فصل اوّل: اخلاق و ضرورت آن | ۳
پیامبر اسلام و پیامبران دیگر(ع)، دو مسئولیت بسیار بزرگ بر عهده داشتند: یکی، تزکیه و تهذیب نفوس انسانها از اخلاق رذیله و زشتیها و دیگری، آراستن آنها به مکارم اخلاق و اخلاق نیک. پیشتر اشاره شد که بر طبق آیات و روایات و سخنان علما و بزرگان اخلاق، تزکیه همواره بر تعلیم و تحلیه، تقدم دارد، زیرا در صورتی اعمال نیک و اخلاق خوب، موجب سعادت انسان میشود و او را رستگار میکند که نفس آدمی از اخلاق زشت، پاک باشد. اگر نفسی به اخلاق زشت، آلوده باشد، اعمال ظاهری نمیتواند در سعادت صاحب آن نقش داشته باشد. اگر انسان به حسب ظاهر، نماز بخواند، حج برود، کربلا برود، تعقیبات نمازها را هم بخواند، ولی اخلاقش اسلامی نباشد، از اعمال ظاهریاش نتیجه نمیگیرد. بنابراین، تزکیه پیوسته بر تعلیم، مقدم است. این مطلب در قرآن کریم، روایات و سخنان علمای اخلاق بارها آمده است که انسان در مرحلهی اوّل باید دنبال پاککردن قلبش از اخلاق رذیله باشد. انسانی که آلوده به رذایل اخلاقی است، در واقع انسان نیست، حیوان است و جای حیوان هم در بهشت نیست.[1]
از این جهت قرآن کریم، رسیدن به فلاح و رستگاری را بسیار مهم دانسته و تأکید کرده که انسانها اگر به دنبال فلاح و رستگاری هستند باید در تزکیهی نفس خود کوشا باشند. خداوند متعال در سورهی «الشمس» به شش امر مهم، قسم یاد کرده که نشان میدهد امری که میخواهد ذکر کند بسیار مهم است. ما در قرآن مجید کمتر سراغ داریم که برای بیان مسئلهای، شش قسم، آن هم به امور مهم، صورت گرفته باشد. خداوند بعد از قسمها میفرماید: قسم به نفس انسان و آنچه این انسانهای نیکو و معتدل را آفرید.[2] معلوم است که نفس انسان و آن که این نفس را پاک و پاکیزه و معتدل آفریده، بسیار اهمیت دارد.
و الهام کرد به نفس، خوبیها و بدیها را.[3]
یعنی انسان طوری آفریده شده که اگر درست فکر کند، میتواند کارهای خوب و بد را تشخیص دهد. حتی اگر کمی فکر کند میفهمد که ظلم بد است؛ در هر جا و به هر کسی که باشد: به خانواده، به دیگران، به اجتماع. و عدل و احسان همه جا خوب است. انسان این امر را درک میکند، چون چنین چیزی به او الهام شده است. پس اگر کسی قبح ظلم را درک نمیکند، قطعاً نفسش آلوده است. هر کسی میداند که اخلاقِ خوب، خوب است. اگر زن با شوهرش خوب رفتار کند، خوب است. اگر مرد با همسرش خوب رفتار کند، خوب است. همه این را میفهمند، چون الهامی است که خداوند متعال به نفس انسان کرده است. هر کسی میداند که ارضای غریزهی شهوت از طریق مشروع (ازدواج) خوب است، ثواب هم دارد ولی از طریق نامشروع، حرام و زشت است. بنابراین:
کسی رستگار میشود که نفس خود را تزکیه کند.[4]
تمام این قسمها برای همین است. کسی که نفسش را پاک نکند زیان میبیند و در قیامت به نتیجهی مطلوب نمیرسد.[5] این آیه اهمیت تزکیهی نفس را بیان میکند، چرا که فلاح و رستگاری انسانها به میزان اصلاح و تزکیهی نفس آنها بستگی دارد. در غیر این صورت، حتی اگر کارهای نیک هم انجام دهد، نتیجهی مطلوب را به دست نخواهد آورد.
مسائل اخلاقی، بزرگترین بخش دین اسلام را تشکیل میدهند و چنان نیست که مسائل اخلاقی در اسلام در درجهی دو و جزو مسائل تَبَعی باشند؛ بلکه اساس اسلام را تعلیم و تزکیه و تربیت افراد تشکیل میدهد و هدف بزرگ پیامبران همانا پرورش نفوس انسانی و تزکیهی افراد بوده است. به ویژه از سوی پیامبر گرامی اسلام(ص) که خود فرمود:
به شما سفارش میکنم دربارهی اخلاق نیک، زیرا خدای متعال، مرا به همین منظور فرستاده است.[6]
از صریح این روایت و روایات مشابه و همچنین آیات قرآن کریم استفاده میشود که یکی از اهداف بزرگ پیامبران، پرورش نفوس انسانی و تکامل اخلاق در جامعه بوده است. پیامبران آمدند تا انسانها را برای خودسازی، یاری و راهنمایی کنند و مکارم اخلاق را در اختیار جویندگان آن قرار دهند. ازاینرو، میتوان گفت که بزرگترین هدف پیامبران، انسان سازی، تزکیه و پرورش نفوس بوده است. درست است که هدف پیامبران انسان سازی بوده است، اما اکنون این سؤال پیش میآید که: انسان چیست؟ اینکه پیامبران میآیند تا انسانسازی کنند یا اگر میگوییم: پیامبران آمدهاند تا راه خودسازی را به انسان نشان دهند، این انسان، به چه معناست؟ اساساً ما اگر خود را نشناسیم، چگونه میخواهیم این خود را بسازیم. نمیدانیم از چه صفاتی اجتناب کنیم و چه اعمالی را برای رشد خود انجام دهیم.
نام امام خمینی(قدسسره) امروز برای بسیاری از انسانها آشناست و هر کس ایشان را از زاویهی فکرش و آگاهی و دلبستگیهای خود میشناسند؛ اهل سیاست و حکومت و مدیریت، او را یک رَجُل سیاسی، اهل فقه، فلسفه و عرفان، او را یک فقیه، فیلسوف و معلم عرفان نظری میشناسند و کاوشگران علوم تربیتی و رهروان عرفان عملی و شیفتگان اخلاق و منش انسانی، او را انسانی نمونه و خود ساخته و ذوب شده در اخلاق الهی معرفی میکنند و او به راستی این همه بود و از این جامعیت، بهره داشت.
آری! امام خمینی(قدسسره) شخصیتی جامع بود؛ اما از همه مهمتر یک استاد اخلاق بود، آن هم نه به معنای اینکه فقط درس اخلاق بگوید، بلکه خودش اهل عمل بود و دیگران را چنین به اخلاق دعوت میکرد. یکی از جنبههای اخلاقی حضرت امام که بسیار مهم بود و علت محبوبیت ایشان شده است، اخلاص ایشان در عمل و گفتار بود. در عمل، در تصمیم و در همهی امور با اخلاص کار میکرد.
سال 1321 اوّلین سالی بود که بنده با امام راحل آشنا شدم که تازه به قم آمده بودم. در واقع، سالِ اوّل طلبگیام بود. درس اخلاق امام، عصرهای پنجشنبه و جمعه در مدرسهی فیضیه برگزار میشد.[7] نوعاً حضّار در درس اخلاق ایشان گریه میکردند؛ موعظه عالی بود. ایشان روضه نمیخواندند، اما مستمعین متأثر میشدند. طوری بود که بعد از خاتمهی درس، تحولی در روح انسان ایجاد میشد. به قدری انرژی میگرفتیم که لحظهشماری میکردیم باز هم درس اخلاق ایشان برگزار شود و خدمتشان برسیم. بعد از آن همواره مراقب امام بودم و ایشان را نه فقط به استادی، بلکه یک مراد میدانستم. شدیداً به ایشان علاقهمند شده بودم، حتی به اندازهی چند لحظه، دیدن حضرت امام را از دست نمیدادم. البته متأسفانه آن دوران در حدود سه ماه بیشتر طول نکشید و درسها تعطیل شد و من به اصفهان برگشتم و دیگر تا شش سال بعد به قم نیامدم. ولی نکتهای که بنده در رفتار امام احساس میکردم اخلاص ایشان بود. البته باید توجه داشت که اخلاص یک امر قلبی است، اما اگر آدمی دقت کند، در آثار عملی میتواند آن را درک کند. به نظر میرسد ذکر چند حدیث دربارهی اخلاص، و بیان خاطرات کوتاهی از امام به روشن شدن بیشتر بحث کمک میکند.
1- دو مسئولیت بسیار بزرگ پیامبر اسلام و پیامبران دیگر(ع) رانام ببرید.
2- بزرگترین بخش دین اسلام را چه چیزی تشکیل میدهند؟
[1]. پارهای احادیث نیز دربارهی ورود حیوانات به بهشت است، که منافاتی با بحث مزبور ندارد؛ از جمله؛ از امام صادق(ع): «فلا یَدْخُلُ الجَنَّةَ مِنَ البَهائِمِ اِلاّ ثَلاثَةُ: حمارُ بَلعَم بْنِ باعورَ، وَ ذِئبُ یُوسُفَ، وَ کلْبُ اَصحابِ الکهْفِ؛ از حیوانات، داخل بهشت نمیشود؛ مگر سه حیوان: الاغ بلعم باعورا، گرگ یوسف و سگ اصحاب کهف» (قمی، تفسیر قمی، ج 2، ص 32).
[2]. «وَنَفْسٍ وَما سَوّاها» (شمس، آیهی 7).
[3]. «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَتَقْواها» (همان، آیهی 8).
[4]. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّاها» (همان، آیهی 9).
[5]. «وَقَدْ خابَ مَنْ دَسّاها» (همان، آیهی 10).
[6]. «عَلَیکُم بِمَکارِمِ الاَخْلاقِ، فاِنّ رَبّی بَعَثَنی بِها» (حرّ عاملی، وسائلالشّیعه، ج 12، ص 174، ح 15998).
[7]. حضرت امام خمینی(قدسسره)، پس از رحلت آیة الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری(قدسسره) (ذیقعدهی 1355) درس اخلاق را در مدرسهی فیضیه آغاز کرد. این محفلِ معنوی، حدود هشت سال به درازا کشید. حضرت امام خمینی(قدسسره) آنگاه که با کارشکنی و مخالفتهای ایادی رژیم رضاخان، مواجه شد، مدتی محفل درس اخلاق خود را از فیضیه به مدرسهی حاج ملاّصادق که منطقهای دور دست بوده، انتقال داد و پس از فرو افتادن رضاخان از کرسی اقتدار، بار دیگر به فیضیه برگرداند. در کتاب آثار الحجّه، ج 2، ص 45 نیز سخن از تعطیل شدن درس اخلاق امام، به دلیل پارهای از موانع، رفته است (ر.ک: علیاکبر ذاکری، طلوع خورشید، ص 102 ـ 103).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت