کد مطلب: ۶۲۰۲
تعداد بازدید: ۳۱۶
تاریخ انتشار : ۳۰ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۹:۴۴
عطر معرفت | ۳
خصیصه‌ی انسان از نظر مجهّز بودنش به جهاز «عقل»، آشنایی با ملكوت و درک حقایق آسمانی و نایل گشتن به مقامات عالیه‌ی معنوی است. امّا مشروط بر این كه شدیداً مراقب باشد كه فضای قلبش چراگاه شیاطین نشود و منكوس نگردد...

از رسول خدا(ص) منقول است كه:
لَوْ لا اَنَّ الشَّیاطینَ یَحُومُونَ عَلی قُلُوبِ بَنِی آدَمَ، لَنَظَرُوا اِلَی مَلَکُوتِ السَّماءِ.[1]
اگر نه این بود كه شیطان‌ها در اطراف دل‌های آدمیان می‌چرخند آنها ملكوت آسمان را مشاهده می‌كردند.
این جمله، به وضوح تمام می‌فهماند كه خصیصه‌ی انسان از نظر مجهّز بودنش به جهاز «عقل»، آشنایی با ملكوت و درک حقایق آسمانی و نایل گشتن به مقامات عالیه‌ی معنوی است. امّا مشروط بر این كه شدیداً مراقب باشد كه فضای قلبش چراگاه شیاطین نشود و منكوس نگردد و همچنین از آن حضرت رسیده است كه به هنگام عبور از قبرستان، اشاره به دو قبر از میان قبور نمود و فرمود: صاحبان این دو قبر الآن به كیفر گناهانی كه داشته‌اند در حال عذابند و فریادشان بلند است، آنگاه فرمود:
وَ لَوْ لا تَمْریغُ قُلُوبِکُمْ اَوْ تَزَیُّدُّکُمْ فِی الْحَدیثِ، لَسَمِعْتُمْ ما اَسْمَعُ.[2]
اگر نه چنین بود كه شما دل‌های خود را در میان پلیدی‌ها و قاذورات گناهان می‌غلطانید و آن را آلوده می‌سازید و یا آن كه در سخن، زیاده‌روی كرده و سخنان ناصواب بسیار به زبان می‌آورید [اگر چنین نبودید] آنچه را كه من می‌شنوم شما هم می‌شنیدید.
بنابراین، نشانه‌ی استحواذ و چیرگی شیطان بر دل، همانا بی‌مبالاتی انسان در امر گناه و سهل‌انگاری وی در طاعت خداوند است كه آدمی ـ به مفاد جمله‌ی مورد شرح از دعا ـ همچون كسی كه جاهل به قدرت الله ـ جلّ جلاله ـ و منكر انعام و احسان اوست، نسبت به اوامر حضرت ربّ، بی‌اعتنا و در تخلّف از نواهی او بی‌پروا می‌گردد و از این‌رو با غرور تمام به هلاكت جاودانه‌ی خویش اقدام می‌نماید.


با قرآن، ولی محروم از حقیقت آن


دلِ نابینا كه در این جهان، نسبت به خدا و آثار جلال و جمال خدا نابیناست، در آن جهان نیز از جمیع سعادت‌ها و نور و سرور و بهجت‌ها نابینا خواهد بود و در یک جوّ سراسر ظلمت و وحشت و محرومیت دستخوش امواج گوناگون عذاب‌ها و شكنجه‌های جسمی و روحی خواهد شد. خداوند حكیم می‌فرماید:
وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أعْمی وَ أضَلُّ سَبِیلاً.[3]
آن كس كه در این جهان [از دیدن چهره‌ی حق] نابیناست، در آخرت نیز [از لقای خدا و نعمت‌های جاودانه‌ی آن جهان] نابینا خواهد بود و آن گمراهترین راه است.
هلا ای یاران و عزیزان، توجّه كامل به این هشدار عظیم قرآنی باید داشت! با سبک‌شماری و سهل‌انگاری، از این انذار هراس‌انگیز الهی نباید گذشت! مكرّراً باید این آیه‌ی شریفه را برخود خواند و در خود نگریست و با جدّ و اهتمام شدید از خود باید پرسید كه: آیا به‌راستی من بینا و بصیر شده‌ام؟ با آفتاب حق و اولیای حق و آثار حق و صراط مستقیم حق آشنا گشته‌ام؟ و آیا پرده‌ها و حجاب‌های ظلمانی جهل و قساوت و غفلت را از مقابل دیده‌ی دل بر كنار زده و نور جمال و جلال حضرت معبود را در صفحه‌ی آیینه‌ی جان مشاهده كرده‌ام تا زمینه برای تحقّق دیدار و لقای خدا در آن سرا به‌وجود آمده باشد؟ چنان كه قرآن كریم می‌فرماید:
... فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أحَداً.[4]
... پس هر آن كس كه امید لقای پروردگارش را دارد، باید عملی صالح انجام داده و احدی را در عبادت پروردگارش شریک نسازد.
حقّاً چه توقّع بیجا و خیال خامی است اگر كسی چنین بپندارد كه بدون بینا ساختن چشم دل در این جهان، ممكن است به بینایی شایسته‌ی آن جهان نایل گردید و لذّت و حلاوت «لقاء‌الله» را به حقیقت حقّه‌اش شناخت و چشید. آخر نه مگر این گفته‌ی خود صاحب دیدار است كه:
وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أعْمی وَ أضَلُّ سَبِیلاً.[5]
آن كس كه در این جهان [از دیدن چهره‌ی حق] نابیناست، در آخرت نیز [از لقای خدا و نعمت‌های جاودانه‌ی آن جهان] نابینا خواهد بود و از مسیر سعادت ابدی از همه گمراهتر است.
این دو بیت از یكی از صاحبان حكمت و عرفان نقل شده است كه می‌گوید:
ترسم بروم عالم جان نادیده / بیرون روم از جهان، جهان نادیده
در عالم جان چون روم از عالم تن / در عالم تن عالم جان نادیده
قرآن حكیم نیز از انسان نابینای محشری نقل قول كرده و می‌فرماید:
قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أعْمی وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً * قالَ کَذلِکَ أتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی.[6]
می‌گوید: پروردگارا! چرا مرا نابینا محشور كردی؟ با آن كه من بینا بودم! می‌فرماید: این بدان جهت است كه آیات ما به تو رسید و تو آنها را فراموش كردی [و نادیده گرفتی] حال، امروز هم تو فراموش خواهی شد [از سعادت دیدار حق محروم خواهی گشت].
چه بسیار تأسّف از این «کوری» و نابینایی رسوا که چه ناكامی‌ها و سوز و گدازها به دنبال خواهد داشت. حال ای مصدّقان و باورداران قرآن! نه مگر این كتاب برای هدایت ما آمده و آیات آن، فی‌الحال از صُقْع[7] رُبوبی خالق منّان به گوش قلب و جان ما تلاوت می‌گردد، تا بصیرت و بینایی خاصّه‌ی قلب انسانی را به ما عطا كرده و ما را از نابینایی دل برهاند؟ چنان كه خودش می‌فرماید:
قَدْ جاءَکُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها وَ ما أنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ.[8]
از سوی پروردگارتان دلایل روشن و موجبات بینایی قلب برای شما آمد. حال آن كس كه [به وسیله‌ی آن، حق را] ببیند، به سود و نفع خویش اقدام كرده و آن كس كه از دیدن آن چشم بپوشد [و خود را در كوری دل نگه دارد] در زیان خود كوشیده است و من نگهبان بر شما نیستم [و اجباری نمی‌کنم].
آری، حال ای باورداران قرآن! بیایید تا دیر نشده و ایام مهلت سپری نگشته است، از این نورافكن آسمانی و چشم‌آفرین الهی استناره[9] و استمداد نماییم. پیش از فرا رسیدن روز انتقال به آن جهان، نوری گرفته و چشمی بگشاییم كه وقت تنگ است و سررسید اجل نامعلوم و از آن سو، كوردلان و تاریک‌قلبان، از سعادت جاودانی آن جهان به كلّی محروم.
فَوا فَضیحتاه! كه از این همه قیل و قال و بحث و جدل، طَرْفی[10] نَبستیم و از آن همه خواندن و شنیدن آیات قرآن و انباشتن مفاهیم آن در مغز و حافظه، نوری نگرفتیم آنگونه كه قلب از قرآن تغذّی كرده و از انواع غذاهای آسمانی آن نیرو بگیرد. طعم و رنگ و بوی قرآن در وی پدید آید و حقّاً مُربّا به تربیت قرآنی گردد تا آنجا كه خود شعبه‌ای از قرآن گشته و در حدّ وُسع خویش «ذکر» و «نور» و «شفاء» و «رحمت» و سرچشمه‌ی انواع فضایل شود تا در آن سرا نیز منبع نوری گردیده در پرتو نور خویش راه «جِنان» از «نیران» را بشناسد که:
یَوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤمِناتِ یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أیْدِیهِمْ وَ بِأیْمانِهِمْ...[11]
روزی كه مردان و زنان باایمان را می‌بینی كه نورشان در پیشاپیش و سمت راستشان در حركت است...
جدّاً می‌ترسیم كه بعد از یک عمر سخن از قرآن و عقاید و اخلاق قرآن گفتن، روزی كه به سرمنزل مقصود رسیدیم، خود را ببینیم که از قرآن و از حقایق آن به كلّی بی‌بهره و عاری هستیم! اَعاذَنا اللهُ مِنْ ذلِك الْخِزیِ الْعَظیم


فریاد، موقوف


نقل شده است كه جمعی از مسلمانان در ملازمت پیامبراكرم(ص) به هنگام بازگشت از سفری، ،چون نزدیک مدینه رسیدند، با صدای بلند تكبیر گفتند. رسول خدا(ص) فرمود:
یا اَیُّهَا النّاسُ! اِنَّ الَّذِی تَدْعُونَ لَیْسَ بِاَصَمَّ وَ لا غائِبٍ. اِنَّ الَّذِی تَدْعُونَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ اَعْناقِ رِکابِکُمْ.[12]
ای مردم! آن كسی كه او را می‌خوانید، نه كر است و نه غائب [بلكه] او بین شما و گردن مركب‌های شماست [كنایه از شدّت نزدیكی خدا به انسان است، زیرا نزدیک‌ترین كس به انسانی كه سوار مركب است، همان كسی است كه جلوی او سوار بر مركب او بوده و گوشش محاذی دهان اوست كه خفیف‌ترین صدای او را می‌شنود و هرگز نیازی به داد زدن و فریاد كشیدن ندارد].


خودآزمایی


1- در چه صورتی انسان ملكوت و حقایق آسمانی را درک می‌کند و به مقامات عالیه‌ی معنوی دست پیدا می‌کند؟
2- چه کسانی امید لقای پروردگار را دارند؟

 

پی‌نوشت‌ها

 

[1]ـ المحجّة‌البیضاء، ج 2، ص 125 و تفسیر المیزان، ج 5، ص 292، حدیث مزبور را با اندکی تفاوت در الفاظ، از امام صادق(ع) نقل کرده است.
[2]ـ مسند احمدبن حنبل، ج 5، ص 266، قسمت پایین صفحه و تفسیر المیزان، ج 5، ص 292، حدیث مزبور را به عبارت دیگری قریب‌المضمون به همین عبارت نقل كرده است و آن چنین است: «لَوْ لا تَکْثیرٌ فِی کَلامِکُمْ وَ تَمْریجٌ فِی قُلُوبِکُمْ، لَرَأْیْتُم ما اَری وَ لَسَمِعْتُمْ ما اَسْمَعُ». اگر زیاده‌روی [یاوه‌سرایی] در كلامتان و هرزه‌چرانی در دل‌هایتان نبود، هر چه را كه من می‌بینم شما هم می‌دیدید و هر چه را که می‌شنوم شما هم می‌شنیدید.
«تمریج» از مادّه‌ی «مَرْج» است که به معنای چمن و سرزمین علفزاری است که معمولاً بر اثر محصور نبودن و دروازه و دیوار نداشتن، محلّ ورود انواع حیوانات و چراگاه جانوران مختلف می‌باشد. دلی هم كه در حصار عفاف و پرهیز از كلام لغو و سایر افعال ناپسند درنیامده است، مانند همان سرزمین علفزار بی در و دیوار، از ورود هیچ نوع آلودگی از جانب هیچ نوع عملی در امان نخواهد بود و سرانجام، این‌چنین دل [به فرموده‌ی رسول خدا(ص)] از مشاهده‌ی جمال حق و استماع آوای بی‌نصیب خواهد ماند.
[3]ـ سوره‌ی اسراء، آیه‌ی ۷۲.
[4]ـ سوره‌ی کهف، آیه‌ی 110.
[5]ـ سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 72.
[6]ـ سوره‌ی طه، آیات 125 و 126.
[7]ـ صقع: ناحیه.
[8]ـ سوره‌ی انعام، آیه‌ی 104.
[9]ـ استناره: روشنی‌گرفتن.
[10]ـ طَرف: بهره و باور.
[11]ـ سوره‌ی حدید، آیه‌ی 12.
[12]ـ المحجّة‌البیضاء، ج 2، ص 291، تفسیر مجمع‌البیان و نورالثّقلین نیز ذیل آیه‌ی 55 سوره‌ی اعراف، با اندکی تفاوت نقل کرده‌اند.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: