کد مطلب: ۶۲۳۷
تعداد بازدید: ۳۰۷
تاریخ انتشار : ۰۳ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۳:۵۸
فروغ ولایت در دعای ندبه | ۱۲
خدا فرموده: به مشركين بگو مرا به خير شما اميد نيست، شرّ مرسانيد؛ يعنى به ايشان بگو: از شما چيزى نمى‌خواهم تا خيال كنيد ادعاى من براى دنياطلبى است، بلكه خويشى مرا با خودتان مراعات كنيد؛ زيرا رسول خدا با مشركين قريش فاميل بود. پس در اين آيه مى‌خواهد بفرمايد، مودّت و خويشى مرا مراعات كنيد و مرا آزار و انكار نكنيد.

دعای ندبه و آیه مودّت | ۱


در جمله ثُمَّ جَعَلْتَ أَجْرَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ مَوَدَّتَهُمْ فِي كِتَابِكَ، فَقُلْتَ: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى؛ چند ايراد شده است:


۱ـ اينكه ضد قرآن است؛ زيرا با آيه 104 سوره يوسف: وَمَا تَسْئَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ؛ و آيه 86 سوره ص: قُلْ مَا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ؛ و آيات ديگر منافات دارد، پس چگونه در آيه سوره شورى، كه آيه مودّت است و در دعاى ندبه آورده شده، خدا فرموده: بگو اجر رسالتم دوستى با اهل بيت من است؟
چگونه يک جا مى‌فرمايد اجر از شما نمى‌خواهم، و در جاى ديگر مى‌فرمايد مى‌خواهم؟
۲ـ سوره شورى مكى است و آن وقت امام حسن و امام حسين(ع) نبودند و اهل بيت و آيه تطهيرى نازل نشده بود، تا اينكه خدا بفرمايد: به مشركين چنين بگو؟
3ـ مشركين، رسالت آن حضرت را قبول نداشتند، چگونه اولاد و عترت او را دوست بدارند و آن را اجر رسالت حساب كنند؟
بنابراين تفسير آيه اين نيست كه بگو من اجرى نمى‌خواهم مگر مودّت خويشاوندانم را، بلكه اين آيه خطاب به مشركين است. خدا فرموده: به مشركين بگو مرا به خير شما اميد نيست، شرّ مرسانيد؛ يعنى به ايشان بگو: از شما چيزى نمى‌خواهم تا خيال كنيد ادعاى من براى دنياطلبى است، بلكه خويشى مرا با خودتان مراعات كنيد؛ زيرا رسول خدا با مشركين قريش فاميل بود. پس در اين آيه مى‌خواهد بفرمايد، مودّت و خويشى مرا مراعات كنيد و مرا آزار و انكار نكنيد.
در اينجا مفسّرینى كه متوجّه نزول آيه بوده‌اند «الاّ» را به معناى «بَل» گرفته‌اند و اگر غير اين باشد آيه لغو مى‌شود و خدا كه لغو نمى‌گويد. مفسرين شيعه و سنى اكثراً برخلاف ظاهر آيه سخن گفته‌اند.
جواب:
إِذَا أَوْجَبَ الرَّحْمنُ فِي الْوَحْيِ وُدَّهُمْ / فَأَيْنَ عَنِ الْوَحْيِ الْعَزِيزِذَهابٌ
وَأَيْنَ عَنِ الذِّكْرِ الْعَزِيزِ مَذاهِبٌ / وَأَيْنَ إِلَى غَيْرِ الْإِلَهِ إِيَابٌ[1]
اگر اين سخنان را يك نفر از نواصب و خوارج مى‌گفت، خيلى تعجب نداشت «فَكُلُّ إِنَاءٍ بِالَّذِي فِيهِ يَنْضَحُ»؛ از كوزه همان برون تراود كه در اوست». ولى از يك نفر كه خود را در شمار محبان اهل بيت مى‌شمارد، ردّ قول اهل بيت(ع) و پيروى از رأى عكرمه‌ی خارجى و دشمنان اهل بيت (در عصرى كه بعضى از نواصب هم انصاف مى‌دهند و اين آيه را دليل وجوب محبّت و مودّت عترت پيغمبر(ص) مى‌گيرند) بسيار عجيب است.
براى اينكه اين موضوع كاملاً روشن شود، پيرامون اين آيه در چند مورد بحث مى‌كنيم:
1ـ مكان نزول آيه.
2ـ تفسير آيه و اينكه با قطع نظر از روايات متواتر، موافق‌تر با ذوق مستقيم چه تفسيرى است؟
۳ـ ملاحظه‌ی تفسير آيه با آيات ديگر.
4ـ رواياتى كه ازطريق اهل سنّت در تفسير اين آيه و موافق با اجماع شيعه رسيده است.
اينك بررسى را شروع مى‌كنيم:


1ـ مكان نزول آيه


اوّلاً: من نمى‌دانم چرا اين اشكال كننده، تمام آيات سوره شورى را مكّى دانسته، و از استثنايى كه علماى بزرگ علم تفسير، در كتاب‌هاى تفسير و اسباب النزول و غير آن كرده‌اند، غمض عين كرده است، يا فرصت مراجعه نداشته يا اگر مراجعه كرده، اشاره‌اى به آن نكرده و به طور قاطع در موضوعى كه رأى او براى ديگران حجت نيست، اظهارنظر نموده است.
از تفاسير شيعه مثل تفسير بسيار معتبر مجمع البيان، صرف نظر مى‌كنيم و تفاسير اهل سنّت را در اينجا تا حدى بررسى مى‌نماييم:
«تفسير قرطبى» (ج۱۶، ص۲۱) از قتاده و ابن عباس روايت كرده است كه اين سوره مكى است، مگر چهار آيه آن كه در مدينه نازل شده، آيه: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ؛ تا آخر چهار آيه.
«زمخشرى» در «تفسير كشاف» (ج۴، ص۲۰۸) مى‌گويد: اين سوره مكى است مگر آيه23 و 24 و 25 و 27 كه مدنى است.
«التفسيرالواضح» (ج۲۵، ص۸) نيز به همين موضوع تصريح دارد.
«تفسيرالخازن» (ج۴، ص۹۰) نيز از ابن عباس روايت كرده است كه اين چهار آيه كه اوّل آنها قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ...؛ است، مدنى است.
«مراغى» شيخ اسبق جامع ازهر در تفسير خود (ج۲۵، ص۲۵) مى‌گويد: سوره مكّى است، غير از آيه 23 و 24 و 25 و 26 و 27 كه مدنى است. (ج۲۵، ص۱۳).
«شوكانى» در «فتح القدير» (ج۴، ص۵۲۴) از ابن عباس و قتاده روايت كرده است كه سوره مكى است، مگر اين چهار آيه: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ...؛ كه مدنى است.
«نيشابورى» در تفسير خود مى‌گويد: سوره مكى است مگر اين چهار آيه.
علاوه براين، مستفاد از رواياتى كه جمعى ديگر از اهل سنّت روايت كرده‌اند اين است كه اين آيات مدنى است، و مكى بودن اين سوره مورد اتفاق نيست.
مانند «واحدى» در «اسباب النزول» (ص ۲۸۰) و «ابن سلامه» در «الناسخ و المنسوخ» (ص ۲۷۳) و «عبدالجليل القارى» در «شرح الناسخ و المنسوخ ابن المتوج» (ص ۱۷۸) و «تفسير بيضاوى» (ج۴، ص۱۲۳) و «تفسير ابى السعود» (ج۵، ص ۳۴) و «تفسير نسفى» (ج۴، ص۱۰۵) و «طبرى» (ج۲۵، ص۲۵) و «فخر رازى» (ج ۷، ص ۳۸۹) و «ابن كثير» (ج۴، ص۱۱۲) و «ذخائر العقبى» (ص ۲۵) و «حليةالاولياء» (ج۳، ص۲۰۱) و «مستدرك الصحيحين» (ج۳، ص ۱۷۲) و «الدرالمنثور» و «اسدالغابة» و كتاب‌هاى ديگر.
پس موضوع مدنى بودن اين آيات، به حكم آنچه در اين كتاب‌هاى معتبر نزد اهل سنّت ضبط شده، قول مسلّم و مورداعتماد و بلامعارض است؛ زيرا در برابر اين قول، قول خاص به اينكه اين چهار آيه مكى باشد، جز اينكه سوره شورى را بعضى مكى گفته‌اند، نداريم. پس اينقول بلامعارض و مثل خاص در مقابل عام است، علاوه بر اينكه اجماع اهل بيت صحّت اين قول را اثبات و عموم مكى بودن سوره را مردود مى‌سازد.
ثانياً: امكان دارد آيه يا سوره مكّى باشد؛ ولى بعد از هجرت مثلاً در حجّة الوداع در مكّه نازل شده باشد.[2] چون مقصود از مكى بودن، تعيين تاريخ نزول نيست؛ بلكه غرض تعيين مكان نزول است و اين مطلب را در علم معرفت آيات مدنى و مكى و كتاب‌هايى كه در اين موضوع تأليف شده، شرح داده‌اند.
ثالثاً: چنان كه علماى علوم قرآن تصريح كرده‌اند، بعضى از آيات قرآن در مكّه نازل شده است و حكم آن مدنى است و به عبارت ديگر مورد و مصداق آن، پس از نزول، موجود يا معلوم شده، مانند بعضى آياتى كه در مكّه نازل شد، و در مدينه مصداق يافت. و مى‌گويند اين نحو تقدّم و تأخّر متعدّداً واقع شده است. (الاتقان، ج۱، ص۳۷) بنابراين فرضاً اين آيات مکی منافات ندارد كه مراد، مودّت ذى القربى و عترت پيغمبر(ص) باشد.


2ـ تفسير آيه


ما نخست تفاسيرى را كه بعضى از آيه كرده‌اند، نقل مى‌كنيم، سپس تفسير صحيح آن را از اهل بيت عصمت كه اعدال قرآن مجيد هستند بيان مى‌نماييم.
يكى از تفاسيرى كه از آيه شده، اين است كه: بر تبليغ رسالت و تعليم شريعت، مزدى نمى‌خواهم، مگر آنكه با يكديگر دوستى نماييد در آنچه سبب تقرّب به خداوند متعال مى‌شود. اين تفسير خلاف ظاهر است؛ زيرا ظاهر «في القربی» نزديك رحمى است و آيه شريفه ظهور در اين تفسير ندارد. و به علاوه با آيه:
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى عَلَى اللهِ كَذِباً؛[3]
«آيا مى‌گويند بر خدا دروغ بسته است».
كه برحسب تفاسير راجع به اين موضوع است، اين تفسير مناسبت ندارد.
قول ديگر آنكه به اين معنا باشد: مگر آنكه مرا دوست داريد به واسطه قرابت و خويشى كه من با شما دارم، و آزار ندهيد و انكار نكنيد. اين تفسير نيز صحيح نيست؛ زيرا هم آيه مخصوص به قريش مى‌شود، بدون وجه اختصاص و هم با صدر آيه كه سخن از عموم عباد مؤمنين است، سازگار نيست. به علاوه اين درخواست و پيشنهاد از كسى كه مدعى رسالت است و عليه تمام عقايد و عادات و اوضاع يك جامعه‌اى قيام كرده و مى‌خواهد بزرگ‌ترين انقلاب‌های فكرى و اجتماعى را به وجود آورد، به كسانى كه با دعوت او مخالفت دارند، و دعوت او را ضد تمام حيثيات خود مى‌دانند و در مقام منع و دفع او از آيين و مسلك اجتماعى خود هستند، موافق عرف و منطق نيست؛ زيرا نزاع، نزاعى نيست كه ملاحظه‌ی قرابت و خويشاوندى بتواند آن را پايان دهد و التماس و خواهش در آن اثرى داشته باشد، چنانچه آنها هم اگر به پيغمبر(ص) پيشنهاد مى‌دادند كه قرابت و خويشاوندى را رعايت نمايد و دعوت خود را ترك كند، منطقى نبود و پذيرفته نمى‌شد.
پس اين تفسير ـ كه ايراد كننده آن را پسنديده ـ به نظر بسيار سست و با منطق قرآن مناسبت ندارد و خود به خود مردود است.
سومين تفسير اين است كه مراد اين باشد كه من براى تبليغ اجرى نمى‌خواهم و مودّت خويشاوندى باعث شده و مرا به تبليغ برانگيخته است. اين وجه را «سيد قطب» در تفسير في ظلال (ج۲۵، ص۲۸۳) بيان كرده است، ولى اين تفسير از دو تفسير قبل سست‌تر و نامقبول‌تر است؛ زيرا تبليغ احكام خدا و اداى رسالت، انگيزه‌اش علاقه و محبّت خويشاوندى نیست كه منحصراً به اين علّت آنها را دعوت و تبليغ كرده باشد، بلكه علتش امر و فرمان خدا و اداى مأموريت و رسالت الهى است.


تفسير اهل بيت(ع)


به نظر مى‌رسد كسانى كه سه تفسيرى را كه به آن اشاره شد، مطرح كرده و دنبال نموده‌اند، غرضشان دست و پا كردن و انكار فضيلت اهل بيت(ع) و تعصب باطل مذهبى باشد. امّا تفسير صحيح اين آيه و ساير آيات قرآن (كه حجت و معتبر و تفسير به رأى و هوا و تعصب نباشد) تفسير اهل بيت(ع) است كه اجماع دارند بر اينكه آيه در موضوع مودّت و تعظيم ذى القربى و عترت پيغمبر(ص) نازل شده است و صحّت انتساب اين تفسير به اهل بيت مثل اميرالمؤمنين و امام حسن و زين العابدين(ع) از مسلّمات است و علاوه بر شيعه، اهل سنّت نيز در روايات متعدد آن را روايت كرده‌اند و معلوم است كه كسى از اهل بيت، اعلم به علوم قرآن و شأن نزول و موارد آن نيست، و قول احدى بر قول آنها راجح نمى‌شود.
بنا بر اين تفسير، خطاب عام و متوجّه به همه‌ی امّت است و با تفسير: وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً؛ كه از امام مجتبى(ع) وارد شده و با تفسير آيه: أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى عَلَى اللهِ كَذِباً؛ و آيه: وَهُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ...؛ موافق است و به هرحال تفسير اهل بيت، بنا بر مذهب شيعه و بنا بر روايات متواتر از طرق اهل سنّت، حجت و معتبر است و ترك آن جايز نيست؛ زيرا امن از ضلالت و گمراهى، برحسب حديث متواتر ثقلين، در تمسك به آنها است و ما در كتابى كه در حجيّت اقوال ائمه(ع) و وجوب رجوع به آنها در تمام علوم اسلامى نگاشته‌ايم، اين موضوع را به طور كامل با ادلّه‌ی بسيار ثابت كرده‌ايم.


خودآزمایی


1- تفسير آيه مودت چگونه است؟
2- آیا تفسیر «سيد قطب» از آیه مودت درست است؟ چرا؟

 

پی نوشت ها


[1]. زمانى كه واجب كرده رحمان در وحى (قرآن) دوستى ايشان را، پس به كجا (و كه) از وحى عزيز رفتن است (مى‌توان رفت)؟ و به كجا از قرآن عزيز مذهب‌ها (رفتن‌ها يا محل رفتن‌ها) و به كجا به سوى غيرخدا بازگشت است؟
[2]. در مكى يا مدنى بودن سوره و آيه سه اصطلاح است كه يكى از آن سه اين است: مكى آن آيه و سوره‌اى است كه در مكّه نازل شده اگرچه بعد از هجرت باشد.
[3]. سوره‌ شوری، آیه ۲۴.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: