بخش چهارم: سیره امیرالمؤمنین(ع) در صرف بیتالمال در زندگی شخصی | ۲
سیره عملی پیامبر در 23 سال دوران رسالتش، عدالت محوری و مهرورزی بدون تبعیض با همه قشرهای جامعه بوده است. فقیر و غنی، رئیس و مرئوس، ارباب و غلام در فرهنگ تربیتی پیامبر در بهرهبرداری از بیتالمال مساوی بودند. حاکم و حکومت در فرهنگ اسلام وقتی جایگاه دارد که همه مردم به حقوق خود برسند و امیرالمؤمنین(ع) تربیت شده مکتب رسول خدا، همان راه و روش پیامبر را با جدّیت ادامه داد.
مورّخان نوشتهاند: روز دوم خلافت، امیرالمؤمنین دستور داد عموم مسلمانان حضور یابند، سپس بیتالمال را میان مهاجران و انصار، عرب و عجم بِالسَّویه تقسیم نمود و به هر یک سه دینار داد. جمعی از حاضران[1] به شدّت ناراحت شدند و اعتراض کردند. سهل بن حُنیف که به غلام سابقش به همین مقدار داده شده بود، گفت: این مرد دیروز غلام من بود که آزادش کردم، امروز در تقسیم بیتالمال با من برابر شده است، آیا این کار درست است؟[2]
در همان روزهای نخستینِ حکومت امیرالمؤمنین، طلحه و زبیر[3] خدمت حضرت آمدند و گفتند: یا علی! ما با تو بیعت کردهایم، باید قدر ما را بدانی. انتظار داریم در کارها با ما مشورت کنی اگر خواستی کسی را به مقامی منصوب، یا بیتالمال را تقسیم کنی، انتظار داریم سهم ما را بیشتر از دیگران بپردازی. ما در حکومت تو دارای نفوذ و موقعیت اجتماعی هستیم و نباید ما را همسان دیگران قرار بدهی. آن دو نفر وقتی بیتوجهی حضرت را به خواستههای نفسانی خود دیدند، شروع به خردهگیری کردند که: چرا بدون مشورت ما بیتالمال را تقسیم میکنی؟ چرا ما را با دیگران یکسان قرار میدهی؟ امام علی(ع) در جواب آنها فرمود: به خدا قَسم، من هیچ کسی را بر شما ترجیح ندادهام.[4] نه بر شما و نه بر عبد ضعیفی که بینیاش قطع شده باشد، به اندازه یک درهم یا کمتر از آن، خود و فرزندانم را برتری نمیدهم. این سیره عملی امیرالمؤمنین(ع) است که باید برای مسئولان نظام اسلامی ما اسوه باشد.
شدّت عدالتخواهی امیرالمؤمنین(ع) و رعایت مساوات آن حضرت، از اصولی است که تاریخ هرگز آن را فراموش نخواهد کرد. جرج جرداق یک دانشمند مسیحی است که اسلام را قبول ندارد اما امیرالمؤمنین(ع) را قبول دارد. در کتاب صوت العدالة الانسانیة که بسیار ارزشمند است، نوشته: آیا شما حاکمی را سراغ دارید این اندازه مقید به مساوات و عدالتخواهی باشد که خودش در کمال سختی زندگی کرد، به گونهای که سطح زندگی او از همه مردم پایینتر بود، با اینکه دسترسی به اموال بیتالمال داشته است؟ سختی را تحمل میکرد که مبادا کسی در اطراف مملکت اسلامی از او فقیرتر باشد. سپس میگوید: من چنین شخصی را سراغ دارم؛ او علی بن ابیطالب(ع) است. آنگاه به سخنانی در نهجالبلاغه اشاره میکند.
روزی یکی از دوستان امیرالمؤمنین(ع) دید که حضرت زندگی سختی دارد؛ غذای بسیار مختصر و ساده و لباس کهنه و وصلهدار، به حضرت عرض کرد: یا علی! بیتالمال برای شما هم هست، و حقّ استفاده از آن را دارید، چرا این قدر به خودتان سخت میگیرید و از غذا و لباس نامناسب استفاده میکنید؟ حضرت فرمود: خداوند بر پیشوایان، عدالت را واجب ساخته که خود را با طبقات ضعیف همرنگ و هم سطح کنند.[5] امیرالمؤمنین(ع) در نامه خود به عثمان بن حُنیف نگاشته است:
اگر میخواستم، میتوانستم غذای خودم را از عسل تصفیه شده اَعلا قرار بدهم، یا خوراکم را از مغز گندم و گندمِ سبوس گرفته تهیه کنم یا بهترین لباس را برای خودم فراهم سازم، چون هم امکان کار کردن دارم و هم بیتالمال در اختیارم است، اما هیهات که خواستههای نفسانی بر من مسلط شود و حرص و ولع مرا بکشاند که غذاهای خوشمزه را برای خودم تهیه کنم در صورتیکه در اطراف حجاز یا یمامه کسانی باشند که حتی به یک نان هم دسترسی نداشته باشند یا من با شکم سیر بخوابم، در صورتی که در اطراف من کسانی باشند که شکمهای گرسنه و جگرهای تافته و سوزان داشته باشند،[6] سپس فرمود: آیا من به همین اندازه اکتفا کنم که به من بگویند امیرالمؤمنین! ولی با مردم مواسات نکنم و در سختیهای زندگی با آنها شریک نباشم؟ من این عمل را انجام نمیدهم.[7]
این سخن شیوا را، جرج جرداق[8] که شیفته و محبِّ علی است نقل کرده، در حالی که اعتقادی به اسلام ندارد! واقعا ما کجا سراغ داریم حاکمی این چنین حکومت کرده باشد؟ اگر چه امیرالمؤمنین(ع) در دوران حکومتش، مشغول جنگهای داخلی بود و زمان اجازه نداد تا اهدافش را کاملاً اجرا کند، در نهایت شهید عدالت شد و با رعایت مساوات و عدالت در بین قشرهای جامعه مزه شیرین عدالت خواهی اسلام را به دهان همه گذاشت و برای همین همه آرزو میکنند ای کاش در طول تاریخ همواره افرادی شبیه امیرالمؤمنین(ع) به حکومت برسند و عدالت و برابری و برادری را در جامعه اجرا کنند. علی بن ابیطالب کشته شد ولی عدالتِ او کشته نشد. با شهید کردن حضرت، ایشان را بر حسب ظاهر از چرخه سیاست و حکومت خارج و حذف کردند، اما نتوانستند اصل زیبای حکومت عدل الهی را از افکار مردم بیرون کنند و همچنان در طول تاریخ مانده است. علی بن ابیطالب کشته شد، ولی شکست نخورد. اگر زنده مانده و حکومت هم کرده بود ولی بر خلاف عدالت عمل میکرد، شکست خورده بود. علی شهید عدالت بود و برای شدّت عدالتش در محراب شهید شد. امیرالمؤمنین(ع) در عبارتهای بسیار زیبای خود سیره و روش مطلوب پیشوایان دینی را ترسیم میکند. پیشوایان نظام اسلامی و مسئولان امور در جامعه اسلامی نباید فقط به فکر خویش و مهیا کردن زندگی مرفه برای خود باشند و به افراد بیبضاعت و مستضعف در اقصی نقاط کشور نیندیشند. کارگزاران و مسئولان نمیتوانند به عناوین مختلف حقوق خود را اضافه کنند و با اختیاراتی که دارند، برای خود و نزدیکانشان کسب منفعت و سرمایه کنند، اما به فکر کارمندان مستضعف و زیردست نباشند. فلان مسئول که خانه سازمانی میگیرد و خانه خودش را هم اجاره میدهد، خودرو شخصیاش را در توقفگاه میگذارد و شب و روز از خودرو دولتی استفاده میکند و به فکر زیر دست خود نیست، از سیره علوی دور است. آیا عدالت علی و عدالت اجتماعی همین است؟ آیا مسئولان نباید مساوات و مواساتی بین خودشان و سایر مردم ایجاد کنند؟
1- در روز دوم خلافت، امیرالمؤمنین(ع) چه دستوری دادند؟
2- درخواست طلحه و زبیر در روزهای ابتدایی حکومت حضرت علی(ع) از ایشان و جواب حضرت به آنها چه بود؟
3- امیرالمؤمنین(ع) در نامه خود به عثمان بن حُنیف، چه مطالبی بیان کردند؟
[1]. از جمله: عبدالله بن عُمَر، سعيد بن عاص، مروان و گروهى ديگر از قريش، زيرا در دوران خلافت عثمان چندين برابر بيشتر از ديگران مىگرفتند!
[2]. ناسخالتواريخ، ج1، ص23.
[3]. زبير، علاوه بر آشنايى، پسر عمه على(ع) بود، زيرا مادرش صفيّه، عمه اميرمؤمنان(ع) بود. با وجود اين، طلحه و زبير در رأس ناكثين (بيعتشكنان) نخستين جنگ بزرگ دوران خلافت امام على(ع) را پديد آوردند، كه منجر به شهادت پنج هزار تن از سپاه على(ع) و هلاكت سيزده هزار نفر از مخالفان آن حضرت گرديد!
[4]. ناسخالتواريخ، ج 1، ص 31 ـ 34: لا أستأثر عليكما و لا عبد حبشي مجدع بدرهمٍ فما دونَه لا أنا و لا ولديّ هذانِ.
[5]. نهجالبلاغه، خطبه 209: قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤمِنِينَ هَذَا أَنْتَ فِي خُشُونَةِ مَلْبَسِكَ وَ جُشُوبَةِ مَأْكَلِكَ قَالَ وَيْحَكَ إِنِّي لَسْتُ كَأَنْتَ إِنَّ اللهَ تعالى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ!
[6]. همان، نامه 45: وَ لَوْ شِئْتُ لاهْتَدَيْتُ الطَّرِيقَ إِلَى مُصَفَّى هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَ لَكِنْ هَيْهَاتَ أَنْ يَغْلِبَنِي هَوَايَ وَ يَقُودَنِي جَشَعِي إِلَى تَخَيُّرِ الأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْيَمَامَةِ مَنْ لا طَمَعَ لَهُ فِي الْقُرْصِ وَ لا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ.
[7]. همان. متن حديث در بخش چهارم از نظرها گذشت.
[8]. استادِ ادبيات عرب در لبنان كه مىگفت: جاذبههاى كلمات امام على(ع) شورى در من ايجاد كرد كه دويست بار نهجالبلاغه را مطالعه كردم»؛ ن.ك: مرحوم محمد دشتى، ترجمه نهجالبلاغه، سرآغاز، ص 9.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت