بسیاری از مردم وقتی کثرت اهل معصیت و طغیان و قوه و قدرت و تظاهرات و رونق بازار آنها را میبینند، گمان میکنند با امر به معروف و نهی از منکر مخصوصاً با نداشتن همکار، نمیتوان کاری انجام داد و مردم را عوض نمود؛ مثلاً چگونه میشود با بیحجابی چند هزار نفر زن در مثل شهر تهران مبارزه کرد با آنکه بسیاری از آنها به کسانی که در رأس امور کشور اسلامی جعفری هستند، انتساب دارند؟
یا چطور میشود از این اختلاط و معاشرتهای زنان اجنبی با مردان اجنبی و میهمانیهای فامیلی که در میان طبقه به قول خودشان متنوّر و متجدّد، مرسوم شده، جلوگیری نمود؟
چگونه میشود مردم را از شنیدن نغمات نامشروع و آوازهای غنا و ساز و غیره با آنکه رادیوی کشور از پخش آن خودداری ندارد، باز داشت؟
چگونه باید استعمال مسکرات و تریاک را موقوف ساخت، در حالی که عوض برچیدن میکدهها و مؤسسات و شرکتهای می فروشی، مالیات برای آنها معین میکنند؟!
چطور میشود مردم را از شرّ مأمورین خائن و رشوهخواری که حقوق ضعفا و فقرا را حیف و میل میکنند و بیتالمال کشور را به جیب میزنند، خلاص ساخت؟
چگونه باید دادگستری را بر یک اساس منظمی که شایسته یک کشور اسلامی است قرار داد تا حیثیات مقام قضا و داوری را یک مشت مردم بیعلم، بیلیاقت، فاسق و فاقد صلاحیت، آلوده ننمایند؟
چطور باید با این اختلاف طبقاتی و این سرمایهداران و ثروتمندان و ملاکین بیرحم و نامسلمانی که پیدا شدهاند، مبارزه کرد و اموال نامشروع آنها را در تأسیس مؤسسات خیریه و کمک به بینوایان و ضعفا و ادای حقوق شرعی بکار گرفت و چگونه و چگونه و چگونه...؟
پاسخ این سخنان این است که این مطالب، همه مولود همان روحیّه یأس و نومیدی است وگرنه با تمام این فسادها مبارزه میسّر است و میتوان به همه این اوضاع زشت خاتمه داد و تمام تشکیلات و سازمانها با تشویق مردم درستکار و صالح و امر به معروف و نهی از منکر از وضع فعلی نجات داد؛ زیرا اینطور که بعضی تصور میکنند که فساد در همه شئون اجتماعی رخنه کرده و همه افراد را خراب نموده، نیست. در تمام طبقات، اکثریت مردم صحیح و یا کسانی هستند که قابل اصلاحاند.
اگر جمعی زنان زمام گسیخته در اثر تربیت فاسد خانوادگی و هوسرانی و یا تبلیغات و تحریکات بیگانگان و دشمنان اسلام و مسلمانان و یا فشار زندگی اقتصادی و خودداری اغنیا و توانگران از ادای وظایف خود، متمایل به بیعفتی و بیحجابی باشند و با وضع زننده در حاشیه خیابانهای تهران دیده شوند که متاع عفت و عصمت خود را در معرض فنا و آلایش گذارده و باعث تهییج شهوات هزاران جوان معصوم میگردند و این همه فساد و آدمکشیها و بیعفّتیهایی را ـ که در این مملکت بیسابقه است ـ درست میکنند در مقابل، تمام زنهای پاکدامن و مسلمان این مملکت که اکثریت را تشکیل میدهند به حجاب و عفت و پوشش، افتخار میکنند.
اگر یک دسته از خانمها برای همین معاشرتهایی که با مردان بیگانه دارند از سقط جنینها و خیانت به همسرهای خویش و به هم زدن نظم زندگی خانوادگی، باک ندارند و خود را از لذت و حظّ زندگی با شوهر و فرزند و خانهداری محروم ساختهاند، در عوض چندین میلیون خانمهای نجیب و عفیف در این کشور هستند که یک عمر با صداقت، صمیمیت و فداکاری با شوهر خود زندگی کرده و یک خانواده بزرگ را نگاهداری مینمایند.
اگر نغمات موسیقی و ساز و آواز هست، هزاران مسجد و منبر و مجالس وعظ و سخنرانیهای اخلاقی و دینی هم وجود دارد که تعداد آنها از کثرت با این مجالس لهو و لعب، قابل مقایسه نیست. اگر رشوهخوار و خائن در کارمندان دولت یا مؤسسات دیگر وجود دارد، افراد صالح و درستکار هم هستند که چرخهای بسیاری از تشکیلات جامعه به دست همانها در گردش است.
پس با این همه همراه و همکار واقعی و موافقی که داریم، جا ندارد که از تأثیر امر به معروف ناامید شویم و از انجام وظیفه، خود را معاف بدانیم.
طرفداران حق و عدالت اگر در عِدّه و عُدّه و قدرت قوّه کم هم باشند، عاقبت پیروزی و ظفر نصیب آنها خواهد شد:
کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللهِ؛[1]
مگر تظاهرات اهل معصیت و باطل، موجب سقوط تکلیف میگردد؟ مگر شدت و اصرار آنها نور خدا را خاموش میسازد؟
وَیَأْبَی اللهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ؛[2]
مگر نه حضرت رسول(ص) یک تنه شروع به دعوت فرمود و در برابر یک دنیا جهل و انحراف و شرک و ستم، پرچم توحید را بلند نمود و خدا هم به مدلول آیه کریمه:
إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ یَنْصُرْکُمْ؛[3]
او را یاری کرد و کلمه او را بلند نمود.
گاهی علاقه و مهربانی انسان نسبت به شخصی ـ خصوصاً اگر خویش و نزدیک او باشد و بهویژه اگر فرزند او باشد ـ او را از مؤاخذه و تأدیب و تربیت و اظهار حقّ بر ضرر او باز میدارد.
یکی از وظایف مسلمانی این است که در اجرای قانون و مقررات، یا ادای شهادت یا امر به معروف، میان خودی و بیگانه فرق و تفاوتی نگذارند؛ چنانچه در قرآن مجید میفرماید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَی أَنفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالأَقْرَبِینَ؛[4]
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، همگی برپادارندگان عدالت و قسط باشید و برای خدا گواهی و شهادت دهید اگرچه بر ضرر خودتان یا پدر و مادر یا نزدیکانتان باشد».
و در آیه دیگر میفرماید:
الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلا تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللهِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ؛[5]
«زن زناکار و مرد زناکار را به هر یک صد تازیانه بزنید و در دین خدا (یعنی اجرای حدود و مجازاتهای شرعی) مراعات رأفت ننمایید اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید».
در کتابهای تاریخ است که در سال فتح مکّه (سال ششم هجرت) در ایّام توقّف پیغمبر اکرم(ص) فاطمه مخزومیه دختر اسودبن عبدالأسد، برادرزاده سلمة بن عبدالأسد ـ که از اشراف قبیله بنیمخزوم بهشمار میرفت ـ دزدی نمود و در موقع سرقت دستگیر شد. چون او را به حضور پیغمبر(ص) آوردند، رسول اکرم فرمان داد تا دست او را قطع کنند. خویشاوندان او اسامة بن زید را برانگیختند تا نزد پیغمبر از او شفاعت کند. وقتی اسامه زبان به شفاعت گشود و تقاضای عفو او را کرد، رنگ و چهره پیغمبر(ص) تغییر کرد و اسامه را توبیخ نمود و فرمود:
«لایُشْفَعُ فِی حَدٍّ فَإنَّ الْحُدُودَ إذا انْتَهَتْ إلَیَّ فَلَیْسَ لَهَا مَتْرَکٌ»؛
«در مورد حد، شفاعت پذیرفته نیست. همانا حدود، هرگاه به دست من رسید و نزد من ثابت شد، راه صرفنظر نخواهد داشت».
اسامه، نادم و پشیمان گردید و از پیغمبر(ص) تقاضا کرد که برای او استغفار نماید. پیغمبر(ص) فرمود: امم گذشته و پیشینیان از آن جهت نابود شدند که چون از بزرگان ایشان یک نفر مرتکب دزدی میگشت او را رها میکردند و کیفر نمیدادند و چون ضعیفی این گناه را مینمود، او را به کیفر گناهش میرساندند. سوگند بدان خدایی که جان محمّد در دست اوست اگر فاطمه دختر محمّد، دزدی کند فرمان دهم تا دست او را قطع کنند! پس از آن فرمود تا دست فاطمه مخزومیه را بریدند و بر او ترحّم فرمود و او را عطا مرحمت کرد.
فاطمه عرض کرد: آیا توبه من مقبول است؟
فرمود: از گناه خویش، مانند روزی هستی که از مادر تولد یافتی.[6]
1- چرا مبارزه با فسادها میسّر است و میتوان به همه این اوضاع زشت خاتمه داد؟
2- چرا پیغمبر(ص) شفاعت اسامه را نپذیرفت؟
[1]. بقره، ۲۴۹. «چه بسیار گروههای کوچکی که به فرمان خدا بر گروههای بزرگی پیروز
[2]. توبه، ۳۲. «ولی خدا جز این نمیخواهد که نور خود را کامل کند؛ هرچند کافران ناخشنود باشند».
[3]. محمّد، ۷. «اگر خدا را یاری کنید شما را یاری میکند».
[4]. نساء، ۱۳۵.
[5]. نور، ۲.
[6]. احمد بن حنبل، مسند، ج۶، ص۱۶۲؛ دارمی، سنن، ج۲، ص۱۷۳؛ بخاری، صحیح، ج۴، ص۱۵۰ـ۱۵۱؛ ج۵، ص۹۷؛ ج۸، ص۱۶؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج۵، ص۱۱۴.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی