بخش چهارم: سیره امیرالمؤمنین(ع) در صرف بیتالمال در زندگی شخصی |۱
در زندگی اجتماعی بشر در عصر حاضر و پیچیدگی آن که قوانین بشری بر قوانین الهی سایه افکنده است، سیره عملی و گفتاری اهلبیت(ع) بسیار راهگشاست. با توجه به اینکه مسئله حفظ بیتالمال و جلوگیری از حیف و میل آن در شرایط اقتصادی کنونی، اهمیت بالایی دارد، رجوع به سیره عملی امیرالمؤمنین(ع) در مواجهه با بیتالمال در دوران امامت و حکومتش، میتواند خطّ مشیء دولتمردان و عاملان بیت المال را در مصرف آن مشخص کند.
سیره امام علی(ع) در مورد مصرف بیت المال در زندگی شخصی خودش همواره مورد توجه بسیاری از بزرگان بوده است. از نهجالبلاغه استفاده میشود که امیرالمؤمنین(ع) حتی در زمان حکومتش میکوشید تا حدّ امکان، کمتر از بیتالمال صرف زندگی شخصی خود بکند. هر چند برای مسئولیت عظیم الهی امامت و خلافت که برعهده داشت میتوانست از بیتالمال استفاده کند، سیره عملی حضرت برخلاف حقّ طبیعی ایشان بود.
غزالی در کتاب احیاء العلوم مینویسد: امام علی(ع) با آن که بیتالمال را در اختیار داشت و حاکم مسلمانان بود، سعی میکرد در زندگی خودش استفاده نکند، حتی در موارد ضرور. حاضر بود شمشیرش را بفروشد و صرف خورد و خوراک و لباسش سازد ولی از بیتالمال بهره نَبَرد. حتی حاضر بود یک لباس بر تن کند و با همان زندگی کند و وقتی که نجس میشد آن را بشوید و خشک کرده و دوباره بپوشد.
محمود عباس عقاد، نویسنده معروف مصری در کتاب عبقریة الامام علی(ع) مینویسد: با اینکه امام علی(ع) حاکم مسلمانان و همه بیتالمال در اختیارش بود و هرگونه که میخواست، میتوانست صرف کند، سعی میکرد از بیتالمال کم مصرف کند و حتی به تعبیری، به اهل کوفه میفرمود: اگر من از بین شما و کوفه بیرون رفتم، در حالی که جز حیوان سواریام که مال شخصی خودم است و جز رهتوشه و غلام خود چیز دیگری همراهم بردم، خائن هستم. سوید بن غفلة، یکی از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) میگوید: روزی به منزل حضرت وارد شدم، دیدم روی حصیر پاره و کهنهای نشسته و مشغول کار خودش است. با تعجب عرض کردم: «یا امیرالمؤمنین! شما حاکم مسلمانان و حاکم بر بیتالمال هستی و اموال همه در اختیار توست، خوب است وضعیت خوب و آبرومندی درست کنی که وقتی مهمانهای خارجی به دیدارتان میآیند، شما را کوچک نشمارند. این حقّ شماست که فرش و ظروف زیبا و تشکیلات مجهزی داشته باشید تا آبروی اسلام حفظ شود. امیرالمؤمنین(ع) گریست و فرمود: ای سوید! آیا زیبنده است برای شخصی مثل من که میخواهم از این سرا نقل مکان کنم، آن را زینت دهم؟ این که میبینی دنیا را رها کردم، برای این است که آخرت را آباد کردم.[1]
حاکم مسلمان مُحال است که هم دنیا را آباد کند هم آخرت را. از سخنان گهربار حضرت استفاده میشود که امیرالمؤمنین(ع) از همه مسلمانان و رعایا از بیتالمال کمتر استفاده میکرد. رفتار حضرت اینگونه بوده است. امیرالمؤمنین(ع) نمیتوانست بگوید که من چون حاکم هستم، میتوانم هر اندازه که بخواهم استفاده کنم. رژیم غذایی امیرالمؤمنین(ع) نان خشک جو بود که بارها خوانده یا شنیدهاید. چرا امیرالمؤمنین(ع) این قدر سختگیری میکرد؟ حضرت در روایتی علت آنرا برای احنف بن قیس، بیان میکند. بر پیشوایان حق لازم است که سطح زندگیشان از جهت لباس و مسکن و خوراک از همه مردم خودشان پایینتر باشد.[2] چرا؟ زیرا خود سادگی حاکم اسلامی باعث میشود زندگی فقیرانه برای آنها آسانتر و قابل تحمل شود. علاوه بر این وقتی میبینند حاکم اسلامی چنین ساده زندگی میکند، در حالی که همه امکانات در اختیار اوست، سخنانش را میپذیرند و بیشتر به وی ارادت میورزند، چندان که حاضر میشوند برای او و عمل به دستورش کشته شوند.
تاریخ ثبت کرده است که خارجیها در دیدار با امام خمینی سادگی زندگی ایشان را دلیلِ حقانیت این نظام دانستند و شیفته سادگی امام شدند. علی بن ابی طالب(ع) در زندگی خودش و دوران حکومتش این یادگارهای عملی را برای ما باقی گذاشت که برای همین کارها عدهای به حضرت عشق میورزند. چرا که به فرموده امام علی(ع) حاکم اسلامی نمیتواند مثل سایر مردم زندگی کند:
آیا من قناعت کنم به اینکه به من امیرالمؤمنین بگویند، اما در سختی زندگی با مردم یکسان نباشم؟ سختیها را تحمل نکنم؟ زندگی من تشریفاتی و اَشرافی باشد، ولی مردم در فقر و فلاکت زندگی کنند؟ من باید در وضعیت زندگی اسوه باشم.[3]
و باز در کلام دیگری میفرماید: مگر من میتوانم سرِ سفرهای بنشینم و انواع غذاها را برای خود برگزینم اما در قلمرو سرزمین اسلامی در یمامه[4] یا حجاز گرسنهای باشد؟ من پیشوای مسلمانان هستم. مگر میتوانم غذاهای مختلفی را انتخاب کنم ولی در کشورم فردی باشد که حتی یک نان نداشته باشد بخورد؟ مگر من میتوانم با شکم سیر بخوابم اما در همسایگی و اطرافم افرادی باشند که گرسنهاند و از گرسنگی خوابشان نمیبرد؟ هیهات، من نمیتوانم. همین واقعیتها است که حتی مسیحیان و غیرمسلمانان را شیفته امام علی(ع) کرده است. امیرالمؤمنین(ع) در یکی سخنانش میفرماید: میدانم شما نمیتوانید مثل من زندگی کنید، ولی مرا با تلاش و کوشش و تقوا و عفت کمک و همراهی کنید و بکوشید زندگیتان شبیه من باشد.[5] خود حضرت میداند که ما مردِ این میدان نیستیم، اما میتوانیم شبیه ایشان باشیم و حدّاقل از راه حلال استفاده کنیم و در مصرف بیتالمال تقواپیشه باشیم.
هر کس متصدی امور بیتالمال مسلمانان باشد، برای رتق و فتق امور، کارگزاران و عاملانی دارد؛ از طرفی هم افرادی در جامعه اسلامی از نزدیکان و خویشان متصدی بیتالمال هستند. همواره در بین کارگزاران یا خویشان، افرادی هستند که به دلیل انتسابشان به حاکم و حکومت، انتظار دارند شخص اوّل حکومت توجه خاصی به آنها کرده، مقدّمشان بدارد، و نخست وضع زندگی آنها را سامان دهد، سپس به زندگی بقیه مردم رسیدگی کند. بنابراین، بعضی خواصّ حکومت و حاکم، تساوی با سایر افراد جامعه را برنمیتابند و اسباب ناراحتی حاکم عادل را فراهم میکنند. حاکمی که مقتدر نباشد، گاهی اوقات ناچار میشود در مقابل زیادهخواهی آنان تسلیم شده و بیشتر به آنها برسد. و این پایانِ کار نخواهد بود! بنابراین، یکی از مشکلات بزرگ متصدیان بیتالمال مسلمانان دارند، انتظارهای بیجای دیگران است.
برای یافتن راه حلّ این مشکل، به سیره عملی امیرالمؤمنین(ع) در دوران حکومتش مراجعه میکنیم و به دو نمونه از عملکرد آن حضرت(ع) اشاره میکنیم.
عقیل برای امیرالمؤمنین(ع) برادر وفادار و شخصیت محترمی بود.[6] حضرت میفرماید: روزی عقیل نزد من آمد، من آثار فقر و نداری را در چهرهاش مشاهده کردم. از لبهای خشکیده و رنگ و رویَش وضعیت زندگی را حس کردم. فرزندانش را هم آورده بود؛ دیدم که گرسنگی به آنها هم اثر کرده، رنگشان پریده و لباسهای مندرس به تن دارند. عقیل گفت: برادر! این وضع من و بچههایم است. شما که دسترسی به بیتالمال دارید، دستور فرمایید مقداری از گندم خزانهی بیتالمال بدهند تا شکم بچههایم را سیر کنم. امیرالمؤمنین(ع) ابتدا حرف ایشان را شنید ولی اهمیت نداد. عقیل دوباره تأکید و تکرار کرد. علی بن ابیطالب(ع) میفرماید: من خوب به سخنانش گوش دادم؛ پنداشت توانسته مرا تحت تاثیر قرار بدهد و من از گندم بیتالمال برایش سهمی میآورم. به او گفتم: بنشین. سپس داخل منزل شدم، پاره آهنی را روی آتش گذاشتم، خوب داغ و گداخته شد. بعد آن را آوردم در مقابل عقیل که نابینا بود؛ ابتدا گمان کرد پولی آوردهام. آهن گداخته را نزدیک دستش بردم. عقیل فریاد زد و دستش را عقب کشید و نالید. پرسیدم: چرا دستت را عقب کشیدی؟ گفت: چون آهن گداخته میسوزانَد! گفتم: برادرم! تو از آهنی که یک بنده آن را داغ کرده، ضجّه میزنی و خودت را کنار میکشی، ولی انتظار داری من از آتش دوزخ خدا ناله و فریاد نکنم؟ تو میخواهی مرا با حیف و میل بیتالمال در آتش دوزخ بیندازی؟ عقیل! درست است که گندم در بیتالمال است و تو و بچههایت گرسنهاید ولی مسلمانهای دیگر هم گرسنهاند. من چگونه تو را بر دیگران ترجیح بدهم؟[7]
در تاریخ آمده است مقدار زیادی عسل و روغن در بیتالمال انباشته شده بود. روزی برای أمّ کلثوم[8] دختر امیرالمؤمنین(ع) مهمان آمد. او میدانست که مقداری عسل و روغن در بیتالمال ذخیره شده است. نزد مسئول بیتالمال رفت و گفت: ظرفی عسل به من بده برای مهمان خود ببرم و وقتی ذخیره بیتالمال را تقسیم کردید، این عسل را از سهم من کم کنید. من مهمان دارم و آبرومندم، الآن هم چارهای ندارم. مأمور بیتالمال حرف او را عملی کرد. علی بن ابیطالب(ع) وارد بیتالمال شد و دید یکی از ظرفهای عسل کم است. مأمور را احضار کردند و پرسیدند: این عسل چه شد؟ عرض کرد: اُمّ کلثوم دختر شما آمد و چنین گفت و من بنابر گفته او رفتار کردم. امیرالمؤمنین(ع) ناراحت شد و دخترش را احضار و توبیخ کرد. حضرت فرمود: اگر چه عسل در بیتالمال هست و تو هم میخواهی از مهمانت پذیرایی کنی، این مال همه مردم است و فقط برای تو نیست. باید صبر میکردی هنگام تقسیم بیتالمال، سهم خودت را دریافت میکردی. سپس فرمود: قیمت عسل پنج درهم است، پول را بیاور و به مأمور بیتالمال بده.[9]
اینها افسانه نیست بلکه واقعیتهای ماندگار تاریخ است. این ماجراها از یک طرف هشدار به کسانی است که دستی در بیتالمال مسلمانان دارند و از طرفی هم هشدار به منسوبان و بستگان متولیان بیت المال است. امروزه تیغه عدالت علوی، به سوی مسئولان نظام اسلامی ما هم هست. وزیر محترم! درست است که تصدی گوشهای از بیتالمال در دست توست و میتوانی از آن به آقازادهها و فرزندانت کمک کنی، اما این کار را نکن. با دقت و تأمّل، ببین آقازاده شما که ثروتی به هم زده است و تجارتی به راه انداخته و سرمایهای فراهم کرده، از کجا آورده است؟ ببین چه اندازه از آبرو و اعتبار و تسهیلات حوزه ریاست تو استفاده کرده است؟ سرخود کلاه نگذار و راحت نگو که «الحمدالله، پسرم زرنگ است»! روی دیگر سخن به بستگان و منسوبان مسئولان است: در یک مقطع زمانی؛ پدر شما به مقام و پستی رسیده است. تو که فرزندش هستی، آزاد نیستی به دلخواه در بیتالمال دخل و تصرف کنی بلکه تو باید آبروی شخصیت حقیقی و حقوقی پدرت را حفظ کنی. آبروی او به عنوان مسئول در نظام اسلامی، آبروی اسلام است.
این یک مسئولیت سنگین، هم برای مسئولان و متصدیان بیت المال است و هم فرزندان و منسوبان آنها. زندگی مسئولان باید مانند زندگی فرزندان امیرالمؤمنین(ع) امام حسن و امام حسین(ع) باشد. امکانات و تسهیلات دولتی نیز جزء بیتالمال است و حقّ تمام آحاد جامعه از هر قشری. پس رعایت عدالت در همه امور لازم است.
1- سیره امام علی(ع) در مورد مصرف بیت المال در زندگی شخصی خودش را شرح دهید.
2- چرا امیرالمؤمنین(ع) در استفاده از بیتالمال این قدر سختگیری میکردند؟
3- چرا امیرالمؤمنین(ع) دخترش اُمّ کلثوم را احضار و توبیخ کرد؟
[1]. هاشم معروف حسينى، سيرةالائمة الاثنى عشر، ج 1، ص 321.
[2]. همان: على أئمّة الحَقّ أنْ يتأسّوا بِأضعف رَعيّتهم حالاً فِى الْأكل و الّلباس و لا يتميّزون عليهم بشىء لايقدرون عليه يراهم الفَقير فَيرضى عَنِ الله بما هوَ عَلَيه.
[3]. نهجالبلاغه، ضمن نامه 45: أأقْنَعُ مِنْ نَفْسى بِأَنْ يُقالَ: هذا اميرالمؤمنين؟ و لا اُشارِكُهُمْ في مَكارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَكُونَ اُسْوَةً لَهُمْ فى جُشُوبَةِ الْعَيْشِ.
[4]. يمامه: سرزمينى در جنوب عربستان.
[5]. نهجالبلاغه، ضمن نامه 45: أَلا وَ إِنَّكُمْ لا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ.
[6]. حضرت ابوطالب(ع) چهار پسر داشت كه با يكديگر دَه سال فاصلهی سنّى داشتند: طالب، عقيل، جعفر و على(ع).
[7]. فيض الاسلام، نهجالبلاغه، ص 713، خطبة 215: وَاللهِ لَقَدْ رَأَيْتُ عَقِيلًا وَ قَدْ أَمْلَقَ حَتَّى اسْتَمَاحَنِي مِنْ بُرِّكُمْ صَاعاً وَ رَأَيْتُ صِبْيَانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ غُبْرَ الْأَلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ كَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ وَ عَاوَدَنِي مُؤكِّداً وَ كَرَّرَ عَلَيَّ الْقَوْلَ مُرَدِّداً فَأَصْغَيْتُ إِلَيْهِ سَمْعِي فَظَنَّ أَنِّي أَبِيعُهُ دِينِي وَ أَتَّبِعُ قِيَادَهُ مُفَارِقاً طَرِيقِي فَأَحْمَيْتُ لَهُ حَدِيدَةً ثُمَّ أَدْنَيْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِيَعْتَبِرَ بِهَا فَضَجَّ ضَجِيجَ ذِي دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا وَ كَادَ أَنْ يَحْتَرِقَ مِنْ مِيْسَمِهَا فَقُلْتُ لَهُ ثَكِلَتْكَ الثَّوَاكِلُ يَا عَقِيلُ أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِيدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ وَ تَجُرُّنِي إِلَى نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ.
[8]. ايشان را، زينب صغرى نيز مىنامند، كه در ركاب برادرش به كربلا رفت... بسيار بافضيلت، دانا، فصيح و سخنور، و در طول زندگى، شاهد شهادت مظلومانه عترت پيامبر بود.
[9]. هاشم معروف حسينى، سيره الأئمه اثتى عشر، ج 1، ص 337.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت