فصل چهارم
اینجا مناسب است با نمونههایی از لطایف تعبیرات ائمّهی دین(ع) در باب همسری و مادری آشنا شویم.
برای نشان دادن ارزش و اهمّیّت یک قسمت از کار مهم زن در «خانه»، این تعبیر لطیف از لسان ائمّهی اطهار(ع) منقول است که:
جِهادُ الْمَرأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ؛[1]
جهاد زن، نیکو انجام دادن وظیفهی شوهرداری است.
یعنی صحیح است که جامعهی مسلمین برای حفظ حیات اجتماعی خویش و مصون نگه داشتن آن از هرگونه خطر، نیاز به مجاهدات و مبارزات همگانی دارد؛ امّا آنچه که صاحب این دین و فرستندهی این آیین از یک «زن مسلمان» انتظار داشته و همان را به عنوان «جهاد» در راه خدا و سعی در حفظ آیین اسلامی حق خواسته است، همانا قیام به وظیفهی «شوهرداری بر اساس مقرّرات الهی» است که همدوش با جهاد رزمآوران در میدان قتال اسلامی است.
ضمن حدیثی از امام صادق(ع) رسیده است که امّ سلمه (یکی از همسران پیامبر اکرم(ص)) به حضور رسول خدا(ص) عرض نمود: قسمتی از اجر و ثوابی که به زنان داده میشود، برای من بیان فرمایید. رسول اکرم(ص) فرمود:
يا اُمَّ سَلَمة إِنَّ الْمَرأَةَ إِذا حَمَلَت كانَ لَها مِنَ الأجْرِ كَمَنْ جاهَدَ بِنَفْسِهِ وَ مالِهِ فِي سَبيلِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ فَإِذا وَضَعَتْ قیلَ لَها قَد غُفِرَ لَكِ ذَنْبُكِ فَاسْتَأئِفِي الْعَمَلَ فَإِذَا أَرْضَعَتْ فَلَها بِكُلِّ رَضعَةٍ تَحريرُ رَقَبَةٍ مِن وُلْدِ إسْماعيلِ؛[2]
ای امّ سلمه! زن، وقتی حمل برداشت؛ اجری همانند کسی که با جان و مال خود در راه خدا جهاد کند به او داده میشود و چون وضع حمل کرد، از جانب خدا به او گفته میشود، گناهت بخشیده شد، حال عمل را از سر بگیر و هنگامی که به کودکش شیر میدهد به هر نوبت از شیر دادن، ثواب آزاد کردن بندهای از اولاد اسماعیل به او میدهند!
برای امام صادق(ع) که از پدر بزرگوارش امام باقر(ع) نقل میفرماید:
تَقاضَى عَلِيٌّ و فاطِمَةُ إِلَى رَسُولِ اللهِ(ص) فِي الْخِدْمَةِ فَقَضَى عَلی فاطِمَةَ بِخِدمَةِ مادُونَ البابِ وَ قَضَی عَلَی عَلِیٍّ بِما خَلقَهُ. قالَ: فَقالَتْ فاطِمَةُ فَلا يَعْلَمُ ما داخَلَنِي مِنَ السُّرورِ إِلاّ اللهُ بِاِکْفایی رَسُولُ اللهِ(ص) تَحَمُّلَ رِقابِ الرِّجالِ؛[3]
علی و فاطمه(س) از رسول اکرم(ص) خواستند که در امر خدمت و کارهای مربوط به زندگی در بینشان داوری نموده و وظیفهی هر یک را روشن کند. رسول خدا(ص) نیز آن قسمت از کارها را که مربوط به داخل خانه است به عهدهی فاطمه(س) مقرّر فرمود و آنچه که مربوط به خارج از خانه است به عهدهی علی(ع) موکول نمود. به دنبال این تقسیم، حضرت فاطمه(س) فرمود: خشنودی و سروری که از این تقسیم به قلبم وارد شد، اندازهی آن را جز خدا کسی نمیداند که رسول خدا(ص) مرا از تحمّل کاری که به عهدهی مردان است بینیازم فرمود [یا از اینکه در بین مردان ظاهر شوم بینیازم فرمود].
یعنی اسلام از «زن» نخواسته است که به عنوان «جهاد در راه خدا» و یا عناوین دیگر به صحنههای مبارزات اجتماعی و سیاسی خارج از «منزل» کشیده شود[4] که سرانجام، هم از وظیفهی مخصوص به خود باز بماند و هم موجب بروز اختلال در وظیفهی «مردان» گردد!
ضمن وصایای حضرت امام امیرالمؤمنین علی(ع) به حضرت امام حسن مجتبی(ع) آمده است:
وَ لا تُمَلِّكِ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ؛[5]
زن را به بیش از آنچه راجع به خود اوست، صاحب اختیار و مسلّط مکن! زیرا زن، شاخه گلی خوشبوست و قهرمان نیست!
«قهرمان» در لغت به معنای وکیل دَخل و خرج بودن و همچنین به معنای کارفرما و فرمانروا بودن آمده است. بنابراین مضمون دستور امام علی(ع) این میشود که هر کاری که خارج از شؤون زن است و مستلزم قهرمانیّت و کارفرمایی یا تدبیر و تصدّی امر دخل و خرج زندگی است، در اختیار وی قرار مده!
واضح است که تبعّل (شوهرداری و فرزندپروری)، خصیصهی طبیعی «زن» و کار مناسب با جهازات خلقت او میباشد؛ ولی تصدّی امور خارج از «منزل»، مصداق «قهرمانیّت» است و تجاوز از شؤون قطری او به حساب میآید!
باید توجّه داشت که این دستور به معنای تحقیر «زن» و یا منزوی ساختن او از صحنهی زندگی نیست؛ بلکه در واقع به معنای تقسیم کار جامعه بر حسب استعداد طبیعی «مرد» و «زن» و تعیین سهم مناسب «زن» از سنخ کار و در عین حال، آمیخته با تجلیل از مقام والای «زن» و حفظ حریم شخصیّت اوست؛ چنانکه جملهی «فَإنَّ الْمَرْأةَ رَیْحَانَةٌ» که در مقام «تعلیل» و بیان حکمت جملهی پیشین است، اشارهی بسیار لطیفی به همین نکتهی تجلیل و تکریم شخصیّت «زن» دارد که نشان میدهد موقعیّت «زن» در باغستان جامعهی انسانی، موقعیّت «گل» در گلستان است! میدانیم که بقای لطافت و شادابی «گل» که تنها مایهی رونق بازار اوست در گرو اتّصال به شاخه و بوتهی خود در میان باغ و زیر سایهی اشجار و دور از سرما و گرما و برکنار از طوفان و گرد و غبار است! وگرنه پیداست که تندبادی گذرا در لحظاتی کوتاه برگهای آن را پرپر کرده و بیبرگ و نوایش میسازد. دست تطاول[6] سرما و گرمای شدید، آب رخ از او گرفته و بیارج و بهایش میگرداند.
حال، از دیدگاه امام امیرالمؤمنین(ع) موقعیّت «زن» در مجتمع بشری، یک چنین موقعیّت بسیار لطیف و حسّاس و دقیقی است که خروج وی از محیط «خانه» و اشتغال به مشاغل بیرون از «منزل»، مانند جدا گشتن «گل» از بوستان، سبب از دست رفتن ارج و بهای مخصوص به «زن» گردیده و هموسها و تمایلات شیطانی از ناحیهی خود او و دیگران، تحت عناوین فریبندهی مختلف، مانند بادهای سَموم، او را ملعبهی دست تطاولگران هوسباز قرار میدهند و سرانجام آن مسکین به صورت موجودی عاطل و واماندهی از کار طبیعی خویش و مایهی اختلال کار مردان جامعه در میآید! لذا در همین قسمت از بیان آن امام همام میبینیم مسئلهی شدّت اهتمام به برکناری زن از صحنههای خارج از «خانه» را به جایی رسانده که میفرماید:
وَاكْفُفْ عَلَيْهِنَّ مِنْ أبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِكَ إِيَّاهُنَّ فَإِنْ شِدَّةَ الْحِجَاب أَبْقَى عَلَيْهِنَّ وَ لَيْسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ إِذْ خَالِكَ مَنْ لا يُوثَقُ بِهِ عَلَيْهِنَّ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ ألاَّ يَعْرِفْنَ غَيْرَكَ فَافْعَلْ؛[7]
با در پس پرده قرار دادن زنان، دیدگان آنها را [از دیدار مردان] بازدار [از برخورد با نامحرمان پرهیزشان ده] زیرا سختگیری در امر استتار و پوشش برای بقای [شرف و شخصیّت با مکرمت] زنان، بهترین وسیله است و اگر بتوانی چنان کنی که آنان جز تو مرد دیگری را نشناسند، چنین کن!
هر چند این جمله بر حسب ظاهر، راجع به منع اختلاط مرد و زن است، نه مربوط به منع خروج از منزل؛ ولی پیداست که اشتغال زن به کار خارج از «خانه» و فعّالیّت وی در صحنههای گوناگون از اجتماعیّات و سیاسیّات، تلازم عادی با برخورد با مردان و شناسایی آنان دارد و عادتاً تفکیک بین این دو مطلب بسیار بعید است و به طور حتم آن درجه از شدّت «احتجاب زن» که منظور امام(ع) است بدون احتجاب در «خانه» میسّر نیست!
جدّاً برای سالم ماندن شرف و شخصیّت واقعی «زن» هیچ وسیلهای بهتر از محیط «خانه» و اکتفا به انجام وظیفهی مخصوص به خود در آن محیط مقدّس نمیباشد! این همان فرمان خداوند است که میفرماید:
وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولَى...؛[8]
در خانههایتان بمانید و همچون روش جاهلیّت نخستین به تبرّج و ظاهر شدن در بین مردان نپردازید...!
تبرّج زن در عصر جاهلیّت چنین بود که از خانه بیرون میآمد و در میان مردان راه میرفت.
از تقیید «جاهلیّت» به «اُولی» در آیهی شریفه، این نکته ممکن است استفاده شود که قرآن حکیم با آیندهنگری مخصوص به خود، خبر از پیدایش «جاهلیّت ثانیه» بعد از اسلام میدهد که همانند جاهلیّت اولی (قبل از اسلام) بار دیگر زنان از حدود الهی خود تعدّی کرده و از خانه بیرون میآیند و در بین مردان به «تبرّج» میپردازند؛ چنان که روایتی نیز ذیل همین آیه از امام صادق(ع) رسیده است که فرمود:
أى سَتَكونُ جاهِليّةُ اُخرى؛[9]
در آیندهی نه چندان دور، جاهلیّت دیگری تحقّق خواهد یافت!
ما امروز این جاهلیّت «اُخْری» و «ثانیه» را به چشم خود در دنیای متمدّن کنونی به وضع رسواتر و وحشتناکتر از جاهلیّت «اولی» میبینیم و این پیشگویی تحقّق یافته را یکی از جهات «اعجاز» قرآن حکیم میشماریم! لذا با استناد به فرمان قرآن و دستور حضرت امیرمؤمنان(ع) به بانوان مسلمان هشدار میدهیم که برحذر باشید و مراقب که شما تحقّقبخش به «جاهلیّت ثانیه» نباشید و بار دیگر «تبرّج» زنان «جاهلیّت اولی» را با رفتار ضدّ اسلامی خویش زنده نسازید!
تبلیغات شیطانی دنیای غرق در «مادّیّت»، شما را نفریبد و با پیش کشیدن پول و درآمد سرشار و زندگی مرفّه در عالم خیال، از محیط پاک و مقدّس «خانه» که میدان «جهاد» عظیم شماست بیرونتان نکشند و بازیچهی دست دیوهای پلید انساننما قرارتان ندهند!
دور است سرِ آب در این بادیه هشدار / تا غول بیابان تفریبد به سرابت
این جملهی لطیف از امام امیرالمؤمنین(ع) منقول است:
اَلنِّساءُ لَحمٌ عَلى وَضَمٍ إِلاّ ما ذُبَّ عَنهُ؛[10]
«وَضَم» در لغت به معنای تختهای است که قصّابان روی آن گوشت خُرد میکنند و به معنای سفرهی غذا نیز آمده است.[11] بنابراین ظاهر و حاصل معنای کلام امام(ع) این است که:
زنان، مانند گوشت روی تختهی قصّابان و یا همچون غذای پختهی حاضر بر سفرهی غذا، آمادهی ربوده شدن هستند [و در معرض خطر و دستبرد مردان میباشند، مگر آنان که شدیداً مورد حراست و مراقبت کامل قرار گیرند]!
دین مقدّس اسلام با توجّه به طبیعت و فطرت انسانی و همچنین با در نظر گرفتن ضرورتها و نیازهای زندگی اجتماعی، از یک سو «زن» را به وظیفهی بسیار مهم و اساسی که برای آن آفریده شده و جهازات لازم و مناسب آن وظیفه نیز در حدّ کمال و تمام به او داده شده، اختصاص داده است و از سوی دیگر کفالت امر «معاش» و هزینهی زندگی او را به صورت یک «الزام» و «تعهّد واجب» بر ذمّهی «مرد» قرار داده است، تا بدین وسیله آرامش فکری «زن» فراهم شده و خاطر وی از جهت امر «معاش» و دشواریهای کسب «رزق» آسوده گردد و نتیجتاً با تمام قوا به سعی و کوشش بیدریغ در انجام وظیفهی بسیار اصیل و سازندهی خود در محیط مقدّس «خانه» بپردازد!
همانگونه که در خلال گفتار گذشته اشاره شد، مقصود از این بحث، آن نیست که «زن» در منطق اسلام «مطلقاً» حقّ خروج از «منزل» و اشتغال به کار خارج از «منزل» ندارد؛ بلکه مقصود این است که وظیفهی اصلی «زن» در جامعهی اسلامی بر حسب اقتضای سرشت و طبیعت جسمی و روحیاش «استقرار در خانه» و اشتغال به کار بسیار مهمّ مادری و شوهرداری است؛ آن هم با تمام شرایط بسیار سنگین وجدانی و الهیاش که در کتب مربوطهی تربیتی مفصّلاً بیان شده است.
روی این «اصل»، اسلام به «زن» اجازه نمیدهد که بدون ایجاب ضرورتی، پا از مرز طبیعی خود فراتر نهاده و «سنّت» اصیل حیاتی خویش را در هم بشکند و به بهانههای مختلف به صحنهی کار خارج از «خانه» کشیده شود! ولی اگر شرایط اضطراری استثنایی پیش آید و حفظ مصالح اجتماعی یا خانوادگی مانند تعلیم و تدریس دختران و پرستاری یا پزشکی امراض زنانه و همچنین نداشتن کفیل معاش و امثال این امور ایجاب کند که زن متکفّل انجام کاری از کارهای خارج از خانه شود، در این صورت طبیعی است که آیین حکیمانه و انعطافپذیر آسمانی اسلام، با خروج «زن» از «خانه» و اشتغال وی به کار خارج از منزل ـ به شرط رعایت موازین «عفّت» ـ توافق خواهد داشت.
رَبَّنا اَلْهِمنَا التَّقوى و وَفِّقْنا لِما تُحِبُّ وَ تَرضَى.
۱- جهاد زن چیست؟
۲- ظاهر و حاصل معنای کلام «اَلنِّساءُ لَحمٌ عَلى وَضَمٍ إِلاّ ما ذُبَّ عَنهُ» چیست؟
[1]ـ فروع کافی، جلد ۵، باب حقّ الزّوج على المرأة، صفحهی ۵۰۷، حدیث ۴ از امام کاظم(ع) و نهجالبلاغهی فیض، باب الحکم، حکمت ۱۳۱، از امام امیرالمؤمنين(ع) و بحار الانوار، جلد ۱۰۳، صفحهی ۲۵۵، باب جوامع احكام النّساء و نوادرها، ضمن حدیث ۱، نقل از خصال صدوق، از امام باقر(ع).
[2]ـ بحارالانوار، جلد ۱۰۳، صفحهی ۲۵۳، ذیل حدیث ۴۹، نقل از امالی طوسی، جلد ۲، صفحهی ۲۳۰.
[3]ـ همان، جلد ۴۳، صفحهی ۸۱، حدیث ۱، نقل از قربالاسناد.
[4]ـ البتّه موارد ضروری استثنایی، حساب جداگانهای دارد که بعداً به آن نیز اشاره خواهد شد.
[5]ـ نهجالبلاغهی فیض، نامهی ۳۱، آخرین قسمت نامه.
[6]ـ تعدّی، تجاوز.
[7]ـ نهجالبلاغهی فیض، نامهی ۳۱، آخرین قسمت نامه.
[8]ـ سورهی احزاب، آیهی ۳۳.
[9]ـ تفسیر نورالثّقلین، جلد۴، صفحهی ۲۶۹، حدیث ۷۹.
[10]ـ غررالحکم، حرفالالف، شمارهی ۱۹۶۶.
[11]ـ المنجد و لسانالعرب.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت