کد مطلب: ۶۱۴۶
تعداد بازدید: ۲۱۷
تاریخ انتشار : ۱۳ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۰:۰۱
داستان‌های عبرت‌انگیز | ۳۱
روزی منصور دوانیقی به مردم جایزه می‌داد و مردم می‌رفتند جایزه می‌گرفتند. من کسی را نداشتم که برود جایزه بگیرد. بر در خانه‌ی منصور متحیّر ایستاده بودم که امام صادق(ع) تشریف فرما شدند، رفتم جلو و سلام کردم. گفتم: آقا من واسطه‌ای ندارم که برای من جایزه بگیرد.

رفتار تأثیرگذار امام صادق(ع)


شقرانی از اولاد یکی از آزاد شده‌های پیامبر(ص) بود و انتساب به خاندان رسالت داشت. از محبّان اهل بیت(ع) بود ولی عادت به شراب خواری داشت و در داخل خانه‌اش شرب خمر می‌کرد. خودش می‌گوید: روزی منصور دوانیقی به مردم جایزه می‌داد و مردم می‌رفتند جایزه می‌گرفتند. من کسی را نداشتم که برود جایزه بگیرد. بر در خانه‌ی منصور متحیّر ایستاده بودم که امام صادق(ع) تشریف فرما شدند، رفتم جلو و سلام کردم. گفتم: آقا من واسطه‌ای ندارم که برای من جایزه بگیرد.
دیدم امام(ع) از مرکب پیاده شدند و به داخل سرای منصور رفتند. بعد از لحظاتی بیرون آمدند و جایزه را آوردند و به من دادند. سپس آهسته در گوش من فرمودند:
هر کار خوبی از هر کسی شایسته است ولی از تو شایسته‌تر است و هر کار بدی از هر کسی زشت و ناشایسته است ولی از تو زشت‌تر، چون به ما انتساب داری. حضرت همین مقدار فرمودند و به رخ او نکشید که تو چه می‌کنی. امام(ع) خبر داشت که او در پنهانی شراب می‌خورد. امّا اظهاری نکرد. او می‌گوید: همین حرف امام(ع) در من اثر کرد و رفتم هر چه از بساط گناه در خانه‌ام بود، بیرون ریختم و از آن کار پرهیز و توبه کردم.[۱]

 

پی نوشت ها


[۱]ـ صفیر هدایت (انفال/۱۹).


دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: