فصل چهارم: راستی، بارزترین نشانه شخصیّت | ۳
بزرگان فقها و علمای اخلاق به پیروی از احادیثی که در این زمینه وارد شده مواردی را بعنوان استثناء از حکم دروغ ذکر کرده که بعضی آن را در دو موضوع خلاصه نمودهاند: «اضطرار» و «اصلاح ذات البین».
در حدیثی از پیغمبر اکرم(ص) نقل شده:
اِحْلِفْ بِاللهِ کاذِباً وَنَجِّ اَخاکَ مِنَ الْقَتْلِ.[1]
سوگند دروغ بخور و برادر بیگناهت را از مرگ نجات بده!
ولی دو نکته است که در اینجا باید به آن توجه داشت:
نخست اینکه تمام موارد استثناء در حقیقت به یک موضوع بازمیگردد و آن اینکه دروغ فقط بخاطر مصالح مهمتری که مفاسد آن را تحتالشعاع خود قرار دهد مجاز میشود، و البته این موضوع منحصر به مسألهی «صدق» و «کذب» نیست، بلکه سایر محرمات مانند «اکل میته»، «خوردن غذای ناپاک»، «ایذاء یتیم» و مانند آنها نیز برای حفظ جان یا تأدیب و امثال آن مجاز میگردد. بنابراین مواردی که در احادیث بیان شده از قبیل ذکر مثال است، مثلاً چون فایدهی اصلاح میان مردم و به هم پیوستن دلهای پراکنده و شستن غبار کینه و عداوت از دلها از دروغی که به کسی زیان نمیرساند مهمتر است مجاز معرفی شده، همچنین در موارد اضطرار برای حفظ جان و ناموس خود یا دیگران و یا در طرح و اجرای نقشههای جنگی ممکن است دروغی سبب تسریع در خاتمهی جنگ و جلوگیری از ریختن خونهایی گردد و یا دشمن بیدادگر و فاسد مفسدی از این راه کوبیده شود و نیز گاه میشود که در میان دو همسر گفتگو بر سر موضوعاتی رخ میدهد که اگر ادامه یابد گاهی به جدایی یا مفاسد دیگر منتهی میگردد، اما با یک سخن دروغ ممکن است مشکل آنها حل شود؛ در تمام این موارد دروغ برای حفظ مصالح مهمتر مجاز خواهد بود و اگر درست دقت کنیم در این موارد مفاسد و زیانهای دروغ که سابقاً اشاره شد بطور بسیار خفیفتری وجود دارد و با فایدهی آن برابری ندارد.
نکتهی دیگری که باید به آن توجه داشت این است که تجویز کذب در این موارد درست مانند تجویز خوردن مردار و «اکل میته» است که به مقدار ضرورت باید قناعت نمود، نه اینکه این استثنائات باعث جرأت بر این «گناه کبیره» گردد و به بهانهی استفاده از مجوزات دروغ برای هر موضوع جزیی دروغ گفت.
در واقع همیشه لغزشهای اخلاقی در حول و حوش موارد استثناء و تبصرههاست، اینها همان مشتبهاتی است که «منطقهی خطر» و هم مرز با «منطقهی ممنوعه» میباشد و در اخبار به عنوان «حِمی الله» و «حول الحمی» از آن تعبیر شده:
مَحارِمُ اللهِ حِمَی اللهِ فَمَنْ یَرْتَعْ حَوْلَ الْحِمی یُوشَکُ اَنْ یَقَعَ فِیها.[2]
محرمات، مناطق ممنوعهی الهی است، کسی که حیوان خود را نزدیک مرزهای ممنوع ببرد، بیم آن میرود که در آنها بیفتد!
«غزالی» در پایان فصلی که برای موارد ترخیص دروغ در «احیاء العلوم» عنوان کرده مینویسد: عدهای تصور کردهاند جعل احادیث در فضائل اعمال و تشدد در معاصی نیز جایز است.
سپس اضافه میکند: این یک هوس و خیال باطل بیش نیست، چه اینکه مصالح این کار هرگز برابر با مفاسد دروغ نمیباشد، بعلاوه هیچگونه ضرورتی برای این کار وجود ندارد، چه اینکه بقدر کافی آیات و احادیث صحیح در این باره وارد شده. از همه گذشته فتح این باب موجب به هم ریختن و تشویش شریعت میگردد.[3]
ولی بعقیدهی ما این کارهای احمقانهی افراد بیمایه و نادان و بیاطلاعی بوده که خود را از خدا و پیغمبر دلسوزتر برای اسلام میدانستند، این کار شرّ محض و سر تا پا زیان و فساد است. خطر این کار و اینگونه دوستان نادان از خطر دشمنان خطرناک برای اسلام کمتر نیست.
«توریه» بر وزن «توصیه» به سخنی گفته میشود که از ظاهر آن چیزی فهمیده میشود در حالی که منظور گوینده چیز دیگری است.
مشهور در میان فقهای ما این است که در مواردی که دروغ بخاطر ضرورتی تجویز میشود از «توریه» باید استفاده کرد و تا توریه ممکن است نباید دروغ صریح گفت.
از بعضی کلمات علمای اهل تسنن برمیآید که این موضوع در میان آنها نیز مشهور است.
و در معنی توریه چنین گفتهاند: «توریه» عبارت از این است که انسان کلامی بگوید و از آن معنی مطابق واقع اراده نموده ولی آن کلام طوری است که شنونده معنی دیگری از آن میفهمد، و منظور گوینده نیز همین است که در عین اراده معنی صحیح، مخاطب چیز دیگری بفهمد، مثل اینکه از کسی پرسیدند: جانشین پیامبر اسلام(ص) که بود؟ گفت: «مَنْ بِنْتُهُ فِی بَیْتِهِ» «آن کس که دخترش در خانهی او بود»، شنونده چنین فکر میکرد که منظور این است آنکس که دختر او در خانهی پیامبر(ص) بوده در حالی که منظور گوینده این بود: آن کس که دختر پیامبر(ص) در خانهی او بوده است.
و باید در موارد استثنایی از آن استفاده کرد؟
آنچه در اینجا کاملاً حایز اهمیت است این است که روشن شود آیا «توریه» داخل در ادّلهی کذب میباشد؟
بطور کلی در این مورد سه قول دیده میشود:
1ـ عدهای معتقدند توریه اصلاً دروغ نیست، و لذا گفتهاند: «باید در موارد ضرورت چنان سخن بگوید که از دروغ خارج گردد».
طرفداران این قول چنین استدلال میکنند که: مقیاس در صدق و کذب کلام، مراد متکلم ـ و بعبارت دیگر مستعمل فیه ـ است، بنابراین اگر مراد گوینده صحیح باشد کلام «صادق» خواهد بود اگرچه مخاطب چیز دیگری از آن بفهمد، زیرا اشتباه او در فهم مراد گوینده تأثیری در صدق و کذب کلام ندارد.
روایات متعددی که در توجیه قول ابراهیم(ع) در جواب بت پرستان:
بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هذا فَاسْئَلُوهُمْ اِنْ کانُوا یَنْطِقُونَ؛[4]
(ابراهیم) گفت: بلکه این کار را بزرگشان کرده است! از آنها بپرسید اگر سخن میگویند!
و توجیه گفتار سخنگوی یوسف(ع):
اِنَّکُمْ لَسارِقُونَ؛[5]
شما دزد هستید.
وارد شده نیز این را تأیید میکند که توریه جزء کذب نیست.
2ـ بعضی دیگر مانند مرحوم محقق قمی(رحمه الله) معتقدند که توریه داخل در کذب است، زیرا مقیاس در صدق و کذب، ظاهر کلام است نه مراد و مقصود گوینده.
3ـ از کلمات بعضی دیگر ـ مانند غزالی ـ برمیآید که توریه مصداق کذب است ولی میزان قبح و فساد آن از کذب معمولی کمتر میباشد.
شاید وجه نظر آنها این باشد که در کذب معمولی هم ظاهر کلام خلاف واقع است، و هم قصد گوینده خلافگویی است؛ ولی در «توریه» قصد کذب در کار نیست و لذا قبح و فساد آن کمتر است.
ولی در اینجا نکتهای است که شاید کلید حل مشکلات این بحث باشد و آن اینکه: «توریه» هر نوع ارادهی خلاف ظاهر نیست بلکه توریه مخصوص به مواردی است که کلام ذاتاً تاب دو معنی دارد و میتواند قالب هریک از آن دو باشد. ولی ذهن به یکی از آن دو هنگام گفتن منصرف میگردد مثلاً جملهی «اِنَّکُمْ لَسارِقُونَ؛ شما دزد هستید» که به برادران یوسف گفته شد معنی ابتدایی آن همان «سرقت فعلی» است ولی تاب ارادهی «سرقت قبلی» (سرقت کردن یوسف را از پدر) نیز دارد، منتها خلاف معنی ابتدایی آن است.
یا اینکه هنگامی که از کسی میپرسند که این لباس را فلان کس به شما اهدا کرده؟ او در جواب به عنوان توریه میگوید: «خدا او را عمر دهد»، شنونده چنین تصور میکند که منظور گوینده این است که: «بله خدا او را عمر دهد» در حالی که چنین قصدی نداشته است.
1- دو مورد استثناء از حکم دروغ را بیان کنید.
2- تمام موارد استثناء دروغ در حقیقت به چه موضوعی بازمیگردد؟
3- «توریه» چیست؟ توضیح دهید.
[1]. حرّ عاملی، وسائلالشیعه 16/162.
[2]. انصاری، مرتضی، فرائدالاصول (رسائل)، صفحهی 360.
[3]. غزالی، احیاء العلوم 3/139.
[4]. سورهی انبیاء(۲۱) آیهی ۶۳.
[5]. سورهی یوسف(۱۲) آیهی ۷۰.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت