضعف عن هذا، فإن استطعتم أن تجزعوا لأجسادكم و أنفسكم بما لا طاقة لكم به، و لا صبر لكم عليه، فاعملوا بما أحبّ الله، واتركوا ما كره الله».
[7]. بحارالأنوار، ج 6، ص 217.
[8]. همان، ص 221.
[9]. محسن كاشانى، علم اليقين، ج 2، ص 873.
[10]. علامه حلى، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، ص 424.
[11]. حق اليقين، ج 2، ص 68.
[12]. بحارالأنوار، ج 6، ص 242: قال النبيّ(ص): «إنّ القبرَ أوّلُ مَنازلِ الآخرة، فإن نَجا منه فما بعدُه أيسرُ، و إن لمينجَ منه فما بعده ليس بأقلَّ».
[13]. همان، ص 214: إنّ عليّ بنَ الحسينِ(ع) تلا «وَمِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» قال: «هو القبر، و أنّ لهم فيه لمعيشة ضنكاً، و اللهِ إنَّ القبر لروضة من رياض الجنّة أو حفرة من حفر النيران».
[14]. بحارالأنوار، ج 6، ص 27۱.
[15]. همان، 280.
[16]. معاد از ديدگاه امام خمينى، ص 171.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی