بخش دوّم: برهان های اثبات وجود خدا | ۶
دستگاهِ گردش خون بسیار جالب و شگفتانگیز است. هم اکنون که این کتاب را میخوانید، قلب شما در حدود هفتاد مرتبه در دقیقه میطپد و با ضربان مداوم و دقیق خود به تمام سلولهای بدن شما غذا و اکسیژن میرساند، میدانید اگر قلب چند دقیقه از حرکت باز ایستد؟ چه میشود؟
مطالعه دستگاه گردش خون (قلب و سرخرگها، سیاهرگها، مویرگها...) ما را به وجود آفریدگار دانا و توانا رهنمون میشود.
خون همانند جوی آبی از کنار و اطراف همهی سلولهای بدن میگذرد و به آنها غذا و اکسیژن میرساند. در داخل مایع خون، گلبولهای قرمز شناورند.
در هر میلی متر مکعب خون تقریباً پنج میلیون گلبول قرمز وجود دارد و در بدن هر انسانی در حدود 25000 میلیارد گلبول قرمز وجود دارد، کار گلبولهای قرمز بسیار دقیق و جالب میباشد. گلبولهای قرمز مسئولیت رساندن اکسیژن را به سلولها و گرفتن دی اکسید کربن را از سلولها بر عهده دارند و برای انجام این مسئولیت حیاتبخش مرتباً در رگهای بدن در حرکت و گردش هستند. طول این مسیر بسیار زیاد است. عمر متوسط یک گلبول قرمز 120 روز است و به وسیلهی مراکز خونساز بدن گلبولهای جدید دائماً ساخته میشوند.
خوب است همراه یک دسته از گلبولها یک مسافرت علمی ترتیب دهیم و تا آن جا که میتوانیم به قسمتهای مختلفی که آنها سفر میکنند، برویم و از نزدیک نظم و همآهنگی دقیقی را که در دستگاه عظیم و دقیق گردش خون وجود دارد، مشاهده کنیم. یقیناً با مشاهدهی این نظم و همآهنگی شگفت خواهیم گفت: بزرگ و دانا و تواناست آفریدگاری که این چنین دستگاهی را آفریده است.
اگر عکس و تصویری از عکس در منزل دارید به آن نگاه کنید، به بطن چپ قلب بنگرید. مسافرت فرضی ما در ساعت 9 صبح روز شنبه همراه با یک دسته از گلبولهای قرمز که با خود اکسیژن برداشتهاند آغاز میشود، انقباض بطن چپ حرکت شدیدی ایجاد میکند که ما را از ایستگاه بیرون میراند. خیلی عجیب و دیدنی است به یک کانال وسیع و پر انشعاب رسیدهایم، سرخرگ آئورت با انشعابهای مختلفی که دارد خون را تقسیم میکند و برای هر عضوی مقدار معینی خون میفرستد.
با ضربات پیاپی و مکرری که از پشت به ما میرسد ما همچنان در حرکت هستیم، از گلبولهای همسفر میپرسیم: مسیر حرکت ما چیست و به کجا میرویم؟ میگویند به سوی مغز در حرکت هستیم. انقباضهای پیاپی قلب همچنان ضربههای جدید ایجاد میکند و ما را به پیش میراند، راه کم کم باریک میشود، باریک و باریکتر، آن چنان باریک که اگر آن را صد برابر کنیم به اندازهی ضخامت یک مو میگردد، این جا را شبکهی مویرگها میگویند، راه بسیار باریک و پر پیچ و خم میباشد.
از گلبولهای همسفر میپرسیم: آیا در بین راه توقفی داریم، میگویند: نه، اما در کنار این سلولها مقداری از سرعت میکاهیم، اکسیژنی را که با خود آوردهایم میدهیم و دی اکسید کربن را ـ که حاصل سوخت و سوز سلول است ـ میگیریم و باز میگردیم. در این جا شاهد بودیم که گلبولها اکسیژنهایی که همراه آورده بودند به سلولها دادند و سلولها نفس تازهای کشیدند و دی اکسید کربن را به گلبولها دادند.
علاوه بر این دیدیم که سلولها به سرعت مواد زاید خود را به مایع خون میریزند تا خون آنها را با خود ببرد و دور بریزد.
رنگ و روی سرخ گلبولها کبود شده و دیگر آن نشاط و شادابی را ندارند و از راههای باریک و پر پیچ و خم دیگری که معلوم است خوب بلد هستند، باز میگردند، کجا بر میگردید؟ به سوی قلب، در مسیر بازگشت، از پشت ضربههای پیاپی که به وسیلهی انقباضهای قلب ایجاد میشود ما را میراند و گویی کششی ما را به جلو میکشد، کم کم راه باز و بازتر میشود از مویرگها میگذریم به رگهای تیرهای میرسیم، نامش را میپرسیم، میگویند سیاهرگها، (زیرا خون تصفیه نشده و تیره از آنها عبور میکند) و در پایان این مسیر به قلب میرسیم.
حالا به قلب رسیدهایم، آیا مسافرت ما تمام شده؟ نه ... بلکه توقف بسیار کوتاهی داریم و یک باره دریچهای زیر پایمان باز میشود و همه با هم در بطن راست فرود میآییم. توضیح میدهند که این دریچه نامش دریچهی سه لختی و کارش بسیار حساس است. یک طرفه کار میکند و فقط از سوی دهلیز به سوی بطن باز میشود و از سوی بطن به سوی دهلیز باز نمیشود بلکه کاملاً بسته و بدون هیچگونه منفذ و شکافی راه بازگشت خون را به دهلیز میبندد.
در کار دریچهی سه لختی میاندیشیم که با یک ضربهی شدید از بطن راست بیرون رانده میشویم، به کجا میرویم؟ به سوی ششها، برای چه؟ برای اکسیژن گرفتن، با چند ضربهی پیاپی به کنار کیسههای هوایی میرسیم، گلبولها در کنار هوای آزادی که با تنفس از بیرون به درون ششها آمده است، دی اکسید کربن خفه کننده را رها میکنند و دوباره اکسیژن حیات بخش میگیرند و از راههای پر پیچ و خم و باریک دیگری که کم کم گشادتر میشود به قلب باز میگردند.
پس از آن که گلبولها اکسیژن گرفتند و با نشاط به دهلیز وارد شدند دریچهای (دریچهی دو لختی یا میترال) زیر پایشان گشوده میشود و به بطن چپ همان ایستگاه نخستین حرکت فرود میآیند. فوراً از آنها خداحافظی میکنیم و قبل از این که با یک انقباض شدید دوباره به همان کانالها رانده شویم از دوستان همسفر خود جدا میشویم.
در این مسافرت فرضی با دو گردش خون آشنا شدیم: نخست، گردش عمومی خون و دوم گردش ششی خون. گردش عمومی خون از بطن چپ آغاز میشود و قلب همانند یک تلمبهی پرقدرت خون را به تمام بافتهای بدن میرساند و به دهلیز راست پایان میپذیرد. گردش ششی خون از بطن راست آغاز میشود و با گذر از رگها خون به ششها میرسد و پس از تبادل دی اکسید کربن و اکسیژن به دهلیز چپ باز میگردد.
پس از انقباض همآهنگ و همزمان بطنها، دهلیزها باز میشوند و خون را از سیاهرگها به سوی خود میکشند و رفته رفته پر میشوند، این جا مرحلهی انبساط عمومی قلب آغاز میشود. که در این مرحله همهی حفرههای قلب در حال استراحت هستند:
1. انقباض دهلیزها پس از مرحله استراحت عمومی انجام میگیرد و خون را از دهلیزها به سوی بطنها میراند.
2. انقباض بطنها که از یک سو خون را به بافتهای بدن و از سوی دیگر خون را به ششها میرانند.
3. استراحت عمومی.
این سه مرحله جمعاً در حدود 8/0 ثانیه طول میکشد و به این ترتیب قلب انسان در یک دقیقه تقریباً 70 بار میزند.
اگر به همین اندازه که به کار دقیق و همآهنگ قلب و گردش خون آشنا شدیم بنگریم و بیندیشم، در مییابیم که این دستگاه جالب و شگفتانگیز آفریدگاری دانا و توانا دارد که آن را به این زیبایی و ظرافت و دقت آفریده است.
برای تحرّک بیشتر اندیشه میتوان چنین سؤالهایی را در پیشگاه عقل مطرح کرد و پاسخ خواست:
1. آیا قلب با این همه ظرافت و شگفتی میتواند، خود به خود و بدون هدف به وجود آمده باشد؟
2. آیا دهلیزها و بطنهای قلب، خود طراح شکل و کار خود بودهاند؟
3. آیا دریچههای قلب، خود چنین مسئولیت ویژهای را برای خود طراحی کرده و سپس خود را آفریدهاند؟
4. آیا شبکه ظریف سرخرگها و سیاهرگها و مویرگها خود به خود و یا بر حسب تصادف به وجود آمدهاند؟
5. آیا نظم و همآهنگی و همکاری بین قلب و شبکهی رگها و دستگاه تنفس بر حسب اتفاق بوده است؟ و آیا ...؟
جواب خردمندانهی شما روشن است. بزرگ و دانا و تواناست آفریدگاری که این چنین دستگاه شگفتی را آفریده است. الله اکبر.
1- چگونه مطالعه دستگاه گردش خون ما را به وجود آفریدگار دانا و توانا رهنمون میسازد؟
2- مراحل یک ضربان کامل قلب را نام ببرید.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی