فصل دوّم: فلسفهی حجاب و آثار آن | ۳
تردیدی نیست که مقدّسترین پیوندها که طبق نوامیس خلقت و فطرت این پیوند لازم و ضروری است، پیوند زناشوئی و تشکیل خانواده است، برای پایداری و استواری این کانون و پیوند اموری لازم است که مهمترین آن، موضوع عفت خانوادگی است، اگر زن لذتهای جنسی خود را از محیط خانواده بیرون نبرد و طبق دستورات دقیق اسلام در نگهداری خانه و شوهر کوشید مسلّماً محیط خانه را به یک محیط سالم و پاک و آرامبخش در خواهد آورد، ولی بانوئی که رعایت حجاب نکند، و لذتهای جنسی را به بیرون خانه بکشاند، چنین زنی نوعا هوسی خواهد شد و بطور خودآگاه و ناخودآگاه عاملی برای پاشیدگی و تیرگی کانون خانواده میشود.
ناسازگاریهائی که بین شوهر و زن به وجود میآید، اکثراً به خاطر آن است که زن حفظ حجاب و عفّت نکرده و در بیرون خانه چشم کسی به او افتاده و او هم فریفته و دلباخته گشته و کم کم از شوهرش سرد شده و باعث آزار شوهر گردیده تا طلاقش دهد.
در آماری آمده بود، شوهری مدتی میبیند همسرش بخاطر بهانههای کوچک راه ناسازگاری به پیش گرفته است، پس از بررسی علل آن آگاه میشود که همسرش بر اثر بیبند و باری با یکی از بستگانش روابط دوستانه دارد، به دادسرا برای همسرش شکایت میکند، سرانجام همسرش در دادسرا به این امر اقرار مینماید.[1]
از این رو برای حفظ و پایداری کانون خانواده، و بوجود آوردن محیط سالم در خانواده و فرزندان پاک، لازم است عفّت رعایت شود باید این مطلب را هیچگاه فراموش نکرد که امنیّت ناموسی بزرگترین و ضروریترین امنیتی است که در جهان باید باشد و مسلّماً رعایت پوشش و حجاب، عامل قوی و سازنده برای ایجاد و حفظ این امنیت خواهد بود.
از خانواده میگذریم و به اجتماع مینگریم، میبینیم پایداری و استحکام اجتماع نیز بستگی به حفظ عفّت و حجاب دارد، چه آنکه اجتماع از خانوادهها تشکیل میشود، مهمترین گروه اجتماع را جوانان تشکیل میدهند، اگر در برابر دیدههای جوانان مناظر شهوتانگیز و تهییج باشد، بدون تردید همین مناظر عاملی قوی برای سوق دادن جوانان به سوی فساد خواهند بود، نتیجه آن خواهد شد که نیروی فعّال اجتماع و جوانان در راههای باطل و لغو صرف گردد، سرانجام به کار و فعالیت و پیشرفت و اقتصاد و اخلاق اجتماع ضربه سختی وارد خواهد آمد و لازمهی این ضربه، فرور رفتگی و پاشیدگی و تزلزل اجتماع خواهد شد.
بیماریهائی که از ناحیهی انحرافات جنسی دامنگیر اجتماع میشود، طلاقها و جدائیها و نزاعهائی که از این ناحیه به انسان میرسد نیز هر کدام دلیل پاشیدگی اجتماع است که بیشتر به خاطر عدم پوشش صحیح زنان بروز میکند.
علی(ع) در یکی از سخنان پرمغز خود در مورد حفظ کانون خانواده به امام حسن(ع) گوید: «به زن خانواده بیشتر از اندازهی شأنش آزادی مده، زیرا رعایت اندازه، برای حال زن مفیدتر و برای فکرش سالمتر و برای زیبائیش با دوامتر خواهد بود، چه آنکه زن ریحانه است، نه قهرمانه (یعنی لطیف و آسیبپذیر است و باید آنرا حفظ کرد) در عین حال مواظب باش که به شخصیت او ضربه نزنی»[2] یعنی نه او را محروم کن و نه اجازهی آزادی بیش از حد به او بده.
از این عبارت استفاده میشود که آزادی ندادن بیش از حدود و حصار عفاف به زن، علاوه بر حفظ خانواده و اجتماع برای خود زن نیز مفید و لازم خواهد بود، چه آنکه رعایت عفت و حجاب، او را از مزاحمت افراد سبکسر و بوالهوس حفظ کرده و از سقوط و انحراف نجات میبخشد.
حضرت موسی(ع) با تلاشهای پیگیر خود به تدریج بر ستمگران پیروز شد و پرچم توحید و عدالت را در نقاط زمین به اهتزاز درآورد، او برای توسعهی خداپرستی و عدالت همواره میکوشید، در آن عصر شهر انطاکیه (که فعلاً در ترکیه واقع شده) شهر با سابقه و پر جمعیتی بود ولی ساکنان آن همواره در تحت حکومت خود کامگی ستمگران به سر میبردند و از نظرات گوناگون در فشار قرار داشتند.
موسی برای نجات ملّت انطاکیه راهی جز سرکوبی ستمگران و فتح آن شهر و حومه نمیدید، برای اجرای این امر سپاهی به فرماندهی یوشع و کالب تشکیل داد و آن سپاه را به سوی انطاکیه رهسپار کرد.
عدّهای از مردم نادان و از همه جا بیخبر و اغفال شدهی انطاکیه به گرد دانشمند خود «بَلْعَم باعُور» که اسم اعظم را میدانست جمع شده از او خواستند تا دربارهی موسی(ع) و سپاهش نفرین کند، بلعم در ابتدا این پیشنهاد را رد کرد، ولی بعد بر اثر هواپرستی و جاهطلبی جواب مثبت به آنها داد، سوار بر الاغ خود شد تا به سر کوهی که سپاه موسی(ع) از بالای آن پیدا بودند برود و در آنجا در مورد موسی و سپاهش نفرین کند، در راه الاغش از حرکت ایستاد، هرچه کرد الاغ به پیش نرفت حتی آنقدر با ضربات تازیانهاش آن را زد که کشته شد سپس آنرا رها کرد و پیاده به بالای کوه رفت، ولی در آنجا هرچه فکر کرد تا اسم اعظم را به زبان آورد و نفرین کند به یادش نیامد و خلاصه چون به نفع دشمن و به زبان حق و عدالت گام برمیداشت شایستگی استجابت دعا در موردش از او گرفته شد با کمال سرافکندگی برگشت.
او كه تيرش به هدف نرسيده بود و بطور كلّي از دين و ايمان سرخورده شده بود، ديگر همه چيز را ناديده گرفت و سخت مغلوب هوسهاي نفساني خود گشت از آنجا كه دانشمند بود، براي سركوبي سپاه حضرت موسي(ع) راه عجيبي را به مردم انطاكيه پيشنهاد كرد، كه همواره براي شكست هر ملتي، استعمارگران از همين راه استفاده ميكنند، آن راه و پيشنهاد، اين بود:
مردم انطاكيه از راه اشاعهی فحشاء و انحراف جنسي و برداشتن پوشش و حجاب از زنان و دختران وارد عمل گردند، دختران و زنان زيبا چهره و خوش اندام را با وسائل آرايش بيارايند و آنها را همراه اجناس مورد نياز به عنوان خريد و فروش وارد سپاه حضرت موسي(ع) كنند، و سفارش كرد كه هر گاه كسي از سربازان سپاه موسي(ع) خواست قصد سوء با آن دختران و زنها كند، مانع او نشوند.
آنها همين كار را انجام دادند طولي نكشيد كه سپاه موسي با نگاههاي هوسآلود خود كه به پيكر نیمه عريان زنان آرايش کرده، كم كم در پرتگاه انحراف جنسي قرار گرفتند، سپس كار رسوائي به اينجا كشيد كه: رئيس يك قسمت از سپاه موسي(ع) زني را به حضور موسي(ع) آورد و گفت: خيال ميكنم نظر شما اين است كه همبستر شدن با اين زن حرام است، به خدا سوگند هرگز دستور تو را اجرا نخواهم ساخت، آن زن را به خيمه برد و با او آميزش نمود.
کم کم بر اثر شهوتپرستي، ارادهها سست شد، بيماريهاي مقاربتي و طاعون زياد گرديد، لشكر موسي(ع) از هم پاشيد تا آنجا كه نوشتهاند بيست هزار نفر از سپاه حضرت موسي(ع) به خاك سياه افتادند و با وضع ننگيني سقوط كردند، روشن است كه با رخ دادن چنين وضعي، شكست و بيچارگي، حتمي است.[3]
اين داستان يك واقعيّت تاريخي است، به خوبي بيانگر يكي از فلسفههاي پوشش، براي زنان است.
خدا را شكر، كه در پرتو جمهوري اسلامي، در كشور ايران، از بيحجابي و سبكسريها جلوگيري شد، اميد آنكه با هُشياري بيشتر، از بدحجابي و ورود فرهنگ ننگين غرب، نيز پاكسازي گردد و جامعه سالم بماند.
1- اکثر ناسازگاریهایی که بین شوهر و زن به وجود میآید، به چه دلیل است؟
2- علّت شکست سپاه موسی(ع) چه بود؟
[1]ـ اطلاعات شماره ۱۱۰۷۱.
[2]ـ نهجالبلاغه، نامهی ۳۱ (اواخر نامه).
[3]ـ بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۳۷۴.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت