بخش اوّل: فرضیه عوامل اقتصادی | ۱۵
هیچگاه زندگی انسان از ناملایمات خالی نبوده و هماکنون نیز نیست، بلکه شواهد و قراینی در دست داریم که حجم مشکلات روانی با پیشرفت تمدّن صنعتی، افزایش چشمگیری پیدا کرده است که علل عمدهی آن را میتوان در چند امر خلاصه کرد:
1ـ عدم توازن ترقّی سطح تکنیک و صنعت با ترقّی رشد اخلاقی، که سرچشمهی انواع تهاجمهای اجتماعی، اقتصادی و نظامی است و نتیجهی آن، حکومت اصل «همه چیز برای من» به جای «همه چیز برای همه» و انواع انحصارطلبیهای فردی و دستهجمعی، و غصب و تجاوز به حقوق دیگران خواهد بود.
2ـ احساس بیهودگی، پوچی و بیروح بودن زندگی به خاطر این که هدفهایی که جوامع مادّی کنونی برای زندگی ترسیم میکنند، نمیتواند با ارزش وجودی انسان هماهنگ باشد، و انسان در برابر از دست دادن تدریجی همهی قوا و سرمایههای وجودی خود، معادلی که گمشدهی خود را در آن بجوید نمییابد و به همین جهت فکر میکند، بیهوده میپوسد و به هدر میرود.
3ـ افزایش برخوردها و اصطکاک منافع، گسترش درگیریهای اجتماعی، نگرانیهای حاصل از تخلّفها، پیمانشکنیها، شکستها و ناکامیها، خود عامل مهمّ دیگری برای این اضطرابهاست.
4ـ وسایل ناسالم «هیجان زا» و یا «مخدّر» که به عنوان وسایل سرگرمی مورد بهره برداری ـ آن هم به گونهی نامحدود و بدون هرگونه قید و شرط ـ قرار میگیرد، از عوامل مهمّ بروز روزافزون این اضطرابهاست.
سرعت تحوّلات اجتماعی و جهانی که گاهی حوادث یک قرن را در یک سال یا یک ماه آشکار میسازد نیز به این عوامل دامن زده و آنها را متراکمتر و حادتر میکند، به طوری که اعصاب انسان عصر ما در زیر بار سنگین اضطراب و نگرانی آشفته میشود.
از آن جا که نگرانیها سرچشمهی حالت «غمزدگی» است که میگویند عامل ۷۵ درصد خودکشیها و بسیاری از بیماریهای روانی محسوب میشوند، دعا اثر عمیقی در زدودن اضطراب دارد؛ زیرا از یک سو سبب رشد اخلاقی و توازن تکاملهای مادّی با تکاملهای اخلاقی و عاطفی میگردد.
از سوی دیگر ـ با توجّه به این که یکی از عوامل تأثیر دعا، دعا برای دیگران است ـ روح اجتماعی را جانشین انحصارطلبیهای فردی میسازد؛ و به خاطر توجّه به یک مبدأ بیپایان، ازلی و ابدی که سرچشمهی همهی نیکیهاست و زندگی عالیتر و برتری که در پرتو ارتباط با او در خود میبیند، احساس بیهودگی و پوچی را از خود دور ساخته و برای زندگی، هدفی بزرگ مییابد.
از سوی سوّم، برخوردهای نامناسب و غیر عادلانه را تقلیل میدهد.
از سوی چهارم، به خاطر یافتن تکیهگاه نیرومندی مافوق خود، ناراحتیهای ناشی از شکستها را از خود دور میسازد و برای تجدید فعّالیّت و پیروزی بر مشکلات، توان و نیرو گرفته و به آینده امیدوار میشود.
خوب است آن چه را که در استدلالهای بالا آوردیم، به زبان دیگری از گفتههای یکی از روانشناسان و اطبّای معروف معاصر بشنویم؛ او در کتابهای خود که تحت عنوان «نیایش»[1] و «راه و رسم زندگی» نگاشته، چنین مینویسد:
«هنگامی که کلماتِ منطقی، برای امیدواری نمیتوان یافت، «نیایش» انسان را امیدوار میکند و قدرت ایستادگی در برابر حوادث بزرگ به او میدهد».[2]
«نیایش را نباید با مُرفین هم ردیف دانست، زیرا نیایش در همان حال که آرامش را پدید آورده است به طور کامل و صحیحی در فعّالیّتهای مغزی انسانی نوعی شکفتگی و انبساط باطنی ایجاد کرده و گاه قهرمانی و دلاوری را تحریک میکند».[3]
«نیایش و دعا تمرینی برای پیدایش یک زمینهی کاملاً لازم روحی به شمار میرود و احساس عرفانی و احساس اخلاقی را همراه باهم تقویت میکند. در چهرهی کسانی که به نیایش میپردازند تا حدود زیادی حسّ وظیفهشناسی، قِلّت حسد و شرارت، و تا حدودی حسّ نیکی و خیرخواهی نسبت به دیگران دیده میشود».[4]
«اجتماعاتی که نیاز به نیایش را در خود کشتهاند، در اکثر موارد از فساد و زوال، مصون نخواهند ماند».[5]
از مجموع آن چه در بالا گفته شد، اثر دعا و نیایش را در رفع اضطرابهای درونی، شکفتگی و انبساط باطنی، ایجاد روح تحرّک و جنبش، بالا بردن سطح احساس عاطفی و مبارزه با فساد و زوال اجتماعی از نظر یک دانشمند بزرگ روشن میگردد.
نامبرده مطلب را از این بالاتر برده و معتقد است که نیایش حتّی در وضع جسمانی به طرز خارقالعاده مشهود است، آن جا که میگوید:
«نتایج نیایش را با علم نیز میتوان دریافت؛ زیرا نیایش نه تنها بر روی حالات عاطفی بلکه بر کیفیّات بدنی نیز اثر میگذارد و گاهی در چند لحظه یا چند روز، بیماری جسمی را بهبودی میبخشد!».[6]
از آن چه در بحثهای گذشته بیان شد، راه حلّ نخستین اشکال مربوط به مسألهی دعا روشن میگردد که بر اثر دعا نه تنها تلاشها و کوششها به خاموشی نمیگراید، بلکه دعا امیدواری، تحرّک، آگاهی و جنبش میبخشد؛ و به انسان برای استفاده از نیروهای ذخیرهاش آمادگی میدهد و میزان استقامت شخص را در برابر مشکلات بالا میبرد و او را به جبران خطاها و اشتباههای پیشین دعوت میکند.
شاید نیاز به تکرار نباشد که این آثار در هر دعایی نیست، بلکه دعایی که واجد شرایط (شرایطی که در گذشته به آن اشاره کردیم) باشد.
و نیز نمیتوان این حقیقت را کتمان کرد که بسیاری از دعاها از مسیر اصلی منحرف شده و به خاطر از دست دادن روح و فلسفهی اصلی، شکل تخدیری به خود گرفته، تا آن جا که دعا در نزد بعضی، پوششی برای تن دادن به تنبلی، فرار از زیر بار مسئولیّت، ابراز دینداری کاذب، عدم تحمّل مشکلات و وسیلهای برای فریب وجدان خود و دیگران گردیده است، و میدانیم سوء استفاده از یک وسیلهی مثبت، از ارزش آن نمیکاهد؛ کدام وسیلهی ارزنده و مثبتی است که از آن سوء استفاده نشده باشد؟! سخن ما در دعایی است که مذهب اصیل به آن دعوت کرده است، نه هر دعا.
اکنون به سراغ دوّمین اشکال میرویم که میگوید: جهانی که در آن زندگی میکنیم مجموعهای از علل و معلولات تکوینی است، الفاظی همانند الفاظ «دعا» چه نقشی میتواند در دگرگون ساختن آنها داشته باشد؟!.
قبل از ذکر پاسخ این ایراد توجّه به این حقیقت لازم است که روی سخن در ایراد اوّل با ماتریالیستها بود و پاسخی هم که داده شد، طبق اصول مکتب آنها بود و لذا روی تأثیر معنوی دعا به هیچ وجه در آن جا تکیه نشد.
امّا در این جا روی سخن با خداپرستان است که اصل وجود خدا و صفات او را پذیرفتهاند، ولی برای دعا نقشی در سلسلهی علل و معلول جهان قائل نیستند.
و یا به تعبیر دیگر (همان طور که از جمعی از طایفهی یهود نقل شده) میگویند:
مطلبی را که از خدا میخواهیم یا علل واقعی آن به طور کامل موجود شده و طبق قانون قضا و قدر تکوینی باید انجام پذیرد، و یا موجود نشده است. در صورت اوّل چه دعا کنیم و چه نکنیم موجود میشود و در صورت دوّم چه دعا کنیم و چه نکنیم موجود نمیشود.
کسانی که این ایراد را میکنند گویا از این نکته غفلت دارند که دعا تنها الفاظ و به اصطلاح لقلقهی لسان نیست، بلکه یک نوع آمادگی روحی و شایستگی معنوی و خودسازی است که میتواند در سلسلهی علل قرار گیرد و علّت ناقصهای را کامل کند، زیرا فضل بیپایان خدا به اندازهی شایستگیها و لیاقتها به افراد میرسد و بنابراین کسب شایستگی و لیاقت میتواند منشأ فضل و فیض تازهای گردد.
این موضوع را با یک مثال میتوان روشن ساخت؛ ممکن است زمینی بر اثر عدم آمادگی برای زراعت، نظر باغبان را به خود جلب نکند، زیرا پاشیدن بذر را در آن بیهوده میبیند، امّا اگر موانع مختلف از این زمین برچیده شود و آمادگی یابد، بزودی باغبان در او بذرافشانی خواهد کرد، زیرا لیاقت خود را با زبان حال بیان میکند؛ امّا آنها که دعا را فقط به معنای الفاظ توخالی پنداشتهاند، در قرار گرفتن آن در سلسلهی علل به شک افتادهاند؛ و اگر در احادیث متعدّدی این مضمون به چشم میخورد که:
«الدُّعَاءُ یُرَّدُ القَضَاءَ بَعْدَ مَا ابْرِمَ إبْرَاماً»[7] یا «لَا یَرُدُّ القَضَاءَ إلَّا الدُّعَاءُ».[8]
نیز اشاره به همین موضوع است.
با توجّه به آن چه در بالا گفته شد، گمان میکنم پاسخ کسانی که دعا را یک کار غیر منطقی و به اصطلاح فضولی در کار خدا میدانند و مخالف با روح تسلیم و رضا در برابر کارهای خداوند میپندارند، چندان پیچیده نباشد؛ زیرا، درست است که خدا حکیم و مهربان است و آن چه به صلاح بندگان باشد، بی کم و کاست به آنها خواهد داد، ولی به همان دلیل که حکیم است، مواهب او نسبت مستقیمی با شایستگیها و لیاقتهای افراد دارد. دعا کنندگان واقعی میزان این شایستگی را در پرتو دعا بالا میبرند و به همان نسبت سهم بیشتری از آن مواهب خواهند گرفت.
روح انسانها، همانند پیمانههایی است که با آن از اقیانوس بیپایانی آب برمیدارند و یا همانند سرزمینهایی که در زیر باران حیاتبخشی قرار گرفته، هر قدر ظرفیّت آن پیمانهها و گستردگی این زمینها بیشتر باشد، بهرهی فزونتر از آن اقیانوس یا قطرات باران خواهند گرفت. اگر دعا آمیخته با شرایط اساسی باشد، ظرفیّت وجودی انسان را بیشتر و گستردگی آن را زیادتر میکند.
بنابراین، ایمان به تأثیر دعا عین ایمان به حکمت خدا است. گرچه تصوّر تأثیر معنوی دعا برای ماتریالیستها مشکل است ولی برای معتقدان به جهان ماورای طبیعت مشکل نیست.
«الکسیس کارل» در کتاب «نیایش» روی این مسأله تأکید کرده و از طریق تجربی، ثبوت آن را قطعی میشمارد و میگوید:
«نیایش گاهی تأثیرات شگفتآوری دارد، بیمارانی بودهاند که تقریباً به طور آنی از دردهایی چون جذام، سرطان، عفونت کلیه و زخمهای مزمن و سل ریوی و ... شفا یافتهاند».[9]
در پایان این بحث، اشاره به این مطلب نیز لازم است که هم مکمّل شرایط تأثیر دعا و هم دلیل دیگری برای فلسفهی خودسازی دعاست و آن این که، از جمله مسائلی که در روایات اسلامی در مورد دعا روی آن تکیه شده، این است که دعا نباید همانند دعای مشرکان، به موقع گرفتاری اختصاص داشته باشد و به هنگام آرامش، خبری از آن نباشد.
«فَإِذَا رَکِبُواْ فِی الْفُلْکِ دَعَوُاْ اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ؛ هنگامی که سوار بر کشتی شوند خدا را با اخلاص میخوانند امّا هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد آنها مشرک میشوند».[10]
چنان که همین مضمون را در روایتی از پیامبر اسلام(ص) میخوانیم که به ابوذر این سخن را فرمود:
«تَعْرِفُ إلَی اللهِ فِی الرَّخَاءِ یَعْرِفُکَ فِی الشَّدَةِ وَ إذَا سَأَلْتَ فَاسْأَلِ اللهَ؛ خدا را در راحتی شناس تا تو را در سختی بشناسد و اگر چیزی میخواهی فقط از خدا بخواه!»[11]
چنین دعایی که در آن تبعیض راه ندارد و همیشگی است از نظر اخلاقی، عامل مؤثّری برای مبارزه با غرور و غفلت ناشی از پیروزی و ثروت و مقام است، و از نظر توحیدی هیچگونه رنگ شرک در آن نیست؛ آنهایی که تنها به هنگام گرفتاری و هجوم مشکلات متوجّه خدا میشوند، گویا تنها در این زمان او را مؤثّر در عالم میدانند، ولی به هنگام قدرت و آسایش، نیرو و قدرت خودشان و عالم اسباب را مؤثّر اصلی میشمارند و این خود یک نوع شرک است؛ زیرا از دریچهی چشم یک موحّد در همه حال مؤثّر اصلی اوست و اسباب دنیایی به قدرت و فرمان او هستند و هر چه دارند از او دارند.
1- به چه دلایلی حجم مشکلات روانی با پیشرفت تمدّن صنعتی، افزایش پیدا کرده است؟
2- جهانی که در آن زندگی میکنیم مجموعهای از علل و معلولات تکوینی است، الفاظی همانند الفاظ «دعا» چه نقشی میتواند در دگرگون ساختن آنها داشته باشد؟
3- توضیح دهید چرا ایمان به تأثیر دعا عین ایمان به حکمت خدا است؟
[1]. البتّه نیایش مفهومی وسیعتر از دعا دارد، ولی به هر حال دعا یکی از مصادیق روشن نیایش است، بنابراین هر چه دربارهی نیایش گفته شود، دربارهی دعا هم صدق میکند.
[2]. راه و رسم زندگی، نوشتهی الکسیس کارل، ص 137.
[3]. نیایش، ص 21.
[4]. نیایش، ص 19.
[5]. نیایش، ص 71.
[6]. راه و رسم زندگی.
[7]. بحار الانوار، ج 59، ص 228.
[8]. همان، ج 90، ص 294.
[9]. نیایش، ص 22.
[10]. سورهی عنکبوت، آیهی 65.
[11]. بحار الانوار، ج 74، ص 87.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت