بخش سوّم: صفات خدا |۱
گفتیم که این جهان علتی دارد که آن را آفریده و اداره میکند. در این قسمت با صفات خدا آشنا میشویم و او را بهتر میشناسیم. صفات خدا به دو قسم تقسیم میشوند: صفات کمال و صفات جلال.
هر صفتی که از کمالات و شئون اصل وجود باشد و ارزش وجودی او را زیاده گرداند، بدون این که مستلزم نقص و محدودیت باشد، صفت کمال و جمال نامیده میشود. مانند: علم، قدرت، حیات، سمع، بصر، اراده، تکلم، رحمان، رحیم و دیگر صفات.
مثلاً: علم که عبارت است از حضور و ظهور و وجود چیزی برای عالم، یک کمال وجودی است. و در مفهوم آن نقص نیست و اثبات آن، مستلزمِ نقص و محدودیت موصوف نمیشود.
گرچه ممکن است در برخی مصادیق محدود نیز تحقق پیدا کند، ولی این مفهوم از جنبه نقص و محدودیت گرفته نمیشود بلکه شأنی است از شئون وجود و از اصل وجود گرفته میشود. و به همین ترتیب صفت قدرت و حیات نیز از صفات کمال محسوب میشوند. خدای متعال واجد همه آنها است و به آنها متصف میباشد. صفات کمال را صفات ثبوتی نیز مینامند، چون برای خدا ثابت میشوند.
دانشمندان برای اثبات صفات کمال برای خدای سبحان براهینی ذکر کردهاند که به دو برهان آنها که نسبتاً سادهتر است اشاره میشود:
دلیل اول ـ این کمالات در خارج وجود دارند، علم در خارج هست و بعض موجودات، علم دارند، قدرت نیز در خارج هست و بعض موجودات قدرت دارند که برخی کارها را انجام دهند. حیات نیز در خارج است و بعض موجودات زنده هستند، و کارشان را با علم و اراده انجام میدهند. پس صفات کمال در خارج وجود دارند، و خود یک پدیده هستند. و چنانکه قبلاً گفتیم، هر پدیدهای نیاز به علت و فاعلی دارد که آن را ایجاد کند، و او خداوند جهان آفرین است. بنابراین چنانکه موجودات و پدیدههای جهان در اصل وجود به خداوند متعال وابستهاند، در خصوصیات وجود و صفات کمال نیز وابسته به خدا هستند و اوست که این کمالات را به آنها عطا کرده است. از طرف دیگر بخشنده کمال، خود باید واجد آن کمال بلکه بالاترین مراتب آن باشد. خدایی که به مخلوقات علم و قدرت و حیات داده امکان ندارد خودش فاقد آنها باشد. اگر خود نداشت نمیتوانست به دیگران عطا کند.
دلیل دوم از راه برهان نظم ـ شما در درسهای پیش به نظام دقیق و شگفتانگیز گوشههایی از جهان آفرینش پی بردید و دانستید که در آفرینش آنها چه ظرافتکاریها و زیباییهایی بکار رفته است، و با چه ارتباط و همآهنگی دقیقی آفریده شده و اداره میشوند، البته همه پدیدههای جهان زیبا و همآهنگ هستند. از مطالعه چنین نظام شگفتآور و همآهنگی به خوبی استفاده میشود که آفریدگار آنها نیز عالم و توانا و زنده بوده، و این نظام دقیق را با علم و قدرت و تدبیر به وجود آورده و در آفرینش آن آگاه و هدفدار بوده است.
وجود چنین نظام دقیق و زیبایی بهترین گواه است که آفریدگار آن، علم و قدرت و حیات داشته است. مگر ماده و طبیعت بیشعور میتواند یک چنین نظام همآهنگ و زیبایی را بیافریند و اداره کند. مگر یک کتاب علمی یا یک تابلوی زیبای هنری میتواند از یک موجود بیشعور و ناتوان صادر شود؟ پس چگونه میتوان احتمال داد که این جهان عظیم، با این همه اسرار و شگفتیها و با چنین نظم و همآهنگی دقیق از طبیعت بیشعور و بیاراده به وجود آمده باشد؟
در درسهای گذشته آنجا که چگونگی ارتباط علت به معلول و راز نیاز معلول به علت بیان و اثبات شد، روشن شد که: «معلول هر چه از كمالات و زيباييهايى را كه داراست، همه را از علت خويش گرفته است» و «علت، همهی اين كمالات و زيباييها را به نحو برتر و بالاترى داراست» بنابراین خدای بزرگ که خالق متعال و علت حقیقی آسمانها و زمین و هرچه در آنهاست میباشد؛ همه کمالات و زیباییها را که در آسمان و زمین و مخلوقاتی که در آنها و بین آنها وجود دارد دارا میباشد.
علم و قدرت و حیات، صفات کمالی هستند که در برخی مخلوقات وجود دارد بینایی و شنوایی و گویایی صفات کمالی هستند که انسانها واجد آنها میباشند.
انسان عالم و آگاه را به خاطر علم و آگاهیش برتر و کاملتر از فردی میدانیم که این آگاهی را ندارد، فرد قادر و توانا را به خاطر قدرت و تواناییش برتر از کسی میدانیم که این قدرت و توانایی را ندارد. انسان بینا و شنوا با برخوردار بودن از این دو صفت، کمالی را داراست که انسان نابینا و ناشنوا از این کمال برخوردار نیست.
بنابراین میگوییم: حیات و زندگی، علم و آگاهی، قدرت و توانایی، بصیرت و شنوایی صفات کمال و ارزشهایی هستند که برخی مخلوقات به طور محدود و مقید از آنها برخوردارند. مثلاً بدن انسان واجد حیات است، اما این حیات از هر جهت محدود و مقید است، اگر غذا نخورد میمیرد، اگر تنفس نکند میمیرد. حیاتش آغاز و انجامی دارد حدود و قیودی دارد.
انسان بیناست اما بینایی او محدود و مقید است، فاصلههای دور را نمیتواند ببیند در یک لحظه همه جهات را نمیتواند مشاهده کند، در تاریکی توانایی دیدن را ندارد ... و همین طور هر صفت کمالی که در مخلوقات وجود دارد همه محدود و مقیدند.
با مشاهده کمالات و زیباییهایی که در مخلوقات موجود است، در مییابیم که خدای جهان، خالق و علت اصلی و حقیقی همهی مخلوقات، واجد همهی این کمالات است، چون اگر واجد نبود نمیتوانست این کمالات را به مخلوقات عنایت کند، اما کمالاتی که خدای متعال واجد آنهاست هیچ قید و حدی ندارد و کموکاست نمیپذیرد، و بسی برتر و بالاترست.
چون در مییابیم که خدا واجد همه کمالاتی است که در جهان وجود دارد، لذا خدای متعال را با صفات کمال توصیف میکنیم و میگوییم: خدا حی و زنده است، خدا عالم و آگاه است، خدا قادر و تواناست، خدا بصیر و بیناست، خدا سمیع و شنواست، خدا متکلم و گویاست، خدا رحیم و مهربان است، خدا رحمان و بخشنده است، خدا غنی و بینیاز است .... اما چون ما همه با معنای محدود و مقید این صفات سر و کار داشتهایم، توصیف خود را با تسبیح در میآمیزیم و میگوییم: خدا حی است اما نه مانند حیات ما که محدود، ناقص و از بین رفتنی است بلکه بسی برتر و بالاتر؛ خدا عالم است اما نه مانند علم ما که محدود و ناقص باشد و از ذات ما جدایی پذیرد که گاه عالم باشیم و گاه نادان، لذا همیشه توصیف خود را با دو جملهی الله اکبر و سبحان الله همراه میکنیم که هر دو جمله تنزیه پروردگار متعال از هرگونه حد و قید و کمی و کاستی میباشد.
1- انواع صفات خدا را نام ببرید و توضیح دهید.
2- چرا خدای متعال را با صفات کمال توصیف میکنیم؟
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی