کد مطلب: ۶۱۵۹
تعداد بازدید: ۱۸۵
تاریخ انتشار : ۱۳ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۷:۱۲
عطر معرفت | ۲
بارالها! ما را از كسانی قرار ده كه تصمیم بر كار نیک می‌گیرند و سپس آن را در مرحله‌ی عمل ظاهر می‌سازند و ما را از كسانی كه شقاوت در قلب و كسالت در عمل دارند و از كسانی كه تكیه به غیر عمل می‌نمایند [اعتقاد خالی از عمل را كافی در سعادت خویش می‌پندارند] قرار مده.

سه شرط رسیدن به مقام رجا


از قرآن كریم استفاده می‌شود. آنجا كه می‌فرماید:
إنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللهِ اُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَةَ اللهِ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ.[1]
آنان كه ایمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا كوشیده‌اند [آری] آنانند كه به رحمت خدا امید دارند [دارای مقام «رجا» می‌باشند].
این آیه‌ی كریمه چنان كه می‌بینیم، تحقّق مقام رجا را در وجود انسان، مشروط به سه شرط ارائه فرموده است:
۱ـ ایمان (باور داشتن مبدأ و معاد و وحی).
2ـ هجرت (دوری‌جستن از هر چه انسان را به اخلاق زشت و كردار پلید آلوده كرده و از خدا دور می‌سازد).
۳ـ جهاد (كوشش در امر طاعت و انجام وظایف و تكالیف عبادی كه جهاد در راه خدا بوده و بر حسب اختلاف شرایط از جهات گوناگون مختلف می‌باشد).
اَللّهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّنْ نَوی فَعَمِلَ وَ لا تَجْعَلْنا مِمَّنْ شَقِیَ فَکَسِلَ وَ لا مِمَّنْ هُوَ عَلَی غَیْرِ عَمَلٍ یِتَّکِلُ.[2]
بارالها! ما را از كسانی قرار ده كه تصمیم بر كار نیک می‌گیرند و سپس آن را در مرحله‌ی عمل ظاهر می‌سازند و ما را از كسانی كه شقاوت در قلب و كسالت در عمل دارند و از كسانی كه تكیه به غیر عمل می‌نمایند [اعتقاد خالی از عمل را كافی در سعادت خویش می‌پندارند] قرار مده.


هوس رها، دین تباه


از جمله نقشه‌های بسیار خطرناک استعماری ایادیِ ابلیس كه در جوامع اسلامی امروز آن را پیاده كرده است و از راه‌های گوناگون نیز به فكر تعمیم و گسترش بیشتر آن می‌باشند، دسیسه‌ی مهلک و نقشه‌ی شوم آزادی جنسی و برداشتن هرگونه قید و بند از سر راه اختلاط مردان و زنان مسلمان است که به نام یک آزادی لذّت‌بخش دل‌پسند در دل و مغز نسل جوان نشانیده، آنها را از همه‌گونه مقرّرات به اصطلاح دست و پاگیر اجتماعی و دینی، رهایی بخشیده‌اند! آنگاه از آنان به عنوان این كه خدمت بزرگی به آنان نموده آنها را در میدان كامجویی آزاد كرده‌اند و از زنجیرهای محرومیّت و ناکامی رها ساخته‌اند، تا ابد توقّع سپاس و تشکّر دارند و آن نابخردان اسیر هوس نیز این لطف و عنایت فوق‌العاده عالی و شایان تشكّر را از صمیم قلب پذیرفته‌اند و در ازای این خدمت دست ادب بر دیده و سر نهاده و در برابر آن اولیای نِعَم، به خضوع و كرنش و اظهار هرگونه تذلّل و خواری و فرمانبرداری مطلق، تن داده‌اند و از شدّت سُکر و مستیِ این باده‌ی مستی‌بخش، اصلاً نفهمیده‌اند كه چگونه آن دزدان آدم‌ربا، در لفّافه‌ی این «آزادی» دلربا، هزاران زنجیر اسارت و ذلّت بر گردن عقلشان نهاده از طریق استعمار فرهنگی، چه جنایت عظیمی درباره‌ی آنها مرتكب شده‌اند!
آن آزادی عقلی و حرّیّت فکری را كه باید در قشر جوان باشد تا در میدان مبارزه با استعمارگران جنایتكار دیوسیرت، به پا خیزند و با روحی سخت توفنده و پرتوان، در حفظ استقلال و عزّت و سیادت جهانی خود تدبیری حكیمانه و استقامتی سرسختانه از خویش نشان دهند، بر اثر فروبردنشان در لجنزار شهوت جنسی و سرگرم كردنشان با زندگی پست حیوانی قدرت و انگیزه‌ی مبارزه را از دستشان گرفته‌اند و به جای آن نوعی سستی و وازدگی و خصلت ذلّت‌پذیری در روحشان نشانیده‌اند.
آری، آن شیطان‌صفتان، نقشه‌ی خوبی طرح كرده‌اند. زنجیر از پای شهوت قشر جوان باز كرده و بر گردن عقلشان نهاده‌اند و به قول ظریفی: از تَه، آزادشان نموده، از سر، اسیرشان ساخته‌اند و در واقع آیه‌ی رُعب‌انگیز قرآن درباره‌ی این نابخردان نیز همچون قوم تبهكار «مؤتفكات»[3] تحقّق یافته است كه:
فَجَعَلْنا عالِیَها سافِلَها...[4]
بالای آن را پایین قرار دادیم [شهر و آبادی آنها را زیرورو گردانیدیم]...
آیا آزادی شهوت در اِزای اسارت عقل، از نظر وجدان سلیم انسان، معامله‌ی زیان‌بخشی نیست؟! چرا، به فرموده‌ی قرآن كریم:
اُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدی فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ.[5]
آنها كسانی هستند كه هدایت را با ضلالت و گمراهی معاوضه كرده‌اند و لذا تجارتشان سودی نداده و راه [سعادت] را نیافته‌اند.


سبب خاموشی نور عقل


چراغ پرفروغ عقل، از جانب ابلیس پلید دائماً در معرض تهدید به خاموش شدن و یا كم فروغ شدن می‌باشد. آن دشمن سوگند خورده‌ی انسان[6]، از طرق گوناگون و فراوان سعی دارد در فضای وجود انسان، طوفانی از شهوات و هوس‌های ضدّ عقل، آنچنان برانگیزد كه نورافكن عقل، از نورافشانی و روشنگری عاجز گردد و می‌كوشد تا دعوت‌های گمراه‌كننده و اغواگر از سوی تمایلات بهیمی را در نواحی كشور وجود آدمیزاد آنگونه پخش و بلندآواز و پرصدا گرداند كه بانگ منادی عقل، از اثر افتاده و آن نبیّ درون از ابلاغ پیام خویش مطلقاً ناتوان بماند و طبیعی است كه چراغ و نورافكن، در هوایی صاف و خالی از دود و غبار، تلألو و روشنگری دارد و پیام یک پیام‌آور و بانگ یک منادی در فضایی عاری از همهمه و غوغا به گوش می‌رسد.
نبینی كه هر جا كه برخاست گرد / نبیند نظر گرچه بیناست مَرد
***
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی / تو گَرد ره بنشان تا نظر توانی كرد
آدمی كه فضای جانش طوفانی گشته و از هر سو، بادهای سموم شهوات در وزیدن است و گردوغبار و دود و مِه، هنگامه‌ای به پا كرده و لایزال، عربده‌های هول‌انگیز دیو هوس، گوش را كر می‌سازد و جنجالی عجیب به‌وجود می‌آورد، در این شرایط سنگین، چگونه ممكن است آدمی بانگ عقل خویش را بشنود و در پرتو نور مشعل عقل، از چاه‌های بر سر راهش باخبر گردد؟!
چون زند شهوت در این وادی دُهُل / چیست عقلت ای فُجُلّ بن الفجلّ
صد هزاران زیركان را كرده دَنگ / صد هزاران نام خوش را كرده ننگ
***
كرشمه‌ی تو شرابی به عاشقان پیمود / كه علم بی‌خبر افتاد و عقل بی‌حس شد
از امام ابوالحسن الرّضا(ع) منقول است:
إِذا أَرادَ اللهُ أَمْراً سَلَبَ الْعِبادَ عُقُولَهُمْ فَأَنْفَذَ أَمْرَهُ وَ تَمَّتْ إِرادَتُهُ فَإِذا أَنْفَذَ أَمْرَهُ رَدَّ إِلَی کُلِّ ذی عَقْلٍ عَقْلَهُ فَیَقُولُ کَیْفَ ذا؟! وَ مِنْ أَیْنَ ذا؟!.[7]
هرگاه خداوند بخواهد كاری را انجام دهد عقل‌های بندگان را از ایشان می‌گیرد، آنگاه كار خود را انجام می‌دهد و اراده‌اش را محقّق می‌سازد، سپس عقل هر عاقلی را به او بر می‌گرداند. پس او می‌گوید: چگونه بود و چطور اینگونه شد؟
حاصل مضمون حدیث این ‌كه:

وقتی خدا بخواهد مردمی را به كیفر اعمال زشتشان برساند و خذلان، شامل حالشان گرداند، اوّل چراغ عقلشان را در وجودشان خاموش می‌سازد. در نتیجه ظلمت بر كشور جانشان حاكم می‌شود و در همان تاریكی است كه قضای خدا جاری شده و آدمیزادِ نور از دست داده‌ی غرق در ظلمت، با دست خویشتن موجبات هلاک و بدبختی خود را فراهم می‌آورد و كار كه تمام شد. دوباره چراغ عقل هر كس را به خودش بر می‌گرداند. او روشن می‌شود و می‌بیند ای عجب! چه كاری كرده و چه بلایی عظیم بر سر خویش آورده است! آنگاه از شدّت افسوس و حسرت، دست بر دست می‌زند و انگشت ندامت به دندان می‌گزد و می‌گوید: «کَیْفَ ذا؟! وَ مِنْ اَیْنَ ذا؟!» ای وااسفا! واحسرتا! چگونه چنین شد؟ این بلا از كجا به من رسید؟ آخر، مگر من دیوانه و احمق و كور و كر بودم كه به پای خویش این‌چنین به دام بلا رفتم و با دست خویش، خویشتن را به هلاكت افكندم! آری، قرآن حكیم به این سؤال شگفت‌انگیز پاسخ می‌دهد كه:
اِسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأنْساهُمْ ذِکْرَ اللهِ...[8]
شیطان، بر آنان مسلّط گشته و آنها را از یاد خدا به فراموشی افكنده است...
و به متمّم آن نیز در جای دیگر اشاره فرموده است كه:
... نَسُوا اللهَ فَأنْساهُمْ أنْفُسَهُمْ...[9]
... خدا را فراموش كردند و خدا هم آنها را نسبت به خودشان به فراموشی افكند [از خدا بی‌خبران، در واقع از كمال خود بی‌خبرند و جز به زیان خود قدمی بر نمی‌دارند]...


خودآزمایی


1- سه شرط رسیدن به مقام رجا را بیان کنید.
2- از جمله نقشه‌های بسیار خطرناک استعماری كه در جوامع اسلامی پیاده شده است، را بیان کنید.

 

پی‌نوشت‌ها

 

[1]ـ سوره‌ی بقره، آیه‌ی 218.
[2]ـ ضمن دعای مأثور از امام جواد(ع) در شب اوّل ماه رمضان، مفاتیح‌الجنان، ص 217.
[3]ـ مؤتفکات به معنای منقلبات (واژگون شده‌ها) شهرهای پنجگانه‌ی قوم لوط بوده که در کرانه‌ی «بحرالمیّت» در مجاورت یکدیگر قرار داشته‌اند و بر اثر نزول عذاب خدا واژگون و زیرورو شده‌اند.
[4]ـ سوره‌ی حجر، آیه‌ی 74.
[5]ـ سوره‌ی بقره، آیه‌ی 16.
[6]ـ «قالَ فَبِعِزَّتِکَ لِاَغْوَینَّهُم اَجْمَعین»، گفت: به عزّتت سوگند! تمام آنها [بنی‌آدم] را گمراه خواهم ساخت. (سوره‌ی ص، آیه‌ی 82).
[7]ـ تحف‌العقول، ص 326.
[8]ـ سوره‌ی مجادله، آیه‌ی 19.
[9]ـ سوره‌ی حشر، آیه‌ی 19.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: