کد مطلب: ۶۲۳۶
تعداد بازدید: ۲۲۸
تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۲:۱۷
عطر معرفت | ۴
معارف الهیه و آشنایی با مطالب مربوط به آخرت، تعلیمی و آموختنی نیست، بلكه نوشیدنی و چشیدنی است! ابتهال و تضرّع به درگاه خدا، از سوز دل برمی‌خیزد! درد پیدا كن و سوز دل به دست آور كه آن، خود تضرّع و ابتهال را به دنبال می‌آورد.

نكوهش سودمند


تردیدی نیست در این كه اقرار به گناه و اعتراف به خطا در حضور خدا، از لوازم انكسار نفس و خودشكنی و تواضع در پیشگاه حق است و این، خود موجب ارتقای درجه و رفعت منزلت است كه فرموده‌اند:
اِنَّ مَنْ تَواضَعَ لِلّهِ، رَفَعَهُ اللهُ.[1]
هر كه برای خدا تواضع كند، خدا او را بلند مرتبه‌اش كرده و رفعتش می‌دهد.
و از امام صادق(ع) مأثور است:
إنَّمَا هِیَ الْمِدْحَةُ ثُمَّ الثَّنَاءُ ثُمَّ الْإقْرارُ بِالذَّنْبِ ثُمَّ الْمَسْألَةُ إنَّهُ وَ اللهِ مَا خَرَجَ عَبْدٌ مِنْ ذَنْبٍ إلاّ بِالْإقْرارِ.[2]
همانا آداب دعا، ستایش خدا و ثنای بر او و سپس اقرار به گناه است و آنگاه خواستن حاجت. چه آن كه [به خدا سوگند] بنده‌ای از گناهی بیرون نمی‌رود مگر این كه به آن گناه اقرار نماید.
روایت شده است: عابدی هفتاد سال عبادت خدا كرد. روزها روزه‌دار و شب‌ها شب‌زنده‌دار تا چنین پیش آمد كه حاجتی از خدا خواست و روا نشد. در مقام ذمّ و نكوهش نفس خویش برآمد و گفت: این ناشایستگی از جانب تو بوده است ای نفس شوم! اگر از تو خیر و صلاحی سراغ داشتند حاجتت را بر می‌آوردند. این تواضع و خودشكنی بااخلاص، سبب شد كه خدا فرشته‌ای را بر او فرستاد و به او گفت:
ای فرزند آدم! این یک لحظه كه به خود تاختی و خود را مستحقّ ذمّ و نكوهش شناختی، از سال‌ها عبادت و اعمال نیكت در نزد ما بهتر و ارزنده‌تر به حساب آمد.[3]


چشیدن معارف الهی


رهروان راه حق گفته‌اند: معارف الهیه و آشنایی با مطالب مربوط به آخرت، تعلیمی و آموختنی نیست، بلكه نوشیدنی و چشیدنی است! ابتهال و تضرّع به درگاه خدا، از سوز دل برمی‌خیزد! درد پیدا كن و سوز دل به دست آور كه آن، خود تضرّع و ابتهال را به دنبال می‌آورد.
آب كم جو تشنگی آور به دست / تا بجوشد آبت از بالا و پست
آیا تا به حال شنیده‌اید زنِ فرزند مرده را گریستن بیاموزند و راه نوحه‌گری تعلیمش كنند؟ آن جگرسوخته كه از قلب كباب شده‌اش شعله‌ای پرالتهاب بر می‌آید و یک واویل پر از سوزوگداز سر می‌دهد، چنان تأثیر می‌كند كه دل‌ها را می‌سوزاند و چشم‌ها را می‌گریاند. امّا یک زن نوحه‌گرِ حرفه‌ای را بخواهند اجیرش كنند كه برای كسی نوحه‌گری كند، او باید اوّل، مادران جوان مرده‌ی غمزده را ببیند و از آنها راه و رسم نوحه‌گری بیاموزد و مدّت‌ها تمرین نماید، تازه پس از این همه، وقتی ناله و نوحه‌ی تقلیدی بی سوزوگداز خود را سر می‌دهد، در كسی كمترین تأثیر نمی‌كند. نه دلی از آن به ارتعاش در می‌آید و نه چشمی اشک‌آلود می‌گردد.
نوحه‌گر گوید حدیثِ سوزناک / لیک کو سوزِ دل و دامانِ چاک
از مقلّد تا محقّق فرق‌هاست / این چو داود است و آن دیگر صداست
منبعِ گفتارِ این سوزی بود / وان مقلّد کهنه‌آموزی بود
كافر و مؤمن خدا گویند لیک / در میان آن دو فرقی هست نیک
آن گدا گوید خدا از بهر نان / متّقی گوید خدا از عین جان
گر بدانستی گدا آن گفتِ خویش / پیش چشم او نه كم ماندی نه بیش
گر به دل دریافتی گفتِ لبش / ذرّه ذرّه گشته بودی قالبش
آری. تضرّع از دل پردرد برمی‌خیزد. دل پر درد نیز از تفكّر و اندیشه‌ی در گذشته و حال عمر حاصل می‌شود. آدمی اگر اندكی خود را از مشاغل غافل‌كننده‌ی دنیا فارغ سازد و اعمال زشت و اخلاق ناپسند خویش را در نظر آورده، نفس طاغی و سركش خود را ببیند كه همچون جهنّم شعله‌ور در حال التهاب است و ملكات رذیله و اخلاق و اعمال مشئومه[4]، از آن می‌جوشد و از هر سو تیرگی‌ها در زندگی خود و دیگران به‌وجود می‌آورد و هم باورش بشود كه همین خباثت و دئانت روح است كه پس از مرگ، آتش‌افروز جهنّم خواهد شد و وی را به حمیم و غَسّاق جهنّم مبتلا خواهد ساخت... طبیعی است كه بر اثر این تفكّر و خودنگری، چشم دلش باز گشته و خود را هم اكنون در میان جهنّم می‌بیند که به فرموده‌ی قرآن کریم:


... وَ إنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکافِرِینَ.[5]


... حقیقت آن که جهنّم هم اكنون كافران را احاطه كرده است.
و قهری است كه به دنبال این كشف و شهود، ترس و وحشتی عجیب بر او مستولی می‌گردد و بندبند تنش به ارتعاش می‌ا‌فتد و از عمق جان ناله‌اش بلند می‌شود كه: ای وای بر من! و صد وای بر من! اگر هم الان مرگ من فرا برسد و با همین نفس شوم و پلیدی كه دارم وارد عالم برزخ بشوم، چه بدبختی‌ها خواهم داشت و چه تیره‌روزی‌ها خواهم دید! در این موقع است كه با جدّ تمام به فكر علاج بیماری‌های جان ‌افتاده، از اطبّای روح استمداد می‌نماید، دست به دامن اولیای خدا زده و تضرّع‌کنان سر به آسمان بر می‌دارد و از صمیم دل فریاد سر می‌دهد:
أمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إذا دَعاهُ...[6]
یا چه كسی كه اجابت كند درمانده‌ی مضطر را به هنگامی كه او را بخواند؟


احساس حضور در محضر حق


اُعْبُدِاللهَ کَاَنَّکَ تَراهُ. فَاِنْ لَمْ تَکُنْ تَراهُ فَاِنَّهُ یَراکَ.[7]
خدا را آنگونه عبادت كن كه گویی او را می‌بینی. چه اگر تو او را نمی‌بینی، او تو را می‌بیند.
چنین كس، حال و مقام خود را نشان می‌دهد كه همیشه حاضر و خاضع در محضر خالق است و آنی خود را فارغ از وی نمی‌بیند و لذا این همیشه حاضرانِ در محضر حق، همین كه گهگاه از باب ضرورت زندگی عادی بشری، ناچار می‌شوند از آن مقام اشمخ و اعلای حضور مستقیم، خود را تنزّل داده و در عالم طبع انسانی، اشتغال به غذا و خواب و دیگر مباحات و امور عادی زندگی پیدا كنند، همین تنزّل از مقام اعلای قرب و اشتغال به امور بشری را انحطاط روح دانسته و موجب تكدّر قلب به حساب می‌آورند و آن گناهی بس بزرگ از جانب خود می‌شمارند و از اینرو به توبه و استغفار می‌پردازند. در دل شب سر به خاک تذلّل می‌نهند، اشک می‌ریزند و مانند مارگزیده به خود می‌پیچند و از خدا طلب آمرزش و مغفرت می‌نمایند.
از باب مَثَل، در رفتار مردم دنیا بیندیشید. آن دسته از افراد مقرّب درگاه سلطانی از سلاطین جهان كه بیش از دیگران به جلال و عظمت سلطنت پی برده‌اند، چگونه مراقب آداب حضور می‌باشند كه حتّی به خود اجازه‌ی نشستن و گفتن یا غذا خوردن و خوابیدن در محضر سلطان نمی‌دهند و اگر احیاناً به حكم ضرورت، یكی از این حالات در محضر وی پیش آید، در مقام اعتذار و پوزش‌طلبی بر می‌آیند و مكرّراً از این عمل گستاخانه‌ی خویش اظهار خجلت و شرمساری می‌نمایند.
حال چه گمان می‌برید درباره‌ی انبیاء و امامان(ع) آن مقرّبان درگاه حق و عارفان مقام امنع اقدس حضرت ربّ العالمین كه بیش از همه كس درک جلال و جمال كرده‌اند و لذا سزاوار است كه آن بزرگان كوچک‌ترین انصراف از مقام حضور را هر چند به حكم ضرورت زندگی بشری باشد، گناهی عظیم از سوی خود به حساب آورند و به استغفار بپردازند. آری: «حَسَناتُ الابْرارِ سَیِّئاتُ الْمُقَرَّبِینَ».


دعا بی اثر نیست


از رسول خدا(ص) منقول است:
اِنَّ الْعَبْدَ لا یُخْطِئُهُ مِنَ الدُّعاءِ اِحْدی ثَلاثَةٍ: اِمّا ذَنْبٌ یُغْفَرُ لَهُ وَ اِمّا خَیْرٌ یُعَجَّلُ لَهُ وَ اِمّا خَیْرٌ یُدَّخَرُ لَهُ.[8]
حقیقت آنكه دعای بنده از یكی از سه چیز به خطا نمی‌رود [تیر دعا به یكی از این سه هدف به طور مسلّم می‌رسد] یا گناهی از او بر اثر آن دعا آمرزیده می‌شود و یا خیرِ [دور رسی] به سبب آن دعا برایش زودرس می‌گردد و یا خیری برای [عوالم پس از مرگ] وی به بركت آن دعا ذخیره می‌شود.
بنابراین فرضاً كه حاجت مورد خواست انسان بر اساس مصالحی كه خدا می‌داند روا نشود. دعای او به طور حتم در پیشگاه خدا بی‌اثر نمی‌ماند و احیاناً به فوایدی عالی‌تر از آن چه خود طالب آن است نائل می‌گردد.
از امام صادق(ع) نقل شده است كه:
إنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَدْعُو اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی حَاجَتِهِ فَیَقُولُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ أخِّرُوا إجَابَتَهُ، شَوْقاً إلَی صَوْتِهِ وَ دُعَائِهِ فَإذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ، قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَبْدِی! دَعَوْتَنِی فَأخَّرْتُ إجَابَتَکَ وَ ثَوابُکَ کَذَا وَ کَذَا وَ دَعَوْتَنِی فِی کَذَا وَ کَذَا فَأخَّرْتُ إجَابَتَکَ وَ ثَوابُکَ کَذَا وَ کَذَا قَالَ فَیَتَمَنَّی الْمُؤْمِنُ أنَّهُ لَمْ یُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ فِی الدُّنْیَا مِمَّا یَرَی مِنْ حُسْنِ الثَّوابِ.[9]
چه بسا مؤمن، خداوند عزّوجلّ را درباره‌ی حاجت خود می‌خواند و خدا [به فرشتگان] دستور می‌دهد در اجابت او تأخیر كنید، از آن نظر كه اشتیاق به صدا و دعای او دارد و چون روز قیامت شود، خداوند عزّوجلّ فرماید: ای بنده‌ی من! تو [در دنیا] مرا خواندی و من در اجابتت تأخیر نمودم. اینک پاداش تو [نسبت به آن دعا و تأخیرش] چنین و چنان است و [باز] در چنین مورد و در چنان مورد دعا كردی و من در اجابتت تأخیر كردم. حال [از آن نظر] ثواب تو این‌چنین و آن‌چنان است. آنگاه امام(ع) فرمود: در آن موقع، شخص مؤمن آرزو می‌كند كه ای كاش هیچ‌یک از دعاهای او در دنیا مستجاب نمی‌گردید، از جهت آن پاداش‌های نیكو كه [به سبب تأخیر اجابت دعا در روز جزا] مشاهده می‌نماید.


خودآزمایی


1- از لوازم انكسار نفس و خودشكنی چیست و چه نتایجی دارد؟
2- تیر دعا به کدام اهداف به طور مسلّم می‌رسد؟

 

پی‌نوشت‌ها

 

[1]ـ کافی، ج 2، ص 122، ح 3، از رسول خدا(ص).
[2]ـ همان، ص 484، ح 3.
[3]ـ المحجّة‌البیضاء، ج 2، ص 304، قریب به این مضمون در کافی، ج 2، ص 73، از امام کاظم(ع) نقل شده است.
[4]ـ مشئومه: زشت و ناپسند.
[5]ـ سوره‌ی توبه، آیه‌ی 49.
[6]ـ سوره‌ی نمل، آیه‌ی 62.
[7]ـ المحجّة‌البیضاء، ج 8، ص 155، از رسول خدا(ص) و کافی، ج 2، ص 68، از امام صادق(ع) با اندکی تفاوت در لفظ.
[8]ـ المحجّة‌البیضاء، ج ۲، ص ۲۸۲.
[9]ـ کافی، ج 2، ص ۴۹۰، ح۹.


دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: