بخش سوّم: صفات خدا | ۲
منظور از تصور این است که آیا میتوانیم صفات خدا و خدا را در ظرف اندیشه خود بنگریم؟ روشن است که ما میتوانیم منظرهی آسمان را تصور کنیم میتوانیم منظره غروب آفتاب را تصور کنیم چهرهی پدر و مادر، مهر پدر یا مادر خود را میتوانیم تصور کنیم، آیا خدا و صفات خدا را همین طور میتوانیم تصور کنیم؟ اگر به آنچه در اندیشه میآوریم و تصور میکنیم، بنگریم، میبینیم که چیزهایی که به تصور ما در میآیند همه محدود هستند و در ظرف ذهن ما میگنجند، اما آنچه از هر جهت نامحدود و بیپایان است هرگز در ظرف محدود ذهن ما نمیگنجد. لذا هنگامی که به صفات کمال خدا میاندیشیم و مثلاً به قدرت او فکر میکنیم باید بگوییم «الله اكبر و سبحان الله» یعنی خدا بسی برتر و بالاتر است و پاک و منزه از هر نقص و عیب و کاستی است.
تمثیل: برای کسی که دریا را ندیده، دریا را چگونه توصیف میکنید؟
فرض کنید یکی از دوستان شما دریا را ندیده است، چگونه دریا را برای او توصیف میکنید؟ ناچار از دیدهها و داناییهای او کمک میگیرید؛ مثلاً اگر او استخر کوچکی را دیده باشد گودال کوچکی را که از آب باران پر شده، دیده باشد، میگویید دریا هم آبگیری است، اما نه مانند این آبگیرها، بلکه خیلی بزرگتر و عمیقتر؛ میگویید دریا هم گودالی از آب است اما نه مانند این گودالها بلکه خیلی عمیقتر، گستردهتر، البته با این توضیح باز هم کسی که دریا را ندیده نمیتواند گستردگی و پهناوری دریا را به خوبی تصور کند باید به او گفت دریا از آنچه تصور میکنید بسی بزرگتر و گستردهتر است.
در مورد صفات کمال خدای متعال هم حال ما تقریباً چنین است، از هر کمالی آبگیر کوچکی میبینیم که با صدها قید و حد و نقص همراه است اما اجمالاً میفهمیم که خدای متعال همه این کمالات و جمالها را به نحو بیحد و بینهایت و بیهیچ نقص و کاستی داراست لذا به تصور هر صفت کمالی که از مخلوقات میبینیم حد و قید را از آن بر میداریم و به خدا نسبت میدهیم و هر چه صفت نیکوست برتر و بالاترش را برای خدا میدانیم و البته خدا از توصیف کسانی که او را نشناختهاند بسی برتر و بالاتر است. (سبحان الله عما یصفون الا عباد الله المخلصین)
چشم، چیزهایی را میتواند ببیند، مثلاً آن درخت را که در باغچه مدرسه است و آن گل که زیر درخت روییده با چشم دیده میشود. چشم ما در میان همه موجودات فقط برخی از اجسام را میتواند مشاهده کند، جسمهایی که در برد دید او قرار گرفته و نور کافی از آنها به چشم میرسد مورد رؤیت چشم قرار میگیرد.
اما چشم قادر نیست بسیاری از اجسام را که دورتر و یا بیرون از برد دید او قرار گرفتهاند مشاهده کند آیا چشم میتواند همه اجسامی را که در عمق آسمانها و یا در قعر دریاها هستند ببیند؟ علاوه بسیاری از چیزها است که واقعاً هستند ولی با چشم اصلاً قابل رؤیت نیستند. مثلاً شما علم دارید، عقل دارید، محبت دارید، آیا اینها با چشم دیده میشوند؟ یا اینکه آثار آنهاست که با چشم ملاحظه میشوند؟
اگر میتوانستیم خدا را با چشم ببینیم یقیناً خدا هم جسمی بود مانند سایر اجسام و در مکانی قرار داشت و در مکانهای دیگر نبود، در چنین صورتی مخلوقی بود مانند سایر مخلوقات و محدود و نیازمند به مکان و مانند همهی اجسام که آغاز و انجامی دارند؛ آغاز و انجامی داشت و تغییر میپذیرفت اگر خدا جسم بود اینجا بود و آنجا نبود و نمیتوانست چیزهایی را که آنجا هست بیافریند و ببیند اگر خدا جسم بود مانند سایر اجسام مخلوق بود و نمیتوانست خالق و برتر از آنها باشد و آنها را بیافریند بنابراین خدا چون جسم نیست با چشم دیده نمیشود، بلکه بصیرت و خرد انسان با مشاهدهی موجودات (که آیات وجود او و آثار اویند) به وجودش پی میبرد چشمها او را نمیبینند ولی ناظر بر چشمها است و او بسیار آگاه و همه جا حاضر و خبیر است.
قدرت: خدا قادر و توانا است، یعنی هر کار ممکنی را که بخواهد میتواند انجام دهد. کارهایش را از روی علم و اختیار و اراده انجام میدهد و در انجام یا ترک کاری مجبور نیست. قدرتش بیپایان و حد و مرزی ندارد. در قرآن میفرماید: خدا بر هر چیز قدرت دارد.[1]
علم: یعنی همه چیز را میداند و به تمام موجودات و پدیدههای جهان علم و احاطه دارد، و چیزی از او غایب نیست، حتی از افکار و نیتهای بندگانش نیز آگاه است. در قرآن میفرماید: بگو آنچه را در سینه خود پنهان دارید یا ظاهر سازید خدا بدان آگاه است و آنچه را در آسمان و زمین است میداند و بر همه چیز تواناست.[2]
3. حیات: خدا حیات دارد و زنده است. یعنی وجودی است که کارهایش را از روی علم و اراده و قدرت انجام میدهد. حیات خدا به این معنا نیست که مانند انسانها نفس میکشد و حرکت میکند و غذا میخورد و رشد دارد، بلکه به این معنا است که کارهایش را از روی علم و اراده و قدرت انجام میدهد.
اراده: خدا مرید است، یعنی کارهایش را با اراده انجام میدهد. و مانند آتش نیست که در سوزاندن از خود ارادهای ندارد و بیاختیار است. بلکه اگر کاری را خواست و اراده کرد انجام میدهد و اگر اراده نکرد انجام نمیدهد. خواستن و اراده کردن برای فاعل کمال است، و خدایی که در نهایت مرتبه کمال وجودی است، از یک چنین کمالی خالی نخواهد بود. در قرآن نیز اراده به خدا نسبت داده شده است. میفرماید: هرگاه وجود چیزی را اراده کردیم به او میگوییم موجود شو، پس وجود پیدا میکند.[3]
و میفرماید: خدا کسانی را که ایمان آورده و عملهای صالح انجام دادهاند داخل بهشتی میکند که نهرهای آب در آن جاری است و خدا هر کاری را اراده کرد انجام میدهد.[4]
سمع: خدا سمیع است یعنی از همه اصوات و شنیدنیها آگاه است، و چیزی بر او پوشیده نیست.
بصر: خدا بصیر و بینا است. یعنی همه حوادث و پدیدههای دیدنی را میبیند و بر تمام آنها ناظر و شاهد است. در قرآن نیز به طور فراوان سمع و بصر به خدا نسبت داده شده است. از باب نمونه خدا میفرماید:
خدا به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانش ادا کنید، و هرگاه که در میان مردم داوری میکنید بر طبق عدل حکم کنید. خدا بهترین پند را به شما میدهد و شنوا و بیناست.[5]
تکلم: خدا متکلم است یعنی میتواند حقائق و مقاصد خود را برای دیگران اظهار کند و بفهماند. اینها برخی از صفات کمال و ثبوتی هستند، که خداوند متعال متصف به آنها میشود.
صفات و اسمای دیگری نیز دارد که فعلاً از ذکر آنها خودداری میشود.
صفات خدا مانند صفات ما ناقص و محدود نیستند. ما چون در ذات و صفات ناقص هستیم نمیتوانیم بدون حواس و آلات جسمانی کاری را انجام دهیم. قدرت داریم ولی بدون استمداد از اعضا و جوارح نمیتوانیم کاری را انجام دهیم. قوه شنوایی داریم ولی بدون گوش و اعصاب نمیتوانیم بشنویم. قوه بینایی داریم ولی بدون کمک چشم و اعصاب نمیتوانیم ببینیم. اما ذات خداوند چون در نهایت درجهی کمال است و صفاتش نیز در حد اعلای کمال قرار دارند. بدون چشم میبیند و بدون گوش میشنود و بدون اعضا و جوارح کار میکند و بدون حواس و اعصاب و مغز میفهمد. چون تنها راه دیدن و شنیدن این نیست که به وسیله چشم و گوش و اعصاب انجام بگیرد، بلکه حقیقت دیدن و شنیدن جز این نیست که دیدینیها و شنیدنیها برای شخص ظاهر و آشکار باشند، گرچه بدون دخالت حواس باشد. ما هم اگر ناقص نبودیم و میتوانستیم بدون دخالت چشم و گوش ببینیم و بشنویم یقیناً دیدن و شنیدن بر آنها صادق بود. اما خدای جهان آفرین چون از جهت ذات و صفات در نهایت مرتبه کمال قرار دارد، صفات و افعالش نیز کامل و غیر محدود هستند و احتیاجات ما را ندارند.
و همچنین چون ما ناقص هستیم در تفهیم مقاصد خودمان ناچاریم از زبان و دهان و مخارج حروف استفاده کنیم اما خداوند متعال در تکلم و اظهار مقاصد خود نیازی به زبان و دهان ندارد، و به طریق دیگر مقاصد خود را اظهار میدارد، و همان تکلم است. چون تنها راه تکلم این نیست که مقاصدش را به وسیله زبان و دهان اظهار کند بلکه اگر همین عمل بدون دخالت زبان و دهان انجام گرفت، باز هم تکلم بر آن صادق است.
بنابراین صفات خدا با صفات ما فرقهای زیادی دارند.
۱- آیا خدا و صفات او را میتوان تصور کرد؟ پاسخ خود را شرح دهید.
۲- تفاوت صفات خدا با صفات ما را شرح دهید.
[1]. بقره (2) آيهی 20: «إِنَّ اللهَ عَلى كُلِّ شَىءٍ قَديرٌ».
[2]. آل عمران (3) آيهی 29: «قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فِى صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللهُ وَيَعْلَمُ ما فِى السَّماواتِ وَما فِى الْأَرضِ وَاللهُ عَلى كُلِّ شَىءٍ قَدِيرٌ».
[3]. نحل (16) آيهی 40: «إِنَّما قَوْلُنا لِشَىءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ».
[4]. حج (22) آيهی 14: «إِنَّ اللهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ جَنّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِها الأَنْهارُ إِنَّ اللهَ يَفْعَلُ ما يُرِيدُ».
[5]. نساء (4) آيهی 58: «إِنَّ اللهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الأماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالعَدْلِ إِنَّ اللهَ نِعِمّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللهَ كانَ سَمِيعاً بَصِيراً».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی