فصل چهارم: راستی، بارزترین نشانه شخصیّت |۱
بدون شک دو صفت راستی و درستی (صدق و امانت) بارزترین نشانهی شخصیت است، بلکه نام انسان واقعی را بدون این دو نمیتوان بر کسی گذارد، و این دو از یک ریشهی مشترک منشعب میشوند، زیرا راستگویی چیزی جز امانت در ادای سخن نیست، همانطور که امانت هم چیزی جز صداقت در عمل نمیباشد، و چنانکه خواهیم دید آثار اجتماعی این دو نیز مشابه یکدیگرند.
شاید به همین ملاحظه است که در کلمات پیشوایان بزرگ اسلام «صدق الحدیث» و «اداء الامانة» با هم ذکر شده و در گفتگوهای معمولی نیز راستی و درستی را با هم میآورند.
همانطور که اشاره شد صدق و راستگویی یکی از نشانههای بارز شخصیت انسان و عظمت فکر و پاکی روح اوست.
افراد راستگو معمولاً افرادی شجاع، صریح، با اخلاص، کم طمع و خالی از تعصبهای غلط و حبّ و بغضهای افراطی هستند زیرا راستگویی بدون اینها ممکن نیست.
بعکس، افراد دروغگو معمولاً ترسو، ریاکار، طماع، متعصب و لجوج و یا گرفتار حبّ و بغضهای غلط میباشند.
افراد راستگو حتماً در زندگی پایبند به اصولی هستند، این اشخاص کمتر ممکن است ابنالوقت و مزوّر و دمدمی مزاج و منافق باشند زیرا صداقت با هیچ یک از این امور سازگار نیست. و همانطور که در شرح انگیزههای دروغگویی خواهد آمد این صفت از یکی از رذایل فوق سرچشمه میگیرد و به همین دلیل راستگویی را میتوان کلیدی برای کشف باطن اشخاص از جنبههای مختلف دانست و لذا در بعضی از اخبار و احادیث اهل بیت(ع) صدق حدیث وسیلهای برای ارزیابی وجود افراد شمرده شده:
امام صادق(ع) میفرماید:
لا تَنْظُرُوا الی طُولِ رُکُوعِ الرَّجُلِ وَسُجُودِهِ فَاِنَّ ذلِکَ شَیْءٌ قَدِ اعْتادَهُ فَلَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ لِذلِکَ، وَلکِنِ انْظُرُوا اِلی صِدْقِ حَدِیثِهِ وَاَداءِ اَمانَتِهِ.[1]
نگاه به رکوع و سجود طولانی کسی نکنید چه اینکه ممکن است عادت او باشد و اگر آن را ترک کند ناراحت شود، ولی نگاه به راستگویی و امانت او کنید.
قرآن مجید نیز میفرماید:
وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ؛[2]
میتوانی آنها (منافقان) را از طرز سخنانشان بشناسی.
از نظر اجتماعی بزرگترین خدمتی که صدق و راستی میتواند به انسانها کند مسألهی جلب اطمینان و اعتماد است. البته میدانیم تمام پیشرفتهای علمی و صنعتی و اقتصادی که نصیب بشر شده مولود سیستم زندگی او، یعنی زندگی دسته جمعی است.
ولی همکاری و همفکری که اساس زندگی دسته جمعی است در صورتی میسر است که افراد نسبت به هم اعتماد و اطمینان کامل داشته باشند. در غیر این صورت مشکلات زندگی دسته جمعی، مزاحمتها، نزاعها، کشمکشها و کار شکنیها را خواهند داشت بدون اینکه از فواید آن بهرهمند گردند.
بدیهی است مهمترین و مؤثرترین وسیلهی جلب اطمینان و اعتماد همان «صدق و راستی» و خطرناکترین دشمن آن دروغ است.
اگر مؤسسات اقتصادی تنها در معرفی یکی از کالاهای خود دروغ بگویند، مردم نسبت به بهترین فرآوردههای آنان بدبین خواهند شد.
اگر زمامداران دروغ بگویند، مردم به وعدههای آنها، به دعوتهای آنها، به اعلام خطرهای آنها وقعی نخواهند گذارد و از پشتیبانی نیروی عظیم ملت محروم خواهند شد.
اگر در محیطهای علمی دروغ رایج گردد، دانشمندان و دانشطلبان به گفتههای یکدیگر، به نقلهای یکدیگر، به قضاوتهای یکدیگر اعتماد نخواهند کرد و به این ترتیب هرکس باید تمام زحمات لازم را برای یک تحقیق علمی شخصاً متحمل گردد و از زحمات هزاران سال عمر دیگران نتواند استفاده کند. و این نوع دروغ زشتترین و کثیفترین انواع دروغ است.
در اخبار متعددی به این حقیقت اشاره شده که صدق و راستی موجب «پاکی عمل»، و دروغ کلید «انواع گناهان» است.
ممکن است درک این حقیقت برای بعضی مشکل آید که راستی و دروغ چه اثری در سایر اعمال و کردار انسان میتواند بگذارد، لذا لازم است این نکته را مشروحتر بیان کرده نخست به پارهای از اخباری که از اهل بیت(ع) در این زمینه رسیده اشاره نموده و سپس به تجزیه و تحلیل آن بپردازیم.
علی(ع) میفرماید:
الصِّدْقُ یَهْدِی الَی الْبِرِّ وَالْبِرُّ یَدْعُو الَی الْجَنَّةِ.[3]
راستگویی، مردم را به نیکی هدایت میکند، و نیکی دعوت به بهشت.
امام صادق(ع) میفرماید:
اِذا صَدَقَ الْعَبْدُ قالَ اللهُ: صَدَقَ و بَرَّ، وَاِذا کَذِبَ قالَ اللهُ کَذَبَ وَفَجَرَ.[4]
هنگامی که بندهی خدا راست بگوید، خداوند میگوید: او راست گفت و کار نیک کرد؛ و هنگامی که دروغ بگوید، میفرماید: دروغ گفت و کار زشت انجام داد!
امام عسکری(ع) میفرماید:
جُعِلَتِ الْخَبائِثُ کُلُّها فِی بَیْتٍ وَجُعِلَ مِفْتاحُها اَلْکَذِبُ.[5]
تمام پلیدیها در اطاقی قرار داده شده و کلید آن دروغ است.
از این حدیث به خوبی برمیآید که دروغ کلید تمام پلیدیها و زشتیهاست.
اکنون تأثیر راستگویی و دروغ را در اعمال انسان بررسی کنیم:
1ـ دروغ سرچشمهی نفاق است، زیرا صدق هماهنگی زبان و دل و دروغ ناهماهنگی این دو است، و از اینجا تفاوت میان ظاهر و باطن انسان شروع میشود و دروغگو تدریجاً بسوی نفاق کامل پیش میرود.
قرآن مجید به این حقیقت اشاره کرده، میفرماید:
فَاعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ اِلی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما اَخْلَفُوا اللهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ؛[6]
این عمل، (روحِ) نفاق را، تا روزی که خدا را ملاقات کنند، در دلهایشان برقرار ساخت. این بخاطر آن است که از پیمان الهی تخلف جستند و بخاطر آن است که دروغ میگفتند.
2ـ ابزار بسیاری از گناهان، دروغ است؛ افراد متقلب و مزوّر، دزد و خائن، کمفروش و محتکر، شیاد و پیمانشکن بدون دروغ دست و پایشان بسته میشود و کارشان به بنبست میکشد.
3ـ آدم حسود برای اِعمال حسد، آدم متکبر برای خودنمایی و خودفروشی، آدم متملق و چاپلوس برای رسیدن به هدف خود، افراد طماع و دنیاپرست برای نیل به مقصد خویش معمولاً متوسل به دروغ میشوند. با دروغ، محسود را در انظار مردم کوچک میکنند؛ با دروغ، خود را بزرگ جلوه میدهند؛ با دروغ، هزار گونه تملق میگویند و برای اشباع روح طماع خود به هر دری میزنند و به دروغ متوسل میگردند.
4ـ کسی که مقیّد به راستگویی است ناچار است خود را در برابر بسیاری از گناهان محدود سازد، زیرا فکر میکند اگر توضیحی دربارهی آن از او بخواهند باید راست بگوید و اگر راست بگوید مایهی رسوایی است، پس چه بهتر که از آن اعمال بکلی چشم بپوشد. بنابراین تقید به همین صفت او را در مقابل بسیاری از گناهان بیمه میکند.
5ـ بسیاری از دروغها خود منشأ دروغها یا گناهان دیگری است، زیرا زیاد دیده شده افراد دروغگو برای توجیه مطالب خلاف خود دهها دروغ دیگر میگویند، و یا برای جلوگیری از فاش شدن دروغ خود دست به اعمال خلاف دیگری میزنند.
از آنچه در بالا ذکر شد (با در نظر گرفتن توضیحاتی که در هر قسمت میتوان داد) بخوبی روشن میشود که انسان اگر حقیقتاً مقید به صدق و راستی باشد ناچار است بیشتر گناهان را ترک کند زیرا هرکدام بنحوی از انحاء از دروغ مایه میگیرد و بدون آن رونقی ندارند، چه اینکه دروغ کلید آنهاست و راه وصول به آنها و شخص راستگو خواه ناخواه باید از گناه فاصله بگیرد.
از احادیث مختلفی برمیآید که دروغ با ایمان سازگار نیست و دروغگویی نشانهی یک نوع بیایمانی است.
این احادیث همه از قرآن مجید الهام میگیرد آنجا که میفرماید:
اِنَّما یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللهِ وَاُولئِکَ هُمُ الْکاذِبُونَ؛[7]
تنها کسانی دروغ میبندند که به آیات خدا ایمان ندارند؛ (آری) دروغگویان واقعی آنها هستند.
ممکن است مراد از «یفتری الکذب» تعمد در کذب بوده باشد.
و اینک قسمتی از اخبار:
1ـ سُئِلَ رَسُولُ الله(ص): یَکُونُ الْمُؤْمِنُ جَباناً؟ قالَ: نَعَمْ. قِیلَ: وَیَکُونُ بَخِیلاً؟ قالَ: نَعَمْ. قِیلَ: وَیَکُونُ کَذّاباً؟ قالَ: لا.[8]
از پیامبر(ص) پرسیدند: آیا آدم با ایمان ممکن است ترسو باشد؟ فرمود:
آری. پرسیدند: آیا ممکن است بخیل باشد؟ فرمود: آری. پرسیدند: آیا ممکن است دروغگو باشد؟ فرمود: نه.
۲ـ قالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع): لا یَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْاِیمانِ حَتّی یَتْرُکَ الْکَذِبَ هَزْلَهُ وَجِدَّهُ.[9]
امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: انسان طعم ایمان را نمیچشد تا دروغ را ـ اعم از جدّی و شوخی ـ ترک کند.
۳ـ عنه(ع): جانِبُوا الْکَذِبَ فَاِنَّهُ مُجانِبُ الْاِیمانِ.[10]
از دروغ دوری کنید که با ایمان سازگار نیست.
از این اخبار بخوبی برمیآید که افراد با ایمان از دروغ اجتناب میکنند و ایمان و دروغ یک جا جمع نمیگردد.
بعید نیست نکتهی مطلب علاوه بر تیرگی خاصی که دروغ در قلب انسان ایجاد میکند این باشد که افراد دروغگو روی حساب «مقایسه» به خود، دعوت انبیاء را به آسانی باور نمیکنند، آنها چون خودشان در مسایل کوچک زندگی دروغ میگویند نمیتوانند باور کنند که پیامبران در چنان مسایل مهمی حقیقتاً راست میگویند، ممکن است چنین کسانی در صف افراد با ایمان باشند ولی اگر اعماق قلب آنها را جستجو و کاوش کنیم خواهیم دید خالی از شک و تردید نیست، البته این دربارهی افرادی است که دروغ بر وجود آنها سایه افکنده و به تعبیر حدیث «کذّاب» میباشند.
عکس این مطلب نیز صادق است، یعنی افراد راستگو غالباً زود باور هستند چون خودشان اهل صدق و راستی میباشند و هر سخنی را میشنوند به طبع اولی خود باور میکنند و به اصطلاح «اُذُن» هستند مگر اینکه به آنها تذکر داده شود.
افراد دروغگو بدبینی و سوءظن خاصی نسبت به همهکس و همه چیز دارند، همه چیز را قلابی، نادرست، یا لااقل مشکوک میپندارند، چنین افرادی چگونه ممکن است ایمان محکم و خالی از هرگونه شک و تردید به آن همه گفتههای انبیاء پیدا کنند، لذا در تاریخ میبینیم که افراد منافق و منحرف و کذّاب غالباً به پیغمبران خدا نسبت دروغگویی میدادند.
موضوع مقایسه به خود یکی از حالات روانی انسان است که میتواند کلید حل بسیاری از مشکلات گردد، بسیار دیده شده که افراد جانی یا دزد و خائن با حرکات غیر عادی خود دیگران را با خبر میسازند. چون خودشان از وضع خود باخبرند دربارهی دیگران نیز چنین فکر میکنند و لذا میکوشند خود را مخفی نمایند و با همین حرکات غیر عادی نظر دیگران را به خود جلب مینمایند.
1- بارزترین نشانههای شخصیت را نام ببرید.
2- افراد راستگو معمولاً چگونه افرادی هستند؟
3- تأثیرات دروغ و دروغگویی را در اعمال انسان بیان کنید.
[1]. مجلسی، بحارالانوار 71/8.
[2]. سورهی محمد(۴۷) آیهی ۳۰.
[3]. طبرسی، مشکوةالانوار 157.
[4]. همان مدرک، صفحهی 156.
[5]. مجلسی، بحارالانوار 72/263.
[6]. سورهی توبه(۹) آیهی ۷۷.
[7]. سورهی نحل(۱۶) آیهی ۱۰۵.
[8]. مجلسی، بحارالانوار 72/262.
[9]. مجلسی، بحارالانوار 72/249
[10]. همان مدرک، جلد 78، صفحهی 9.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت