کد مطلب: ۶۲۰۶
تعداد بازدید: ۳۵۸
تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۹:۱۰
پیدایش مذاهب | ۱۴
اعتقاد به دعا بر فعّالیّت‌های اجتماعی اثر منفی دارد و همانند آبی است که به روی شعله‌های فروزان کوشش‌ها و تلاش‌های پرثمر پاشیده می‌شود و آنها را به خاموشی می‌کشاند. مؤمنان با این اعتقاد که دعا سلاح یا ترس مؤمن است به جای آشنایی به سلاح‌های دیگر و کاربرد آنها در برابر دشمن، تنها دست به دعا برمی‌دارند و ...

بخش اوّل: فرضیه عوامل اقتصادی | ۱۳ 


 مسأله‌ی دعا


بحث پیرامون (عوامل و علل گرایش به مذهب) در جامعه‌های انسانی بود.
بیان شد که بعضی از جامعه‌شناسان می‌خواهند آن را به نحوی به عوامل استعماری پیوند دهند، و قسمت‌هایی از مفاهیم و تعلیمات مذهبی را گواه این مدّعا می‌گیرند که به هفت قسمت از آن در گذشته اشاره شد، اکنون سخن پیرامون مسأله‌ی دعاست و ممکن است اشکالات سه گانه‌ی اجتماعی، کلامی و فلسفی ذیل در این زمینه ایراد گردد.
الف) اشکال اجتماعی:
اعتقاد به دعا بر فعّالیّت‌های اجتماعی اثر منفی دارد و همانند آبی است که به روی شعله‌های فروزان کوشش‌ها و تلاش‌های پرثمر پاشیده می‌شود و آنها را به خاموشی می‌کشاند. مؤمنان با این اعتقاد که دعا سلاح یا ترس مؤمن است به جای آشنایی به سلاح‌های دیگر و کاربرد آنها در برابر دشمن، تنها دست به دعا برمی‌دارند و همچنین برای مبارزه با فقر، دعا را جانشین صنعت، تکنیک، گسترش کشاورزی و دست‌یابی به منابع مختلف حیاتی می‌نمایند، و اثر تخدیری چنین تعلیماتی نیاز به بحث ندارد.
ب) اشکال فلسفی:
جهان نظام خاصّی دارد که بر محور قانون علّت و معلول می‌گردد و دعای ما که الفاظی بیش نیست، نمی‌تواند نقشی در تغییر مسیر ابتدایی و نهایی آن داشته باشد.
ج) اشکال کلامی:
اگر از دیدگاه الهیّون نیز به آن بنگریم، دعا یک نوع معارضه با حکمت خداوند و به اصطلاح فضولی در کار خداست!، چرا که اگر کسی به حکمت و بی‌نیازی مبدأ جهان هستی و علاقه‌ی او به بندگانش ایمان داشته باشد، برای او دستوری تعیین نمی‌کند؛ مگر ممکن است چیزی به صلاح باشد و خدا دریغ دارد؟
اکنون به بررسی و پاسخ این اشکالات سه‌گانه می‌پردازیم:
بررسی و پاسخ به اشکال اجتماعی:
انکار نمی‌کنیم که دعا یکی از تعلیمات مسلّم مذهبی است، تا آن جا که در قرآن به دفعات دعوت به آن شده و وعده‌ی اجابت در برابر آن داده شده است.
«وَ قَالَ رَبُّکُمْ اَدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ؛ پروردگار شما گفته است: مرا بخوانید تا (دعای) شما را بپذیرم».[1]
و نیز:
«ادْعُواْ رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً؛ پروردگار خود را (آشکارا) از روی تضرّع و در پنهانی بخوانید».[2]
و نیز:
«فَادْعُواْ اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ؛ (تنها) خدا را بخوانید و دین خود را برای او خالص کنید».[3]
حتّی قرآن می‌گوید به خاطر همین دعاست[4] که خداوند به شما اعتنا می‌کند:
«قُلْ مَا یَعْبَؤُاْ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَآؤُکُمْ؛ بگو: پروردگارم برای شما ارجی قائل نیست اگر دعای شما نباشد».[5]
و نیز انکار نمی‌کنیم که در روایات اسلامی تأکید فراوانی بر این موضوع شده است.[6]
ولی تمام بحث در این است که باید مورد دعا از یک سو، و مفهوم آن از سوی دیگر، و شرایط پذیرش آن از سوی سوّم، روشن گردد.
از نظر تعلیمات اسلامی «دعا» مخصوص موردی است که تمام تلاش‌ها و کوشش‌های ممکن، انجام گردد و آن چه در توان و قدرت آدمی است، برای رسیدن به هدف‌های سازنده و مثبتی که دارد به کار گرفته شود و در نارسایی‌ها و آن چه از دایره‌ی توان او بیرون است متوجّه دعا شود.
«مذهب» هرگز دعا را جانشین اسباب و عللی که در دسترس آدمی است قرار نداده بلکه آن را چیزی مافوق آنها قرار داده، همان جا که هیچ راه و وسیله‌ی دیگری جز دعا ندارد و تنها روزنه‌ی امید، استمداد از نیرویی مافوق نیروی لایزال مبدأ جهان هستی می‌باشد.
به این ترتیب هر دعایی که واجد این شرط نباشد، یک نوع تحریف و مسخ نسبت به حقیقت و مفهوم دعا محسوب می‌گردد. پیدا کردن این شرط اصولی در منابع مذهبی کار مشکلی نیست؛ به عنوان مثال در جلد دوّم اصول کافی ابواب فراوانی درباره‌ی دعا داریم که دو باب آن به بحث ما ارتباط دارد؛ یک باب تحت عنوان:
«من تستجاب دعوته؛ کسانی که دعایشان مستجاب می‌شود».
و باب دیگر تحت عنوان:
«من لا تستجاب دعوته؛ کسانی که دعایشان مستجاب نمی‌شود».
دیده می‌شود.
در باب اوّل از جمله دعاهایی که به اجابت می‌رسد «دعوة الامام المقسط» و «دعوة الولد الصالح لوالدیه» و «دعوة الوالد الصالح لولده» و «دعوة الغازی فی سبیل الله» در طیّ روایات مختلفی ذکر شده است که هر کدام از این تعبیرات به تنهایی گواهی بر این گفتار است، زیرا اوّلی دعای امام و پیشوای عادل و دوّمی فرزند صالح و سوّمی پدر شایسته و چهارمی جنگ جویان در راه خداست. در باب دوّم از امام صادق(ع) می‌خوانیم:
«أرْبَعَةٌ لَا تَسْتَجَابُ لَهُمْ دَعْوَةٌ.
1ـ رَجُلٌ جَلَسَ فِی بَیْتِهِ یَقُولُ اللُّهُمِّ ارْزِقْنِی، فَیُقَالُ لَهُ ألَمْ آمُرُکَ بِالطَّلَبِ؟!
2ـ وَ رَجُلٌ کَانَتْ لَهُ امْرَأَةٌ فَدَعَا عَلَیْهَا، فَیُقَالَ لَهُ: أَلَمْ اجْعَلْ أمْرَهَا إلَیْکَ؟
3ـ وَ رَجُلٌ کَانَ لَهُ مَالٌ فَأفْسَدَهُ، فَیَقُول: اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی، فَیُقَالُ لَهُ أَلَمْ آمُرُکَ بِالإقْتِصَادِ؟ ألَمْ آمُرُکَ بِالإصْلَاح؟!
4ـ وَ رَجَلٌ کَانَ لَهُ مَالٌ فَاداته بِغَیْرِ بَیِّنَةٍ فَیُقُالُ لَهُ، ألَمْ آمُرُکَ بِالشَّهَادَةِ؟!»
خلاصه‌ی روایت این است که چهار گروه دعایشان به اجابت نمی‌رسد: انسان سالمِ بیکار، کسی که همسر ناسازگار دارد امّا رهایش نمی‌کند و کسی که سرمایه‌ی خود را به خاطر ندانم کاری از دست داده و کسی که بدون گرفتن مدرک، پول خود را به دیگری داده و او انکار می‌کند.
این روایات با صراحت می‌گوید دعا را نمی‌توان جانشین کوشش برای طلب روزی، نجات از دست همسر ناصالح، جبران سرمایه‌ی از دست رفته، و جانشین اسناد مربوط به طلب و بدهی کرد و آنهایی که با توانایی بر انجام کاری یا پیشگیری از خطری دست به دعا برمی‌دارند، پاسخ منفی به آنها داده می‌شود.
مجاهدی که تمام نیروهای خود را بسیج کرده و حدّاکثر توانایی خود را به کار گرفته و در مسیر هدف تا آخرین حد قدرت، به پیش رفته دعای مستجابی دارد.
فرزند صالح و پدر درستکاری که وظایف خود را در حقّ فرزندان ایفا کرده و صلاحیّت آنها محرز گشته، دعایشان مستجاب است.
و نیز پیشوای دادگری که برای دادخواهی مظلومان به پا خاسته و برای گرفتن حقّ ستمدیدگان آن چه در توان داشته، انجام داده و در نارسایی‌ها و آن چه خارج از قلمرو قدرت اوست، دست به دعا برداشته، پاسخ منفی نخواهد شنید.
امّا افراد تنبل که با استتار در زیر چتر دعا، وظایف قطعی و حتمی خود را به دست فراموشی سپرده‌اند، و تصوّر می‌کنند دعا یعنی بهم ریختن نظام عالی طبیعت که:
«أبِی اللهُ أنْ یَجْرِیَ الأشیَاءَ إلَّا بِأَسبَابِهَا».[7]
و قانون متقن:
«لَّیْسَ لِلْإِنسانِ إلَّا مَا سَعی؛ و این که برای انسان بهره‌ای جز سعی و کوشش او نیست».[8]
هرگز دعای آنها به هدف اجابت نخواهد رسید، زیرا راه را گم کرده‌اند.
مفهوم دعا:
پس از آن که دانستیم که دعا در مورد نارسایی‌های قدرت است، نه در مورد توانایی و قدرت، و به عبارت دیگر دعای مستجاب دعایی است که به مضمون:
«أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ؛ یا کسی که دعای مضطر را اجابت می‌کند و گرفتاری را برطرف می‌سازد».[9]
به هنگام اضطرار و عقیم ماندن تمام تلاش‌ها و کوشش‌ها انجام گیرد روشن می‌شود که مفهوم دعا، درخواست فراهم شدن اسباب و عواملی است که از دایره‌ی قدرت انسان بیرون باشد، از کسی که قدرتش بی‌پایان و هر امر ممکنی برای او آسان است.
ولی این درخواست نباید تنها از زبان انسان صادر شود بلکه باید از تمام وجود او برخیزد و زبان در این قسمت، نماینده‌ی تمام ذرّات هستی و اعضا و جوارح باشد، قلب و روح از طریق دعا پیوند نزدیک با خدا پیدا کند، و همانند قطره‌ای که به اقیانوس بی‌پایان می‌پیوندد اتّصال معنوی با آن مبدأ بزرگ قدرت بیابد. اثرات این ارتباط و پیوند روحانی را به زودی مورد بررسی قرار خواهیم داد.
البتّه باید توجّه داشت که نوع دیگری از دعا داریم که در احادیث اسلامی نیز به آن اشاره شده که حتّی در موارد قدرت و توانایی نیز انجام می‌گیرد، در حالی که جانشین «اسباب ممکن» نمی‌شود، و آن دعایی است که نشان دهنده‌ی عدم استقلال قدرت‌های این جهان در برابر قدرت پروردگار است؛ به عبارت دیگر مفهوم آن توجّه به این حقیقت است که اسباب و عوامل طبیعی هر چه دارند از ناحیه‌ی او و به فرمان اوست؛ به عنوان مثال: اگر به دنبال دارو می‌رویم و از آن شفا می‌طلبیم به خاطر آن است که او، آن اثر را به آن دارو بخشیده است.
کوتاه سخن این که دعا نوعی خودآگاهی و بیداری دل و اندیشه و پیوند باطنی با مبدأ همه‌ی نیکی‌ها و خوبی‌هاست، به همین جهت در سخنان حضرت علی(ع) می‌خوانیم:
«لَا یَقْبَلُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ دعاء قلب لَاه؛ خداوند دعای غافلان را مستجاب نمی‌کند».[10]
و در حدیث دیگر از امام صادق(ع) به همین مضمون می‌خوانیم:
إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ سَاه؛[11]
و این خود پایه‌ای برای یکی از فلسفه‌های دعاست که در ادامه به آن اشاره خواهد شد.


خودآزمایی


1- اشکال اجتماعی دعا را بیان کنید.
2- از نظر تعلیمات اسلامی «دعا» مخصوص چه موردی است؟
3- چهار گروه که دعایشان به اجابت نمی‌رسد را نام ببرید.

 

پی نوشت ها


[1]. سوره‌ی غافر، آیه‌ی 60.
[2]. سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 55.
[3]. سوره‌ی غافر، آیه‌ی 14.
[4]. در مورد آیه تفاسیر متعدّدی است و آن چه گفته شد یکی از تفاسیر آن است.
[5]. سوره‌ی فرقان، آیه‌ی 77.
[6]. اصول کافی، ج 2، باب دعا.
[7]. کافی، ج 1، ص 183.
[8]. سوره‌ی نجم، آیه‌ی 39.
[9]. سوره‌ی نمل، آیه‌ی 62.

[10]. اصول کافی، ج 2، ص 473.
[11]. سفینة البحار، ج 1، ص 448 و 449.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: